ساعت ۱۱

ساعت ۱۱ روز جمعه، ۲۴ خرداد سال ۹۲، همه در خروجی حیاتمان را باز کنیم و به همراه خانواده و دوستان وهمسایه ها و هم محله ایهایمان به خیابانها بریزیم و جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم. ساعتهایمان را برای ساعت ۱۱ کوک کنیم.

۲۴ خرداد سال ۹۲ جمهوری دزدی و کثافت و خرافه و جنایت اسلامی ایران مراسم شعبده بازی انتخابات ریاست جمهوری را برگزار میکند. این انتخابات در اوج ورشکستگی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رژیم، و در اوج تشتت و دعواهای دارو دسته های اوباش اسلامی صورت میگیرد. هر نامزد جنایتکاری که سر از صدوق انتخابات در آورد هدفی و برنامه ای جز استثمار و فقر و فلاکت و نابرابری و تبعیض و زندان و شلاق و سرکوب و اعدام بیشتر نخواهد داشت. برای مردم ایران روشن است که تا جمهوری اسلامی هست انتظار هرگونه بهبودی در زندگی خود انتظاری عبث و بیهوده است. جمهوری اسلامی و نامزدهای ریاست جمهوری و سران جنایتکار این رژیم نه هدف و برنامه ای برای بهبود وضعیت فلاکت بار اقتصادی و اجتماعی دارند و نه هم قدرت و توانائی آنرا دارند. هر گونه بهبود در زندگی فلاکتبار مردم به سرنگونی جمهوری اسلامی گره خورده است.

تجربه انقلاب ۸۸

در سال ۸۸، نهمین انتخابات ریاست جمهوری، امواج میلیونی کارگران و جوانان و زنان در تهران و تبریز و برخی شهرهای دیگر لرزه بر پیکر ضعیف و کثیف رژیم جنایتکاران انداخت. به گفته فرمانده هان سپاه، اگر شش نقطه نبرد در تهران به هم وصل میشد رژیم سقوط میکرد. انقلاب پرشکوه ۸۸ بر سر سه ضعف اساسی خود شکست خورد و مردم ایران چهار سال دیگر مجبور به زندگی زیر سیطره اسلام و حکومت اسلامی شدند. ضعف اول و مهمترین ضعف نبود یک حزب آزادیخواه و برابری طلب بر راس امواج تظاهراتها و نبردها بود. البته این به این معنی نیست که حزبی که پرچمدار خواستها و آرزوهای کارگران و مردم زحمتکش برای سرنگونی جمهوری اسلامی و برپائی یک جامعه برابر و انسانی وجود نداشت. حزب کمونیست کارگری با تلویزیون کانال جدید و به اشکال دیگر وجود و حظور داشت و با گذشت لحظه به لحظه انقلاب نیرومندتر میشد. اما ارتباط و نفوذ سراسری حزب از صحنه غایب بود. بسته شدن کانال جدید توسط جمهوری اسلامی روند رشد و تاثیر گذاری حزب را قطع کرد.

توهم مردم به موسوی و کروبی و اصلاح طلبان یک ضعف اساسی دیگر بود. واقعیت این است که بخش قابل توجهی از مردم امیدوار بودند که موسوی و کروبی گلی برسرشان خواهد زد و یا اینکه، بر سر کار آمدن موسوی را منفذ ورود به تحولات بزرگتر آینده می دیدند. البته هر روز که از تظاهراتها و نبردها میگذشت تعداد هر چه وسیعتری از مردم متوجه این میشدند (و یا بهتر است بگویم متوجه بودند ولی فرصت این را می یافتند که بروشنی بگویند) که سگ زرد برادر شغال است. شاهد این ادعا این حقیقت ساده و روشن بود که در عرض کمتر یک هفته شعارها از “یا حسین میر حسین” به “موسوی بهانه است کل رژیم نشانه است” تبدیل شدند.

