خالد حاج محمدی، یک طوطی حکمتسیت … قسمت اول

بعد از اسد گلچینی از لیدرهای شعبه خانوادگی حزب کمونیست کارگری ـ حکمتیست که با اتهام نامه و فحشنامه ای با نام “اپورتونیسم را باید منزوی کرد، مروری بر دخالت رضا مقدم و گروهش در مساله سندیکای واحد”، به دفاع از اسانلو برخاسته بود، حکمتیستها یک لیدر دیگر خود بنام خالد حاج محمدی را به میدان فرستاده اند تا با اتهام زنی و فحاشی به فعالین جناح چپ جنبش کارگری از اسانلو دفاع کنند. نام این اتهام نامه و فحش نامه “جنبش کارگری صاحب”شورای نگهبان” شد! (نکاتی در جواب رضا مقدم)، نام دارد. این نوشته سه موضوع دارد: مخالفت با شرایط جناح چپ جنبش کارگری برای بازگشت اسانلو، دفاع از فعالیت حکمتیستها علیه اعتراضات ضد دیکتاتوری مردم در سال ۸۸ و تکرار اتهامات نخ نما درباره ضربه حکمتیستها به تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب. در نوشته خالد حاج محمدی موضوع جدیدی وجود ندارد. وی یک طوطی حکمتیست است و هر چند وقت یکبار چند موضوع را تکرار می کند. در این ارتباط توضیح نکات زیر ضروری است. 
۱ – زبان غیر بهداشتی خالد حاج محمدی در این نوشته تنها در اخلاقیات فردی وی ریشه ندارد. تعفن زبان خالد حاج محمدی از گندیدگی باقیمانده های شکست یک چپ غیر کارگری است. خالد حاج محمدی و حزب حکمتیست هر دو قربانی پایان دوران سوسیالیسم بدون ریشه و جایگاه در جنبش کارگری اند. عروج جنبش کارگری هم به این نوع سوسیالیسم پایان خواهد داد و هم با یک رنسانس فرهنگی آنها را جارو خواهد کرد. جنبش کارگری همیشه یک جنبش شرافتمندانه بوده و باقی خواهد ماند. دفاع از یک امر شریف مانند منافع میلیونها کارگر به چنین زبان کثیف و متعفنی نیاز ندارد. برای توضیح دلایل اتهام زنی و فحاشی کمونیست کارگریها، علاقه مندان می توانند رجوع کنند به “رضا مقدم، در این بن بست، سه حزب کمونیست کارگری در پایان راه”، فصل چهارم، “اضمحلال اخلاقی حزب کمونیست کارگری”. نسخه “پی دی اف” این کتاب که از انتشارات کارگر امروز و در مرداد ۱۳۸۶ منتشر شده در سایت اتحاد سوسیالیستی کارگری موجود است.
۲ – من با اطمینان می گویم که اسانلو روی موج و دوش این اتهامات و فحاشی ها نمی تواند به سندیکای واحد و جنبش کارگری برگردد. فحشنامه ها و اتهامات حکمتیستها و امثالهم به سندیکای واحد و فعالین جناح چپ جنبش کارگری تنها پرونده اسانلو را سنگین تر می کند و وی را ناچار میسازد تا برای بازگشت به سندیکای واحد و جنبش کارگری مرز و فاصله خود را بطور قاطع با جریانات بیشتری روشن کند.
