گفتگوی رادیو همراه با فریبرز سنجری پیرامون نقش مبارزات سندیکایی در جنبش کارگری

گفتگوی رادیو همراه با رفیق فریبرز سنجری پیرامون نقش مبارزات سندیکایی در جنبش کارگری

گفتگوی زیر در تاریخ ۸ آپریل ۲۰۱۳ صورت گرفته است. متن این گفتگو از صورت گفتار به نوشتار درآمده و با برخی ویراشهای جزئی به این ترتیب در اختیار علاقه مندان قرار می گیرد.

رادیو همراه: درود ما را بپذیرید رفیق سنجری

فریبرزسنجری:  با سلام به شما و شنوندگان عزیزتون قبل از اینکه سئوالات تون رو شروع کنید اجازه بدهید که با اینکه یک مدتی هم از نوروز گذشته، سال نو را به شنوندگان رادیو تبریک بگم و برای اون ها سالی پر از موفقیت و پیروزی آرزو کنم. سالی بدون جمهوری اسلامی باهر جناح و دسته اش .

رادیو همراه: بله امیدوارم که  این چنین بشه و سال ۹۳ رو ما سال بدون جمهوری اسلامی   آغاز بکنیم.

رادیو همراه: رفیق سنجری صحبت ما در رابطه با مساله جنبش کارگریه  و ما می خواهیم مروری بکنیم در رابطه با مسائل این جنبش، در چند دهه ای که جمهوری اسلامی (سرِکار) بوده. در سال‌های بعد از دهه‌ی شصت، به ویژه یورش وحشیانه رژیم به تمامی دست آوردهای قیام ۵۷ و اون هم پس از سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم پهلوی، چند تجربه‌ی کارگری به دست آمد که قدم‌هایی رو به جلو در راه خود باوری جنبش کارگری میشه محسوب بشه. یکی از این تجربه‌ها احیای سندیکای کارگران شرکت واحد بود؛ این اقدام یکی از مواردی بود که تاثیر مهمی در کسب اعتماد به نفس کارگران و همچنین فعالین جنبش کارگری گذاشت، نمونه اش تاسیس سندیکاهایی نظیر هفت تپه،نقاشان، خبازان و سندیکا های دیگه بود. اگر مایل باشید رفیق سنجری ابتدا در این مورد صحبت کنیم. نقش مبارزات سندیکائی در جنبش کارگری  با توجه به  تجربه سندیکای شرکت واحد را چگونه می بینید و ارزیابی می کنید؟

 

پاسخ:در باره نقش سندیکا تو مبارزات کارگری که شما سوال می کنید  قبل از هر چیزی بگذارید بگم که همانطور که می دونید و همه شنوندگان شما هم می دونن در میان ما ایرانی ها یک ضرب المثل پر معنائی رایجه مبنی بر اینکه “یک دست صدا نداره” خوب به همین دلیل هم هست که چه کارگران پیشرو و چه کمونیستهائی که مسیر زندگی شون رو رنجها ، دردها ،  آرمانها، خواستها و مطالبات طبقه کارگر شکل می ده، همیشه تاکید داشتن و دارن که کارگران برای رسیدن به حقوق شون باید متشکل بشن. و چاره شون هم وحدت و تشکیلاته. و خوب سندیکا هم یکی از اشکال و یکی از ظروف تشکل کارگرانه در حوزه مسائل اقتصادی؛ که خُب اگر بطور واقعی شکل بگیره و امکان زندگی واقعی بهش بدن، به کارگر ها امکان می ده که به جای برخورد فردی- یعنی یک دستی که صدا نداره- همانطور که گفتم در قامت واحدی  با کارفرما و یا کارفرماهاشون  مواجه بشوند و کوشش کنن تا با اعمال قدرت جمعی یک بخشی از اون حقوق پایمال شده شان را به دست بیارن.  در نتیجه با این که متشکل شدن کارگرها قدرت چانه زنی اونها را با کارفرما ها بالا می بره وامکان دستیابی به بخشی از اون حقوقشان رو بیشتر می کنه  اما در همه جا این تشکل  و امر سازمان یابی کارگران هم خوب وابسته ست به اوضاع سیاسی ای که در هر جامعه ای وجود داره. هر چقدر فضای سیاسی در کشوری بسته تر باشه و سرمایه دارها با اعمال دیکتاتوری، یا دیکتاتوری هر چه عریان اعمال حاکمیت کنند خوب طبیعیه که از تشکل های توده ای و سراسری علنی و به هر حال صنفی طبقه کارگر مثل سندیکا ها و اتحادیه ها  هم خبری نباشه و یا نخواهد بود. برای همین هم هست که در شرایط این دیکتاتوری لجام گسیخته جمهوری اسلامی که  همه شاهدیم که  با ددمنشی هر تلاش کارگران برای متشکل شدن و ایجاد تشکل های مستقل کارگری رو واقعا وحشیانه سرکوب می کنه صفوف کارگران ما در پراکندگی کامل قرار گرفته و قدرت مقابله و چونه زنی اونها با سرمایه دارها کاملا تضعیف شده  و کلا هم (کارگران) در بی حقوقی به سر می برن، بی حقوقی کامل. و نمی تونن در یک وحدت سندیکائی تشکلی داشته باشند که یک صدا در مقابل کارفرما قرار بگیرن. واقعیت اینه که کارگران واقعا برای دستیابی به شرایط کار بهتر ودستمزد بیشتر خوب همیشه در حال مبارزه با کارفرما ها هستند. اما اینکه کارگرها این  مبارزات صنفی شون را در چه سطحی و به چه شکلی و یا با چه حدی از سازمانیابی پیش ببرن بستگی داره به اون  شرایط سیاسی حاکم در کشور که بش اشاره کردم و تجربه هم  نشون داده که مبارزه صنفی برای اینکه پیش بره وکارگرها رو متشکل کنه و قادر بشه که واقعا شرایط کار و  زندگی کارگرها رو بهتر کنه به شرایط دمکراتیک نیاز داره.

