شعبه خانوادگی حزب حکمتیست، یک حزب تاریخ مصرف گذشته

شعبه خانوادگی حزب حکمتیست، خالد حاج محمدی و محمد فتاحی، این  دو سردار رشید خود را دوباره به میدان فرستاده تا اخلاق و رفتار و زبان غیر بهداشتی مضمحلی را که با پیوستن به مبارزه شریف سوسیالیستی معمولا باید کنار گذاشت را بکار بگیرند و به مدافعان صف مستقل جنبش کارگری و مخالفان جریان آمریکایی سولیداریتی سنتر اتهام بزنند و دروغ بگویند.

۱- ایران در آستانه تحولات مهمی است و همه دارند خود را برای دوران بعد از رژیم اسلامی آماده می کنند. آمریکا هم بدنبال راه حل خود است و بدین منظور ابزارش برای تاثیر گذاشتن در جنبش کارگری سولیداریتی سنتر است. درس بزرگ جنبش کارگری از انقلاب ۵۷، پافشاری بر صف مستقل خود از همه جریانات مدافع سرمایه و صاحبان صنایع است. این بار نباید جان فشانی ها و ثمره مبارزات کارگران ایران به کیسه دشمنان کارگران بریزد و فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری می کوشند تا آنرا تضمین کنند. در این راستا ابتدایی ترین مخالفت با راه حل آمریکایی در جنبش کارگری مرزبندی با سولیداریتی سنتر است. دفاع از سولیداریتی سنتر و مخالفت با راه حل آمریکایی تناقض در خود است. لجن پراکنی حکمتیستها علیه فعالین جناح چپ جنبش کارگری که بر مخالفت و افشای فعالیتهای سولیداریتی سنتر پای می فشارند در راستای این گفته کورش مدرسی است: این ها می دانند مثلا آمریکا مستقیما از نظر مالی به … کمک میکند. … در یکی از سخنرانی های خود همین را تائید میکند. تا آنجا که به ما مربوط است، در این که … از آمریکا کمک مالی بگیرد ایراد فی نفسه ای نمی بینیم. اگر کسی ایرادی می بیند باید این ایراد را در سیاست … در قبال آمریکا، انعطاف یا سازش با آمریکا و سیاستهای آن در منطقه یا جهان را نشان دهد. اگر چنین سازشی نیست نفس قبول کمک مالی آمریکا ایرادی ندارد. این موضع سر راست ما بوده و هست”.(از متن پیاده شده و ادیت شده سخنرانی کورش مدرسی تحت عنوان “کمونیست ها در دادگاه لیبرالیسم چپ” در جلسه اعضای حزب در لندن در تاریخ ۲۲ ژوئن ۲۰۰۸ – ۲ تیر ۱۳۸۷ است. فایل های صوتی این سخنرانی در صفحه اینترنتی کورش مدرسی (www.koorosh-modaresi.com)  قابل دسترس هستند. این متن به همت محمد فتوحی سرا پیاده و توسط سخنران ادیت شده است).

خالد حاج محمدی در “راه فراری نیست آقای مقدم” (سوم ژوئن ۲۰۱۳) تاکید کرده است که “آنچه کورش مدرسی گفته است چه دوره حزب کمونیست ایران٬ چه در حزب کمونیست کارگری ایران دوره منصور حکمت و چه در حزب حکمتیست سیاست رسمی ما بوده و هست. ما هنوز این سیاست را داریم”. منتها کالیبر سیاسی و تحلیلی حکمتیستها و لیدرشان کورش مدرسی، پائین تر از آنست که بتواند با یک بحث سیاسی تئوریک جدی مجاز بودن دریافت کمک مالی از آمریکا را که خالد حاج محمدی بر آن تاکید دارد را تبیین کنند. کاظم علمداری هم مدافع دریافت کمک از آمریکا توسط لیبرال های ایران است و دلایل جدی و تئوریک سیاسی برای آن دارد اما از حکمتیستها انتظار بیشتری نباید داشت.