۳ – یکی از شرایط بازگشت اسانلو توضیح رابطه اش با مهدی کوهستانی و سولیدارتی سنتر است. آشکار است حزب کمونیست کارگری – حکمتیست مخالف این شرط است. زیرا حکمتیستها دریافت کمک مالی از دولت آمریکا و در نتیجه از سولیداریتی سنتر را مجاز می دانند. در اصل موضع جریاناتی نظیر حکمتیستها در عمل پشتوانه مهدی کوهستانی بوده است. کورش مدرسی لیدر وقت حزب حکمتیست گفته است “این ها می دانند مثلا آمریکا مستقیما از نظر مالی به … کمک میکند. (من از تکرار این اتهام به حزب و رهبر حزب مورد نظر کورش مدرسی اکراه دارم و جای آنرا نقطه چین گذاشتم). … در یکی از سخنرانی های خود همین را تائید میکند. تا آنجا که به ما مربوط است، در این که … از آمریکا کمک مالی بگیرد ایراد فی نفسه ای نمی بینیم. اگر کسی ایرادی می بیند باید این ایراد را در سیاست … در قبال آمریکا، انعطاف یا سازش با آمریکا و سیاستهای آن در منطقه یا جهان را نشان دهد. اگر چنین سازشی نیست نفس قبول کمک مالی آمریکا ایرادی ندارد. این موضع سر راست ما بوده و هست”.(از متن پیاده شده و ادیت شده سخنرانی کورش مدرسی تحت عنوان “کمونیست ها در دادگاه لیبرالیسم چپ” در جلسه اعضای حزب در لندن در تاریخ ۲۲ ژوئن ۲۰۰۸ – ۲ تیر ۱۳۸۷ است. فایل های صوتی این سخنرانی در صفحه اینترنتی کورش مدرسی (www.koorosh-modaresi.com) قابل دسترس هستند. این متن به همت محمد فتوحی سرا پیاده و توسط سخنران ادیت شده است).
فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری از استقلال همه جانبه جنبش خویش منجمله استقلال مالی آن از همه جریانات مدافع صاحبان سرمایه و صنایع دفاع می کنند. جناح چپ جنبش کارگری خود را در کنار بیانیه های تاریخی و مهم علی نجاتی و رضا شهابی از رهبران سرشناس جنبش کارگری ایران می داند که صریحا خواهان اتکای جنبش کارگری تنها به کمکهای مالی کارگری هستند. ایران در آستانه تحولات مهمی است و میرود تا جنبش کارگری یک نقش عظیم تاریخی برای کسب رفاه و آسایش و آزادی مردم ایران ایفا کند که یکی از شروط آن مرزبندی قاطع با یک راه حل آمریکایی برای آینده پس از رژیم اسلامی است. حزب کمونیست کارگری – حکمتیست – با مجاز دانستن دریافت کمک مالی از آمریکا مستقیما علیه جنبش کارگری برای مقابله با یک راه حل آمریکایی قرار دارد. شاید هم لیدر مدرسی ادعا دارد که آمریکا پولش خوب است و راه حلش بد است. یا ادعا کند که آمریکا به اپوزیسیون یک کشور پول می دهد تا علیه منافعش در کشور مربوطه مبارزه کند! البته فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری خام خیال نیستند و اگر بودند اکنون سرنوشتشان مانند حکمتیستها و لیدرش بود. لیدر مدرسی زمانی می پنداشت که بدون طبقه کارگر و با نیروی حزبش می تواند قدرت بگیرد! زمانی می خواست رئیس جمهور شود! زمانی می خواست با چند هزار نفر مسلح بریزد و سه کاخ خاتمی و رفسنجانی و خامنه ای را بگیرد و رژیم را سرنگون کند. زمانی گادر آزادی داشت و غیره! لیدر مدرسی زمانی می خواست …
۴ – خالد حاج محمدی مجددا سیاست حکمتیستها علیه مبارزات مردم ایران را علیه دیکتاتوری و ولایت فقیه در سال ۸۸ را تکرار کرده است. و طبعا از خالد حاج محمدی که یک طوطی حکمتیست است نمی توان انتظار داشت به سئوالات و تناقضات تحلیلی و سیاسی حزبش که قبلا از وی شده جواب بدهد.
اینها وقتی بخشی از حزب کمونیست کارگری بودند دوران خاتمی را دوران انقلابی می دانستند و رژیم را در حال سرنگونی و حتی در کنگره های حزب وعده می دادند که کنگره بعدی را در تهران می گیرند! در آنزمان اعتراضات چند روزه دانشجویان کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ که با خشونت تمام توسط رژیم سرکوب شد در دستگاه تحلیلی حزب کمونیست کارگری یک نقطه عطف تعیین کننده در سرنگونی رژیم بود. علت اعتراض دانشجویان بسته شدن روزنامه سلام، نشریه یکی از جناحهای رژیم و مدافع رئیس جمهور وقت بود و رهبریش هم در دست انجمنهای اسلامی و تحکیم وحدت، تشکل دانشجویی وابسته رژیم.