خوب این رو که گفتم، اجازه بدهید که یک نکته دیگه ای هم بگم.  اگر ما میگیم مبارزات صنفی برای اینکه واقعا به نتیجه برسه و خوب پیش بره به شرایط دمکراتیک احتیاج داره از طرف دیگه اگر به صحنه سیاسی ایران نگاه کنیم می بینیم که با یک  جامعه ای روبروئیم  که ۳۳ ساله زیر سلطه جمهوری دار و شکنجه اسلامی قرار داره که وحشیانه سرکوب شده و به همین دلیل هم نه شاهد فعالیتهای ادامه دار سازمانهای سیاسی سراسری (در داخل) هستیم و نه از تشکل های کارگری که خوب سندیکا ها هم به هر حال یکی از اشکال اون هاست خبری هست. بنابراین اون عامل اصلی ای که جلوی متشکل شدن کارگرها رو می گیره همین دیکتاتوری ناشی از سیستم سرمایه داری وابسته است  که تو این  کشور حاکمه و با زندان و  اعدام و شلاق و شکنجه و هر وسیله ای که در اختیار داره تاکنون نگذاشته که کارگرها متشکل بشن و تلاشهای تاکنونی شون را با شکست مواجه ساخته و به هر حال در هم شکسته. اگر واقع بینانه به مبارزات کارگرها در ایران که اتفاقا در سطح وسیعی هم جریان داره و ما هر روز شاهد اخباری از این اعتراضات کارگری در هر گوشه ایران هستیم نگاه کنیم خصلت عمده این مبارزات رو پراکندگی شون تشکیل میده  . و به همین دلیل هم نباید تصور و ارزیابی ذهنی از سطح تشکل کارگرها داشته باشیم و فکر کنیم که مثلا تلاشهای تاکنونی شون  باعث ایجاد سندیکا ها و تشکل های مستقلی گشته  که واقعا کارگر ها را در سطح کارگاه و واحد تولیدی نمایندگی می کنن. ویا در زندگی واقعی مثلا بر سر اون مطالباتِ کارگرها دارند با کارفرما ها مذاکره می کنن و یا مثلا به قول معروف چک و چونه می زنند. و توانسته اند خودشون را به کارفرما و یا اون دولت سرکوبگر که به هزاران (شکل)نشون داده حامی کارگر ها نبوده بلکه حامی کارفرما ها  ست تحمیل کنند. اتفاقا همین  تجربه شکل گیری مثلا سندیکای شرکت واحد و یا اون جور که شما اشاره کردید کارگرهای هفت تپه و تلاش شون برای متشکل شدن همین حرف ها رو  تائید می کنه. چون علیرغم اینکه این  تلاشها شده در واقعیت ما می بینیم که اون سندیکائی هم که واقعا اون ها روبتونه نمایندگی کنه در زندگی واقعی وجود نداره بنابراین ما در حالیکه از تلاشهای کارگرها برای متشکل شدن کاملا حمایت می کنیم و باید حمایت کنیم و خواهان شکل گیری تشکل های مستقل کارگری از دولت و کارفرما  باشیم اما مخالف سرسخت این امر هم هستیم که در بیان اون توازن قوائی که  بین مبارزات کارگری با سرمایه داری حاکم بر ایران وجود داره  اغراق بشه و  در حالیکه مثلا هنوز کارگرها  نتونستن واقعا تشکیلاتی شکل بدن که رسمیت پیدا بکنه و اون اتحادیه ها وسندیکا ها ی مستقل  خود شون رو شکل بدن، اینجوری جلوه داده بشه که مثل اینکه کارگر های ما زیر سلطه جمهوری اسلامی تونستند بر پراکندگی صفوف خودشون  فائق بیایند.  در نتیجه یک نگاه واقعی به جامعه ما نشون می ده که متاسفانه این دیکتاتوری باعث شده که  ما شاهد حضور سندیکاها نباشیم و عملکردهای یک سندیکای واقعی رو در زندگی کارگران باش روبرو نباشیم و اون سندیکاهائی هم که ازش نام برده می شه تلاشهائیه که این کارگر ها کردند که یک واقعیت انکار ناپذیریه ولی خوب هنوز به نتیجه نرسیده

