معضل کدخدا منشی بین فولادوندیزم و کمونیزم کارگری! سخنی با مخاطبان زهره مهرجو

مقدمه:

بیش از دو ماه است که متعاقب شروع نقدهای من در موضوع فولادوندیزم بعنوان یک گرایش قشری راست “ضد اسلامی” که فراخوان به بازگشت به “فرهنگ قبل از اسلام آریائی ” می دهد و از “ضدیت با اعراب” ریسمان می بافد، فراخوان به ساختن “آئین پادشاهی ” می دهد، فردی هوادار فولادند بنام تورج امیری ، شب و روزش را گذاشته و فحاشی و اتهام زنی می کند در دیوارهای فیسبوک. انتظار بیشتر از این فرقه هم نمی رود! استادشان یعنی فرود فولادوند زمانی که زنده بود همین می کرد! مدتی بعد من در دو مقاله (۱و۲) بیشتر مواضع ارتجاعی فولادوند را باز کردم و خوشحالم این پروژه دارد جلو می رود و بسیاری خوانندگان در فیسبوک از آن استقبال کرده اند.

زهره مهرجو از فعالین کمونیزم کارگری در مقاله ای (۳) سعی کرده به این اختلاف سیاسی نگاهی بیندازد. از دید من ایشان دچار مشکل کدخدا منشی شده و قرار گذاشته “در میان” این دو گرایش سیاسی و دو متد متضاد سیاسی بنشیند. این کار از مهالات است و طبعا دچار معضل غیر قابل گشایش است. من برای روشن شدن معضلات متد زهره مهرجو و از انجا که فکر می کنم بحث در این موضوع به پیشرفت فرهنگ سیاسی ما کمک می کند ، چند نکته ارائه می دهم:

(۱)روانشناسی کداخدا منشی:

زهره مهرجو مدعی است که بین فولادوندیزم کمونیزم کارگری “اهداف مشترک انسانی ” وجود دارد! تلاشش در این مقاله کوتاه اینست که تضاد بنیانی بین فولادوندیزم و کمونیزم کارگری را در حد “اختلافات خانوادگی” تنزل دهد! از “دو طرف بخواهد با هم خوب برخورد کنند و انسانی”!

راستی این تلاش برای کد خدامنشی ریشه روانشناسی اش چیست؟ از دید من اینست که ایشان نگران خوردن فحش از سوی تورج امیریست! نگران اینست که تورج امیری و همفکرانش ایشانرا روانی و مزدور رژیم اسلامی بنامند! صندلی کدخدا منشی بواقع سنگریست که سنتا آدمها برای گریز از ضربه خوردن ساخته اند.

سود دیگر کد خدامنشی اینست که فرد ، خودش را بنوعی “بالاتر” از دو طرف دعوا نشان می دهد! همانکه زهره مهرجچو اسمش را می گذارد “خط سوم”! از دید من ریشه روانشناتسی کدخدامنشی این نگرانیهائی است که ادمها در برخوردهای اجتماعی دارند.می خواهند هم حرفشانرا بزنند و هم “به کسی برنخورد”! آیا این متد همیشه موثر است؟

تاریخا در فرهنگ جهان سومی ایران ما این موضع کدخدامنشی را بسیار دیده ایم.تاریخ فرهنگ و ادبیات ما پر است از نمونه های این متد یا متد رندی. رندی هم نوع دیگر گریز از ایستادن کنار سمت حقیقت است. رند به فکر خودش ، حرفش را زیر لفافه می زند و در عین حال نمی زند!

اینکه ریشه متد رندی یا کدخدامنشی خودش کجای روانشناسی فردی و اجتماعی قرار دارد هم سوال خوبیست! از دید من نداشتن اتکا به نفس است.از دید من وقتی فردی یا جامعه ای مرتب سرکوب شده و زخم خورده اتکا به نفسش ضربه خورده ، بهترین موضع که می تواند بگیر یا سکوت است در میان دعواها یا رندی کند  یا کدخدا منشی!

(۲)تضاد بنیادین سیاسی بین فولادوندیزم و کمونیزم کارگری و نشستن زهره مهرجو در جائی بین این دو!

در دو مقاله تاکنونی در نقد فولادوندیزم، من به وجوه مختلف ایدئولوژی فولادوندیزم ، هم “ضد تازینامه اش” که بنام ضد اسلام ارائه داده و هم خواستگاه سیاسیش(انجمن پادشاهی) پرداختم.آنجا نسان دادم که ضد اسلام فولادوند ، قشریست، ضد عرب و «زاد پرستانه است، پیگیر و نقد کلیت مذهب نیست بلکه فراخوان به زرتشنتی گری ارتجاعی می دهد، نقدی چند جانبه و طبقاتی نیست.