فرق تظاهرات میلیونی در سال ۸۸ با شعارهای ضد دیکتاتوری و ضد ولایت فقیه و با خواست رفتن “سد علی” با چند روز اعتراض دانشجویان در کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۷۸ چیست؟ یا دستگاه تحلیلی سابق شما در دوران خاتمی نادرست بوده یا اکنون غلط است. با هیچ سیستم تحلیلی نمی توان سیاستهای شما در هر دو دوره را درست دانست.
۵ – خالد حاج محمدی اتهامات کثیف و نخ نمای خود را درباره ضربات حکمتیستها به تشکل دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب علیه ما مجددا تکرار کرده است. من در یک برنامه تلویزیون “به پیش” و هم بطور کتبی بزودی تمام حقایق ضربه حکمتیستها به جناح چپ جنبش دانشجویی را فاش می کنم. مخاطب این موضوع نه انواع احزاب و محافل طیف کمونیست کارگری هستند و نه اعضای محفل امید و دیگرانی که روی ارابه حکمتیستها پریدند. از دروغ بودن این اتهامات همه اینها از همان ابتدا اطلاع موثق و دقیق داشتند اما در یک اقدام هماهنگ دست به دست هم دادند و اتهامات حکمتیست ها را علیه ما تکرار کردند و طبعا شکست خوردند چون ذره ای حقیقت نداشت. اشاره به برخی نکات.
دانشجویان دستگیر شده آزادی خواه و برابری طلب در زندان با کوهی از اطلاعات و اسنادی که وزارت اطلاعات داشت روبرو شدند. وسعت این اسناد دانشجویان زندانی را شوکه کرد و به این نتیجه رساند که وزارت اطلاعات در بالاترین سطوح رهبری حکمتیستها و کمیته داخل آن رسوخ کرده است. (محمود قزوینی که اکنون فعال اتحاد بین المللی است در آنزمان عضو کمیته مرکزی و کمیته داخل حکمتیستها بود و اطلاعات کامل از این ماجرا دارد). بعلاوه رو شدن شرکت بهروز کریمی زاده، چهره علنی تشکل دانشجویان آزادیخواه برابری طلب، در یک اقدام ماجراجویانه، شوک دستگیرشدگان را تکمیل کرد. با آزادی اولین سری دانشجویان، کل فعالین جناح چپ جنبش دانشجویی از وقایع زندان، اطلاعات بازجویان و عکس العمل دانشجویان هنگام دستگیری، بازجویی ها، اعترافات، و مصاحبه ها مطلع شدند. این اطلاعات بسرعت در میان فعالین کارگری و دیگر نیروهای اپوزیسیون بسرعت پخش شد. رهبری حکمتیست زیر یک فشار شدید قرار گرفت، زیرا دانشجویان معتقد بودند که رژیم اسلامی در بالاترین سطوح رهبری حکمتیست و کمیته داخل آن عناصر نفوذی دارد. از اوایل دیماه ۸۶ که اولین سری دانشجویان آزاد شدند و به مدت بیش از دو ماه تمام، رهبری حکمتیست ها در تلاش بود تا در مناسبات درونی از خود رفع اتهام کند و موفق نشد. بعلاوه موضوع وجود نفوذی رژیم اسلامی در رهبری حزب حکمتیست از محدوده دانشجویان خارج و در میان فعالین اپوزیسیون چنان گسترده بود که حزب حکمتیست ناچار شد دو اطلاعیه علنی بدهد که هر دو ضمیمه این نوشته است.
۱- “سرقت اطلاعات کفن پوسیده ای بر لاشه جمهوری اسلامی، در مورد سرقت اطلاعات از حزب حکمتیست” (حزب حکمتیست – ٢۵ دسامبر ٢٠٠٨). در این اطلاعیه رهبری حکمتیست تائید کرد که رژیم اسلامی از طریق تسلطش بر اینترنت توانسته به اسناد داخلی حکمتیستها دسترسی پیدا کند و تازه ادعا کرد که دانشجویان شانس آورده اند زیرا حکمتیستها کهنه کار و با تجربه هستند وای بحال دیگر جریانات. این اطلاعیه کارساز نبود و دو ماه تلاش ناموفق رهبری حکمتیستها نتوانست نظر دانشجویان را تغییر دهد.