برای خواندن نقد ما به قرار “رابطه با دولتها”، مصوب پلنوم دهم کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری که مورد اشاره خالد حاج محمدی است و همچنین رابطه کومه له و دولت عراق رجوع کنید به مقاله درباره جهتگیرى اخیر حزب کمونیست کارگرى، در زمینه رابطه با دولت ها، ایرج آذرین _ رضا مقدم (سپتامبر ۱۹۹۹ _ شهریور ۱۳۷۸)، ضمیمه شماره شش مقاله “شرایط بازگشت اسانلو”  نشریه “به پیش!”، شماره ۸۰، پنج شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۳۰ مه ۲۰۱۳٫

۲ –  فرهنگ و زبانی که خالد حاج محمدی در “راه فراری نیست آقای مقدم” (سوم ژوئن ۲۰۱۳) و محمد فتاحی در “مژده که رضا مقدم پاسخ میدهد” (۲۷ می ۲۰۱۳) علیه فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری بکار گرفته اند و دروغهایی که می بافند، جدید نیست. در بهار سال ۸۷ که بوق و کرنای این اراجیف در خارج کشور بسیار گسترده بود و همه طیفهای کمونیست کارگری در آن شرکت داشتند، با شکست روبرو شد. زیرا تماما بر دروغ متکی بود. تکرار آن اتهامات و دروغها علیه فعالین جناح چپ جنبش کارگری اثبات می کند که سوسیالیستهایی که در جنبش کارگری پایه ندارند تاریخ کوپن عمرشان نه تنها بسر رسیده بلکه گندیده و متعفن شده است.

۳ – خالد حاج محمدی نوشته است: “همچنانکه گفتم ما و آقای مقدم و آذرین در حزب کمونیست ایران سالها از دولت عراق پول گرفتیم. سیاست ما روشن بود اینکه در قبال این کمک های مالی ما سرسوزنی از نظر سیاسی به دولت عراق آوانس نمیدهیم و ندادیم. آن زمان آقایان ایرج آذرین و رضا مقدم دست بر قضا عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران بودند. این تمام امکانات زیستی و… این آقایان بخش اعظمش از این پول تامین میشد٬ بعلاوه با همین پول پاسپورت و امکانات سفرشان به خارج کشور نیز تامین شد. از این پول در خود اروپا کمک هزینه زندگیشان و کار و فعالتشان تامین شد. لابد از نظر آقای مقدم دولت بعث عراق هم پولش خوب بوده است و هم راه حلش. این تناقض را خود آقای مقدم باید حل کنند.”

من قبلا نوشته ام و دوباره تکرار می کنم. حزب کمونیست ایران تا زمانی که من عضو دفتر سیاسی آن بودم با دولت عراق رابطه نداشت و کمکی از دولت عراق دریافت نمیکرد. کومه له قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران با دولت عراق رابطه داشت و بعد از تشکیل حزب هم آنرا ادامه داد و در اولین کنگره پس از تشکیل حزب (کنگره چهارم) دلیل رابطه با دولت عراق و نوع کمکهای دریافتی را بعنوان مصوبه کنگره چهارم علنی کرد که مورد تائید من بود و رابطه کو مه له با عراق را مجاز می دانستم. تعدادی از رهبری و اعضا کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران برای تامین زندگی خود از حزب یک مستمری ماهانه می گرفتند. زیرا دفتر سیاسی حزب این بخش از رفقا را در مسئولیتهایی قرار داده بود که به فعالیت تمام وقت نیاز داشت و باید زندگیشان و یا بخشی از هزینه زندگیشان را تامین میکرد. (من اسناد مالی حزب کمونیست ایران را در اختیار دارم و در فرصتی آنرا منتشر می کنم) من نه آنزمان به این رفقا که از حزب کمک مالی دریافت می کردند ایراد و انتقادی داشتم و نه اکنون. من با آنکه تمام وقت در ارگانهای مختلف حزبی فعالیت می کردم اما هرگز از حزب کمک مالی دریافت نکردم. همه اعضای کمیته مرکزی حزب از زندگی فقیرانه من اطلاع داشتند و این را کورش مدرسی هم می دانست. اینکه اکنون کورش مدرسی دو تن از فحاشان و پاپوش دوزان خود را فرستاده تا این اراجیف را علیه من مثل طوطی تکرار کنند از نظر من اصلا و ابدا شخصی نیست. اینها بهای دفاع من از صف مستقل جنبش کارگری از همه جریانات مدافع سرمایه و همچنین سولیداریتی سنتر است. از حکمتیستهایی که دریافت کمک مالی از آمریکا را مجاز می دانند انتظاری جز توسل به روشها و ابزارهای آمریکایی علیه سوسیالیستها نیست. البته در مقایسه با بهایی که دیگر فعالین جناح چپ جنبش کارگری برای دفاع از صف مستقل جنبش کارگری می پردازند، و مثلا در مقایسه با علی نجاتی و رضا شهابی، سهم من کمترین و قابل تحمل ترین است و مطلقا جای گلایه ای نیست.

