مضحکه پشت مضحکه؛ سرنگونى تنها انتخاب

در رژیم جمهوری اسلامی تنها یک شخص است که همه مناسب حساس را داشته است؛ رئیس جمهوری، رئیس تشخیص مصلحت نظام، رئیس مجلس خبرگان، جانشین فرمانده کل قوا( به مدت یک سال از سال ۶٧ تا ۶٨)، رئیس شورای عالی دفاع و رئیس مجلس. هاشمی؛ کسی که از همه ی پست ها و مقامات حکومتی و از هر آنچه که توان آن را را داشت و از همه دستگاهها برای سرکوب مردم و حفظ رژیم بهره برده است. شخصی که برای رژیم پدری کرده است و برای مردم نماد و نشانه ارتجاع و ترور و کهنه پرستی است. مضکه اول رد صلاحیت این پدر دلسوز رژیم است. اما رژیم پدر خود را فاقد صلاحیت می داند؟ 
در نمایش انتصابات پیش رو یک موضوع بسیار روشن است. اینکه شخص هاشمی نمی توانست کاندیدای مورد نظر خامنه ای باشد. در رژیم اسلامی سرمایه داری ایران نمی توان صحبت از انتخاب از هر نوعی کرد. در این نظام سیاسی شخصی از سوی خامنه ای برای اجرای کامل دستورات وی و مدیریت تصمیات خامنه ای به کاخ سعدآباد فرستاده می شود. هاشمی هم با تکیه بر صندلی صدارت مدتی این امر را به صورت مستقیم اجرا کرد و پیش و پس از آن هم مجری تصمیمات خامنه ای بود. اما چرا در این زمان که رژیم در منجلاب ایدئولوژی و سیاستهای سرمایه داری خود بیش از پیش فرو رفته و اعتراضات مردم و بویژه طبقه کارگر بیشتر از هر زمان دیگری است، رژیم پدر خود را رد صلاحیت می کند.
از دو منظر این موضوع قابل بررسی است.
از یک سو می توان گفت خامنه ای دیگر به هاشمی به عنوان یار خود نگاه نمی کند. اگر جنگ قدرتی را که در چارچوب نظام در جریان بوده و هست و هم اکنون خود را در قالب انتصابات بروز کرده، در کنار رد صلاحیت هاشمی قرار دهیم، می توان به این نتیجه رسید که هر جا جنگ قدرتی در کار باشد و یک سوی آن خامنه ای ، جایی برای هاشمی نیست. نمونه ی این امر را می توان در تعین جانشین رئیس مجلس خبرگان مشاهده نمود.
از منظری دیگر نیز می توان به این موضوع پرداخت که از نگاه نویسنده، به واقعیت نزدیکتر و قابل لمس تر است. قوانین اسلامی ارتجاعی حاکم در کنار سرمایه داری که بر اقتصاد ایران چماده زده است، طبقه کارگر زنان و جوانان و سایر بخشهای مردم را از هر لحاظ تحت شرایط بسیار بدی قرار داده است. طبقه کارگر دارای وضعیت معیشتی اسفباری هستند. در ابتدای امسال خط فقر را بیش از یک میلیون تومان اعلام کردند و اندکی پس از آن حداقل و یا بهتر است بگویم حداکثر دستمزد را یک سوم زیر این خط اعلام کردند!!! تعرض به وضعیت معیشت طبقه کارگر در این تصمیم کاملاً نمایان است. نکته جالب اینکه این خط فقر به صورت روزانه در حال رشد و روبه جلو است اما این سطح دستمزد فعلاً و فعلاً ثابت خواهند ماند. شرایط اقتصادی به گونه ای به پیش می رود که هر روز شاهد تعطیلی کارخانه ها و کارگاههایی هستیم که این کارگران زیر خط فقر در آن مشغول به کارند. اعتصابات کارگری نیز روز بروز در حال افزایش است و محیط کار هم به مکانی ناامن برای کار تبدیل شده است. حالا با این اوصاف در نظر بگیرید که کارگران ماهها حقوق خود را دریافت نکرده اند. از هر حرکتی برای اعتراضات سازماندهی شده استفاده می کنند که از دست این رژیم اسلامی سرمایه داری نجات یابند. زنان و جوانان هم وضعیت مشابهی دارند.