۲ – اطلاعیه “رقص جلاد؛ تسلیم بازی کثیف جمهوری اسلامی نشوید! (حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، ۶ اسفند ۱۳۸۶ – ۲۵ فوریه ۲۰۰۸) دو ماه پس از اطلاعیه تائید دسترسی رژیم اسلامی به اسناد داخلی حکمتیست منتشر شد. زیرا دانشجویان ادعای حکمتیستها که رژیم اسلامی از طریق اینترنت به اسناد دسترسی پیدا کرده را قبول نداشتند و بر وجود عامل نفوذی وزارت اطلاعات در رهبری حکمتیست و کمیته داخل تاکید می کردند. شایعه وجود عامل نفوذی در رهبری حکمتیستها در بین دانشجویان چنان گسترده بود که رهبری حکمتیستها ناچار شد به وجود این شایعه رسما اذعان کند و آنرا توطئه پلیسی بداند. دانشجویان چپ مستقل از اینکه در ارتباط با دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب بودند یا نه بمرور و تا اواسط اردیبهشت ۸۷ تماما از زندان آزاد و بسیارشان از کشور خارج شدند. حتی تماس از نزدیک رهبری حکمتیست با دانشجویانی که از کشور خارج شده بودند نتوانست دانشجویان را به رفع مسئولیت حکمتیستها در ضربه ای که تشکل دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب خورده بود، قانع کند.
هنگام انشعاب در حکمتیستها از لابلای مقالات اعضا و کادرهایشان بطور ناخواسته مسائل بسیاری از نقش کورش مدرسی و کمیته داخل و دبیر آن در ضربه به جنبش دانشجویی درز کرده است. اکنون روشن شده است که استنکاف حکمتیستها از پذیرش یک رفتار مسئولانه در ضربه ای که به جناح چپ جنبش دانشجویی زدند یکی از عوامل مهم انشعاب بوده است. “بعد از حوادث ۱۳ آذر۸۶، حزب چوب این تمرکزگرای‌ها را خورد، اکثریت اعضایی داخل حزب بازداشت و یا مجبور به ترک ایران شدند و‌‌ همان کسانی که روزی با افتخار پوستر‌های سازمان جوانان حزب را در دست داشتند، به دشمنان قسم خورده حزب و بخصوص اعضایی کمیته داخل حزب تبدیل شدند. قهرمانان تا دیروز سرخ، به یک مشت دانشجوی خورده بورژوا تغییر اسم دادند، «که با یک سیلی به همه چیز اعتراف می‌کنند». تغییر ریل واقعی کورش و جناحی که بعدا در حزب دست به کودتا زد، از این مسئله شروع شد.” عباس رضایی، “طوفان خشم‌ات که فرو نشست، شاخه‌های شکسته را خواهی دید، (درحاشیه «گرایش لغزیده» سامان کریم)
نباید از هیچ فعال حکمتیست انتظار داشت که با بیان حقایق مربوط به دانشجویان آزادی خواه و برابری طلب از توطئه ای که همه طیف های کمونیسم کارگری دسته جمعی علیه اتحاد سوسیالیستی کارگری و فعالین جناح چپ جنبش دانشجویی تدارک دیدند و شکست خوردند، پرده بردارد. حزب کمونیست کارگری – حکمتیست در هیچ جنبش اجتماعی و به ویژه جنبش دانشجویی و کارگری نمی تواند پا بگیرد مگر مسئولانه و با شهامت نقش حزب حکمتیست را در سرنوشت جناح چپ جنبش دانشجویی توضیح دهد. می توان با خواندن همین دو اطلاعیه بی پایگی اتهاماتی که حکمتیستها و طیف کمونیست کارگری ها به اتحاد سوسیالیستی زدند را متوجه شد و شناختی کافی از ظرفیت پاپوش دوزی حکمتستها بدست آورد. توطئه حکمتیستها با آنکه همه طیف کمونیست کارگریها و اعضای محفل امید آنرا همراهی کردند شکست خورد. حکمتیستها به دلیل رفتاری غیر مسئولانه از جنبش دانشجویی جارو شدند. و بدلیل اتهاماتی که به فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری زدند جایی در جنبش کارگری نخواهند داشت.
ادامه دارد.

