انتصابات انتخاباتی یا انتخابات انتصاباتی

همچون ۳۴ سال گذشته، باری دیگر این پرسش همچنان رو به روی مردم ما می باشد، که واقعا چه می خواهند و از شرکت در انتخابات منتصبین و یا انتصاب منتخبین کارگزاران جمهوری اسلامی چه چشمداشتی دارند- زیرا می دانیم، که اینها کارگزاران رژیم و بازیچه های ولی فقیه هستند، نه کارگزاران مردم، نه نمایندگان مردم. از همین روی است، که هرگونه این نمایش را بخوانیم، نتیجۀ عملی آن همان است، که تا امروز شاهدش بوده ایم: شرکت در انتصابات انتخاباتی یا شرکت در انتخابات انتصاباتی.
برخی از طرفداران شرکت در انتخابات موضع خود را اینگونه توجیه می کنند، که طرفداران تحریم انتخابات، گویا دست خود را پیشاپیش بسته اند و نمی توانند در روند رویدادهای جاری در کشور تاثیرگذار باشند و یا نمی خواهند تاثیرگذار باشند! اینگونه استدلال، پیش از آنکه خواسته باشد و یا بتواند توضیح قانع کننده ای برای شرکت در نمایش انتصابات-انتخابات جمهوری اسلامی به دست دهد، توجیه خود را در نفی موضع تحریم می جوید و بر اساس «برهان خلف» نابجا و نادرست خودش، موضع خودش را از این روی درست می داند، که به خیال خودش، اثبات می کند، که موضع «تحریم انتصابات» نادرست می باشد.
هنوز یادمان هست، که برنامۀ استقرار حاکمیت آخوندها، دست کم از سال ۵۶ تنظیم شده بود. در شارلاتانیسم سیاسی خمینی و آخوندها، «گزینش جمهوری اسلامی» در بهار ۵۸ و در جو فاناتیسم مذهبی با دروغ و فریب به مردم تحمیل شد: جمهوری اسلامی-آری یا نه. تنها همین یک آلترناتیو در برابر مردم گذارده شده بود و در تقلب و جوسازی گسترده ای، اعلام شد، که مردم ایران با ۹۹٫۵% به جمهوری اسلامی رای داده اند- یعنی نه تنها جمعیت شیعه، بلکه همِ سنیان گوناگون، هم مسیحیان گوناگون، هم کلیمیان، زرتشتیان و … نیز آمادگی خودشان را برای شرکت در نماز جمعه و برگزاری آیین حج اعلام کرده بودند: یدخلون فی دین الله افواجا(با کله در حوضۀ علمیه شیرجه زده اند)!
بازهم یادمان هست، که برخی از ما، که همان «نیم درسدی ها» بودیم، به انتقاد از عملکردهای حاکمیت فرشتگان پاک خداوند بر زمین پرداخته بودیم، اما پاسخ ما چنین بود: کسیکه رای نداده، حق نظر نداره! غافل از آنکه، در واقع، آنانی، که رای داده بودند نمی دانستند به این رای داده اند، که تا دم مرگ، هرگونه حق نظری را در هر موردی از خودشان سلب کرده اند- از حق گزینش نماینده گرفته تا حق پوشش، حق سرپرستی کودکان برای زنان، حق کار کردن، حق دریافت دستمزد در برابر کار، حق تصمیمگیری برای محیط زیست، حق نفس کشیدن در هوای آزاد، حق اعتراض، حق آدم بودن را از خودشان سلب کرده اند. و ما، که رای نداده بودیم، اتفاقا با همین رای ندادن خودمان گفته بودیم، که ما حق داریم آلترناتیوی را، که می پسندیم در برابر آلترناتیو سیستم بچاپ-بچاپ و قتل و تجاوز آخوندی بگذاریم، حق داریم برای سرنوشت کشورمان اندیشه کنیم، حق داریم آدم باشیم و افتخار کنیم، که آدم هستیم و مستقل هستیم در اندیشۀ خودمان.
امروزه نیز مخالفان ما، که معنی شرکت در انتصابات انتخاباتی جمهوری اسلامی را درنمی یابند، با همان منطق «کسیکه رای نداده، حق نظر نداره!» به نفی «تحریم» می پردازند، غافل از اینکه، «تحریم انتخابات انتصاباتی» صرفا نشستن در کنج خانه و زدن مهر سکوت بر لب نیست و نمی تواند باشد و نباید باشد و نیست. ما می توانیم «انتخابات انتصاباتی» و یا «انتصابات انتخاباتی» رژیم دزدان و جنایتکاران را فعالانه تحریم کنیم-«تحریم فعالانه». و این بدین معنی است، که در افشاگری همه جانبه و گسترده، در پرده برداشتن از سرتاپای این رژیم فاسد و دزد فعالانه شرکت کنیم و تنور نقدهای خودمان را داغتر از همیشه کنیم.
ما باید با صدای بلند فریاد بزنیم: رای نمی دهیم، زیرا با سرتاپای این شارلاتان بازی مخالفت ریشه ای و آشتی ناپذیری داریم، ما از همان آغاز بر «هالۀ نور» بزرگ عمامه داران قی می کردیم، محمود احمدی نژاد و دیگر شعبده بازان رژیم، که جای خود دارند. ما می خواهیم جمهوری اسلامی را از ریشه برکنیم و نظامی مردمی بر کشورمان بگماریم، که در کوچکترین و ظاهرا بی اهمیت ترین امور هم از فرمان و ارادۀ مردم پیروی داشته باشد.

مگر در همان بهار ۵۸ روزانه هزار بار از رادیو و تلویزیون این شعار را پخش نمی کردند که: «جمهوری اسلامی-آری! حکومت خودکامان-هرگز!»؟ اما در همان روزها هم معلوم بود، که آخوند به دنبال خودکامگی خودش می باشد. مگر امروزه خودکامگی ولایت فقیه برقرار نیست؟ مگر همین ولایت فقیه را خمینی پایه گذاری نکرد؟ امروز همه باهم باید فریاد بزنیم: حکومت مردمی-آری! حکومت اسلامی هرگز! حکومت برادران قاچاقچی-هرگز!
شرکت فعالانه در «تحریم انتصابات»، یعنی افشای همۀ کاندیداهای منتصب شورای نگهبان، یعنی افشای همۀ جنایتها و دزدیهای همۀ گردانندگان جمهوری اسلامی، یعنی «نه» قاطع به تمامیت جمهوری اسلامی و حکومت ننگین آخوندها، رمالان، جنگیران، مداحان، باجگیران، دزدان و غارتگران و برادران قاچاقچی سپاه پاسداران و بسیج و …
مبارزۀ دوران نمایشهای انتصاباتی رژیم را با نقدهای خودمان بر همۀ ارکان رژیم، به مبارزه ای سرنوشت ساز تبدیل کنیم!