مردم بروید رایتان را به جمهوری اسلامی بدهید و روز″ انتخابات″ ﺁنرا را به یک روز انتخاب ﺁزاد خود تبدیل کنید!

گویا این دفعه نوبت احمدی نژاد و دار و دسته اش بود که داخل ابواب جمعی حاکمیت اسلامی اصلاح طلب از ﺁب در بیایند. ﺁنهایی که دورۀ اصلاح طلبی شان به سر ﺁمده هیچگونه فرقی با احمدی نژاد، ﺁدمکشها و چماقکشهای دور و برش نداشتند بلکه ﺁنزمان که ﺁنها اقتدار داشتند امثال احمدی نژاد و مشایی جلوی ﺁنها روی زانوهایشان می نشستند. مطیع اوامر بودند. راجع به ﺁداب اسلامی تیرخلاص زدن از ﺁنها فتوا میگرفتند. اینها جلوی روٸسای قبلی خود در ﺁمدند. اگر ﺁنها یکدیگر را تا انتخابات ریاست جمهوری تیر و تفنگ نکنند بعد از انتخابات اینکار را خواهند کرد. احمدی نژاد گویا برای بازارگرمی  اظهارداشته، باید ۴۶ و بلکه ۵٠ میلیون جمعیت پای صندوقهای رای ″انتخابات″ ریاست جمهوری اسلامی بیایند. علیرغم درست یا نادرست بودن هرگونه حماقتی که به او نسبت داده میشود با این حرفش اگر احمقانه هم بوده باشد، نمیتوان موافق نبود. مردم ۵٠ میلیون بروید در یک روز رای بدهید. ″چهارشنبه″ هم نبود فرقی نمیکند بروید رای خودتان را به جمهوری اسلامی بدهید. 
می شود انتظار داشت که از پای صندوقهای رای گرفته تا تمام میادین و خیابانها هرکجای ایران مملو از جمعیت باشد. ۵٠ میلیون ﺁدم بریزند به خیابانهای ﺁن مملکت برای رای دادن در شرایط موجود یک اتفاق بزرگ است. می تواند به قطعیتِ یافتن و محرز شدن وقوع سرنگونی جمهوری اسلامی دامن بزند.
″ضد عاشورای ٨٨″ تمام سران حاکمیت اسلامی از ظالم و مظلومش گرفته تا اصلاح طلب و سبز و عقبه های اپوزیسیونی اشان  را در بعد سیاسی فلج کرد.  وحشت سران سبز به مراتب خوفناکتر از جناح رقیب حاکم بود . ﺁنها از جانب جناح حاکم مسٸول اتفاقات ″ ضد عاشورای ٨٨″ شناخته شدند و پاسخی هم برایش نداشتند. ﺁنها بی وقفه به سران سبز گوشزد میکردند که، مردم را به خیابان نیاورید، خطرناکند. جنبش مردم ﺁنجا تنها گوشه ای ازماهیت و مطالبۀ اصلی اش را بروز داد.
عده ای مدام استدلال میکنند که مردم تشکل و رهبری ندارند، چگونه بتوانند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؟ و اگر حکومت تحت این شرایط سرنگون هم بشود هرج و مرج و دیکتاتوری غالب خواهد شد. صاحبان این طرز تفکر تیپ و طایفه اصلاح طلب داخل و خارج جمهوری اسلامی همگی از  ﺁن قماشی اند که اگر جمهوری اسلامی به دست جنبش سرنگونی طلب مردم از میان برداشته شود دیگر چیزی برای اصلاح کردن در اختیار نخواهند داشت. پایان عمرجمهوری اسلامی پایان حضور سیاسی ﺁنهاست.