رادیو همراه: بله. رفیق سنجری شما اشاره  درستی کردید در رابطه با پراکندگی کارگران و امر سازمانیابی کارگران. ما خوب به یاد داریم که دراواخر سال ۱۳۸۳ بود که تعدادی از فعالین کارگری شرکت اتوبوسرانی که در رابطه با تهران و حومه بود با کمک «هیئت مؤسس سندیکاهای کارگری» و با استناد بر مقاوله‌نامه‌های ۸۷ و ۹۸ سازمان بین‌المللی‌کار – که آزادی تشکل‌های کارگری و پیمان‌های دسته‌جمعی رو برای کشورهای عضو این سازمان الزامی می‌دانستند – تصمیم گرفتند که با آگاه‌سازی و عضو‌گیری از رانندگان و کارگران، اقدام به بازگشایی سندیکای کارگران شرکت واحد کنند. عامل مهمی که باعث شد کارگران یعنی همان رانندگان درخواست تشکیل سندیکا کنند این بود که در طول این فعالیت‌های چند ماهه، آن‌ها از ماهیت «شورای اسلامی کار» آگاه شده بودند و با موارد ملموس کاملاً  روشن آشکارشده بود که شورای اسلامی کار به دلیل فرمایشی بودنش، نمی تونه مدافع کارگران باشه ومدافع حقوق کارفرماست و نه کارگر و بنابراین امیدشان از اون یعنی شورای اسلامی کار بریده میشه و فکر چاره میشوند. حالا پرسش اینجاست، آیا رهبران سندیکا توانستند این امید رو که بر باد رفته بود  به میان کارگران برگردانند؟

 

