نگاهی به مضحکه انتخابات ایران، عالیجناب سرخپوش کجای این بازی ایستاده است؟

همانطور که در مقاله قبلی اشاره شد با توجه به سیاست های خارجی کشور، حاکمیت سر سازش با دو جریان فتنه و انحرافی را ندارد.جنگ در گرفته بین جناح ­های حاکم رژیم که خود هرکدام جریانی از بورژوازی را نمایندگی می­کنند جنگ زرگری نیست. البته این نکته نیز گفتنی است که با وجود شکاف عمیقی که مابین این جناح ها به وجود آمده است هیچ کدام با هم تفاوت ماهوی ندارند و تنها به دنبال سهم خواهی بیشتری در قدرت هستند.

    کاندیداتوری سعید جلیلی و خصوصاً هاشمی رفسنجانی در دقایق پایانی فرصت قانونی ثبت­نام، کمی معادلات انتخاباتی (انتصاباتی) رژیم را بر هم زد. اولین اثرگذاری ثبت نام این دو، از هم پاشیدگی ائتلاف پیشرفت (۱+۲) است که از بدو شکل گیری ­اش احتمال آن وجود داشت. از سوی دیگر صحبت از کناره ­گیری حداد و ولایتی به نفع جلیلی که در شرایط کنونی قطعاً بهترین و مناسب­ترین گزینه رهبری است، نشان از آن دارد که رهبری با آمدن هاشمی کوچکترین ریسکی را متحمل نمی گردد و از ولایتی (یار غار هاشمی) به جلیلی شیفت می­ کند؛ قالیباف نیز که همانند رضایی به هیچ عنوان حاضر به کناره گیری از صحنه نمی باشد، منتظر چنین بهانه ­ای بود که آن ائتلاف را برهم زند. او با موضع گیری­ های تند علیه اصلاح طلبان و هاشمی، هم سعی در تطهیر کردن خود دارد و هم سعی می­ کند به جای کنار رفتن به نفع جلیلی، خود جلیلی دیگری شود.

     همانطور که انتظار می ­رفت اسفندیار رحیم مشایی نیز در دقایق پایانی ثبت نام نمود، او که اصلی ­ترین و شاید تنها گزینه دولت است کوچکترین شانسی برای گرفتن صلاحیت از شورای نگهبان ندارد و در صورتیکه صلاحیت وی در شورای نگهبان احرازگردد، به این معناست که عقب­ نشینی چند ده گامی از سوی حاکمیت اتفاق افتاده است و این خود با شناختی که از حاکمیت رژیم داریم بسیار بعید است. چگونه ممکن است کسی که صحبت از دوستی با مردم اسرائیل – مهمترین دشمن خارجی رژیم- می­کند، کسی که سعی در ترویج مکتب ایرانی و ناسیونالیسم به جای اسلام گرایی دارد و مهم­ تر از همه باعث شده است رهبری دستور عزل وی را به رئیس جمهور دهد، از سوی شورای نگهبان رژیم برای ریاست جمهوری مناسب باشد؟!

  شرکت احمدی نژاد و تیم او تنها و تنها با هدف دهن کجی به حاکمیت است و خود آنها نیز کمترین شانسی برای احراز صلاحیت کاندیدای خود قائل نیستند اکثر افرادی که از سوی دولت کاندید شدند مانند جوانفکر که در مرخصی از زندان به سر می­ برد و همچنین رحیمی معاون اول رئیس جمهور که پرونده­ های فساد مالی فراوانی در قوه قضائیه دارد، از پیش صلاحیتشان رد شده بود. – البته لازم به ذکر است که فساد مالی تنها به این افراد محدود نمی­شود. از کوچک تا بزرگ حاکمیت ایران به طرق مختلف از پول و ثروت مردم دزدی کرده­اند و فقط در شرایطی خاص مسئولی گند و کثافت مسئول دیگری را افشا می­ کند-  طبق اخبار منتشر شده، دستور احمدی نژاد مبنی بر کناره­ گیری همه ­ی دولتمردان کاندید شده نیز نشان از این دارد تا حاکمیت را بیش از پیش تحت فشار بگذارد و عدم احراز صلاحیت مشایی برای رژیم هزینه بیشتری داشته باشد.

در صورتیکه احمدی نژاد هر آتویی از رهبری یا اطرافیان وی در اختیار داشته باشد و تصمیم به افشای آنرا گیرد،  رهبری ایران افشا، هیاهو و هزینه­های هرچند احتمالی آنرا با جان و دل می­خرد چون دردسر چند ماه به دردسر چندین سال می­ارزد. و زمانی که این افراد در قدرت نباشند امکان تسویه و حذفشان بسیار آسانتر است.

در ادامه پس از بررسی اجمالی فضای انتخاباتی و شرایط کاندیدای جناح های مختلف به شخصیت اصلی این مقاله یعنی عالیجناب سرخ پوش می پردازم.

