دولت ترکیه در میان خشم و آتش خون شورش جوانان و ستم کشان و استثمار شوندگان

استثمارشوندگان ترکیه، دولت امپریالیسم آمریکا بصورت معنی داری سکوت اختیار کرده است. اوضاع میدان تکسیم استانبول و دیگر شهرهای ترکیه(ازمیر، آنکارا، انتاکیه، کونیا، سامسون و دیگر شهرها رسید) شباهت زیادی به اوضاع میدان تحریر قاهره در مصر دارد! هیئت حاکمه آمریکا بدنبال منافع استراتژیک جهانی خویش در جای جای جهان از جمله ترکیه است، و این یعنی اوضاع را زیر نظر داشتن ولی در عین حال بیم آن را دارد که… اوضاع انفجاری ترکیه به یک سونامی تمام عیار برای به زیر کشیدن یکی از متحدین استراتژیک آمریکا در گلوگاه اروپا و آسیا و نیز کانون اصلی لیبیلاسیون سوریه، دولت اردوغان تبدیل شود! 
اردوغان در یک پیام به معترضین شورش اخیر ترکیه آنرا همچون حسنی مبارک و مرتجعین دیگر سرنگون شده ی آفریقای شمالی در بهار عربی، تحت تاثیر عناصر تندرو قرار داشتن، نامید و آنها را عده ای “ارزل و اوباش” خواند! و گفت ماموران سازمان اطلاعات ترکیه در باره ارتباط خارجی ها با تظاهرکنندگان تحقیقاتی را آغاز کرده اند!

اما شورشگران و توده های زحمتکش ترکیه در پاسخ به اتهامات ارتجاعی اردوغان خواهان استعفای او شدند!

رئیس جمهور ترکیه عبدالله گل و سایر مقامهای حزب عدالت و توسعه، برای کنترل اوضاع و توهم پراکنی بین توده های به جان رسیده از استبداد دولت ترکیه، نقش پلیس های “خوب” در مقابل اردوغان به عنوان “پلیس بد” دولتی را بازی می کنند! این نشان می دهد در دولت و همچنین حزب عدالت و توسعه ترکیه به خاطر مبارزات توده ای تضادهای اولیه عمیقی بوجود آمده است، که می تواند منجر به از دست دادن کنترل کامل اوضاع شود!
فرجام مبارزات توده ای ترکیه از قبل نوشته نشده است. این مبارزات تازه آغاز گشته است. و رو به گسترش است. اما فقدان یک حزب پیشرو طبقه کارگر که از پایه توده ای برخوردار، محبوب زحمتکشان  و دارای خط صحیح سیاسی کمونیستی باشد در راس این مبارزات می تواند این مبارزات را به سرانجامی همچون مبارزات توده ای در تونس و مصر در یک اصلاحات از بالا برای نگه داشتن و تحکیم ساختار اساسی دولت و ارتش ترکیه و عوض شدن چهره های مرتجعین وابسته به سیستم امپریالیسم جهانی ( به رهبری آمریکا) تبدیل نماید.

درک پایه ای از تجربه کمون پاریس و دولت و انقلاب!  

آموزش های مارکس ، انگلس و لنین در مورد دولت و انقلاب یک بار دیگر وظایف کمونیستهائی را که به سنت کمونیسم انقلابی و انقلاب کمونیستی وفادارند، و تئوری و علم ملرکسیسم- لنینیسم و مائوئیسم را در فرایند یک بازبینی منتقدانه تاریخیش راهنمای عمل می دانند، و از دستارودهای عظیم و محدودیت ها ، کمبودها و اشتباهات واقعی موج اول انقلابات کمونیستی  که از انقلاب کمون پاریس شروع گشت و تا استقرار سوسیالیسم در دو جامعه روسیه و چین و علل سلطه مجدد راهروان راه سرمایه داری در ان دو جامعه یک جمعبندی علمی دارند،  را یک بار دیگر در دستور روز وظایف کمونیستهای انقلابی و خاصه بلشویکهای- مائوئیست قرار داده است.

بحران عمیقی  جنبش کمونیستی بین المللی را بعد از مرگ مائو و استقرار مجدد سرمایه داری دولتی در چین فرا گرفته است.

برخی از نیروهای جنبش کمونیستی از تجربه کمون درکی غیر علمی ارئه می دهند و تمامی درسها و  آموزش هایی  صحیحی را که مارکس، انگلس، لنین و مائو از پراتیک کموناردها بیرون کشیدند را به یکباره به زیر سوال کشیده و استنتاجات رمانتیزه و ناصحیح خویش را جایگزین آن نمودند.
برای همین مکثی اجمالی بر چنین انحرافی نیاز ضروی برای ادامه پرداختن به سیر رویدادهای مبارزه طبقاتی در ترکیه را الزام آور می نماید.

