“سازمان فدائیان” (اقلیت) در کجای اتحاد ایستاده است؟

پیشاپیش می‏شد داستان و سرنوشت اتحادِ فی‏مابین نیروهای چپ خارج از کشور را حدس زد؛ می‏شد حدس زد که هدف سازمان‏ها و نهادها، رفع ایرادات و کاستی‏ها چپ و هم‏چنین پاسخ‏گوئی به نیازهای عملی جنبش نیست؛ می‏شد به این استنباط دست یافت که مقصودِ تجمع کننده‏گان، نه سامان‏دادن انرژی‏های باقی‏مانده و پراکنده‏ی چپ خارج از کشور، بلکه، راه‏اندازی مشغولیات “تازه” – و در حقیقت تکراری – است. به بیانی دیگر و خوش‏بینانه، اگر و از آغاز می‏شد با نگاهی “نامطئمن” و “مشکوک” به موضوع اتحاد نیروهای چپ خارج از کشور نگریست، امّا با عمر نزدیک به یک‏ساله، و با جمع‏بند دوّمین نشست آن، می‏توان به این امر اصرار داشت، که انگیزه‏ی سازمان‏ها، نهادها و بعضاً ناظرین، راه‏اندازی و باب گفت‏گوی حقیقت، با مردم و یا با نیروی جوان جنبش نیست. به بیانی دیگر هر چه بیش‏تر بر عمر اتحاد می‏گذرد، آسان‏تر می‏توان به بی‏مایه‏گی و به بی‏پرنسیبی “سازمان‏ها” و “احزاب” متشکله‏ی درون اتحاد پی بُرد و رفتار غیر مسئولانه‏ی آن‏ها را سنجید.

ناگفته نه‏ماند که حکایت این “سازمان‏ها” و “احزاب”، به حکایت و تاکتیک ای دزد، ای دزد تبدیل گردیده است؛ به حکایت هم هستیم و هم نیستیم، هم خوب است و هم بد مبدل شده است، فرهنگِ بنادرستی که در میان نیروهای چپ خارج از کشور نهادینه شده است و طبعاً با فرهنگ و آرمان کمونیستی یکی نیست. چنین نگاهی مضر و مأیوس کننده است. این فرهنگ و متدِ کاری، نه تنها در خدمت به پاسخ‏گوئیِ پائین‏ترین ایرادات چپ نیست، بلکه نیروهای درون آنرا به مسیر اضمحلال و پاشیده‏گی هر چه بیش‏تر سوق خواهد داد. سئوال این است‏که با چنین فرهنگ و با چنین متدی چپ خارج از کشور، سر از کجاها در خواهد آورد؟ سئوال این است‏که آیا می‏توان از یک‏سو ارزیابی‏های بعضاً نیروهای متشکله‏ی درون اتحاد، پیرامون نافرجامی کار را نادیده گرفت و از سوی‏دیگر انتظار پیش‏روی و ثمربخشی کار وسیع‏تر را داشت؟ آیا می‏توان از برخورد دو گانه‏ی بعضاً “سازمان‏ها” صرف‏نظر نمود و در همان‏حال ادعای یگانه‏گی را داشت؟

به هر حال توضیح ناروشنی‏ها و تناقض‏گوئی‏های نیروهای درون اتحاد را به خود آنان واگذار می‏کنیم و سئوال تازه‏ای را در مقابل‏شان قرار می‏دهیم، مبنی بر این‏که اتحاد «کلن» با حمل تناقضات آشکار در درون، به کجا خواهد رفت و قصد پاسخ‏گوئی به کدامین خواسته‏ها را دارد؟

امّا و خارج از ارزیابی «اتحاد کلن» بطور عموم، و تناقض‏گوئی این “سازمان” و آن “سازمان”، و یا این “حزب” و آن “حزب” بطور خاص، تاکید یک نکته بی‏مناسبت نمی‏باشد و آن این است‏که نگاه هیچ‏یک از نیروهای درون اتحاد، سر راست و بی ابهام نیست. آن‏چه از شواهد پیداست، ابعاد در هم ریخته‏گی، بی‏پرنسیبی و ندانم‏کاری “سازمان‏ها” و “احزاب” چپ خارج از کشوری‏ست که‏ آنقدر بی اندازه و وسیع‏ست، که با قلم، نمی‏توان به تصویرش در آورد. در واقع انتخاب سیاست چند گانه و غیر مسئولانه به کار روزانه‏ی‏شان تبدیل گردیده است و اصلاٌ و ابداً، کاری به وفاداری و تعهدپذیری کمونیستی ندارند. هیچ‏یک از آنان سر مشق دیگری نیستند و در عوض سرشار از بی صداقتی و رفتارهای بی پرنسیبانه‏اند. یکی از این دست “سازمان‏ها” را می‏توان به، “سازمان فدائیان” (اقلیت) منتسب نمود؛ “سازمانی” که بنابه ادعای خود، یگانه “سازمان پرولتری”ست؛ “یگانه سازمانی”ست که به معضلات تئوری – عملی جنبش و هم‏چنین به مشکلات رو در روی چپ خارج از کشور پاسخ داده است، و “سازمانی”ست که با ارائه‏ی راه‏کارهای “تازه” و “جدید” قصد دارد، اوضاع اسفب‏بار چپ خارج از کشور را تغییر دهد!!