جنبش های سلبی در بدو حرکتشان شروع به سازمانیابی میکنند. به عبارت دیگر جنبش سرنگونی طلب مردم در طی مسیر حرکت علنی و خیابانیش ضرورت تشکل و سازمانیابی را احساس میکند و برحسب ضرورت ﺁنرا طلب میکند. جنبش مردم اگر مقابله اش با جمهوری اسلامی را در این سمت ﺁشکار و ﺁشکارتر کند، ﺁنوقت تودۀ مردم خواهند دید، چه کسانی، کدام احزاب و جریانها سیاسی دوش بدوششان خواهند ایستاد و کدام جریانهای سیاسی در اپوزیسیون از سابقه متشکل نمودن مردم در سخت ترین شرایط اعتراضی و جنگ نابرابرانه در مقابل جمهوری اسلامی برخوردارند. ضرورت برداشتن اسلحه نیز در مقابل حاکمیت اسلامی در طول حرکت از طرف جنبش سرنگونی طلب به یک امرعاجل تبدیل می شود. در این صورت مردم  کدام احزاب و جریانهای سیاسی  اپوزیسیون را از این نظر ﺁماده و حاضر به عمل در میان خود خواهند یافت؟
منصور حکمت نظرش این بود که مردم بروند و طوری دیگری به جمهوری اسلامی رای بدهند. میگفت، مردم بزنید زیر صندوقهایشان. این ظرفیت را همیشه در جنبش مردم می دید و عقیده داشت که هربار که جنبش مردم بطور گسترده و چند میلیونی، امکان پرکردن خیابانهای شهرهای بزرگ ﺁن مملکت را تحت هر بهانه ای به دست بیاورد، هرکدام از اینگونه تجمعات میلیونی دارای این استعداد خواهد بود که صحنه را به علنی شدن و فعلیت یافتن جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی تبدیل کند . او درماهیت سرنگونی طلبانه بودن جنبش مردم شکی نداشت. شورشهای پایان ریاست جمهوری رفسنجانی هرچند که درفعلیت خود شکست خورد منتها ذهنیت غالب برشورشها شکست نخورد و زنده ماند و هر دوره تشدید شد. اومعتقد بود که مردم باید بروند ﺁن رایی که ته دلشان دارند را به جمهوری اسلامی بدهند. رای دادن معنی اش فقط این نیست که ﺁدم برود اسم یکی از ﺁدمکشان جمهوری اسلامی را بنویسد و توی سوراخ جعبه مارگیری مافیای اسلامی فروکند. تحت شرایط و موقعیت سیاسی جنبش سرنگونی طلبِ مردم، امکانِ زیر صندوقهای ″انتخاباتی″ جمهوری اسلامی زده شدن به مراتب بیشتر از زمانی است که منصور حکمت این پیشنهاد را به جنبش مردم میداد.
وانگهی، هنوز کنار ﺁمدن طرفین دعوا در داخل حاکمیت بر سر تاییدیه از شورای نگهبان و بویژه کنترل صندوقهای رای به میان نیامده. این دو موضوع مهم میتوانند اوضاع پیش روی جمهوری اسلامی و عرصۀ کشمکشِ جناحهای رقیب در داخل حاکمیت اسلامی را تا مرز انفجار سوق بدهند .
بنی صدرسازی از احمدی نژاد- مشایی کاری نیست که جمهوری اسلامی در شرایط حاضر بتواند به ﺁسانی ازعهده اش برﺁید. بنی صدر اگر در زمان خود از اینچنین موقعیت متزلزل سیاسی که هم اکنون جمهوری اسلامی در ﺁن قرار دارد برخوردار بود حذفش برای جمهوری اسلامی به این ﺁسانی صورت نمیگرفت.
امروزه روز، صرفِ امکان حضور ۵٠میلیون ﺁدم در خیابانهای تمام شهرهای کوچک و بزرگ در ﺁن مملکت به هر دلیلی که باشد بزرگترین تهدید  به جان حاکمیت اسلامی است و به محرز شدن  امکان سرنگونی در باور سران جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد. تهدید حضور۵٠ میلیون ﺁدم در خیابانهای ﺁن مملکت، جمهوری اسلامی را  به جمع کردن بساط ″انتخابات″ ناگزیر خواهد ساخت. به عبارت دیگر اگر حضور ۵٠ میلیون مردم در خیابانهای ﺁن مملکت در تصور سران جمهوری اسلامی به مثابۀ امری که امکان وقوع دارد در بیاید ، قطعاً بساط نمایش ″ انتخابات″  را جمع خواهند کرد.
