“مردم” با شما نیامدند، شما با آنها رفتید!

آن نیروهای که جمهوری اسلامی را در مقابل قطب انقلابی مردم معترض به نظام پادشاهی در سال ١٣۵٧ تحمیل کردند، امروزدر صدد انکشاف “جمهوری اسلامی جدیدی” در مقابل اعتراضات مردم به حکومت اسلامی هستند! در جریان اعتراضهای  تاسوعا و عاشورا نه یک حزب، یک سازمان و یک جریان معیین، بلکه کل اردوی اپوزیسیون خودی و غیر خودی با موج ” مردم ” رفتند و همه آنها مخاطب این نقد هستند. اساسا کدام گرایشات، سنت سیاسی و چه کسانی در پشت این حرکت “مردم” هستند؟ حزب توده، نهضت آزادی، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری ایران، سازمان مجاهدین و یا بخشهای از خود جمهوری اسلامی؟ پاسخ من به این سئوال، البته بخشهای از خود رژیم یعنی آن نیروهای که جمهوری اسلامی را تاسیس کردند می باشد. بقیه سیاه لشگر جنبش سبز وهمراه با این موج رفتند.

اعتراضات جاری هیچ مطالبه آزادیخواهانه، رفاهی، مساوات طلبانه و مضمونی رادیکا ل به نفع مردم کارگر و اقشار فقیر جامعه ندارد و به این اعتبار رادیکال نیست. اما فرض کنیم این تحرکات از نظر سیاسی حائز اهمیت است و در ادامه منجر به سرنگونی حکومت خواهد شد. اولا هدف این جنبش سرنگونی حال با هر تعبیری نیست. در این صف هیچ آدمی ادعای سرنگونی جمهوری اسلامی نکرده است. و ثانیا، فرضا آرزوهای بخشهای “چپ همراه موج رفته” این باشد در ادامه این اعتراضات خواهید نه خواهید منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی خواهد شد. باز در تحلیل نهایی بحث این نیست جمهوری اسلامی نمی تواند به این وسیله سرنگون شود، بحث این است این گونه سرنگونی هیچ سودی برای طبقه کارگر و کمونیسم در ایران ندارد. بحث این است باید جمهوری اسلامی را طوری سرنگون کرد که به سود طبقه کارگر و مردم تمام شود. باید نیروی جمهوری اسلامی را سرنگون کند که نه از اسلام و نه از ناسیونالیسم متاثر نباشد. اگر مستقیما تحت تاثیر نفوذ معنوی و به درجه ای سیاسی و تشکیلاتی یک حرکت رادیکال و حزب کمونیستی نباشد، لااعقل با آن سمپات ویا بی طرف باشد. نیروی که حکومت را به زیر بکشد در حین مبارزه با وی ضد اعتراض زن برای آزادی پوشش، ضد اعتراض مردم به گرانی٬ به فقر٬ علیه استبداد و خفقان سیاسی باشد؛هیچ منفعتی بحال آزادی و سعادت اکثریت مردم ایران ندارد. ربطی به بهبود شرایط زندگی طبقه کارگر وافزایش دستمزد و آزادی وتشکل او ندارد. اگر داشت در چنین اعتراضی ما تمام تلاش خود را برای موفقیت آن می کردیم. بنابر این فاکتها از هم اکنون عاقبت و نتیجه قیام همچنین نیروهای مشخص است.