در هر صورت این‏ها ادعاهای اقلیت می‏باشد و نه، می‏توان گُنده‏گوئی‏های‏اش را جدی گرفت و نه، می‏توان راه‏کارهای آنرا به‏حساب یک سازمان کمونیستی جدی گذاشت. البته، این فقط اقلیت نیست که به چنین دردهای بی درمانی مبتلا می‏باشد و به جرأت می‏توان گفت که ناصادقی گفتاری، در سر لوحه‏ی فعالیت اکثریت نیروهای خارج از کشور قرار گرفته است و کسی حاضر به بیان حقیقی درونی خودی نیست. همه می‏خواهند انقلاب ایران را از دور هدایت نمایند و جامعه را از شر رژیم سراسر جنایت‏کار جمهوری اسلامی نجات دهند. نه سیاست‏ها روشن و سر راست است، و نه حاضر به بیان ابزار متناسب با قوانین حاکم بر جامعه‏ی ایران‏اند. نقدها هم فاقد پتانسیل و بار کمونیستی‏ست و همه در تلاش‏اند تا با توسل به دروغ و با وارونه جلوه دادن موقعیت خودی، سر, در “سازمان” و “حزب” خود را تزئین نمایند!!

در بستر چنین تفکری اخیراً در کار شماره‏ی ۶۴۲ “سازمان فدائیان” (اقلیت) مورخه‏ی نیمه‏ی اوّل فروردین ۱۳۹۲ نوشته‏ای منتشر گردیده است‏ تحت عنوان “در نقد و نگاهی به  نشست مشترک احزاب، سازمان‏ها و نهادهای چپ کمونیست”. در این نوشته اقلیت سعی نموده است تا از یک‏طرف ارزیابی و بی سر انجامی اتحاد را بازگو نماید و از طرف‏دیگر پای خود را به‏عنوان جریان و عنصری از اتحاد، به کنار کشد. موضوعی که نه تنها تعجب‏آور نیست بلکه یک‏بار دیگر دارد، بی‏پرنسیبی و بی‏مسئولیتی این “سازمان” را در معرض دید همگان قرار می‏هد و هم‏چنین بر این واقعیت صحه می‏گذارد که اساساً این “سازمان”، زاده نه شده است تا بار مسئولیت و بی‏فرجامی کارها را بر عهده به گیرد، بلکه آمده است تا ایده‏های کج و سراسر انحرافی و راه‏کارهای بغایت تسلیم‏طلبانه‏ی خود را به‏عنوان ایده‏ی “پرولتری” و “رهائی‏ساز” به خُورد دیگران دهد. در “نقد” اقلیت می‏خوانیم: “واقعیت این است‏که هنوز هیچ‏گامی در راستای وظایفی که در اولین نشست … بر نداشته است…. نشست بدنبال درس‏گیری از تجارب گذشته نمی‏باشد…. با گذشت یک‏سال بازده بیرونی این نشست بسیار ناچیز بوده است…. در حقیقت برخی از جریاناتی که آنرا امضاء کرده بودند، هیچ فعالیت، نقشی در این کارزار و در عمل بر عهده نگرفتند… نشست نه تنها حاصل تجارب گذشته را در خود بازتاب نداده، بلکه به صراحت می‏توان گفت حتا در برخی از عرصه‏ها عقب‏تر از اتحاد انقلابی نیروهای چپ و کمونیست می‏باشد“…