برای هربار نمایش مضحکه و سمبل کردن قضیه،  جمهوری اسلامی چاره ای بجز ﺁرام نشان دادن روز رای گیری و برگزاری هرچه بی دردسر تر ﺁن ندارد. بنابر این قوای نظامیش در خیابانها را باید حتی الامکان از حالت تعرضی خارج و بیشتر نظاره گر و به نحوی مترسک صحنه  نگهدارد. هرچه که بیشتر صحنۀ ″انتخابات″ شان را تهدید ﺁمیزتر کنند و در محاصرۀ تیر و تفنگ و تانک و پاسدار و بسیجی در بیارورند اوضاع مابین خودشان تیر و تفنگی تر خواهد شد. حکومت حتی الامکان ناگزیر است به شلوغی و درگیری دامن نزند. هرگونه تشنج در پای صندوقها و یا اطراف محل رای گیری به نحو موثری جمهوری اسلامی را به جمع کردن بساط هرچه ″انتخابات″ است میکشاند. اتفاقاً یکی از نقطه ضعفهای بزرگ جمهوری اسلامی فرا رسیدن روزهای راگیری و حتی اعیاد مذهبی و ایام عاشورا و تاسوعا است. روزهایی که نقطۀ قوت جمهوری اسلامی و روز عرض اندام ﺁن به مردم و کوبیدن ″مهر اسلام″ به جامعه به حساب می ﺁمدند کاملاً به نقاط ضعف و هراس ﺁن تبدیل شدند. کاریکاتوری و ملعبه شدن تاسوعا و عاشورا کجای اسلام نوشته شده بود؟ حاکمیت اسلامی تمام سعی اش را بکار میاندازد که ″ این روزهای لعنتی″ اش بی درد سر بیاید و بگذرد. روز ″انتخابات″ حکومت با روز اول ماه مه، به لحاظ تناسب قوای مردم و حکومت بواسطۀ ﺁرایش نظامی و ذهنیت ″حفظ ﺁرامش″ در قوای سرکوب جمهوری اسلامی، کاملاً متفاوت است. جمهوری اسلامی در اول ماه مه چندین و چند روز مانده به ﺁن روز معین کاملاً ﺁرایش تعرضی به خود میگیرد. حتی فضا را ﺁندرجه رعب انگیز میکند که کسی جرٸت بیرون ﺁمدن از خانه به سرش نزند و مهم تر اینکه از جانب دولتِ هیچ کشوری و هیچ صنعت رسانه ای و رادیو و تلویزیون اسم و رسم دار سرویس دهنده سیاست حکومتهای غربی و حتی سازمان ملل هم  بابت هرﺁنچه که جمهوری اسلامی برای این روز تدارک می بیند و همۀ خیابانها و کوچه و خانه های مردم را تحت مراقبت شدید قرارمی دهد، دستگیر میکند و حتی می کشد، صدایی هم در نمی ﺁید.
روز ″انتخابات″ نمیتوانند جلوی به خیابان ریختن مردم را بگیرند. بنا براین تجمع میلیونی در خیابانهای همۀ شهرهای مملکت در مقایسه با شرایط روز اول ماه می به مراتب امکان پذیرتر است. وانگهی روز ″انتخابات″ جمهوری اسلامی را بویژه اینبار همۀ دنیا با این سوال که ″ببینیم ﺁیا جمهوری اسلامی میتواند از کنارِاین پرتگاه هم عبور کند″ نظاره میکنند. مردم ایران میتوانند کاری کنند که همۀ مردم دنیا نظاره گر ﺁن باشد. دیگر نمیتوانند مثل سوریه شلوغش کنند. برای ﺁنها اوضاع وخیم سوریه که در حقیقت اعتراضات بحق مردم را به این روز تباه کشانده اند خود تضمینی برای سراپا ماندن جمهوری اسلامی در حال حاضر است. تاثیر ﺁن در لنگش دادن جنبش سرنگونی در ایران را نمیتوان منکر شد. یک کارکِرد مهم به این روز انداختن سوریه، تضمینی برای همۀ دول درگیر در دعوای سوریه و محل توافق همیگیشان در به