زهره مهرچو در دنباله کدخدا منشی اش نقد من به این تفکر ارتجاعی و قشری را در حد “دیدگاهی” که اهداف مشترک انسانی با کمونیزم کارگری دارد تقلیل می دهد!

زهره مهرجو اشاره ای هم به بعد سیاسی فولادوندیزم ندارد! از دید ایشان دو نفر (سعید صالحی نیا و تورج امیری) دعوائی کرده اند و ایشان آمده تا ماها را “آشتی دهد” و به ما توصیه کند که راه سوم ایشان را برویم در حالیکه خودش معترف است که راهش همان راه ارائه شده توسط منست! که از قضا در مقاله ای مشترک هم قبلا اعلام شده!(۴و۵)

همانطور که قبلا در مقاله مستقلی اعلام کردم(۲) از دید من فولادوندیزم یک ایدئولوژی فوق راست و سناریوی سیاهی است.چرا؟ چون بر اساس برتری نژاد آریائی و ضد عرب استوار است. این نکته کلیدی است و خوشحال می شوم زهره مهرجو به ما توضیح دهد که چگونه این ایدئولوژی سناریوی سیاهی داری “اهداف مشترک انسانی” با هواداران آزادیخواهی و برابری طلبی است!

(۳)زهره مهرجو و متد فحاشی و اتهام زنی تورج امیری

در مقاله قبلیم (۱) توضیح دادم که فرای سیاستهای متضاد، آدمها می توانند به مناظره و دیالوگ انسانی بنشینند و جامعه را برای قضاوت خود تجهیز کنند.

توضیح دادم که فولادوندیزم اتفاقا از این جهت یعنی ترویج فرهنگ لمپنی، اتهام زنی سیاسی به مخالف و فحاشی ، پابپای فرقه مجاهد، از توسعه دهندگان سم ی هستند که اپوزسیون ایران را بی اعتبار می کنند.صرف نظر از اینکه تورج امیری یا فولادوند چه سیاستی را دنبال می کنند، این متدها باید توسط هر آزادیخواهی محکوم شود.

راستی چرا زهره مهرجو در این مقاله اش اینقدر “بخشنده” به تورج امیری و فحاشیها و اتهام زنیهایش برخورد کرده و همه آنرا ندیده گرفته؟ غیر از اینست که صحنه سازی برای کدخدامنشی لازمه چنین پوشش دادنی است؟

زهره مهرجو در خاتمه مقاله کوتاهش یک جمله از مارکس آورده که شاید خودش باید بیشتر به آن توجه کند!

آیا براستی “زهره مهرجو با متدهای درست و صادقانه دنبال اهدافش رفته”؟!

در خاتمه من فقط یکی از جملات تورج امیری هوادار فولادوند را اینجا خدمت زهره مهرجو تقدیم می کنم .با پوزش از خوانندگان و ذکر مجدد اینکه تا بدیها جلوی جامعه قرار نگیرند ، زشتیشان پاک نمی شود:

نمونه “بحثهای تورج امیری در فیسبوک”!

“تو سعیده صالحی نیا روانپریش و بیمار روانی بیسواد نا آگاه تر از آن هستی که بتوانی مطلبی را در نقد و بررسی زنده یاد دکتر فرود فولادوند و اندیشه های آزادیخواهانه و انسانی او بعنوان یک مسلمان توده ایی بنویسی!!”

حالا فکر می کنم فضا برای خواننده گرامی بهتر آماده است برای قضاوت!

منابع بیشتر:

(۱) سعید صالحی نیا:فولادوندیزم و “انجمن پادشاهیش” چه نقشی در فرهنگ سیاسی دارند؟

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=41221

(۲)سعید صالحی نیا:فولادوندیزم ، تقاطع قشریگری، ارتجاع فرهنگی و راست نژاد پرست

 : http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=41454

(۳)زهره مهرجو: اهمیت شیوه برخوردهای ما در پیشبرد اهداف مشترک انسانی

http://www.azadi-b.com/G/2013/06/post_410.html

(۴)سعید صالحی نیا:کمونیزم کارگری یا آته ایزم قشری؟

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=35441

(۵) پاسخ کمونیزم اجتماعی به مذهب و جنبش اسلام سیاسی” / زهره مهرجو و سعید صالحی نیا

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=34010