ضعف سوم انقلاب ۸۸ سراسری نبودن تظاهراتها و نبردها بود. واقعیت این است که تعداد بسیار معدودی از شهرها در تظاهراتها و نبردها شرکت داشتند. تبریز و شهرهای دیگر هم با فاصله زمانی زیادی به تظاهراتها پیوستند. این ضعف در برهه های دیگر نیز خود را نمایان کرده است. در اعتصاب سراسری کردستان در اعتراض به اعدام جنایتکارانه فرزاد کمانگر و چهار مبارز دیگر، در اعتراضات وسیع مردم آذربایجان به خشک شدن دریاچه ارومیه، و در اعتراضات مردم خوزستان به تبعیض و بی حقوقی. این ضعف هنوز یک ضعف اساسی و حل نشده است.

نکته مهم این است که ضعف اول، یعنی نبود یک حزب سیاسی بر مصدر اعتراضات کارگران و اقشار زحمتکش و جوانان و زنان ریشه اصلی ضعفهای دیگر نیز میباشد. وجود و حظور حزبی که بتواند خواستهای کارگران و اقشار زحمتکش و زنان و جوانان را در تظاهراتها و میدانهای نبرد نمایندگی و رهبری بکند میتواند بسرعت بر ضعفهای دیگر هم فایق آید. این حزب وجود دارد: حزب کمونیست کارگری، اما در سطحی تعیین کننده حظور ندارد: از طرف توده های وسیع مردم انتخاب نشده است.

البته باید سرکوب وحشیانه و قرون وسطائی تظاهراتها و نبردها توسط رژیم جنایتکار اسلامی را همه به معادله اضافه کرد، ولی این یک فاکتور ثابت و همیشگی هست. این فاکتوری هست که مردم ایران میتوانند تنها با اتحاد و سازماندهی و خواستهای روشن و مبارزه سراسری و حزب خود بر آن چیره شوند.

وضعیت امروز ما

حزب کمونیست کارگری رشد قابل توجهی در مقایسه با سال ۸۸ داشته است. این را میتوان در رشد کمی اعضا و کادرهای فعال در روزنه و تلویزیون کانال جدید و فعالیت فدراسیون سراسری پناهندگان و کمپینهای جهانی علیه اعدام و سنگسار و جنبش برهنگی و ارتباطات کارگران و اقشار زحمتکش با حزب و تلویزیون بروشنی دید. اما این حزب هنوز تحولات سیاسی ایران را در میدان عمل خط و جهت نمی دهد. طبقه کارگر، اقشار زحمکتش، جوانان و زنان باید بطور سراسری این حزب را انتخاب کنند و بطور سازماندهی شده خط و جهت حزب را به پیش ببرند و به حزب خط و جهت بدهند.

توهم به امثال موسوی و کروبی امروز تماما فروریخته است. مردم ایران بطور روشن و سراسری آگاهند که سگ زرد برادر شغال است: که تمام جناحهای جمهوری اسلامی از اصلاح طلب تا سبز تا اصول گرا تا بیت رهبری دزد و مرتجع و جنایتکار هستند. امروز دیگر کسی توهمی به هیچ بخش و جناح و دسته ای از اوباشان جنایتکار جمهوری اسلامی ندارد. امروز دیگر همه میدانند که سر کار آمدن رفسنجانی یا مشاعی یا جلیلی یا هر کثافت و جنایتکار دیگری بهبودی در اوضاع زندگی آنها ببار نخواهد آورد. امروز همه میدانند که رژیم جمهوری اسلامی با تمام دارو دسته ها و جناحهای خود چیزی جزی رژیم یک مشت اوباش مسلح و مرتجع و ضد انسان نیست.