تعویق انداختن سرنگونی جمهوری اسلامی به دست جنبش سرنگونی طلب مردم در ایران است. منتها انزجار خارق العاده از جمهوری اسلامی و نخواستنش به هر شکل و شمایل ممکن در نزد مردم ایران ذهنیتی است که  به این سادگیها از دربشو نیست. تنها راهی برایشان میماند این است که به سناریو سیاه راه بدهند. تمدید عمر جمهوری اسلامی با انجام هر ﺁنچه که برایشان مقدور است سیاستی است که  کلیۀ دول درگیر در ماجرای سوریه و ایران و منطقه در ﺁن توافق نظر دارند. تمدید عمر جمهوری اسلامی تنها سرنوشت جامعه را به سناریوی سیاه می کشاند. بوجود ﺁوردن وضعیتی همانند سوریه در ایران و چه بسا خونین بارتر از ﺁن، وضیعتی است که با تمدید عمر جمهوری اسلامی قصد انجامش را دارند. کمونیستها و ﺁزادیخواهان مصمم هستند تا اجازه ندهند کار به ﺁنجا بکشد. کمونیستها مردم را از سرنگونی جمهوری اسلامی نمی هراسانند. بخش سوسیالیست طبقه کارگر و حزب کمونیستی اش از بابت ﺁنچه در ازاﺀ سرنگونی جمهوری اسلامی به دست خواهد ﺁورد کاملاً ﺁشنایی دارد. صحبت این است که کمونیسم کارگری منصور حکمت با سایر جریانهای موجود راست در رادیو تلویزیون و رسانه های عمومی ﺁن مملکت در موقعیت برابر قرار داشته باشند؟ بگذار این اتفاق بیافتد. حرف بر سر این است که ما در هرکجای ﺁن مملکت که باشد بتوانیم ستاد حزبی برقرار کنیم؟ بگذار این اتفاق بیافتد. تنها بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی توسط توده سرنگونی طلب مردم وقوع این اتفاق ممکن و محرز می شود.
کمونیسم کارگری اوضاع بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی به دست تودۀ سرنگونی طلب مردم را دوران نوینی قلمداد میکند و به عنوان دوران انقلابی از ﺁن نام میبرد. ﺁن اوضاع اجتماعی و سیاسی ای که کلیۀ احزاب کمونیست و چپ بتوانند در هرجای ﺁن مملکت  دفتر و ستاد حزبی داشته باشد از نظر کمونیسم کارگری، یک دورۀ انقلابی محسوب می شود. دوره ای که میتواند شرایط انقلابی را فراهم بیاورد. هرچند که سرنگونی جمهوری اسلامی به لحاظ تاریخی یعنی سقوط ″دین رسمی و دیرنۀ″ مملکت از حکومت و بویژه تغییر موقعیت تاریخی زن در قلب خاورمیانه، شمال ﺁفریقا، شبه قارۀ هند و غرب ﺁسیا خود یک انقلاب محسوب می شود.
بالاگرفتن هرچه بیشتر کار اختلافات، تزلزل و ازهم گسیختگی هرچه بیشتر کل ارکان حاکمیت اسلامی ازخواص بارز فضای پیش از″انتخابات″ حکومت است. از ویژگیهای پیش از ″انتخابات″  بخصوص ″انتخابات″ ریاست جمهوری،  تجمع تمام بحرانهای لاینحل جمهوری اسلامی در یک کانون قابل انفجار سیاسی است. منتها هربار به مراتب عمیق تر و گسترده تر از بار قبل. ″انتخابات″ کابوس جمهوری اسلامی است. مردم میتوانند روز ″انتخابات″ جمهوری اسلامی را به یک روز انتخاب ﺁزاد خود تبدیل کنند. اجازه دادن به جمهوری اسلامی که مراتب اضمحلال را پرده به پرده تا بهﺁخر طی کند، نتیجه اش وقوع وضعیت ناخوشایند