تصویر برداران مرگ

در خبرها آمده است که در چند روز گذشته باز هم چندین نفر در ایران به جوخه های مرگ سپرده شدند، علاوه بر روزهای گذشته، در ایران امسال اعدامهای زیادی صورت گرفته است که تعدادی از آنها در محوطه های زندان و تعدادی زیادی در میادین اصلی شهرها و در ملاء عام اجراء گردیده است.
حکم اعدام در ملاء عام در قانون ایران (ظاهرا”) وجود ندارد، و در دوره ریاست قوه قضاییه در سالهای پیش مقرر شده بود که اجرای حکم اعدام در ملاء عام ممنوع است مگر در موارد استثنایی و بنا بر فوریتهای اجتماعی که آن هم باید با موافقت رییس قوه قضاییه باشد، اما محکومین زیادی در برابر چشمان مردم بر روی چرثقیل ها به دار آویخته می شوند این کار به تشخیص و دستور قاضی پرونده اجرا می شود، خیلی از خبرگذاری ها این عملکرد را خارج از پروسه و دستورالعمل ریاست قوه قضاییه می دانند در صورتیکه این شگرد خود حاکمیت جمهوری اسلامی و قوه قضاییه است که جامعه ای را که آبستن تحولات عظیم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هست مرعوب نماید و این جنبش مطالباتی را سرکوب کنند.
البته باید گفت که اینجا بحث در ملاء عام صورت گرفتن یا نگرفتن اعدام نیست در هر صورت اعدام یک قتل عمد دولتی کثیف است، که توسط جانیان جمهوری اسلامی در خفا پرونده سازی شده و گناهکار و بی گناه را به وحشیانه ترین مجازات ها محکوم می کنند. بحث من در اینجا کسانی هستند که آگاهانه به تماشای اعدام می روند و به عنوان یک تفرج به آن نگاه می کنند و در این شرایط شاهد جان کندن و پرپر زدن یک انسان کتف بسته و طناب به گردن، که از بالای چرثقیل آویزان شده، هستند. این مردمان به جای نگاه کردن به این صحنه به اصطلاح “اجرای حکم عادلانه” رژیم (که سراسر نقض حقوق اولیه انسان است) می توانند حضور خود را برای اعتراض و برچیدن این مناسبات اعلام کنند و فراخوانهای اجتماعی در این رابطه داده شود. و به جای دیدن رقص مرگ، شادی و زندگی و آزادگی را برای کل جامعه به ارمغان بیاورند و سیستم قتل عمد دولتی که به گفته ی خودشان اجرای دستورالعملهای دین و قرآن و شریعه است را برچینند. البته شایان ذکر است که تعدادی خیلی محدود که در این جمعیت تماشاگر وجود دارد به جهت تهیه گزارش و بازتاب آن بعنوان نوعی اعتراض و اطلاع رسانی جهانی هستند و به نظر من بیشترین جمعیت متشکل در محل اعدام ها عوامل خود جمهوری اسلامی هستند که در آنجا حضور دارند که اعلام کنند مردم در برخورد قانونی دولت با مجرمان و حمایت از عملکرد جمهوری اسلامی، در صحنه حضور دارند، اما درصد میلیونی زیادی از مردم ایران مخالف این عمل غیر انسانی هستند چنانکه شاهدیم به طور مثال در کلان شهر تهران با جمعیتی در حدود ۱۸ میلیون نفر در یک مراسم اعدام کمتر از هزار نفر حضور دارد و روی سخن من با همان کسانی است که بی تفاوت و از سر گذارن وقت و برای تماشا به دیدن این اعدام ها می روند …..!
با افزایش اعدام در ملاء عام در ایران، دیدن صحنه مرگ یکی از تفریحهای برخی از خانواده ها ایرانی که بی تفاوت به مسائل انسانی هستند، شده است، علاقمندانی که برای یافتن مکانی مناسب و نزدیک به جرثقیل می روند تا از پشت میله های داربست مانندی که نیروی انتظامی برای جلوگیری از هجوم مردم به جلوتر و در نزدیک صحنه اعدام نصب کرده، شاهد آخرین صحنه زندگی محکومان طناب بر گردن باشند و با دوربین و تلفن های همراه خود آن صحنه ها را با بهترین کیفیت ضبط کرده تا فورا در شبکه های اجتماعی منتشر کنند. جای تاسف است که این جمعیت برای تماشا از ساعتهای قبل از اجرای حکم در محل مورد نظر با خانواده های خود می آیند و اکثرا همراه خود زیر انداز، تنقلات و چای می آورند تا از یک تراژدی و فیلمی به کارگردانی حاکم شرع جمهوری ننگین اسلامی تصویر برداری کنند و راضی از اجرای این حکم، و در حین اجرا و پایان آن فریادهای “الله اکبر” سر می دهند و حتی در بیشتر این جمعیتها شاهد حضور کودکان نیز هستیم که با چشمان معصوم خود به جای اینکه فردای زندگی را به شکل دیگری ببینند، کشتن انسانها و جان کندن آنها را در بالای دار می بینند و این صحنه ها را به ذهن می سپارند، به گفته ی برخی از کارشناسان مسائل اجتماعی، دیدن صحنه اعدام روحیه خاصی می طلبد و اگر انسانیت افراد مخدوش نشده باشد، هیچ فردی حاضر به اذیت دیگران و دیدن صحنه زجر کشیدن و جان کندن هم نوع خود نیست.
چرا باید به تماشای اجرای چنین جنایاتی رفت و هلهله شادی سرداد و سوت زد و منتظر اجرای حکم شد ؟
اعدام در ایران قبل از اینکه بهانه ای برای اجرای احکام و تنبیه افراد باشد یک حربه سیاسی کثیف است، و از آن برای کنترل مردم یک کشور به بهانه های سیاسی، قاچاقچی مواد مخدر، موارد ناموسی و قصاص قتل های عمد، استفاده می شود که همگی خود معلول علتی بنام ” جمهوری اسلامی ” هستند. در ایران اعدام بخاطر قصاص و کارهای جنایی در پایین ترین آمار قرار دارد و بیشترین آمار اعدام ها به انگیزه حذف فیزیکی انسانهای سیاسی به کار می رود، بدین وسیله می خواهند جامعه را مطیع و مرعوب نگاه داشته و به انقیاد بکشانند، تا هر گاه تمرد و اعتراضی کردند با قانونمند کردن مواد و تبصرها به گروگان گیرهای حکومتی دست بزند و گیوتین مرگ را بر گلوی محکومین و در واقع معترضین بگذارند. اکثر اوقات فراخوان داده میشد که برای پایان دادن به فرهنگ خشونت و انتقاد و اعدام لازم است یک پیکار و اتحاد همگانی و اعتراض عمومی صورت گیرد تا اذهان و مجامع بین المللی دفاع از حقوق بشر را بسیج کنند تا اهرم فشاری باشند بر روی جمهوری اسلامی برای متوقف کردن اعدامها، اما اکنون دیگر برای همه محرز و مسلم است که جامعه ۷۵ میلیونی ایران پذیرای فرهنگ پان اسلامیست و آخوندهای دزد میلیاردی نیست و ماشین کشتاری که به راه انداخته اند باید خاموش گردد، این جنایات تاوان دارد و تاوان این همه بی عدالتی در حق مردم بی دفاع و مظلوم ایران، سرنگونی این نظام کثیف و به محاکمه کشاندن سران جانی آن در دادگاه های عدالت مردمی است.
مریم تقی نژاد