اکنون مدتی است که بار دیگر نمایش انتخابات در جمهوری اسلامی شروع شده است و تمام نیروهای مرتجع به تکاپو افتادهاند تا به اسم “انتخابات” که در واقع انتصابات است عمر ننگین این جمهوری را طولانیتر کنند. این انتخابات که ماهیت بورژوائی آنرا پوشش کریهی از مذهب میپوشاند بین دارو دسته ها و مهره هائی است که خود بر جنایت خود آگاهند و آگاهانه بر خیانت و جنایت خود کمر بستهاند.
انتخابات در این جمهوری بین مهره هائی است که در ادبیات فارسی بحق فاسد تعریف شده و در عمل نیز نشان دادهاند که چنین هستند، و از آن کریهتر آن است که جناحی خود را اصولگرا مینامد، جهت توجیه وضع موجود به اصولی که چهارده قرن با کاروان تمدن بشریت فاصله دارد متوسل می شود ، و آنهائی هم که ادعای اصلاح وضع را دارند بارها نشان داده اند که اصلاحاتشان تنها روغن کاری ماشین سرکوب و تطهیر چهره دیکتاتوری جهت حفظ سیستم استثمار و غارت تودههاست. همه جناحها قاتل و اعوان و انصار فریبکارشان اکنون برای “انتخابات” وارد میدان شدهاند تا بار دیگر ضمن تلاش برای ادامه حاکمیت ننگین این رژیم، اگر بتوانند باز عقل و شعور انسانی را بار دیگر به سخره بگیرند.
آنها ۳۴ سال است که برای حفظ “مالکیت خصوصی”، این ریشه تمام ظلمها بر تودهها، حکومت کردهاند و نتیجه جنایتبار این حاکمیت این شده است که همه جناحها سعی میکنند حتی غارت و چپاول سرزمین را در “مالکیت خصوصی” خود و خانواده خویش درآورند، دزدیهای کلان و کشاندن جامعه به ارتشاء نتیجه این سیاستی است که این کاراکترهای نوکر امپریالیسم پیش گرفتهاند.
در “مبارزه” به اصطلاح انتخاباتی بین این کاراکترهای فاسد، میلیونها توده زحمتکش که خالق ثروت برای آنها هستند فقط ارقامی هستند که هر چهار سال یکبار برای مشروعیت بخشیدن به این توحش بیرون از حد بر روی کاغذ آورده میشوند، تودههایی که خود از تداوم این سلطه تنها چیزی که حاصل میبرند فقر بیشتر است، آنهم در رژیمی که در هر جنایتی در رابطه با آنها مرز را از حد گذرانده است، و این نیز به عمد است، تا تودهها از مبارزه ناامید شده و چشم اندازی به آینده نداشته باشند. منطق قدرت حاکمه سرکوبگر این است که نتیجه هر مبارزهای باید تنها تودهها را به حدی برساند که از آن حد، تازه مرز ناامیدی آغاز میشود.
دیگر سالهاست که تودهها بر بخش بزرگی از ناباوری خود فائق آمده اند ، دیگر کاراکترهای بیشمار بیشماره داستانهای خیالی نیستند، آنها فهمیدهاند که این جنایتکاران در خدمت سرمایه و در خدمت سیستمی هستند که با انسانها بهر قسمی که میخواهند رفتار میکنند، اعدام، زندان، شکنجه، تجاوز، بیکاری، فقر، فحشاء و اعتیاد و هر فاجعه دیگر حاصلی است که این رژیم ایجاد کرده و در صورت تداوم حاکمیت این رژیم این فجایع دردآورتر خواهند شد.
فساد همه جناحها چنان است که حتی با کلمات هم قابل بیان نیست به واقع ابعاد حیرت انگیز فسادشان کلمات را نیزبرای توصیفشان بیمفهوم و نامفهوم کرده است وکار به آنجا رسیده که صرف گفتن اینکه این رژیم جنایتکار است فقط تعریف از این رژیم است، در حالیکه همه مساله در چگونگی نابودی این جرثومههای فساد نهفته است راهی که درداستان “۲۴ ساعت در خواب و بیداری” رفیق بزرگوار صمد بهرنگی، بروشنی تصویر گشته است آنجا که قهرمان داستان لطیف آرزو می کند کاش مسلسل پشت شیشه مال او بود. آری انقلاب قهرآمیز تنها وسیله ای است که توانایی این را دارد که این مزدوران و سیستم ظالمانه آنها را که تا مغز استخوان به امپریالیستها وابسته است را از صحنه حاکمیت و سیاست و قدرت بزیر بکشد.
عبداله باوی
ژوئن ۲۰۱۳