بیادمنصورحکمت عزیز ( از وبلاگ یادبود شاهدخت )

بهروز شادیمقدم

منبع : http://shadochdt.wordpress.com/

درتیرماه ۲۰۰۲ منصورحکمت تئوریسین برجسته و موثر جنبش کمونیستی در چند دهۀاخیر ایران درگذشت .

مرگ نابهنگام او ضربه ای جبران ناپذیر به جنبش اَزادیخواهی و برابری طلبی بود . او در دورانی ازفعالیتش با ترویج مارکسیسم انقلابی و تئوری مارکسیستی افکار و عقاید مربوط به طبقات دیگر را شناساند و در بکار گیری کمونیسم واقعی نقش درجه اول را داشت . تا جایی که بررسی جنبش کمونیستی و فراز ونشیبهایش بدون رجوع به منصور حکمت غیر ممکن است .

در سالروز مرگ منصور حکمت که بر اثر ابتلا به سرطان در گذشت ، بهتر دیدم در سایت شاهدخت که او هم مبتلا به سرطان بود و از میان رفت ، یادداشت زیر راکه در سال ۲۰۰۲ بیاد منصور حکمت و در ارتباط با او نوشته شده است ،مجددا”دراینجابیاورم.

منصور حکمت از نظر شاهدخت انسانی واقعی ،صمیمی ،انقلابی موثر و مدرن بود .ومرگش برای او که خود سالها با مرض سرطان درگیر بود، خبری ناخوشایند ، غم انگیز و سخت بود.

برای منهم مرگ هر دو اَنها سخت تر از سخت بود .

۲۳٫ ۵٫ ۸ ۰۰ ۲

منصورحکمت تجسم ضد قدرت

تقدیم به رفیق خسرو داور بخاطر خصلت های مشترک

تاریخ در مراحل انقلابی شخصیت های خود را میسازد . شخصیت هایی که جوابگوی نیازجنبش طبقاتی بوده ودرپیش روی وتکامل مبارزه طبقاتی نقش اساسی به عهده دارند . اینها نوابغ وتاریخسازهستند .منصورحکمت ازاین گونه نوادرتاریخی بود. بعدازمرگ لنین وطی چند دهه تسلط جریانات غیرمارکسیستی که پرچمدارمبارزه طبقات غیرکارگری بودندوتوانستند به نام مارکسیسم درجوامع مختلف نقش داشته باشندواین اَرمان والای بشری را بپوشانند وتفکرات وجهان بینی دیگری به جای اَن بنشانند.اینجاست که منصورحکمت همانند متفکری بزرگ وهوشیارمارکسیسم مارکس ولنین را دوباره زنده میکند وتفکرات غیرمارکسیستی رابه جای خود مینشاند .شباهت زیادی هست بین دوران انقلاب روسیه ودوران ما :

پلخانف مروج مارکسیسم درروسیه میشودوناردونیکها وپوپولیسم راافشأ میکند . “اختلافات ما “رامینویسدوپدرمارکسیسم روسیه لقب میگیرد . منصورحکمت هم مارکسیسم رادرایران ترویج میکند . پوپولیسم راافشا”میکند و ” تفاوتهای ما “رامینویسد .بااین همه یک تفاوت اساسی بین این دو دوران وجود دارد . درعصرپلخانف کمونیسم دراوج بود ودردوران منصورحکمت برعکس ! دردورۀ پلخانف پرچم جنبش طبقات دیگربنام خودشان بود ودر دوره های بعدتازمان ما به نام مارکسیسم . دراَن زمان مارکسیسم بدیل قدرتمندی برای کسب قدرت سیاسی بود ودردورۀ منصورحکمت دربوق دنیا دمیدند که کمونیسم مرده است . واضح است که نقش یگانه مروج مارکسیسم در دوران معاصر چقدرسنگین تربوده است . منصورحکمت این وظیفۀ تاریخی را به سرانجام رساند واحیاگر تئوری مارکسیسم شد و بدان چهره ای امروزی بخشید .