اعتراضات جاری یک مبارزه رادیکال نیست تا به کمبودهایش پرداخت٬ اصولا ارتجاعی است. ملیتانت بودن آن دلیلی بر رادیکالیسم نیست. فردا ممکن است به هم تیراندازی کنند. ولی ضدیت آن با ارزشهای مضمونی و رفاهیات اقشار کم درآمد جامعه را نمی توان به این بهانه زیر فرش پنهان کرد. اگر تودهای کارگر با بخشی دیگر از اپوزیسیون (حکومت) بورژوایی توهم دارند باید این توهم را ریخت و بالاخره اگر این صف همه با هم و غیر مستقل است باید آن را شفاف و مستقل نمود. اگر تودهای کارگر آگاهی طبقاتی ندارند باید این آگاهی را کسب کرد، اگر تشکل مستقل خود ندارند باید آن را ایجاد کرد و در آن متشکل شد  ودر تشکل کارگری و حزب کمونیستی متشکل بود. هر چه مشکل و سخت و حتی دردآورتر از زایمان باشد، بالاخره نمی توان از روی جنبه ارتجاعی اعتراضات جاری بدلیل کمبودهای یک مبارزه رایکال وصف مستقل نداشتن آن عبورکرد. نمی شود با “الله و اکبر” به جنگ حکومت الله و اکبر رفت. نمی شود با ابزارهای ناسیونالیسم به جنگ  احزاب ناسیونالیست رفت؛ با روسری به جنگ  آزادی پوشش رفت، همچون نمیتوان با پرچم “s  اس شکسته” با مبارزه با “نازیزم ” پرداخت.

یکی از”چپ های با موج رفته ” در تمجید اعتراضات تاسوعا و عاشورا تا جای پیشرفته است که حزب و شخصیتهای کمونیستی که حقیقت فوق الذکر را به طبقه کارگر یادآوری کرده اند را چپ های “امام زمانی” خطاب نموده است. حال باید از ایشان سئوال کرد آیا کسانی که از تاسوعا و عاشورا (این سمبل مذهبی و اهرم سرکوب جمهوری اسلامی) علیه چپ و ارزشهای کمونیستی، “انقلاب رادیکال و کارگری” کشف می کنند، چپ “امام زمانی” هستند و یا ما که میخواهیم سنتهای مذهبی را، سمبل های مذهبی را روز و مناسبت های مذهبی را به خود جمهوری اسلامی و طرفدارانش واگذار نمایند و در مقابل او به ابزار مترقی و رادیکال متوسل شوند؟

هر جریان مترقی  و بطریق اولی کمونیست باید تمام کوشش خود را به کار بگیرد که شعائر مذهبی و جهالتی چون تاسوعا و عاشورا، نماز جمعه، روز قدس، زاد و مرگ امامان و آیت الله ها را از حافظه جامعه پاک کند. ولی اعتراضات جاری متاسفانه آنها را که از صحنه جامعه و ذهن نسل جدید دور شده بودند با این رفتار به صحنه می آورد و دارد به نرخ مبارز به توده مردم می فروشند و در ذهن آنها حک می کنند. چرا باید توده های مردم فقط در همچنین روزهائی به خیابان بریزند؟ مگر مراسم سنگسار بهمزدن، به دار آویختن جوانان در انظار عام در ایران کم بود؟ چرا آنها سوژه تظاهرات مردم نمی شوند؟ مگر روز اول ماه مه و شلاق زدن کارگر به جرم شرکت در آن، روز زن در٨ ماه مارس، روز کودک، سالروز کشتار زندانیان سیاسی در ١٣۶٧، سالروز لشگر کشی و حمله نظامی جمهوری اسلامی به کردستان در ٢٨ مرداد ١٣۵٨ و اکتبر ١٩١٧ نداریم؟ ولی این مناسبتها برای برپادارندگان اعتراضات جاری بی اهمیت هستند. پس میوه باغ “عدن” اسلامی (شجره الحیات) بورژوازی را رویاند و نه “شجره المعرفه”. اگر هر گرایش ارزشها و روزها و مناسبتهای خودش را دارد بل اینها اسلامی هستند. هر درختی میوه خود را برخواهد آورد؛ ثمر درخت اسلام و جمهوری اسلامی محصول رادیکال و شیرینی برای طبقه کارگری نمی دهد.