جهت اطلاع فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری. لازم است یک نکته را درباره اسد گلچینی، خالد حاج محمدی و محمد فتاحی بگویم که از طرف کورش مدرسی فرستاده شده اند تا به فعالین جناح چپ جنبش کارگری و سندیکای واحد ناسزا بگویند و از اسانلو و سولیداریتی سنتر و مهدی کوهستانی دفاع کنند. زمانی که کورش مدرسی، لیدر حکمتیستها، هوای رئیس جمهور شدن بسرش زده بود، عکسهایش را چاپ کرد و فعالین حکمتیست آنرا بار قاطر کردند و بردند در روستاهای مرزی کردستان کفتری پخش کردند. اسد گلچینی، محمد فتاحی و خالد حاج محمدی از جمله کسانی هستند که کورش مدرسی توانسته بود طرح رئیس جمهور شدن خود و پراتیک حاصل از آنرا به آنها بیاندازد. آدمهایی با این درجه از فهم و درک سیاسی را جدی نگیرید و به همین دلیل بود که در بالا تر گفتم سهم من نسبت به بقیه شما کمترین و قابل تحمل ترین است.

۴  – در مقاله “شرایط بازگشت اسانلو” (نشریه “به پیش!”، شماره ۸۰، پنج شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲، ۳۰ مه ۲۰۱۳)،  از نظر تحلیلی نوشته بودم که حکمتیستها باعث دل گرمی و جاده صاف کن مهدی کوهستانی و سولیداریتی سنتر هستند. بالاخره مهدی کوهستانی به زبان آمد و در نوشته “نه با نام ما” (می دو هزار و سیزده) به حکمتیستها فراخوان داد که به میدان بیایند و شفاف از سولیداریتی سنتر دفاع کنند. من از این ماجرا بی اطلاع بودم و الحق که مهدی کوهستانی از فعالیت های سولیداریتی سنتر در عراق هم مطلع است. وی نوشته است: “حزب حکمتیست تا بحال خواسته نشان دهد که شفاف است، دوستان واقعاً از شما میخواهیم که یکی ازهمکاران شما آقای  فلاح علوان رئیس اتحادیه شوراها و سندیکاهای کارگری در عراق  از زمان آشغال آمریکا با نهادهای کارگری امریکای چه بخش خارجی و چه بخش داخلی کار میکند که هم  در حزب کمونیست کارگری و هم حزب حکمتیست عضو بوده و شاید هم تاکنون هست، چرا تا بحال از او نخواسته اید که بیاید و یا مصاحبه ای با او نکرده اید که کارکرد واقعی نهاد بین‌المللی ای اف ال سی آی او و بخش خارجی اش را بگویید. از زمان فروپاشی دیوار برلین هیچ نهادی دیگر یواشکی کار نمیکند و خوشبختانه از طریق وبسایت و شفاف سازی مجبور هستند تمام مدارکشان را علنی کنند ، شما لطف کنید و این بحث را باز کنید و اسم ما را در درگیریهای خودتان نیاورید. حداقل این کار را بکنید که این گردوغباری که دوستان سابق شما راه انداخته اند هنوز زیر نام کمونیست کارگری خود را نشان میدهد و پای شما را هم نگیرد.