“کمون پاریس اولین تلاش عظیم برای فتح قله های رهایی بشر بود؛ طلایه دار آینده بود. اما کمون پاریس فاقد رهبری لازم بود و توسط شناخت علمی لازم که قادر باشد در برابر حملات ضدانقلابی ناگزیر از سوی نیروهای نظم کهن ایستادگی کند و سپس تحول عمیق جامعه را در همه عرصه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و ایدئولوژیک به پیش برد، هدایت نمی شد. بعضی ها که به جای نگرش علمی به تجربه کمون، با یک دید و روش رمانتیزه به آن نگاه می کنند، فقدان یک رهبری پیشاهنگ سازمان یافته و متحد بحول یک دیدگاه علمی مارکسیستی را یکی از فضایل کمون معرفی می کنند. اما در واقع، این یکی از بزرگترین نقاط ضعف کمون و یکی از عوامل عمده ای بود که به شکست کمون در فاصله بسیار کوتاهی بعد از استقرارش خدمت کرد. فقدان یک چنین رهبری ای – و تلاش برای عملی کردن فوری تدابیری که اساسا به نابودی هرگونه رهبری نهادینه شده می انجامید – یکی از علل عمده ناتوانی کمون بود: کمون نتوانست به حد کافی نیروهای سازمان یافته ای را که مصمم به نابودی کمون بودند و می خواستند تضمین کنند که شبح انقلاب کمونیستی – که در نظر استثمارگران و ستمکاران بسیار دهشتناک است – دیگر هرگز سر بلند نکند، سرکوب کند. همانطور که مارکس مشخصا خاطر نشان کرد، کمونارها از حرکت فوری برای تسخیر سنگر ضدانقلاب که در ورسای (شهری در نزدیکی پاریس) واقع بود باز ماندند. بدین ترتیب، ضدانقلاب قادر به جمع آوری قوا، حرکت به سوی پاریس، وارد آوردن ضربه مرگبار به کمون و در این فرایند، کشتار هزاران نفر از مصمم ترین جنگاوران کمون شد.”۱

بقول لنین مسأله ی دولت اکنون، خواه از نظر تئورى و خواه از نظر عملى و سیاسى( در ترکیه-نگارنده)  اهمیت ویژه‌اى کسب کرده است. جنگها و حملات محلی نظامی دائمی امپریالیستى، پروسه تبدیل سرمایه‌دارى انحصارى به سرمایه‌دارى انحصارى دولتى (سرمایه داری-امپریالیستی جهانی یا گلوبالیزاسیون سیستم امپریالیسم-نگارنده) در سطح جهانی را به منتها درجه سرعت و شدت داده است. ستمگرى سهمگین نسبت به توده‌هاى زحمتکش که از طرف دولتى اِعمال میشود که روز به روز با اتحادیه هاى همه‌ توان سرمایه‌داران بیشتر در میآمیزد، دم به دم سهمگین‌تر میشود. کشورهاى پیشرو براى کارگران بدل به زندانهاى نظامى با اَعمال شاقه میشوند – منظور ما “عقبگاه” ( کشورهای عقب نگه داشته شده نومستعمره ) این کشورها است.
دهشتها و مصائب بیسابقه جنگ، و بحران عمیق سیستم سرمایه داری امپریالیستی جهانی آنچنان طولانى شده است، که وضع توده‌ها را تحمل ناپذیر کرده و بر آتش خشم آنان میافزاید. انقلاب بین‌المللى پرولترى آشکارا اوج میگیرد. مسأله روش این انقلاب نسبت به دولت اهمیت عملى کسب میکند. >> منبع “دولت و انقلاب”- لنین-

ایده اساسى مارکسیسم در مورد نقش تاریخى و اهمیت دولت، با وضوح کامل چنین بیان شده است. دولت محصول و تجلّى آشتى‌ناپذیرى تضادهاى طبقاتى است. دولت در آنجا، در آن زمان و در حدودى پدید میآید که تضادهاى طبقاتى در آنجا، آنزمان و در آن حدود بطور ابژکتیف دیگر نمیتوانند آشتى‌پذیر باشند. و بالعکس: وجود دولت ثابت میکند که تضادهاى طبقاتى آشتى‌ناپذیرند.(لنین: رساله دولت و انقلاب)