اوتنهایگانه تئوریسین مارکسیسم درعصرحاضرنبود ، درعین حال شخصیتی چند بعدی وقابل تامل داشت.تاثیرات عمیق مرگش برانسانهارابایددراین چندبعدی بودن شخصیتش دید .

شخصیت مدرن

برای اَنهایی که منصورحکمت رامیشناختند ودیدگاه هایش را قبول داشتند ( حتی کسانی که با بعضی از نظراتش مخالف بودند ) تاثیرات مرگش بانوعی ابهام وتیرگی دردنیای کنونی همراه بود . چنین تاثیراتی تنها از زاویۀمرگش به مثابه تئوریسین وفعال سیاسی نیست . او تجسم عمیق وواقعی تمایلات فرهنگی وسیاسی انسان به پاخاسته وخواهان رسیدن به دنیای امروز بود . عدم وجود این تجسم به طور واقعی اَن دیدگاه را تیره میکند . دنیای ما بدون اوتیره تراست . این تیرگی انعکاس مرگ اوست .

سوسیالیسم مورد نظرمنصورحکمت بامدرنیسم اروپای غربی گره خورده بود . این مدرنیسم درست عکس وضعیت فرهنگی اسفبار شرق وکشورهای اَسیایی است . ماها که برخاسته وپرورش یافتۀ این جوامع عقب افتاده هستیم ( باهمۀ دیدگاه های مترقیمان وانتقادا ت وتنفرمان ازاَن وضعیت ) اتوماتیک به این فرهنگ برخاسته ازغرب درمقابل شرق گرایش داریم . منصورحکمت درکنار جنبه های قوی تئوریک، جایگاه سیاسی ونقشی که درجنبش کمونیستی داشت ، خود میتوانست ازنظرفرهنگی وشخصیتی سمبل ونمایندۀ اَن فرهنگ ومدرنیسم غربی برای ماباشد . گرایش های فردی به شخصیت او راازاین زاویۀ باید دید وشیفتگی به اورا ازاینجهت باید جستجو کرد .

پرورش درغرب باهمۀ دستاوردهایش و درونی کردن فرهنگ اَن ازطرف منصورحکمت ازیک طرف واحساسات وتعلقات عاطفی ومهروعطوفتهای انسانی او که جایگاهش راباید درظرفیت های شخصی ومحیطخانوادگی جستجوکرد، به او شخصیتی بخشیده بود که وی را ازچارچوب کلیشه ای شخصیت های سیاسی ( باهمۀ خصائل وفرهنگشان که با اَن اَشنا هستیم)دورکرده وازاوچهره ای سیاسی ،بی تکلف ، مدرن وامروزی ساخته بود .وجودهمچون شخصیتی خارج ازمعادلات سیاسی وتشکیلاتی ، درعرصۀ مناسبات انسانی هم دارای جذبه ودوست داشتنی است . به همین دلیل است حتی کسانی که مدتها ازعرصۀ مبارزه دور شده وچه بسا ازسیاست متنفرباشند ، به منصورحکمت سمپاتی داشته ودارای عمیق ترین عواطف نسبت به او هستند . ازدست رفتن و نبودن او کل تصویرسازی مارا ازشخصیت مدرن وانسان فهمیده امروزی ، درهم میشکند وباعث اَشفتگی خیال میشود .

دردنیای سیاست تحکم وبرخوردهای خشونت اَمیز ازطرف بعضی مسئولین ورهبران ، امری شناخته شده ومردود است . شخصیتی که از روزن خودخواهیها وتحکم بگذرد وصمیمانه ومهربان باانسانهاروبرو شود ،نشانۀ ازخود گذشتگی و ظرفیت های انسانیست، که دارد . منصورحکمت ازاین ظرفیت ها بسیار داشت .درمقابل او تمام دیوارهای تشکیلاتی ، برتری های انسانی واستعدادهای فردی فرومیریخت وساده ترین رابطۀدوستانه وانسانی بوجود میاَمد . چنین شخصیتی الگوست وانسانها میخواهند خودنیز اینگونه باشند .

برخورد به جدا