ضمیمه شماره یک:
سرقت اطلاعات کفن پوسیده ای بر لاشه جمهوری اسلامی
در مورد سرقت اطلاعات از حزب حکمتیست

حزب کمونیست کارگری _ حکمتیست
December 26, 2008 05:04 PM

مدتی است وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با سرقت اطلاعات، انتشار تکه پاره هایی از برخی نامه های داخلی حزب حکمتیست، دستکاری آنها طبق مقتضیات سیاسی روز خود، افزودن خرواری چاشنی اطلاعات کذب و دروغ، میدان تقابل دیگری با حزب حکمتیست باز کرده است.
سرقت اطلاعات از شبکه اینترنتی نه جدید است و نه امکان و سرمایه ای ابدی برای سارقین. هرروز شبکه ای از سازمانهای جاسوسی، سارقین فردی اطلاعات از بانکها، و کارمندان سابوتاژکن موسسات، در سراسر جهان مشغول سرقت اطلاعات داخلی از موسسات، دولتها، بانکها و حتی سرقت اطلاعات از خود دستگاههای جاسوسی هستند. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در این بازار تنها یکی از این سارقین و از کم مایه ترین آنها است. امروز در جهان انقلاب انفورماتیک، سرقت اطلاعات و مقابله با آن و مصون داشتن دائمی سیستم های اطلاعاتی به یکی از مقتضیات فعالیت گسترده و موثر همه نهادهای موجود تبدیل شده است.
نه بانکها و موسسات و بنگاههای معتبر از سرقت اطلاعات گزند جدی میبینند و نه حزب حکمتیست! حزب حکمتیست بعنوان حزب و سازمانی با استخوانبدی کادری که تجربه ٢٩ سال مبارزه مخفی و علنی – توده ای، جنگ نظامی، در سطوح و اشکال و عرصه های مختلف، در مخوف ترین شرایط اختناق سیاسی – پلیسی و در شرایط مبارزت وسیع مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی را دارد، به طریق اولی از گزند این سارقین آسیب نخواهد دید. بعلاوه این حزب به اعتبار معرفت کامل نسبت به پتانسیل جنایی حکومت اسلامی ایران بیش از هر نهاد و سازمان و موسسه علنی یا مخفی به سارقین اجازه کمترین سواستفاده ضدانسانی، سیاسی و پلیسی از خرده اطلاعات سرقتی اش را نمی دهد. این را خود وزارت اطلاعات و سیستم جاسوسی شان از همه بهتر میداند . میدانند که حزب حکمتیست نه با انتشار خرده ریزه هایی از برخی نامه های داخلی و نه با خروارها جعلیاتی که به بهانه آن خرده ریزه ها منتشر میشود، گزندی نمی بیند.
اما اینکه جمهوری اسلامی، دولتی که طی بخش اعظم حیاتش بردن نام کمونیسم برایش مترادف با صدور حکم اعدام و شکنجه و قتل عامهای جمعی بود، برای مقابله با یک حزب کمونیستی در اپوزیسیون، حزب حکمتیست، انتشار برخی اطلاعات سرقت کرده اش را بعنوان برگ برنده بکار میبرد و بر راه اندازی “جنگ روانی” علیه حزب حکمتیست و اپوزیسیون سرمایه گذاری میکند، اینکه سازمان مخوف اطلاعات جمهوری اسلامی برای مقابله با حزب حکمتیست وارد میدان چنین تقابلی میشود، فی نفسه نشان دهنده یک واقعیت مهم است.
حمله وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به حزب حکمتیست با توسل به انتشار اطلاعات مخدوش سرقتی، مستقل از هر تحلیلی جایگاه دو طرف این جدال را منعکس میکند. یک طرف یک حزب کمونیستی است که نقطه امید مردم، جوانان و طبقه کارگر در ایران است، حزبی که نفوذ و قدرتش را دوست و دشمن اذعان میکنند، و طرف دیگر حکومتی است که بر اقیانوسی از توحش و انسان ستیزی سوار بر کشتی شکسته ای در دریای مواج نفرت عمیق ملیونی مردم ایران و جهان سرگردان است.
تقابل جمهوری اسلامی با حزب حکمتیست با توسل به انتشار خرده ریزه هایی از اطلاعات داخلی و جعل آنها، تنها موقعیت این حزب را بعنوان سمبل آزادیخواهی و برابری طلبی، نماینده عدالتخواهی طبقه کارگر و سخنگوی چپ و کمونیسم در ایران از یک طرف برجسته میکند و از طرف دیگر اعترافی است بر استیصال حکومتی که تمام دستگاه زندان و پلیس علنی و مخفی و مجلس و بیت امامش در مقابل اراده میلیونی مردم ایران برای رسیدن به آزادی و برابری، عقیم مانده است. اینها در اوج استیصال و ناتوانی شان میخواهند به همگان بگویند که هنوز وزارت اطلاعاتشان زنده است و کار میکند و مثلا قدرت سرقت چند نامه داخلی را دارند.