کمونیستهای انقلابی بخصوص مائوئیستها سراسر جهان از شورش ستم کشان و استثمار شدگان، از تونس به مصر به سوریه به ایران، فلوریدا و نیویورک و ترکیه….. و هر جای دیگر جهان که ستمکشان و توده های زحمتکش با بپاخیزیشان به خیابان می ریزند و نظم رژیم های ارتجاعی وابسته به امپریالیسم جهانی را به چالش می شکند…. ضمن اعلام حمایت و همبستگی انترناسیونالیستی …
ضرب، جرح و قتل عمد پلیس و ارتش دولتی… به زندانی و شکنجه جوانان مبارز و حق طلب و زحمتکشان…

بپا خواسته را شدیدا محکوم کرده؛ اما فراموش نمی کنند که اوضاع بی ثبات ترکیه در آنچنان وضعیت نامتعادلی قرار دارد که دستگاه و نظم ارتجاعی دولتی ترکیه در پروسه این مبارزات بحق در وضعیت قبل از این شورش باقی نخواهد ماند؛ یا انقلاب یا ضد انقلاب پیروز خواهد شد!  توده های زحمتکش جهان در بهار عربی جانفشانی های خونین عظیم و مبارزه جانانه ای را برای احقاق حقوق پایمال شده شان در خیابانها در مقابل نیروهای ضد شورشی دولتی از خود نشان دادند؛ هم اکنون ترکیه به مرکز ثقل انفجار کانون تضاد اساسی فعلی جهان بین ستمکشان و استثمار شدگان و سرکوبگران استثمار کنندگان دولتی تبدیل گشته است. دولت وابسته به امپریالیسم جهانی ترکیه با تمام نیروی سربکوبکر ضد شورشی و لبای شخصی های پلیس مخفی اش  برای بقا دست و پا زنان می خواهد مرگ “نظم” خویش را به تعویق اندازد. در عین حال از طریق رسانه های عمومیش اولتیماتوم های بی ثمر خیابانها را خالی کنید و به خانه بازگریدی ا مانند رگبار مسلسل بی مهابا برای در هم شکستن مقاومت توده ای شلیک میکند. از سوی دیگر برخی نهادهای مصلحت جو با تکیه به مبارزه غیر خشونت طلبانه و مسالمت آمیز جوانان و توده های زحمتکش خواهان عقب راندن دولت اردوغان و پایان دادن به خشونت دولتی می باشند. اینکه آیا چنین نیروهای طبقاتی واقعا این مبارزات به کدامین سو : ۱- به سمت فروکش نمودنش، به خانه فرستادن زحمتکشان، و دامن زدن به اصلاحات از بالا و یا اینکه ۲- آنرا در جهت تعمیق این مبارزات به سمت هر چه رادیکالیزه شدن آن وو انقلاب کمونیستی سوق می دهند، آینده نزدیک نشان خواهد داد. اما با توجه به فرجام نهایی تجارب مبارزات بهار عربی، نقش و سمت و سویی سیاسی که رهبری مماشات جوی غیر پرولتری این نهادها در هر یک از کشورهای عربی آفریقای شمالی اتخاذ کردند، نمی توان به این چنین نهادهایی برای رادیکالیزه کردن این مبارزات بر بستر منافع طبقاتی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان امید واهی بست.

با اینحال ذره ای نباید توهم داشت که یگانه راهکار سیاسی برای حل تضاد اساسی جامعه ترکیه و خاتمه دادن به روند نظم ارتجاعی مستقر شده از طرف سیستم امپریالیسم جهانی ( به رهبری آمریکا) چاره انقلاب اجتماعی رادیکال دیگری بجز در هم شکستنه و نابودی دولت، قطع دست امپریالیسم از شریانهای اقتصادی_ سیاسی، نظامی، فرهنگی ترکیه و استقرار یک دولت سوسیالیستی بر بستر یک انقلاب رادیکال کمونیستی، به رهبری خط سیاسی صحیح حزب پیشرو پرولتاریا انقلاب، و نه خط و برنامه سیاسی ناصحیح اتحادیه های نیم بند و مماشاتگر “کارگری” در مقابل توده های زحمتکش ستم دیده و استثمار شده ترکیه قابل تصور نیست.

برهان عظیمی

دوشنبه ۰۳ ژوئن ۲۰۱۳ – ۱۳ خرداد ۱۳۹۲

زیر نویسها و توضیحات:

۱- برگرفته از کمونیسم: آغاز یک مرحله نوین

مانیفستی از حزب کمونیست انقلابی آمریکا

سپتامبر ۲۰۰۸

در لینک زیر:

http://www.sarbedaran.org/library/manif-rcp0909final2010n.htm