شباهنگ راد
اگر بهخواهیم تاریخچهی جنبش کمونیستی ایران را زیر و رو نمائیم و هر دوره از آنرا مورد بررسی قرار دهیم، میتوان گفت که در هر مقطع از حیات خود، تأثیرات بس متفاوتی را بر جنبشهای اعتراضی جامعهیمان بر جای گذاشته است. تأثیرات و نتایجی که نیازمند بازنگری دقیق و مجدد، بهمنظور رادیکالیزه نمودن هر چه بیشتر جنبشهای اعتراضی و راهجوئیهای عملیست.
بهعبارت صحیحتر میتوان گفت که انقلاب ایران، در هر برهه از زمان، نیازمند بُرش مبارزاتی، مبارزین و کمونیستهاست. مبارزین و کمونیستهایی که از یکسو تودهها را مورد خطاب قرار داده و بر وظایفِ کمونیستی – انقلابی خویش پای فشارند و از سوی دیگر پاسخی در خور شایسته به نظامهای سرمایهداری و سرکوبگر دهند. حیات و نقشآفرینی کمونیستِ دخالتگر و راستین تنها با علم و پایبندی به چنین مفولههاییهاست که رقم خواهد خورد و بدون تعهد عمیق و روزانه بدانان، بی وظیفه تلقی خواهد گشت.
بهگونهای دیگر میتوان گفت که نگاه کمونیستها نسبت به اوضاع ناهنجار جامعه، همواره نگاهِ تغییر گونه است. نگاهاش ارتباط و تأثیرگذاری بر روند و رادیکالیزه نمودن هر چه بیشتر مبارزاتیست که روزانه تودهها در مقابلشان قرار دادند. بالطبع بازشناسی دقیق به چنین وظایفی، جدا از اینکه میتواند بر دامنهی اعتبار آرمانهای کمونیستی بیافزاید، به تبع از آن باعث خواهد گردید تا گام بهگام دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان را از موقعیتشان پس زند و جامعه را به مسیر سازندگی و دگرگونی رهنمون سازد. امیر پرویز پویان یکی از آن کمونیستهای راستینی بود که توانست علیرغم عمر کوتاه سیاسیاش، الگوی مبارزه علیهی نابسامانیها، انحرافات، ندانمکاریها و بیعدالتیهای حاکم بر جامعهیمان باشد.
دههی چهل و پنجاه، دههی گسترش فقر و بدبختی و سرکوب اعتراضات تودهای بود. در آنزمان نمایندگان بهاصطلاح منافعی مردم، دچار "دیپرشن سیاسی" شدید گردیده و در لاک خود فرو رفته بودند. رابطه و پیوند با مبارزات اعتراضی تودهها و بهویژه با طبقهی تا به آخر انقلابی، یعنی طبقهی کارگر در دایرهی ابهام باقی مانده بود. در این میان رژیم پهلوی هم به یُمن سلاح و تجهیزاتاش جنبشهای اعتراضی را بهخاک و خون میکشاند تا امنیت سرمایه با خطر مواجه نهگردد. دوران، دورانِ، یأس، نا امیدی و خفقاق بود؛ دورانی بود که زور و سلاح همچون خنجری نابود کننده و خانمانبرانداز بر فضای جامعهیمان و بر شانههای خمیدهی میلیونها انسان رنجدیده سنگینی میکرد و هر روزه آنانرا در منگنهی هر چه بیشتری قرار میداد. فقر داشت بیداد میکرد و بههمان میزان جامعه از وجود یک جریان جدی انقلابی و کمونیستی در رنج و عذاب بود. اعتماد توده از کمونیستها بهدلیل خیانتکاریهای حزب توده از بین رفته بود و نام کمونیزم بهمعنای پشتپا زدن به منافعی والای کارگران و زحمتکشان تلقی میگردید. در بستر چنین شرایطِ تلخی بود که امیر پرویز پویان بههمراه دیگر یاراناش بهجنگِ نابسامانیهای موجود برخاستند و با درسآموزی از تجارب مبارزاتی کمونیستها و جنبشهای انقلابی، موقعیتِ سیاسی – نظامی طبقهی حاکم را بر خلاف نظرات رایج و اپورتونیستی تحلیل نموده و به تبع از آن در اثر ارزشمند خود «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء» اعلام نمود: "برای اینکه باقی بهمانیم، باید تعرض کنیم".
بنابراین جنبش کمونیستی ایران با چنین نگاه و متدی، تولدی دوباره یافت و از آن بهبعد بود که ایدهی تعرض کنیم تا باقی بهمانیم در دستور کار صدها کمونیست و رزمنده قرار گرفت. بیگمان این تفکر بههیچوجه نمیتوانست با مذاق بی عملان و مدافعین بهظاهر منافعی تودههای ستمدیده سر سازگاری داشته باشد؛ چرا که محور سیاستشان بر "تعرض نهکنیم تا باقی بهمانیم" استوار بود. بههمین دلیل همهی تلاش خود را در این جهت کانالیزه نمودند تا صدیقترین فرزندان خلق را که سلاح به کف گرفته و بهجنگ با دشمن غدار برخاسته بودند را به جوانان "کم حوصله" و ماجراجویانی" که بر "رسم و رسوم" به سر انجام رساندن انقلاب آشنائی ندارند، منتسب نمایند!!!