و فلاکتباری خواهد بود که منصور حکمت از ﺁن بنام سناریوی سیاه یاد میکرد. مراحل اضمحلال و ازهم گسیختگی ارکان حکومتی جمهوری اسلامی  در دوپرده اجرا شد. و ﺁنطور که از وجناتش پیداست این پردۀ ﺁخر است. دو اتفاق در اینجا در مقابل هم، وقوع شان بمراتب محتمل تر از هر سناریوی دیگری است که میتواند قابل پیش بینی باشد. سرنگونی جمهوری اسلامی بدست مردم سرنگونی طلب یا سناریوی سیاه. اگر جمهوری اسلامی در روند اضمحلالش در پردۀ ﺁخر سرنگون نشود پردۀ سوم  سناریوی سیاه یا حد اقل قدم بسیار بلندی به سمت ﺁن خواهد بود. سیر از هم گسیختگی ارکان حکومتی جمهوری اسلامی به دو یا سه قطعه و بلکه بیشتر، شامل حال تمام اهرمهای حکومتی خواهد شد. دستجات مسلح حکومتی منفک شده ازیکدیگر برخیشان در اتحاد با ناسیونالیستهای اپوزیسیون علیه قطعات مسلح دیگر در داخل حاکمیت که هنوز داد امام را میزنند  و همچنین دستجات قوم پرست در اتحاد و یا جنگ با یکدیگر بعلاوۀ سازمان مجاهدین خلق و هر یک از ﺁنها در اتحاد علیه مردم، طبقه کارگر و کمونیستها و این نوع ترکیبات سیاسی- نظامی در ﺁیندۀ جمهوری اسلامی وجود خواهد داشت. خلاصه اگرمملکت روی ریل سناریوی سیاه بیافتد، رضا خان اسلامی هم خواهیم داشت.  اگر اجازه داده شود که روند اضمحلال جمهوری اسلامی تا به ﺁخر طی شده و در طول این روند جنبش سرنگونی علنی نشود و فعلیت نیابد دستجات فوق الذکر زندگی را ﺁنچنان به مردم تنگ میکنند که مدنیت و انسانیت علناً در سطح جامعه نقص می شود و بخشهای بزرگی از مردم برای رساندن امروز خود به فردا ناگزیر به یکی از این قطعات گرایش و تکیه پیدا میکنند. دستجات اسلامی منفک شده از یکدیگرهریک برای در اختیار گرفتن گمرکات، نفت و اقسام دیگر موسسات سود ﺁور و گروگان گرفتن زندگی مردم در زد و خورد با یکدیگر رفته رفته شیرازۀ مدنیت جامعه را از هم خواهند گسست و قبح بسیاری از اعمال خلاف شان و حرمت انسان از میان خواهد رفت. ادامۀ روند اضمحلال جمهوری اسلامی هرچند که درجه فعلیت یافتن سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم را افزایش می دهد از جهتی ادامۀ همین روند موجبات ازهم گسیختگی شیرازۀ مدنیت جامعه را نیز فراهم می ﺁورد. به عبارت دیگر سیر اضمحلال حکومت اسلامی یک تیغ دو لبه است که کماکان دارد عمل میکند. سناریوی سیاه زمانی قطعیت خواهد یافت که روند ازهم گسیختگی بند از بند مدنیت در جامعه به درجۀ غیر قابل بازگشت برسد.
بروزهرگونه ﺁشفتگی در روز نمایش ﺁخرین پردۀ ″انتخابات″ جمهوری اسلامی، میتواند به اتفاقات مهمتری دامن بزند. چه کسی از ۵٠ میلیون جمعیت در خیابانهای ﺁن ممکت انتظار دارد که به زیر صندوقهای رای جمهوری اسلامی نزنند؟ در چنین حالت و اوضاع و شرایطی، چه کسی انتظار دارد صندوقهای رای به هوا سوت نشوند؟
مردم اگر شما بخواهید سازمان ملل و حکومتهای غربی هم مجبورند قبول کنند.همیشه دنیا اینطوری بوده.