 http://www.k-en.com/gonagon/archive%20Hekmatist/komonist/Komonist%2036-zamime.pdf
http://www.solidaritycenter.org/files/iraq_tu_bulletin0410.pdf

بخش‌های از چپ ها که  امروز  نمیخواهند مستقیماً به این امر بپردازند و نشان دهند که در کجا ایستاده بودند و میخواهند از کیم سایپس کمک بگیرند که افشاگری بکنند. حال بمانند که سایپس هیچگاه حرفی ازمبارزات جنبش کارگری امریکا ندارد (اگر نیاز باشد میشود بیشتر به ایشان اشاره کرد که موضوع ضد امپریالیستی اش اتفاقا از دیدگاه سرمایه است نه جنبش چپ و در مقاله اش که بعد از یازده سپتامبر نوشته میشود فهمید که چقدر کارگری است)، ولی همین آقای سایپس در کنفرانسی که در ماه گذشته مدعی شد در تورنتو برگذار شد اذعان کرد که بخش بین المللی اتحادیه های امریکا در عراق خوب کار کرده‌اند و در آینده نه چندان دور با کمک  فعالین ضد جنگ تغییرات اساسی در این نهاد بوجود می‌آورند”.

۵ – موضوع ضربه به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب در قسمت دوم مطلب “خالد حاج محمدی – یک طوطی حکمتیست” ادامه خواهد یافت. همانطور که در قسمت اول نوشتم، خطاب این نوشته حکمتیستها و دیگر طیفهای کمونیست کارگری نیستند. اینها همگی از حقیقت ماجرا کاملا و در جزئیات مطلع بودند و هستند و در یک عمل دسته جمعی کوشیدند برای فعالین جناح چپ جنبش کارگری و دانشجویی پاپوش بدوزند و شکست خوردند. ریشه های ما در جنبش کارگری عامل شکست فضاحت بار حکمتیستها و اعوان و انثارشان شد و همان شکست باعث انشعاب در حزب حکمتیست بود. طبعا کورش مدرسی بعنوان لیدر وقت حکمتیستها و همچنین کمیته داخل و دبیرش بیشترین نقش را در اتخاذ سیاستها و روشهایی داشتند که آن مسائل را برای تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب ایجاد کرد. در سال ۸۷ حکمتیستها برای جنبش دانشجویی تمام شدند و در جنبش کارگری هم هیچ وقت جایی نداشتند. حکمتیستها در خلوت خود بخوبی می دانند که هرگونه فعالیت آنها در جنبش دانشجویی نمی تواند بدون ارزیابی صریح و علنی از سرنوشت تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب صورت گیرد. پاپوش دوزی شکست خورده علیه ما را که نمی توان به دانشجویان تحویل داد وقتی در اوج آن حتی نتوانستند به همان معدود حکمتیستهای درون داب بقولانند. دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب که می دانند بسیاری از دانشجویان بازداشت شده در حول و حوش ۱۳ آذر بسرعت آزاد و از کشور خارج شدند و آخرین نفرات بهروز کریمی زاده و پیمان پیران بودند که به ترتیب در ۲۷ فروردین و ۱۱ اردیبهشت ۸۷ از زندان بیرون آمدند. به روایت کسانی که از تاریخ دقیق خروج بهروز کریمی زاده و پیمان پیران از ایران خبر دارند، پاپوش دوزی علیه ما حتی بعد از خروج این دانشجویان از ایران راه اندازی شد. پافشاری به پاپوش دوزی شکست خورده علیه ما حکمتیستها را از باتلاق نجات نمی دهد بلکه باعث ادامه چهره دوگانه و دو رویی آنهاست و مانع از فعالیتشان در جنبش دانشجویی است و به همین دلیل مانعی بر سر راه فعالیت های ما در جنبش دانشجویی نیستند.