سراسری بودن اعتراضات و تظاهراتها و نبردها اگر چه قدمهائی به پیش برداشته است (طومار سی هزار امضای کارگران یک شاهد بزرگ و روشن آن است)، ولی هنوز آنجائی که باید باشد نیست. هنوز اعتراضات و اعتصابات کارگران و اقشار دیگر مردم به پیوسته نیست. هنوز طبقه کارگر و اقشار زحمکتش و زنان و کارگران و جوانان در تهران و تبریز و سنندج و اهواز و جاهای دیگر قلبشان همزمان و برای یک هدف مشخص نمی تپد. اتحادیه آزاد کارگران که نقش برجسته ای در رادیکالیسم و سراسری شدن اعتراضات و اعتصابات داشته است و تشکلات و سازمانهای مشابه هنوز از نقش تعیین کننده برخوردار نیستند.

ساعت ۱۲

واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران تنها با یک حرکت سراسری، روشن، سازماندهی شده، و تحزب یافته سرنگون خواهد شد. اما نکته اینحاست که این فاکتورها تنها در بطن یک عمل و اعتراض سراسری به هم خواهند آمد. رابطه بین حزب و جامعه، بین حزب و مردم، بین حزب و اعتراضات اقشار مختلف مردم، بین حزب و طبقه کارگر و بین حزب و خیزش برای سرنگونی جمهوری اسلامی یک رابطه دو طرفه است. حزب طبقه کارگر و اقشار زحمکتش و زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب در میدان مبارزه و نبرد است که نیرو میگیرد و به راس سیاست رانده میشود. فرصتهائی در حیات سیاسی و اقتصادی جامعه است که میتوانند خط و جهت معینی را یک شبه به موقعیت رهبری جامعه سوق دهند. انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ از این فرصتهاست. به میدان آمدن سراسری کارگران، اقشار زحمکتش، زنان و جوانان دز یک “ساعت” مشخص میتواند حزب مطلوب آنها را به مصدر تحولات سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی سوق دهد و امر سرنگونی جمهوری اسلامی ایران و بنیاد یک جامعه آزاد و برابر و انسانی را تحقق بخشد.

ساعت ۱۱ روز جمعه، ۲۴ خرداد سال ۹۲، همه درهای خروجی خانه خود را باز کنیم و همراه خانواده و همسایه ها و هم محله ایهای خود به خیابانها بریزیم. در دسته ها و گروههای ده ها و صدها و هزاران و میلیونها نفری به خیابانها بریزیم و شعبده بازی انتخابات را بر سر جنایتکاران و اوباش اسلامی خراب کنیم. ساعت ۱۱ همه به بهانه انتخابات شعار “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “مرگ بر دیکتاتور” را سر دهیم. همه با “خواستهای روشن”، بطور “سراسری” و با پرچم “مرگ بر جمهوری اسلامی” و تحت پرچم “حزب کمونیست کارگری” به خیابانها بریزیم و به سیطره اسلام و حکومت اسلامی و نظام سرمایه داری خاتمه دهیم. این امر امکان پذیر است. از امروز باید شماره یازده: ۱۱، را همه جا بنویسیم و تبلیغ کنیم. ۱۱ را بر روی دیوارها و اتوبوسها و تاکسیها و اسکناسها بنویسیم و از رسانه های عمومی تبلیغ کینم. دو انگشت نشانه و وسطی را به نشانه ساعت ۱۱ در همه جا بالا ببریم. سرایزیر شدن سراسری و میلیونی ما به خیابانها در ساعت یازده روز انتخابات میتواند میتوان ماشین سرکوب جمهوری اسلامی را در سرتاسر ایران زمین گیر کند و در هم بشکند. روز جمعه، ۲۴ خرداد سال ۹۲، ساعت ۱۱ صبح بطور سراسری و درتمام محلات به خیابانها بریزیم. دیدار و تجمع و تظاهرات و نبرد ما برای سرنگونی جمهوری اسلامی: ساعت ۱۱٫ ساعتهایمان را به ساعت ۱۱ کوک کنیم و به خیابان بریزیم.

حبیب بکتاش

۲۹ اردیبهشت ۹۲