این در عین حال هشداری به اپوزیسیون است که هرگونه تلاش وزارت اطلاعات برای راه اندازی “جنگ روانی” علیه حزب حکمتیست را حمله به خود و حمله به سنگر مهمی در مبارزه مردم برای آزادی و برابری بدانند و ضمن بالا بردن هوشیاری خود٬ با مقابله سیاسی با این تلاشهای پلیسی به جمهوری مشرف به موت اسلامی ایران درس فراموش نشدنی بدهند. حزب حکمتیست و اپوزیسیون مترقی جمهوری اسلامی از دل این تلاش از سر استیصال دشمن، قدرتمند تر بیرون خواهند آمد. باید در دل این تقابل به استقبال رسمیت دادن به موقعیت خود و استیصال دشمن رفت.
این تقابل کفن پوسیده ای بیش نیست که قرار است لاشه بی قدرت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را در مقابل چشمان مردم ایران، چشمان کسانی که آدم کشی های علنی و مخفی آنها را از ٢٩ سال پیش دیده اند و استیصال و ناتوانی امروزشان در مقابل مردم جان به لب رسیده را هم می بینند، استتار کند.
بی تردید جنگ جمهوری اسلامی علیه حزبی که تمام تلاش خود را وقف سازمان دادن مردم برای رهایی از بختک جمهوری اسلامی و سازمان دادن جامعه ای مبتنی بر آزادی و برابری به قدرت مردم کرده است، ثمری جز دامن زدن بیش از پیش به نفرت از جمهوری اسلامی و اهمیت پیوستن به حزب حکمتیست نخواهد داشت.
مرگ بر جمهوری اسلامی
آزادی برابری حکومت کارگری
حزب حکمتیست
٢۵ دسامبر ٢٠٠٨

ضمیمه شماره دو

رقص جلاد؛
تسلیم بازی کثیف جمهوری اسلامی نشوید!
هشدار به مردم آزادیخواه، احزاب، نهاد ها، سازمانهای اپوزیسیون

جمهوری اسلامی پرده دوم و کثیف‌تر سرکوب دانشجویان آزادی خواهی و برابری طلب را شروع کرده است. ظاهرا دستگیری و شکنجه برای مرعوب کردن انسان هائی که تنها جرم‌شان مبارزه با استثمار و نابرابری را ننگ و خواری و خفت انسان است کافی نبوده، در هراس از رزمندگی و عمق جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی، تعرض جدید و بازی کثیف دیگری را شروع کرده است.
این که در دنیای امروز جمهوری اسلامی و دولت چین، در مشارکت با یکدیگر، یکی از پیچیده ترین سیستم های کنترل اینترنت را بکار گرفته اند از دانسته های رایج است. شواهد زیادی وجود دارد که دستگاه اطلاعات جمهوری اسلامی، بخصوص طی یکسال گذشته، بر ارتباطات اینترنتی فعالین سیاسی، اجتماعی و نیروهای اپوزیسیون تمرکز کرده است و در موارد بسیاری به چت ها و مکالمات و یا مبادلات ای میلی “کشف” (رمز نشده) دست یافته است.
بعلاوه در دوره اخیر اولین فشار در بازجوئی معطوف به بدست آوردن پاسوورد ای‌میل ها و آی‌دی های برنامه های چت مختلف اینترنتی از دستگیر شدگان و همچنین دست یابی به کامپیوترهای آنان بوده است. کم تجربگی امنیتی بسیاری از فعالین سیاسی و اجتماعی باعث شده است که دسترسی جمهوری اسلامی به این ای میل ها، به این آی‌دی های چت و یا به کامپیوترهای مورد استفاده آنان به دسترسی به بایگانی ای از مکاتبات، پیام ها و چت ها منجر گردد.