    علی ­رغم درخواست علنی هاشمی رفسنجانی مبنی بر موافقت رهبری برای حضور وی در انتخابات و همچنین خبرپراکنی ­های اطرافیان وی مبنی بر چراغ سبز نشان دادن رهبری، دیگر بر کسی پوشیده نیست که نه تنها رهبری چراغ سبزی به او نشان نداده است بلکه براساس اظهارات اطرافیان وی، پرواضح است که مخالف سرسخت حضور هاشمی نیز می­باشد.

   گذشته از حملات همیشگی حضرت شریعتمداری در کیهان و سخنان چند ماه قبل وزیر اطلاعات مبنی بر مشارکت او در فتنه، سخنرانی ­های گهگاه حداد عادل و غیره و غیره نیز نشان از نارضایتی نزدیکان رهبری برای کاندیداتوری وی می باشد، پس از شنیدن زمزمه ­های احتمال کاندیداتوری رفسنجانی این حملات شدت بیشتری به خود می­ گیرد. به طوری که ابتدا کتاب ­های وی از نمایشگاه کتاب جمع­ آوری می­ شود و سپس محمد خامنه­ ای او را آلت دست آمریکا می خواند، محسن هاشمی را چند ساعت قبل از ثبت نام پدر رد صلاحیت می ­کنند و در نهایت پس از ثبت نام ولایتی (یار دیرینه هاشمی) و قالیباف نیز به جمع کسانی که علیه عالیجناب سرخپوش سخنرانی می ­کنند اضافه می  شوند.

اما با وجود این همه هجمه و فشار به هاشمی رفسنجانی و احتمال رد صلاحیتش چرا او چنین ریسک بزرگی را مرتکب می­شود؟

هاشمی رفسنجانی به دو دلیل مهم وارد این مضحکه انتخاباتی شده است:

۱-        اختلاف بین هاشمی و رهبری بر کسی پوشیده نیست. از سال ۸۴ تاکنون دو طرف به مراتب از خجالت هم درآمده و اختلافات خود را علنی نموده اند . اما در این میان هاشمی همانطور که انتظار می رفت دست به عصا راه رفته و سعی نموده تا از اختلاف نظر بگوید اما در عمل تابع رهبری باشد. اما در آن طرف ماجرا قدم به قدم دست طرف مقابل را از قدرت کوتاه و کوتاه تر کرده است. میشود گفت هاشمی در یک یا دو سال گذشته در حاشیه بوده است. تریبون نماز جمعه را از او گرفتند، ریاست مجلس خبرگان را از او گرفتند ، دختر و پسرش را زندانی کردند و …

اکنون هاشمی در سال های پایانی عمر خود می خواهد ضرب شستی به رهبری نشان دهد تا به او بفهماند که همچنان در سیاست ایران حرفی برای گفتن دارد و همچنان قادر به مهره چینی است و می تواند برای رهبری شاخ و شانه بکشد.

۲-       و اما دلیل دوم که به زعم بنده مهمتر از دلیل اول می باشد بازی اصلاح طلبان با مهره ای به سنگینی هاشمی است. بی­شک برای کسی پوشیده نیست که بخش اعظمی از اصلاح طلبان پس از انتخابات ۸۸ از صحنه سیاست در چارچوب حاکمیت خارج شدند. اصلاح طلبان جز خاتمی گزینه­ ای نداشتند و جز با وی بر روی شخص دیگری اجماع نمی­ کردند. آمدن خاتمی نیز ریسک بالائی داشت. با رد صلاحیت وی که حتمی بود اصلاح طلبان به همان­ جائی می ­رفتند که نهضت آزادی و امثالهم رفتند و همان اندک نقشی را که در صحنه سیاست داشتند از دست می­دادند.

در نتیجه تنها شخصی که به اصلاح طلبان نزدیک است و شورای نگهبان نیز نمی­تواند به راحتی او را رد صلاحیت کند یا صلاحیتش برای آنان احراز نشود کسی جز عالیجناب سرخ پوش اصلاح طلبان نیست. از طرفی  عدم صلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای حاکمیت بی هزینه هم نمی باشد. مطمئناً شورای نگهبان خود را به درو دیوار خواهد زد تا به دلایل مختلف اما محترمانه اعلام کند که صلاحیت وی به دلیل کهولت سن احراز نشده است.