حکایت غیر قابل توصیفی‏ست و “آش آن‏قدر شور شده که خان هم فهمیده”. امّا و جدا از حقایق طرح شده از جانب اقلیت پیرامون اتحاد بی سر انجام و عقب‏مانده، این سئوال طرح است که چرا این “سازمان” علی‏رغم باوری به چنین جمع‏بند روشنی، هم‏چنان در میان آنان قرار گرفته است و مهمتر از آن، این‏که دارد پای اطلاعیه‏های گوناگون اتحاد را امضاء می‏کند؟ در این میان و اگر به‏خواهیم، بزور “نقد” اقلیت را پیرامون اتحاد نیروهای چپ به‏خود بقبولانیم، آن‏وقت، اطلاعیه‏ی پایانی نشست نیروهای چپ ..، مبنی بر این‏که .. “این نیروها که در فاصله دو نشست وظایف محوله را به پیش بردند، دستور کار نشست را به تصویب رساند… تدارک گام‏های بعدی را تدقیق نمودند و در پایان بعد از دو روز با موفقیت به کار خود پایان دادند“، را چگونه می‏توانیم جمع و جور نمائیم؟! آیا بزعم اقلیت، این دو جمع‏بند و دو سیاست، در مقابل هم قرار ندارند؟ آیا اقلیت نمی‏داند که انتخاب چنین سیاستی به‏معنای عدم جدیت این “سازمان” پبرامون مسائل متفاوت و از جمله اتحاد فی‏مابین نیروهای چپ می‏باشد؟ براستی چرا اقلیت آشکارا دارد به چنین سیاست غیر مسئولانه‏ای متوسل می‏شود و هدف‏اش، از ورود به چنین بازی‏های سیاسی و مخرب‏زا چیست؟

بی‏گمان و در این میان، یک موضوع کاملاً مبرهن می‏باشد و آن، این است‏که این “سازمان” دارد جایگاه و نقش خود را در بروز چنین وضعیتی کتمان می‏کند و همه‏ی سعی‏اش بر آن است تا کالای خود را، به‏عنوان کالایی مرغوب و با دوام‏تر به فروش برساند!!. می‏خواهد این‏گونه القاء نماید که تضمین و ضامت پیش‏روئی و پیروزی اتحاد، در گرو قبول سیاست‏ها و راه‏کارهای این جریان، از جانب بیست و چند “سازمان” و “حزب”، نهاد و غیره می‏باشد!! البته ناگفته نه‏ماند و پر واضح است‏که ارائه‏ی چنین ارزیابی‏ای از جانب اقلیت پیرامون اتحاد فی‏مابین نیروهای خارج از کشور، کار دشواری نبود. چرا که بی‏تحرکی و بی‏دخالتی نزدیک به سه دهه‏ی تجمعات کمونیستی، بنوبه‏ی خود نمایان‏گر این واقعیات است‏که همه به تدوام چنین اوضاع و وضعیتی راضی‏اند، و در انتظار تغییر و تحول از بالا و در پی آن، انجام وظایف کمونیستی در فردای “انقلاب”اند!!! چنین نگاهی – من‏حیث‏المجموع – عمومی شده اشت و اقلیت هم به‏خوبی می‏داند که از این قاعده مستثنی نیست، و می‏داند اوضاع درونی‏اش به‏مانند مابقی “سازمان‏ها” و “احزاب”، بسیار غم‏انگیز است و نقش بس عظیمی، در شکست‏ها و در تلف نمودن نیروهای چپ دارد؛ می‏داند که بدلیل سیاست‏ها و تاکتیک‏های ناصحیح‏اش عقب‏تر از روز قبل است؛ می‏داند که امضای وی هم، فاقد کمترین پشتوانه‏ی عملی‏ست و همه و از جمله اقلیت، بی‏جهت دُور چنین اتحادهایی خیمه زده‏اند؛ می‏داند که قصدشان، شفاف سازی نظرات و بیان حقایق با دنیای غیر خودی نیست.

در حقیقت ناصادقی گفتاری و این درد و افکار ناسالم، مزمن شده است و کسی حاضر به سر راست سخن گفتن نیست. متأسفانه متد، راه و رسم و رسوم آرمان کمونیستی دارد بد، به دنیای بیرونی معرفی می‏گردد و بی‏تردید ایراد اقلیت نه در بیان واقعیات اتحاد نیروهای چپ و بی‏ثمری آن در پیش‏برد وظایف‏اش، بلکه در فرار و در نادیده‏گیری سیاست‏های غلط و رفتارهای بغایت مخرب‏زای‏اش و آن‏هم در بروز چنین اوضاع دردناکی می‏باشد.

