رفسنجانی را آوردند و بردند، میدان جنایت را به دوستانش سپردند!

بدون هیچ تفسیر و مقدمه ای باید گفت، مسئله این نیست چه کسی رد صلاحیت شده یا نشده یا چه کسی از صندوق مار گیری بیت رهبری سر بیرون می آورد، همه این کاندیدها در پاسداری از نظام اسلامی منفعت مشترک دارند. مسئله این است که این نظام هیچ مشروعیتی ندارد باید برود. این کلام عریان مردم است. مردم ایران به زبان آدمیزاد و به اشکال مختلف ۳۴ سال است می گویند که این حکومت وصله ناجور بر تن جامعه است. جامعه ایران پذیرای چنین حکومتی نبوده و نیست. مردم سر نگونی رژیم را می خواهند، آنها شوِ انتخاباتی تحویل می دهند. بر بستر اعتراضها ی شدید مردم، هر چهار سال یکبار در یک خیمه شب بازی مشتی چاقوکش، مشتی آدم کش و جنایتکار، مشتی فاسد و دزد را معرفی می کنند و نام این مضحکه را انتخابات گذاشته اند.

یکی از روسای این آدمکشها رفسنجانی است.
رهبر حکومت اسلامی چند هفته پیش در رابطه با این سیرک انتخاباتی در میان سخنانش اعلام نمود که “من خواهان یک حماسه سیاسی هستم. مردم مسلمان ایران باید حماسه بیافرینند”. این سخنان در حالی است که نظام اسلامی از لحاظ اقتصادی فرو پاشیده است. از لحاظ بین المللی کاملا منزوی شده است. فقر و فلاکت سراپای جامعه را فرا گرفته و گرانی بیداد می کند. جناح بندیهای درون حکومت هیچگاه چنین حاد نشده است. مردم در پی فرصتی برای در هم کوبیدن حکومت هستند. در این اثنا سیرک انتخابات میدانی شد برای زورآزمایی و تصفیه حساب باندهای مختلف حکومت باهم. جانوران شورای نگهبان رهبری در تلاش هستند که در میان مهره های دستچین شده خود یکی را برگزینند بلکه این تعویض را بدون دردسر از سر بگزرانند. رفسنجانی اعلام کرد اگر رهبر بخواهد، اگر رهبر اجازه دهد خواهد آمد تا کشتی به گل نشسته نظام را نجات دهد. در دقیقه ۹۰ اعلام کرد که حاضر است به اصرار دوستانش این بار سنگین را به دوش بکشد و این پل شکسته را دمی دیگر نگه دارد، تا سران جنایتکار حکومت اسلامی بتوانند همچنان به دزدی و چپاول هستی مردم سرشان گرم باشد.

تا انسان زنده است تاریخ زنده است.
رفسنجانی در شکل دادن و پایه گذاری کردن این حکومت و این ماشین سرکوب، بیش از خامنه ای نقش داشته است. به شهادت تاریخ، رفسنجانی در به قدرت رساندن حکومت اسلامی و نگه داشتن آن تا به امروز برای اسلام و نظام زحمت کشیده، طرح ریخته، نقشه چیده، توطئه کرده، دستور قتل و ترور و اعدام صادر کرده، از مخالفین نظام کشتار کرده وهیچ جنایتی در ایران بدون اطلاع او روی نداده است. او در دوران قدرقدرتی و زمامداری اش بردولت و نزاعهای درونی دولت تسلط داشته است. ایشان در به قدرت رسانیدن خامنه ای که اکنون او را از بارگاه خود رانده است تأثیر بسزایی داشته است. پا در گود گذاشتن اخیرش برای نجات حکومت اسلامی بود. ضربه انقلاب ۸۸ هنوز بر پیکر این حکومت موجود است. زبان به سخن گشودن هر یک از رهبران حکومت و سرداران سپاه اسلام مملو از نالیدن درد ۸۸ است. همه از تکرار آن وحشت کرده اند. ایشان در اطلاعیه ای که یک روز بعد از ثبت نام پخش شد نشان میدهد که چرا می خواهد به عرصه سیاست بعنوان ریئس جمهور باز گردد. این اطلاعیه را باید خواند. بالاخره او نتوانست از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و رد صلاحیت شد. تنور انتخابات را نه تنها گرم نکرد بلکه او را بردند و صحنه این مضحکه را به دوستان دیگرش سپردند. او پس از رد صلاحیت در دیدار با اعضای مرکزی جمعیت فدائیان اسلام .چنین می گوید:
“که همراه با خیل عظیم مردم و دیگران به رهبری امام (ره) در راه تحقق آن مبارزه کرده و مصائب و رنج‌ها کشیده‌ام. وی افزود: بنده همواره مانند یک سرباز در خدمت انقلاب اسلامی و نظام بوده‌ام”
رفسنجانی درست می گوید. با نگاهی به کارنامه مسئولیتهای او می توان بخوبی دریافت که چه ماشین سرکوبی را تحویل خامنه ای داده است. رفسنجانی، قبلا از اعضای اولیه و موئسس جامعه روحانیت مبارزبود. همزمان با سرکوب انقلاب مردم به عضویت شورای انقلاب اسلامی در آمد. مدتی سرپرستی وزارت کشور را نیز به عده داشت.
با آیت الله بهشتی و خامنه ای حزب جمهوری اسلامی را بنیان نهادند. چندین دوره ریاست مجلس شورای اسلامی را به عهده داشت. در دهه ۶۰ جانشین خمینی در شورای عالی دفاع را به عهده داشت. در جنگ ایران و عراق به فرماندهی کل قوا منصوب شده بود. در سال ۱۳۶۸به عنوان پنجمین رئیس جمهور ایران انتخاب شد و دو دوره این سمت را حفظ کرد. بعد از آن از طرف خمینی بعنوان رئیس تشخیص مصلحت نظام به این سمت منصوب گشت. ۳ سال هم رئیس مجلس خبرگان را در دست داشت.
باوجود این خدمات و این مسئولیتها که درعرصه های مختلف حکومتی داشته است مورد اعتماد رهبر نظام اسلامی قرار نگرفت و از صافی شورای نگهبان نگذشت.