جمهوری اسلامی برای کشیدن شکستن مقاومت زندانیان اخیر در کنار سبعانه ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها از این اطلاعات استفاده کرده است. با اتکا به آنچه که از این طرق بدست آورده است وانمود کرده که از رفت و آمدها، مکالمات، و جلسات خبر دارد، همه اعتراف کرده اند و مقاومت بی فایده است. این اما، تنها پرده اول نمایش جمهوری اسلامی است.
پرده دوم نمایش کثیف جمهوری اسلامی با القای این شُـبهه در میان زندانیان شروع میشود که اطلاعاتی که جمهوری اسلامی از طریق کنترل اینترنت و یا دسترسی به بایگانی ای میل ها و چت ها بدست آورده است را “نفوذی‌ها” در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده اند. اطلاعات جمهوری اسلامی بدین ترتیب تلاش دارد وسیعا تخم بد دلی، شک، بدبینی و سوءظن به یکدیگر را در میان فعالین سیاسی و اجتماعی بکارد. این یورش مستقیم جمهوری اسلامی به روحیه انقلابی و شور مبارزاتی جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی است.هدف این توطئه کثیف تعرض مستقیم به روحیه، اراده و وجدان همه آزادی خواهان است. هدف این تعرض نه تنها جوانان و فرزندان اسیر ما در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی بلکه همه ما در بیرون از زندان هستیم.
باید هشیار بود!
تا آنجا که به جنبه امنیتی مربوط است باید در مقابل امکانات جاسوسی اینترنتی جمهوری اسلامی تدابیر لازم را اتخاذ کرد. در این رابطه کمیته تشکیلات کل کشور حزب حکمتیست متعاقبا روش های خنثی کردن امکانات جمهوری اسلامی در این زمینه را منتشر خواهد کرد. اما این هنوز جنبه مهم قضیه نیست.
مهمتر این است که در مقابل نقشه توطئه گرانه جمهوری اسلامی باید از حرمت و شخصیت جنبش نوپای آزادی خواهی و برابری طلبی ایران، از چپی که دارد زیر با فشار قتل عام های متعدد کمر راست میکند و از جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر دفاع کرد. افتادن به این دام، شایعه پراکنی، دامن زدن به سوء ظن و بد دلی و ایجاد فاصله عاطفی میان صف انقلابیون در بیرون و داخل زندان خواسته یا ناخواسته همکاری با جمهوری اسلامی است.
صف ما، صف انسانیت، صف بردگان مزدی نظامی است که جمهوری اسلامی پاسبان آن است. نباید اجازه داد جمهوری اسلامی اینجا هم جای قربانی و دژخیم را تغییر دهد، نباید اجازه داد که سر سوزنی در صف انقلابیون در بیرون و داخل زندان شکاف ایجاد کند. نباید بازیگر این بازی شد! نباید با این آهنگ رقصید! این رقص دژخیم است!
بایستید از حرمت و کرامت همه این جنبش دفاع کنید. در مقابل این سرمایه گذاری بر عقب ماندگی و بر جهل به صورت تمام این رژیم از بالا تا پائین تف بیندازید. بگوئید ما فریب شما را نخواهیم خورد!
باید این توطئه جمهوری اسلامی برای ایجاد فضای تردید و شک را شکست و آن را به اتحاد عمیقتر و شور بیشتر مبارزه علیه این دستگاه کثیف تبدیل کرد. باید تمام جوانان و دانشجویان چه آنان را که دربند هستند و چه کسانیکه آزاد شدند را در حمایت گرفت. نباید گذاشت که رژیم با اعتراف گرفتن زیر شکنجه شخصیت این عزیزان را برای خود و دوستان شان خرد کند. باید تمام نفرت را به رژیم برگردد. یکبار برای همیشه باید به کارائی این روش ها برای این جانیان پایان داد.
جمهوری اسلامی ننگ بشریت است. به نیروی طبقه کارگر و مردم زحمتکش ایران این رژیم را به همانجائی که به آن تعلق دارد، یعنی زباله دان تاریخ روانه خواهیم کرد و فرزندان لایق خمینی و لاجوردی و خلخالی و حاج داود و آیت الله گیلانی را به سزای اعمال کثیف شان خواهیم رساند.
زنده باد آزادی
زنده باد برابری
زنده باد حکومت کارگری
حزب کمونیست کارگری – حکمتیست
۶ اسفند ۱۳۸۶ – ۲۵ فوریه ۲۰۰۸