در حال حاضر بر دنیا شرایطی حاکم است که حکومتهای غربی و ﺁمریکا  و سازمان ملل و غیره میخواهند ﺁن مملکت را پرِ فرقه های مذهبیِ جدید و قدیمی کنند. چه مذهبی باشد مهم نیست. تا زمانی که جامعه را بتوان تحت شرایطی نگاهداشت که بتوان سم موهوم پرستی و مذهب و ناسیونالیسم ایرانی  و قومی از هر قسمی را به مردم ﺁن جامعه تزریق کرد، ﺁمال سیاسی شان بر ﺁورده شده است.  میخواهند مهر ابدی مذهبی و فرقه ای برسرنوشت مردم ایران وتمام سرزمینهای خاورمیانه و شمال ﺁفریقا بکوبند. میخواهند شناسنامۀ قومی قبیله ای برای مردم صادرکنند. ﺁنها وقوع سناریوی سیاه و از هم دریدگی شیرازه مدنیت و تباهی زندگی توده های بزرگی از مردم در ﺁن مملکت را هزار بار به سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم سرنگونی طلب ترجیح میدهند. سرنگونی یک حکومت مجری احکام  ″مذهب رسمی″ کشوری به هر لحاظ مهم برای سرمایه جهانی و همچنین برای کمونیسم کارگری در قلب خاورمیانه، از حساس ترین نقاط سیاسی جهان، یک اتفاق تاریخی بزرگ است. با توجه به اوضاع مصر و عربستان این کشورها اولین کاندیداهای تو دهنی خوردن اسلام سیاسی به مثابه ابزار بسیار مهم سرمایه در خاورمیانه بعد از ایران خواهند بود. فرق عمدۀ کشورهای بپا خاستۀ خاورمیانه و شمال ﺁفریقا با ایران در دو چیز است. اول اینکه در هیچکدام از ﺁنها مردم در مقابل حکومتی که ″ مذهب رسمی و ﺁبا اجدادی″ ﺁنها را نمایندگی میکند سی و اندی سال نجنگیدند. اینجا تنها جمهوری اسلامی به مثابۀ یک حکومت نیست که سرنگون می شود. سرنگونی جمهوری اسلامی، اسلام و هرگونه مذهب و خرافه گرایی را درسطح کل جامعه در معرض نقد و انزوا قرار می دهد و کاخ کلوخی مذهب و موهوم پرستی را درهم میکوبد.  دوم اینکه بموازات افت و خیز مبارزات مردم، حضور نیروهای متشکل چپ و کمونیست درعرصه سیاسی ﺁن مملکت و بطورعلی العموم ظرفیت سیاسی موجود در ﺁن و شرایط مطلوب رشد ﺁنها را بعد از سرنگونی حکومت اسلامی نباید دست کم گرفت و مد نظر نداشت. سرنگونی جمهوری اسلامی به سرنوشت ″ دین رسمی و ﺁبا و اجدادی و باورهای لازم و ضروری برای امر سرمایه  و زینب و کلثوم″ مملکت گره خورده. با سرنگونی جمهوری اسلامی، جایگاه زن در اجتماع برای اولین بار در تاریخ ﺁن سرزمین از دوران عتیق تاکنون و به تبع ﺁن در سرزمینهای اطرافش بکلی تغییر میکند. به زیر سوال رفتن اسلام و بوجود ﺁمدن فضای نقد علمی و تاریخی و علنی مذهب در سطح جامعه بزرگترین دست ﺁورد سرنگونی جمهوری اسلامی به دست جنبش سرنگونی طلب مردم خواهد بود. و هیچ کس از ﺁزادی به اندازه کمونیستها سود نمی برد. با سرنگونی جمهوری اسلامی به دست جنبش سرنگونی طلب، کمونیسم کارگری در رادیو و تلویزیون سراسری ﺁن مملکت حضور خواهد یافت و درهمۀ شهرهای ﺁن مملکت دارای دفاتر و ستادهای حزبی خواهد بود. نمایندگانش در موسسات تولیدی حضور خواهند داشت. ﺁنزمان ۶ ماه تا یکسال وقت بدهید و ما را شمارش کنید. ما میدانیم دمکراسیِ هیچکدامشان هرگز تاب تحمل این داستان را نخواهد داشت که کمونیسم کارگری تا ایندرجه در ﺁن مملکت ﺁزاد باشد. برای همین است که اصلاح طلبد و همگی با سرنگونی جمهوری اسلامی به دست جنبش مردم سرعناد دارند.
زمان انتخابات دوم خرداد و سرکار ﺁمدن خاتمی منصور حکمت گفت، مردم بروید بزنید زیر صندوقهایشان. علیرغمِ بمراتب انسجام یافته تر و ترس بر نداشته تر بودنِ حاکمیت اسلامی از مردم در ﺁن زمان، بطور بالقوه جنبش مردم مستعد فعلیت یافتن به سمت سرنگونی بود. او همیشه از خیابان ریختن میلیونی مردم تحت هروضعیتی که در جمهوری اسلامی امکان و شرایطش فراهم می شد استقبال میکرد.
