انتخابات یا انتخاب آلات؟!

با توجه به نزدیک بودن انتخابات انتصابی در ایران ، و البته حضور هاشمی رفسنجانی در بین کاندیداها و رد صلاحیت او ، لازم دانستم به نکاتی اشاره کنم؛

بگذارید فرضیاتی را در نظر بگیرم که با توجه به حالات ممکن بتوان درباره اتفاقات مختلف بررسی هایی کرد و در نهایت به تنیجه ای رسید:

  1. حالت اول را اینگونه در نظر میگیریم که خامنه ای و هاشمی رفسنجانی ، کاملا هماهنگ شده و حساب شده در حال برنامه ریزی ، برای بقاء نظام حاکم در کشور بوده و در واقع تمام اتفاقات رخ داده ، یک بازی بیشتر نبوده است.
  2. حالت دوم ، درگیری و عدم هماهنگی خامنه ای و هاشمی با هم خواهد بود و اینکه این دو با هم در حال نزاع و رقابت ، برای در اختیار داشتن بخش اصلی قدرت هستند. (این حالت را به گونه ای در نظر می گیریم که تفاوتی نکند که درگیری بین آنها از ابتدا بوده یا در سالهای اخیر پیش آمده است.)
  3. و حالت سوم را دست نشانده بودن هر دو ، فرض می کنیم ، به این صورت که هم خامنه ای و هم رفسنجانی ، دست نشاندهء قدرتهای بزرگتری باشند.

اگر حالت سوم درست باشد ، یعنی ایران توسط قدرتهای بزرگتر اداره و برنامه ریزی شود و درواقع سران حکومتی همگی مهره ها و دست نشانده های حکومتهای قدرتمند باشند ، این فرضیه به این صورت پیش خواهد رفت که:

حکومت سلطنتی و شاهنشاهی ایران به دلایل مختلف ازجمله سروت و قدرت ، میبایست حذف و سرنگون میشد ، بنابر این حکومتهای قدرتمند که با یکدیگر نیز در حال رقابت و کسب موقعیت در منطقه هستند ، بر این باورند که قبل از سرنگونی ، باید جایگزین مناسبی برای حکومت ایران ساخته و پرداخته شود ، با این فرض و بنا بر شواهد و تاریخ ، میتوان حدس زد که دولت انگلیس ، رژیم پادشاهی پارلمانی اسلامی و آخوندی را با مهره هایی همچون هاشمی رفسنجانی ، مطهری و شریعتی و.. برنامه ریزی و پردازش میکند و بهترین رأس آن میتوانست مردی باشد که خارج از ایران بود و به جمهوری واقعی و آزادی واقعی ، هیچ اعتقادی نداشت ، یعنی روح الله خمینی.

بعد از مرگ خمینی ، نوبت به روس ها میرسید که مهره خود را وارد کنند ، یعنی علی خامنه ای که در آنجا تحصیل کرده بود و کاملا برای انجام ماموریت روس ها آماده بود و به راحتی میتوانست قدرت را که در اختیار هاشمی رفسنجانی قرار گرفته بود ، برباید و بر مسند آن تکیه کند. اینجا در واقع همان نقطهء آغاز نزاع بین این دو باید باشد.

اما در سالهای اخیر و در کشمکش شلوغی های ۸۸ در ایران ، راهی برای بازگرداندن قدرت ، پیش روی انگلیس قرار گرفت ، آنها میبایست خامنه ای را بعنوان مسبب تمام ظلم ها و فشارها در ایران نشان دهند و او را از صحنهء قدرت حذف کنند و دوباره با قدرتمند کردن دست نشاندهء خود ، ایران را به یک حالت نیمه آزاد درآورده و نظام آخوندی را حفظ کنند. پس خامنه ای ، مهرهء بد این داستان شد و هاشمی رفسنجانی باوجود تمام کشتارها و قتل های زنجیره ای ، به مهرهء خوب و نجاتبخش جامعه تبدیل شد.

فراموش نکنیم که تمام این سناریو در واقع برای چپاول قدرت و سروت ایران ، برنامه ریزی و اجرا شده است. پس قدرتهای دیگر نیز از این اتفاقات سودهای کلان خود را میبرند. میتوان به این نتیجه دست یافت که اصلاح طلب ها نیز دست نشاندگان قدرتهایی همچون انگلیس هستند و تلاش برای بقاء نظام آخوندی انگلیسی دارند.

اگر حالت اول درست باشد ، یعنی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی هر دو دارای یک خط مشی بوده و یک هدف را دنبال کنند ، در اینصورت تمام اتفاقات رخ داده در این سالها ، در اتاق فکر این دو برنامه ریزی و اجرا شده است و پس از این هم هرآنچه اتفاق بیفتد ، با برنامه و طرح این دو خواهد بود.

در سالهای ابتدای حکومت خامنه ای و در اوج آشوب فکری در بین اقشار جامعه ، مردی را برای ریاست جمهوری انتخاب کردند بنام خاتمی ، تا در اوج نابسامانی های داخل و خارج ، تمام فراز و نشیب های رژیم آخوندی را صاف و صیقلی کند. اینجا جایی بود که گفتگوی تمدن ها زاییده شد ، جایی که آزادی حتی در برابر رییس جمهور ، لااقل در مطبوعات ، علنی شد.

با این فرض که بسیار نزدیک به واقعیت است ، میتوان فهمید که حتی خاتمی هم از همدستی و هم پیمان بودن این دو یعنی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی ، بی اطلاع بوده و در واقع فریب بازی آنها را خورده است.

با این فرض ، در اوج مخالفت ابرقدرتی همچون آمریکا با کشورهای دیکتاتوری مثل رژیم آخوندی ، وجود احمدی نژاد نیز منطقی بنظر میرسد. چرا که با توجه به احتمال رخ دادن جنگ ، و با توجه به نارضایتی متعسبین و خانواده های مذهبی از وضع موجود مملکت در زمان خاتمی که کشور را از دست رفته می پنداشتند ، احمدی نژاد ، یک پیروزی محسوب میشد و کشور از حالت آرامش به حالت نظامی و آماده برای جنگ در می آمد. اکنون بسیج و سپاه ، قدرت را به دست می گیرند و کشور ، نیروی لازم برای اعزام به جبهه را در صورت بروز جنگ احتمالی ، بدست می آورد. فیلم هایی همچون اخراجی ها در ۳ قسمت ، بیشترین فروش را در گیشه ها نسیب خود می کنند. و حکومت نظامی در کشور برقرار میشود.

تنها نقطهء غیر قابل پیش بینی در این میان ، موسوی و کروبی هستند ، کسانی که برای بازی های بعدی ساخته و پرداخته شده بودند اما گویا بازی را درست نفهمیده بودند یا تنها کسانی بودند که فریب این بازی را نخوردند و علنا” مخالفت خود را با رژیمی که از نظر آنها نه جمهوری بود ، نه اسلامی ، اعلام کردند. مخالفتی که موجب پیدایش جنبش سبز شد.

اما اگر حالت دوم درست باشد ، مسیر تقریبا” شبیه حالت سوم خواهد بود با این تفاوت که نزاع بر سر قدرت ، در داخل مملکت بوده است.

با توجه به این گفته ها ، سوال اینجاست که: آیا هاشمی آمد که رد صلاحیت شود؟

نویسنده: محمد نادعلی (کامران)