اما با فرض تائید صلاحیت وی ساده انگارانه است اگر خیال کنیم عالیجناب سرخپوش (روباه مکار سیاست) برای ریاست جمهوری وارد کارزار شده است. همانطور که اشاره شد تنها گزینه مناسبی که اصلاح طلبان بر روی وی اجماع داشته ­اند خاتمی، سید ترسو و سازش کار رژیم بود. درست است که امروز خاتمی نتوانسته و البته نخواسته شخصاً وارد مضحکه انتخاباتی شود و از پراکندگی اصلاح طلبان جلوگیری نماید، اما این ­بار او کنار گود نشسته و این مهم را به عالیجناب سرخ پوش سپرده است. درست است که کفگیر اصلاح طلبان به ته دیگ خورده و همه ­ی سران آن برای  رفسنجانی فرش قرمز پهن کرده و سعی دارند قبای سبز بر تن عالیجناب سرخ پوش کنند اما نباید فراموش کنیم که رفسنجانی برای طبقه­ ی زحمتکش ایران که متاسفانه این­ بار هم مثال ادوار گذشته به دلایل مختلف همچون نبود یک آلترناتیو مناسب، بیان شعارهای رنگارنگ اقتصادی و معیشتی توسط کاندیداها فریب هیاهوهای جریانات مختلف را می ­خورند و پای صندوق رأی می ­آیند، همان اکبر شاه گذشته است.

   سید سازش کار اصلاح طلبان که هم چنان مورد قبول و مراد عموم اصلاح طلبان است تمام قد از هاشمی حمایت می­ کند، همه ی مریدان خود را به حمایت از وی فرا می­ خواند و به همه تکلیف می­ کند که نباید با انتخابات قهر کنند و همه­ ی حامیانش باید حامی عالیجناب تازه سبزپوش شده باشند. عالیجنابی که به احتمال فراوان چند روز مانده به انتخابات به نفع کاندیدایی که شبیه به خود و خاتمی است کنار خواهد کشید.

  وظیفه این دوره هاشمی یک کاسه کردن توان اصلاح طلبان است که تاکنون نیز موفق بوده است. اندکی پس از ثبت نام وی کاندیداهای اصلاح طلب به نفع وی کنار کشیدند. از عارف و شریعتمداری گرفته تا اصغرزاده، اکنون اجماع احتمالی بر روی وی صورت گرفته است.

     گفتنی است هاشمی برای جناح بورژوازی پروغرب رژیم که اصلاح طلبان آنرا نمایندگی می­کنند بهترین گزینه است، تا هم راحت ایران را به پای میز مذاکره با غرب ببرد که مسأله تحریم­ها و بحران هسته­ای را حل کند و هم اصلاح طلبان را همچون گذشته به صحنه سیاست برگرداند.

تنها کاندیدی که او هم مانند هاشمی چندان اصلاح طلب نبوده و به هیچ عنوان توان گردآوری اصلاح طلبان به سوی خویش را ندارد اما با توجه به چهره بین المللی اش و همچنین نزدیکی دیدگاهش با هاشمی به واسطه بیش از ۳دهه همکاری ، با چرخش کامل به سمت اصلاح طلبان برای کسب سبد آرای آنان تلاش می نماید کسی جز حسن روحانی شیخ شیک پوش (همچون خاتمی) نیست. حسن روحانی به خودی خود رای ندارد. نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان خیلی به وی تمایل ندارند.

به همین دلیل سناریوی خاتمی و هاشمی کلید می خورد. چرخش کامل حسن روحانی به سمت اصلاح طلبان، حمایت تمام و کمال خاتمی از هاشمی و سعی در به اجماع رساندن اصلاح طلبان بر روی هاشمی؛ در نهایت هاشمی نیز پس از چندی، نزدیک به ۲۴ خرداد در حمایت از حسن روحانی کنار می کشد و انصراف میدهد. ناگفته نماند که اگر صلاحیت هاشمی احراز نشود نیز تغییری در سناریوی این دو اتفاق نخواهد افتاد جزاینکه از همان روز به طور علنی از روحانی به عنوان کاندیدای مورد حمایتشان نام خواهند برد. ناگفته نماند که اصلاح طلبان هم میدانند که امکان آن هست که شورای نگهبان افسارگسیخه دست به رد صلاحیت بزند و برای روحانی هم یک یدک نگه داشته اند و در صورت عدم تائید صلاحیت روحانی از عارف که تنها به صورت شفاهی اعلام کرده است به نفع هاشمی کنار میرود، به عنوان برگ آخر استفاده کنند.

درپایان لازم می دانم که باز هم به این نکته اشاره نمایم که سیاست خارجی حاکمیت دراین دوره نقش مهمی ایفا می کند. تصمیم حاکمیت هرچه باشد، چه سیاست سازش با غرب و راه مذاکره را انتخاب کند و چه مانند گذشته سیاست تقابل را اتخاذ کند، امکان ندارد این مهم را در اختیار جریاناتی قرار دهد که با وی اختلاف نظر دارند و لذا همانطور که قبلا اشاره نمودم برای سیاست تقابل همراه با کمی چاشنی سازش _که به نظرم این سیاست خارجی آتی حاکمیت است_ بهترین گزینه کسی جز علی اکبر ولایتی و سعید جلیلی نیست.

میلاد معینی