و اما ماجرای جشنواره یکی بود، یکی نبود، تو که … !؟

پویان انصاری     

Pouyan49@yahoo.se 

و اما بشنوید از راویان شیرین سخن، که ای: تبعیدیان بیچاره و بدبخت چه نشسته اید که جشنواره ای در تورنتو – کانادا  راه است!؟…..

از دو سال پیش! یک بوجه ناقابل۶۵۰ هزار دلاری، از دست غیب، به ۲۰۰ نفر گفت، بروید ۱۵۰ نفر انسان های فریخته در زمینه های گوناگون ِ اهل هنر و ادب  …… را دور هم جمع کنید!، و چه بهتر که این اهل بیت هنر، از داخل و خارج از کشور با هم ادغام شوند که هم خدا خوشش بیاید هم اهل بیت! که به این خیل عظیم تبعیدیان گریخته شده از وطن اسیر دست چپاولگرانه بی وطن جمهوری اسلامی، بیاموزید:

فرهنگ و ادب ایران باستانی، یعنی چه!

 

حال این ۲۰۰ نفر، خود چطور دور هم جمع شدند!؟ و آنها کی هستند!؟ اساسأ به ما ربطی ندارد،مهم این است که ما تبعیدیان خارج از کشور در این مدت ۳۰ سال دربدری که از عُمر ننگین حکومت جلادان با عبا و بی عبا میگذرد، شاهد همه چیز های عجیب و غریب بودیم! فقط این قلم جنس را کم داشتیم! که شوربختانه با سعی و کوشش حیرت انگیز ۲۰۰ آدم مرئی و نامرئی، توسط ۱۵۰ نفر هنرمند قاطی و پاطی، به من بی فرهنگ و ادب در خارج از کشور،  شعر، سینما، رقص، موسیقی، و …. را بیاموزند!

 

البته نا گفته نماند، جای خوشحالی دارد که طلسم شکسته شد و بعد از۳۰ سال دربدری و دور از وطن، ۱۵۰ هنرمند مردمی و نامردمی را در رشته های گوناگون هنری آنهم از داخل و خارج کشور دور هم جمع کرد!

 

و مهمتر آن اینکه، این هنرمندان قر و قاطی، به ما می آموزند که "ما که هستیم"!؟ این واقعیتی است که ما باید خود را بشناسیم! پس ای انسان بزور گریخته شده از وطن زندانی در دست غارتگران سرمایه های مردمی،برای تقویت حس اعتماد به نفس و اطمینان به خود،  شتاب کُن! و به "این مرکز درمان پزشکی"، ببخشید به این جشنواره تشریف بیاور !؟

 

مبهوت درمانده با خودم فکر میکردم، که چه به سر ما آمده!؟ ولی ناگهان به این فکر افتادم که نباید زیاد هم ناراضی بود، چرا که باید بقول معروف "خدا" را شُکر کنیم که خاتمی این روباه مکار، برای آموختن ما خارج نشین ها، در باره "اصلاحات"، دعوت نشده! شاید هم این ۲۰۰ نفر جادوگری که میتوانند چنین اتحاد عجیب و غریب داخل و خارج را بوجود بیاورند،( سازمانهای چپ و راست یاد بگیرند! ) خیلی تلاش کردند یک مُعمم هم زینت بخش این جشنواره کنند که بتواند از سنگسار زنان گرفته تا اعدام، شکنجه، و … سخنرانی فرماید، ( ناسلامتی دموکراسی هم باید یکجورایی رعایت شود! ) که گویا خاتمی گفته است: من با اکثر این دوستان اشکالی ندارم، ولی یک عده ای از آنها خیلی خیلی دوم خردادی هستند! و به رژیم نخ میدهند

 

یک لحظه تو این فکر رفتم، خودمونیم، این ۲۰۰ نفر وقتی چنین قدرت باور نکردنی را در بوجود آوردن چنین " اتحادی " را دارند! چه خوب بود تظاهرات با شکوهی را علیه این رژیم فرهنگ کُش ترتیب میداند و چقدر با شکوه ترمیشد که نیلوفر بیضایی عزیز، بدون "آنها" در یکی از خیابانها، "بوف کور" را برای مردم، برای ما انسانهایی که از چنگال این رژیم جنایتکار، علی رغم میل باطنی مان به گوشه ای دیگر این گیتی خاکی پرتاب شده ایم، به نمایش بگذارد. و یا مهشید امیرشاهی گرامی، بدون "آنها" میتوانست از طُرق مختلف، ما را "به واپسین مقصد، زمان حال بی آورد و آینه ای از احوال ما را در برابر ما بگذارد"، سئوال اینجاست، حتمأ باید در  کنار "آنها" بود و آن کارها را انجام داد !؟

 

ای انسان ِ به معنای واقعی کلمه، ای هنرمند ضد رژیم زن ستیز و فرهنگ کُش جمهوری اسلامی،  کدام زیباتر بود !؟

 

جشنواره یکی بود یکی نبود جز مخدوش کردن مرزها بین دوست و دشمن چیز دیگر نیست، جشنواره یکی بود یکی نبود، جز مشروعیت به این نظام فرهنگ کُش چیز دیگری نیست، جشنواره یکی بود یکی نبود، جز سر فرود  آوردن در مقابل این رژیم جنایتکار چیز دیگر نیست، جشنواره یکی بود یکی نبود، یعنی بیشتر سرارزیر شدن بقیه هنرمندان به ایران ِ اسیر دست جنایتکاران جمهوری اسلامی، چیز دیگری نیست، جشنواره یکی بود یکی نبود جز مخدوش کردن رابطه هنرمند مُتعهد و مسئول با هنرمندان غیر متعهد چیز دیگری نیست، جشنواره یکی بود یکی نبود جز ……

 

انسان آگاه و هنرمند، این کلمه " متع