آنچه داده های جامعه فرض ڱرفته می شود آرای طبقات حاکم است

اهرم فشار طبقات حاکم در قالب داده های جامعه، تحقق تحول انقلابی به نفع کارڱررا پیچیده کرده است. احزاب چپ کنونی قادر به رفع این پیچیدڱی نیستند و در قالب ڱوناڱون از حل آن فرار می کنند. امیدواری بخشهای اپوزیسیون به اعتراضات همڱانی اخیر، به رغم اینکه رهبری آن در دست نیروی پیشرو جامعه نبود، خود نوعی تسلیم شدن به داده های جامعه وفرار از چالنج آن است. ولی پیروزی با تسلیم وفرار از دست ضعف ها کسب کردنی نیست؛ هر چه سخت ولی باید تشکل خود را ساخت و بوسیله آن به جنڱ دشمنان رفت. انقلاب کودتاه نیست. یا طبقه کارگر توسط حزبش آنقدر قدرت و تشکل دارد که آن مبارزه را پیروز کند؛ یا باید برود قدرت و تشکل مستقل خود را بسازد و برای آن آماده شود، کسی بنیابت وی انقلاب نخواهد کرد. باید مستقیم و ڱویا ڱفت ما چه می خواهیم و چه نمی خواهیم. چالنج و مبارزه در خفا نمیشود، دوستی و دشمنی در خفا نمیشود. اڱر طرفدار رفتن کل جمهوری اسلامی هستیم وهیچ بخشی از آن را نمی خواهیم، باید آن را ڱفت. نباید با ایماء و اشاره با ادبیات و زبان غامض خواسته هایمان مطرح کنیم. باید ڱفت دوستان و دشمنان مردم کیانند. در تحلیل نهایی تا جایکه به طبقه کارگر و کمونیسم مربوط است، هرگونه امید به غیر از امکانات مادی خود ڱمراه کننده است. درست مثل کسی بجای کسی دیگر نمیتواند غذا بخورد و باید مستقیما غذا به معده وی برسد. طبقه کارگر و کمونیست ها هم با اهرم های خود و نیروی خود، آزادی را ممکن می کنند، نه با امکانات موسوی، تاسوعا و عاشورا، نه مرگ فلان “آیت الله” و نه کسی دیگر. مردم را عادت داده اند منتظر باشد که کسی دیڱری بجای خودش امر او را انجام بدهد.  آیا ممکن است نیروی دیڱر به نیابت ما امر ما را انجام بدهد؟

به دلائل زیاد و از جمله نفوذ گرایشات اجتماعی که خود را در شکل همین جنبش سبز بیان می کند باعث شد که مردم در این مرحله و در این کشمکش معیین ما را انتخاب نکردند و برعکس آنچه کمونیستها توصیه کردند رفتار نمودند. باین خاطر این صف، صف جنبش گرایشات و مردمی است که راه دیگر و سیاست و تاکتیک دیگر انتخاب کردند. بلحاظ سیاسی اپورتونیست هستند؛ آنها مرا به تظاهرات ضد تظاهرات ما، به راه حل ضد راه حل ما دعوت می کنند. با ما نیامدند میخواهند ما را با خود ببرند! از این رو رفتن با آنها پشت کردن به آزادی زن، جوان و طبقه کارگر ایران و مردم محروم در جامعه است. پشت کردن به میلیونها زن و جوان مدرن که خواهان جامعۀ  آزاد٬ خواهان آزادی بیان و تشکل و لباس و … هستند هست. تحرکات امروز در خیابان و زیر پرچم سبز خلاف آرزو و امیال انسانی این مردم است. آنها آرزو و امیال ابتدای نه تنها کمونیستها بلکه مدرنیسم، سکولاریسم را هم به عبای آخوند و پرچم اسلام بسته اند. تا به ما کمونیستها مربوط باشد، رفتن با این صف کمونیستی نیست، دست کشیدن از کمونیسم کارگری جهت همراهی با نوعی دیگر حکومت مذهبی خواهد بود. ما ٣٠ سال است مردم را به مبارزه پیگیر علیه جمهوری اسلامی دعوت کرده ومیکنیم، اکنون یک شبه از ما پیشی می گیرند! حال با یک دعوت سیاسی اپورتونیستی می خواهند ما از خود، از اصول کمونیستی خود کوتاه بیایم وگذشته خود را فراموش کنیم و همرنگ جماعت شویم! اما تمام جوهر انقلابی ما در ممانعت در مقابل این سناریوی سیاه در همچنین روزهای وعبور دادن جامعه از آن است.