اولویت قرار دادن نگرشها و بارهای اسلامی برای برخورد با زنان و جوانان ، جامعه را به زندانی با دیوارهای بلند تبدیل کرده است که مصالح آن از یک سو باورهای خرافه ارتجاعی- اسلامی تشکیل داده است و از سویی دیگر در تلاش هستند تا این قوانین ارتجاعی و زشت را ، زیبا جلوه دهند. انسان موجودی آزاد و داری اختیار است که نیازی به دین برای تصمیم گیری و راهنمایی آن ندارد. این وضعیت برای هیچ انسان آزاده قابل تحمل و پذیرش نیست. استقاده از نیروی سرکوب برای تمکین مردم، تنها نشان از ناتوانی رژیم در برابر آگاهی مردم و خواست آنها برای تغییر دارد.شرایط بد اقتصادی را به فاکتورهای فوق اضافه کنید. تعداد بیکاران هر روز در حال رشد است و به خیل میلیونی بیکاران افزوده می شود که به حداقل دستمزد هم برای کار تن می دهند اما کدام کار.
در شرایط امروز که تنفر جوانان و زنان از قوانین ارتجاعی اسلامی به بیشینه خود رسیده و در تنگنای بد اقتصادی هم قرار گرفته اند و کارگران، این نیروی عظیم جامعه، نیز شرایط اسفناک کار و زندگی و معیشت را در برابر نگاه خود دارند، چه تصمیمی بهتر از سازماندهی شدن و تلاش برای سرنگونی می توان گرفت.
رژیم و در صدر آن خامنه ای هم به این شرایط و و ضعیت احاطه کامل دارد. در نتیجه هر تصمیمی که گرفته می شود، باید کمترین هزینه ممکن را برای نظام در پی داشته باشد و لذا تصمیم رد صلاحیت هاشمی و حتی مشایی را می توان در این راستا به واقعیت نزدیکتر دانست.
مردم از هر فرصتی استفاده می کنند تا به رژیم اعتراض کنند و نفرت خود را به این شرایط اعلام کنند و شعار و هدف خود را که سرنگونی است اعلام کنند و برای آن تلاش کنند. هیئت حاکمه با رد صلاحیت پدر رژیم، به احمدی نژاد و گروه وی اعلام کردند که بانیان این نظام ارتجاعی می توانند زمانی مورد غضب قرار گیرند چه رسد به شخصی که از سوی خامنه ای برای چند سال منصوب می شود. تایید صلاحیت هر یک از هاشمی و مشایی به معنی این بود که طرف مقابل به موازنه قدرت معترض خواهد شد و شاید طرفداران خود را به خیابان دعوت کنند. و در این اثنا، خیل میلیونی کارگران و زنان و جوانان نیز با شعار سرنگونی نظام به میدان خواهند آمد. کماکان دنیایی از باروت انزجار و تنفر در ایران آماده انفجار است و این تصمیمات تنها این انفجار را به تاخیر خواهد انداخت.
می توان منتظر زمانی هم بود که خامنه ای را برای نجات این رژیم کنار بزنند.
اما کارگران و مردم آزادی خواه فریب این مضحکه بازی ها را نخواهند خورد و انتخاب خود را دارند. سرنگونی تنها انتخابی است که برای آن سازماندهی خواهند شد. تنها راه جوانان و زنان برای فارغ شدن از این زندان، ویران کردن این دیوارهای ارتجاعی است که این امر هم تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی امکان پذیر خواهد شد. جمهوری اسلامی هویت و بقای خود را به اسلامیت و اقتصاد سرمایه داری آن گره داده است و این دو اتفاقاً، منشا نفرت مردم از آنهاست. سرنگونی رژیم اسلامی سرمایه داری تنها انتخاب مردم است.

زنده باد آزادی، برابری ، حکومت کارگری
سیوان کریمی
٢۶ می ٢٠١٣