خامنه ای دیگر خنجر را از رو بست.
تحولات سیاسی ایران وارد مرحله دیگری گردید. خامنه ای دیگر آن چسب وحدت بخش درون نظام اسلامی ایران نیست! خنجر را از رو بست و بقول خودش جواب سران باندها را داد. این حرکت خامنه ای اعلام آمادگی عملی تر مافیای بیت رهبری علیه مخالفین خود در درون نظام فاسد اسلامی است. ازاین پس بقول خودِ حکومتیها سران فتنه و اصلاح طلبها و بعداٌ هم طرفداران احمدی نژاد و همه سران طوایف برای اینکه تک تک به زندان نیافتند جبر زمانه وادارشان می کند در مقابل خطرات پیش رو سوای هر اختلافی در پشت رفسنجانی بخط شوند و آرایش جدی تر و جدید تری بخود بگیرند. این دو قطب، در آینده نه چندان دور حال تحت هر نامی، در مقابل هم قرار می گیرند. من این مسئله جدید و این آرایش جدید حکومتی را به بعد موکول می کنم وبه مسئله رفسنجانی باز می گردم. رد صلاحیت ایشان خوراک اصلی رسانه های داخل و خارج گردید، آنچنانکه طفلکی وزیر خارجه آمریکا ناباورانه آن را پذیرفت. البته نه تنها غرب، بلکه از سلطنت طلبان و اصلاح طلب و بظاهر چپهایی مانند توده ای اکثریتی ها که رفسنجانی امام زمان آنها شده بود و به ظهور او امید بسته بودند رد صلاحیت او از طرف شورای نگهبان خواب شیرین همه را تلخکام و بهارشان به پاییز گرایید، که خودِ این خوشحالی و پریشانی جای بحث دیگری است که بعدها باید بدان اشاره نمود. مسئله دیگر این است. آیا اگر رفسنجانی می آمد می توانست کاری را از پیش ببرد؟ آیا کلامی در رابطه با غول فقر که گریبان گیر جامعه اسلام زده ایران شده سحر و جادویی می کرد؟ آیا برای درد بی درمان مردم مرهمی داشت؟

اولاٌ: فرض برآن بود که هاشمی سر از صندوق بیرون می آورد، چکار می کرد. قبل از هر چیز و هر حرکتی کوبیدن میخهای محکمی بر چادر تکه و پاره حکومت اسلامی بود تا در طوفانی که در راه است مصون بماند و در این راه از هر جنایتی علیه مردم دریغ نمی کرد. اومی داند که طوفان انقلاب در راه است در بالا به آن اشاره نموده ام و آمدنش برای جلو گیری از آن بود.
دوماٌ: باب مذاکره با غرب را ظاهرا می گشود. اما قبل از هر چیزبا مافیایی قدرتمند سپاه پاسداران رو برو می شد که از لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی هم اکنون نبض اقتصاد کشور و بیشتر پست های حساس این مملکت را در دست دارند. همان گام نخست با قرارگاه خاتم الانبیا مواجه می شد که سردار فیروز آبادی کلید صنعت نفت را در چنگ زرهی خود قرار داده است. همچنین در کنار دخالت مستقیم سپاه قدس و سیستهای ضد انسانی قاسم سلیمانی در سیاست خارجی ایران، آیا هاشمی می توانست اساسا حریف چنین رقیبانی باشد. حرف این است این حکومت باید توسط انقلاب مردم برود. نه رفسنجانی و نه شرکایش و نه رقیبانش هیچکدام قادر به حل این بحران نیستند. این نظام بقیه بر دار نیست.

امروزه با وجود مدیای اجتماعی و تبادل اخبار و اطلاعات و سازماندهی کردن اعتراضات مردم کار رهبران کارگری و دانشجویی و اکتیویستها سهل تر شده است در نتیجه از این فرصتِ سیرک انتخابات باید استفاده کرد و صندوقهای رأی را بر سرشان خراب کرد و کار این حکومت را یکسره نمود.
زنده باد انقلاب. زنده باد انسانیت. محمدامین کمانگر. ۲۷٫ماه مه ۲۰۱۳