هربار در مقطع ″انتخابات″ ریاست جمهوری، حاکمیت اسلامی در مقابل مردم ضعیف تر و جنبش مردم تعرضی تر وارد صحنه شده اند. این بار نیز انتظار میرود جنبش مردم از هربار تجربۀ گذشتۀ خود تکمیل تر ومشق کرده تر و جمهوری اسلامی از هم گسیخته تر و روحیه باخته تر وارد صحنۀ نبرد بشوند. باید برای تحقق یافتن این انتظارِ بجا تلاش کرد.
منصور حکمت بین ماهیت جنبش مردم و تلقی مردم از حاکمیت اسلامی با لباس دوم خرداد و اصلاح طلب و به طبع بعداً سبز و غیره و ذالک که به تنش بود یک تمایز اساسی قاٸل بود. ″ضد عاشورای ٨٨″ اثبات نظرات اودر این زمینه ست.
به بیرون پرت کردن احمدی نژاد و دار و دسته اش میتواند برای جمهوری اسلامی خیلی گران تمام شود. این یکی ﺁمده است که حرف ﺁخر را در اصلاح طلبی در داخل جمهوری اسلامی بزند. در بین مردم شایعه کرده اند که مشایی درمحافل خصوصی به همه ﺁخوندها فحش میدهد و ازشان جوک تعریف میکند.
ﺁنها ناگزیرند سطح اصلاح طلبی را تا ایندرجه بالا ببرند که اینچنین خبرهایی را در میان مردم پخش میکنند.  ″اصلاح طلب″ بهتر از این کجا داخل اهرمهای قدرت جمهوری اسلامی پیدا می شد؟ احمدی نژاد – مشایی و توابع بر این عقیده هستند که اگر قرار است با ″اصلاحات″، جمهوری اسلامی و اسلام هردوجان سالم بدرببرند باید عرصه رقابت از حالت داٸمی جنگ با اسراییل و اتمی بازی به لابیگری در ﺁمریکا وغرب کشانده شود. بعلاوۀ تزریق دوز بالایی ازناسیونالیسم ایرانی به اسلام برای مصرف داخل و در رقابت و مسابقه با رفسنجانی در بیشتر کوتاه ﺁمدن با تمایلات سیاسی حکومتهای غربی و ﺁمریکا و کوتاه ﺁمدن اسلام خمینی در مقابل ″اسلام ﺁمریکایی. و بویژه یک هدف احمدی نژاد- مشایی، پیدا کردن متحد پروپا قرص در داخل اپوزیسیون ناسیونالیست ایرانی درﺁیندۀ نه چندان دوراست. ﺁنها برای اِعمال اینچنین سیاستی در ارکان رهبری جمهوری اسلامی به ″انتخابات″ ﺁینده دل بسته اند.
شرایط انتخاب ﺁزاد زمانی فراهم می شود که ۵٠ میلیون نفرﺁدم بتوانند درکف خیابانهای ﺁن مملکت حاضر شوند. جمع شدن ۵٠ میلیون نفر در خیابانهای ﺁن مملکت خود بهترین تضمین برای برگزاری یک انتخاب ﺁزاد برای مردم است. ﺁیا میتوان منکر این قضیه شد که  امکان تبدیل شدن روز ″انتخابات″ جمهوری اسلامی به روز انتخاب ﺁزاد مردم هم وجود دارد؟ اینجا دیگر این امکان برای مردم فراهم است  تا هرطوری که مایل هستند به جمهوری اسلامی رای بدهند.
تحریم ″انتخابات″ معنی اش درعمل چیزی به جز این را نشان نمی دهد که مردم حکومت را برای ″درست کردن امور مملکت″ به اختیار خود گذاشته اند. جمهوری اسلامی از تحریم ″انتخابات″ سود میبرد. ﺁنها به هرترتیبی که برایشان مقدور باشد عده ای را پای صندوقهای رای میکشانند. فردا تیم کامپیوتریزۀ حسین شریعتمداری چندتا عکس ″حماسی″ از صحنه ″انتخابات″ تهیه میکند و بعدش هم رٸیس جمهور را ″ﺁقا″ برایش خطبه میخواند. بعد اصلاح طلبها در میایند که ، نه ﺁقا تقلب شد و حسین شریعتمداری دوتا تشر به ﺁنها میزند و کار با غرولند اصلاح طلبها ادامه پیدا میکند. احمدی نژاد و مشایی را ″حصر خانگی″ می کنند. چندتا از ﺁدمهای شناخته شده اشان را به ″ هتل اوین″ می برند.″حصر خانگی″ موسوی و کروبی را هم رفته رفته شل ترش میکنند تا دور بعدی. هرچند که تحریم ″ انتخابات″ مستقیماً به چنین امری خدمت میکند منتها این دیگر برای جمهوری اسلامی یک امر ممکن و انجام پذیر نیست. اگر ممکن بود احمدی نژاد و مشایی هیچگونه نیازی به ایندرجه اصلاح طلب شدن پیدا نمی کردند. ﺁنها حاضرند برای جلوگیری از سرنگونی جمهوری اسلامی به ″حصرخانگی″ هم تن بدهند. ″حصر خانگی″ شدن احمدی نژاد و مشایی میتواند برای ﺁنها و برای جمهوری اسلامی یک موفقیت محسوب شود.