در اینزمان انقلاب و انقلابیون ار هر سو، هم از سوی حاکمان و عوامل رنگارنگاش و هم از سوی "نادانان" و جاده صافکنان سرمایه در معرض تعرض قرار گرفته بودند. تلاششان بر آن بود تا بههر طریق ممکنه افکار و اذهان عمومی را نسبت به تحرکات انقلابی کمونیستهای راستین منحرف سازنند و در صدد توجیه بی عملی خود بر آیند.
دشمنِ سرکوبگر هم در این میان بیکار نهنشسته و با شروع مبارزهی مسلحانه، فعالیتهای ضد انقلابی خود را صد چندان نموده و با افزایش هنگفتی بودجههای نظامی، در صدد کشف و سرکوبی کمونیستها و مبارزین بر میآمد. بر این باور واهی بود که با دستگیری فلهای قادر خواهد گردید، آتش سلاحهای فرزندان صدیق خلق را خاموش نماید و همچنان و با خیالی آسوده بر "جزیرهی ثبات و آرامش" تعریف شدهی خود لم دهد. کاملاً آگاه بود که فضای ترس و تسلیمطلبی در هم شکسته شد و راه دگرگونهساز، در مقابل تودهها و نیروهای انقلابی قرار گرفت. میدانست که ناقوس مرگ زود هنگاماش بهصدا در آمده است و افسانهی شکستناپذیریاش در هم ریخت. بی دلیل نبود که مزدوران و ساواک، این ارگان مخوف بههر سوراخ و سنبهای سرک میکشیدند تا انقلابیون و کمونیستها را بهدام خویش گرفتار سازنند و مانعی گستردگی مبارزات بهحق آنان گردنند.
جامعه در تب و تاب شدیدی بسر میبُرد و درگیریهای
خیابانی و خانهای نیروهای مسلح انقلاب با ضد انقلابیون مسلح، تمامی نهداشت و هر روزه دامنهی گستردهتری بهخود میگرفت. ترس و وحشت در چهرهی کثیف دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان بهخوبی نمایان بود و بههر وسیلهای توسل میجستند و بههر دری میزدنند تا مانعی نضج و پاگیری جنبشهای عادلانهی تودهها گردنند. شاهِ جنایتکار هم صدها نیروی مسلحی خود را روانهی خانههای امن و تیمی کمونیستها و انقلابیون مینمود تا بزعم خویش قادر گردید، راهِ نوین و تمام کنندهی انقلاب را مسدود سازد؛ راهی که در مدتی کوتاه، همگانیتر شده بود و مُهر خود را بر جنبشهای اعتراضی ایران کوبید. بهواقع که با حرکت انقلابی رفیق امیر پرویز پویان و یاراناش و دیگر مبارزان راه رهائی بود که بار دیگر نام کمونیزم بر سر زبانها افتاد و باعث گردید تا اعتبار از دست رفتهی خود را، باز یابد. دیگر نام و اعتبار کمونیزم بهگونهای دیگر رقم خورد و خط بطلان بر راهِ تمامی مدعیان دروغین منافعی تودههای ستمدیده کشید. بیدلیل نیست که نام امیر پرویز پویان بهعنوان یکی از صدیقترین فرزند خلق در تاریخ مبارزاتی کارگران و زحمتکشان به ثبت رسیده و همواره در یادها زنده است.
اگر چه صدها نیروی سرکوبگر رژیم شاهنشاهی در روز سّوم خرداد ۱۳۵۰ خانهی تیمی امیر پرویز پویان، رحمتالله پیرونذیری و اسکندر صادقینژاد را به محاصرهی خود در آورده و قلب پر از عشق به خلقشان را از حرکت باز داشتند؛ امّا هرگز قادر نهگردیدند تا نام و خاطرهی آنان و اثر پر ارزش امیر پرویز پویان را از ذهن آزادیخواهان و راهجویان انقلابِ رهائیبخش خلقهای ایران محو سازنند. بهراستی که انقلاب ایران نیازمند چنین انسانهای از خود گذشته و ایثارگریست؛ انسانهایی که قادر گردنند جدا از ارائهی تبیین صحیح از اوضاع و احوال جامعه، در جهت در هم ریختن توازن قوای فیمابین انقلاب و ضد انقلاب گام بر دارند و پاسخ در خور شایستهای به سران رژیم جمهوری اسلامی و ارگانهای حافظ بقایشان دهند. راهی که امیر پرویز پویان انتخاب نمود و مبلغ آن بود و همواره براین نکته پای میفشرد "برای اینکه پایدار بهمانیم، رشد کنیم و سازمان سیاسی طبقه کارگر را بهوجود آوریم باید طلسم ضعف خود را بهشکنیم، باید با توده خویش رابطهای مستقیم و استوار بهوجود آوریم".
یاد و راهشان همواره زنده و پایدار باد