“برای فرمانده چگوارا”
پیکرش تندیس زخم ها
تندیس مفهوم والای آزادی.
ماشه هایشان بر ماه نشانه رفت
در خیالشان سینه ی گل سرخی را شکافته اند
حال
بنگر
آفتاب رویده است
گل های سرخ بر دشت ها رقصانند
همه جا هلهله ی امید است
آری
بنگر
آفتاب رویده است
او نمرده است
کودکان دوستش دارند
کارگران بر اعتصاب و اعتراض
یادش می کنند
فرمانده چگورار را.
بنگر
او نمرده است
رمز زندگانیست
مفهوم عشق ورزیدن در قامت ایستاده اش معنی یافته
و ما دوستش داریم
فرمانده چگوارا را.
“علی رسولی”