البته که ندانم‏کاری، بی پرنسیبی و دو گانه‏گی گفتار اقلیت، به یکی دو مورد و در این زمینه خلاصه نمی‏گردد و اساساً، این “سازمان”، نطفه‏اش با بی صداقتی و هم‏چنین با بی تعهدی کمونیستی بسته شده است. فاکتورها زیاداند و موضوع فعلی، زیر و رو نمودن سیاست‏ها، تاکتیک‏ها و رفتارهای بغایت غیر کمونیستی و تشکیلاتی اقلیت، پیرامون مخالفین درونی و بیرونی، و هم‏چنین ارتباط و “باج‏گیری”، آن با نهادها و ارگان‏های وابسته به سرمایه نیست. به هر حال و تا آنجائی‏که به اتحاد نیروهای چپ خارج از کشور بر می‏گردد، لازم است تا یک‏بار دیگر بر این‏موضوع تاکید شود که شکی در بیهوده‏گی چنین تجمعات بی‏مایه و بی‏ثمر نیست؛ شکی در آن نیست که سر انجام آن، گسست و به‏هرز بُردن انرژی عناصر و پاشیدن تخم بدبینی، یأس و تعریف بنادرست از اتحادِ فی‏مابین نیروهای کمونیستی در میان نیروی جوان جنبش می‏باشد؛ شکی در آن نیست که این “سازمان‏ها” و “احراب” آمده‏ی کمترین اقدامات عملی و کار جدی نیستند و قصدشان جهت دادن جنبش‏های اعتراضی به سمت جلو نیست؛ شکی در آن نیست که هدف‏شان، راه‏گشائی و تغییر اوضاع وخیم زندگانی میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش در داخل نیست و هم‏چنین بیست و چند “سازمان”، “حزب” و نهاد خارج از کشوری، کاری به نتایج مخرب و عواقب تأسف‏بار چنین اتحادهایی ندارند؛ اتحادی که تکلیف‏اش، پیشاپیش روشن بود و آن‏چه در این‏میان، ناروشن و برای اقلیت گُنگ و مبهم بوده و می‏باشد، سیاست یک بام و دو هوای آن است.

به بیانی دیگر، نه وظایف و سیاست عملی اتحاد مشخص است و نه اقلیت دارد، راه‏کار مناسب ارائه می‏دهد. مردم غرق در فقر و بدبختی‏اند و لحظه‏ای از تعرض و یورش ارگان‏های سرکوب‏گر نظام در امان نیستند و یگانه ابزار، و یگانه راه پیشنهادیِ، “سازمان پرولتری”، ایجاد تلویزیون ماهواره‏ای و “رسانه‏ی توده‏ای”ست!! تلویزیون و “رسانه‏های توده‏ای” که رقم آن از مرز ده‏ها هم گذشته است و در خارج از کشور، از راست اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی گرفته تا چپ آن، مشغول انجام چنین وظایف “خطیر”، “تأثیرگذار” و “بسیج کننده”اند!!!

بر خلاف نظر اقلیت باید اعلام نمود که چنین راه‏کاری “تازه”، “نوین” و مشکل‏گشا نیست. این راه‏کار، علاج درونی جنبش‏های اعتراضی کارگری – توده‏ای – و هم‏چنین در خدمت به شکستن فضای تسلیم‏طلبانه‏ی چپ خارج از کشوری نیست. چنین راه‏کاری، تکراری و مشغولیات بی‏محتوا و این‏بار، با جمعی وسیع‏تر می‏باشد. این راه‏کار، انرژی‏زا و آزاد کننده نیست و در خدمت به رماندن عناصر چپ و به انحراف کشاندن راه اصلی مبارزه از شر نظام سراپا مسلح و هار جمهوری اسلامی‏ست. غلبه‏ی رخوت بر چپ، با بُرش و با جسارت کمونیستی گره خُورده است و نیاز به آن است تا سازمان و حزب مدعی کسب قدرت سیاسی، پیشاپیش مبارزات توده‏ها قرار گرفته و ارگان‏های وابسته به سرمایه را نشانه گیرد؛ نیاز به آن است تا گفتار خود را تغییر دهد و سر راست و بدون کمترین چشم‏داشت‏های سیاسی – تشکیلاتی، با مردم خود سخن گوید….

خلاصه این‏که اقلیت در شرایطی دارد چنین نسخه‏ای را برای رفع رخوت نیروهای کمونیستی تجویز می‏کند، که این “سازمان” مدت‏هاست، اقدام به راه اندازی تلویزیون ماهواره‏ای تحت عنوان “تلویزیون دموکراسی شورائی” نموده است؟ً براستی که هدف اقلیت از راه‏اندازی رسانه‏ی موازی، و آن‏هم تحت عنوان رسانه‏ی نیروهای چپ و کمونیست، در چیست؟‏!!

ژوئن ۲۰۱۳

خرداد ۱۳۹۲

بر گرفته از پیام سیاهکل شماره شانزده