اگر قرار باشد ۵٠ میلیون جمعیت در اینچنین شرایطی در یک روز که البته اگر یک روز ﺁفتابی باشد احتمالش بیشتر است، به خیابانهای شهرهای کوچک و بزرگ ﺁن مملکت بریزند و سرنگونی جمهوری اسلامی فعلیت و علنیت محض پیدا نکند و تیتر اول اخبار سیاسی جهان نشود و ﺁندسته از نیروهای سیاسی اپوزیسون که به هیچ چیزی کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی به دست تودۀ مردم رضایت نمی دهند و مستقیماً  از نتایج وقوع ﺁن به شایسته ترین وجه منتفع می شوند، در ﺁن تاثیر بسزایی نگذاشته باشند و نیز ﺁنهایی که هنوز این تصور را پیدا نکرده اند که در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی به دست جنبش مردم، چگونه شرایطی در ﺁن مملکت حاصل می شود و از چه موقعیتها و امکانات مدنی و اهرمهای رسانه ای برخوردار می شوند بهتر است در کارشان دقت بیشتری کنند.
جمع شدن بساط ″انتخابات″ از ترس مردم در واقعیت امر تحمیل یک عقب نشینی بزرگ از جانب جنبش سرنگونی طلب مردم به جمهوری اسلامی است. ″ انتخابات″ از اهرمهای پیش برندۀ کار جمهوری اسلامی بوده  که حکومت هنوز ریسک برگزار کردن ﺁنرا می پذیرد. ناکار ﺁمد شدن و از میان برداشته شدن ﺁن مستقیماً به حساب پیروزی جنبش سرنگونی طلب مردم منظور می شود. مردم اولین طعم پیروزی خود در عقب نشاندن جمهوری اسلامی را عملاً مزه مزه میکنند. پیروزی است که پیروزی میاورد. مردمی که توانستند یکقدم پیرومندانه بردارند، قدم دوم را سریعتر و تعرضی تربرخواهند داشت.
مردم ممکن است حتی این بارهم این انتخاب را نکنند و کار ″انتخابات″ جمهوری اسلامی به نحوی بگذرد و یکبار دیگر مدیای کرکنندۀ سرمایه حاکمیتهای غربی و شرقی دست بالا پیدا کنند. چه رفسنجانی سرکار گذاشته شود، چه قالیباف و مشایی و هرکدام دیگرشان، نتیجه چیزی به غیر ازتشدید تخاصمات داخل حاکمیت تا حد برخوردهای فیزیکی، شکاف و انفکاک بیشتر دراهرمهای قدرت سیاسی  و قوای حکومتی نخواهد بود و در این صورت هرچند که جمهوری اسلامی در کلّیتش مضمحل تر است به همراه ﺁن سرنوشت جامعه نیز یک قدم بلند به سناریوی سیاه نزدیکتر خواهد شد.
اختیار دست مردم است. میتوان یکبار دیگر به نتایج تشدید جنگ و جدلهای داخل جمهوری اسلامی امیدوار و ناظر روند تباهی هرچه بیشتر زندگی خود بود یا میتوان در مناسبترین فرصتها بویژه در یک روز مناسب مثل همین ″ انتخابات″ که در پیش است، تمام قامت جلوی حکومت فقر و جهل و خرافه درﺁمد، به جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی فعلیت بخشید و حرف دل را به عمل در ﺁورد.

دوازدهم  می ٢٠١٣