پاسخ: ببینید در اینکه برای مثلا هموارشدن اون راه متشکل شدن کارگرها و واقعا شکل گیری تشکل های مستقل کارگری، (این امری) ضروریه که نهاد های ضدکارگری جمهوری اسلامی در محیط های کاربه خوبی افشاء و ایزوله بشن تردیدی نیست.  ولی واقعیت اینه که خوشبختانه  کارگران آگاه  ایران درکل، این شوراهای اسلامی کار رو با توجه به اون نقش رسمی و عملی اونها در کنترل اعتراضات و مبارزات و مطالبات کارگرها رو به خوبی می شناسن و اون ها رو  به مثابه واقعا ابزار های سرکوب جمهوری اسلامی  و بهتره حتی بگم پادو های رژیم تو محیط های کارگری تلقی می کنن. تجربه نشون داده که  کارگرها تا جائی که میشه اصلا  از اون ها دوری می کنن و بطور واقعی هم اعتمادی به اون ها ندارن و  اگر هم در کارخانه ای خوب به هر حال به دلیل حضور رسمی این نهادها، کارگر ها مجبور بشن با این جماعت تماس بگیرن به اونها به مثابه یک بخشی از مراکز حراست که در هر کارخانه ای هست و یا نمایندگان کارفرما و کارحانه دار نگاه می کنن. و این یک واقعیت تردید ناپذیره و این شناخت هم البته حاصل یکی دو  روز و یا برخورد صرف در یکی دو  روز نبوده بلکه نتیجه مشاهده عملکرد ضد کارگری این شوراها و شناخت از مقررات ناظر و شکل گیری اونها  در ۳۰ سال گذشته ست. بنابراین مهمه که در همین جا تاکید کنم که با توجه به اون واقعا نقش سرکوبگرانه جمهوری اسلامی تو این  حیات واقعا طولانی مدتش و نقش پلیسی نهاد های کارگریش در  کارخانه ها در این ۳۰ سال – نزدیک به ۳۰ سال گذشته -نمیشه این شناخت را مثلا به چند ماه فعالیت آگاه گرانه افراد خاصی حالا چه در شرکت واحد باشه وچه در هر مرکز کارگری دیگری  نسبت داد. افشا شدن ماهیت شوراهای اسلامی به مثابه ابزارهای سرکوب جمهوری اسلامی تو محیط های کار، حاصل روند ها و تجربیات مختلف و  بسیار طولانی تریه و درست نیست که آنرا به مبارزه مثلا  در شرکت واحد و یا در این یا اون کارخانه نسبت بدیم.  از طرف دیگه اگر تشکیل سندیکا رو ما مثلا در یک کارخانه صرفا به آگاهی کارگران آن واحد نسبت بدهیم بطور منطقی اون موقع باید عدم وجود سندیکا رو هم و تشکل های مستقل کارگری رو هم  در کارخانه های دیگه به حساب نا آگاهی کارگران بگذاریم و اگرهم کسی چنین کاری بکنه اون موقع اون عامل اصلی رو که جلوی سازمانیابی کارگرها رو در سطح سراسری گرفته و قبلا بش اشاره کردم یعنی دیکتاتوری واقعا لجام گسیخته جمهوری اسلامی رو به حاشیه می رونه.  چون این جمهوری اسلامی واقعیت اینه که با زندان و دار و شکنجه و به هر حال هر وسیله ای که در دستش داره، با اعدام های علنی و کشتن آدم ها در خیابان و غیره، اجازه تشکل به کارگرها نداده و نمی ده و همه تلاشهای اون ها رو هم سرکوب می کنه و مانع اصلی واقعا  تشکل یابی کارگرهاست.

اما در مورد اون بخش از سوال تاکید کنم که چه اون تلاشهائی که برای بر پائی سندیکای شرکت واحد شد و چه بقیه این تلاشها و کارگران هم هزینه بسیار زیادی برایش پرداختند – بازداشت شدند زندانی شدن تهدیدشدن و اخراج شدن-  ولی این تلاشها که همه شون هم واقعا تلاشهای قابل قدر دانیه در مقابله با ماشین سرکوب جمهوری اسلامی نتونسته این  کارگرها  را صاحب یک  سندیکای واقعی بکنه که یک مرجعی باشه برای رسیدگی به مطالبات کارگرها در این شرکت و یا در اون کارخانه. واقعیت اینه که همه  این تلاشهائی که شده  نشون داده که اتفاقا شکل گیری تشکل های مستقل کارگر ها وابسته است به سرنگونی دیکتاتوری حاکم تا بتونه اون  شرایطی ایجاد بشه که سندیکا و قوانین مربوط به اون به طور واقعی به رسمیت شناخته بشه.

رادیو همراه: بله.  فعالین سندیکای کارگران شرکت واحد پس از تشکیل سندیکای خودشان با تشکل های کارگری در کشور های دیگر ارتباط بر قرار کردند و این طبیعیه . و حتی چند سال پیش منصور اسانلو یکی از مسئولین سندیکا به خارج آمد و در یکی از جلسات سازمان های کارگری  سخنرانی هم کرد و حتی صدای آمریکا با ایشون گفتگو کرد و اون رو همگان شنیدند. به نظر شما  عضویت و یا ارتباط با تشکل‌های جهانی، تا چه اندازه مثبت بوده و یا چقدر باعث از دست رفتن وقت و انرژی سندیکا ها و کارگران شده ؟ نظر شما در این مورد چیه؟ و  به خصوص که همیشه هستند افرادی که به خاطر منافع خودشون  و یا به دلیل وابستگی به مراجع و محافل وابسته به سرمایه‌داری تلاش می‌کنند از این روابط استفاده شخصی کنند. همچنین باید گفت که سازمان‌های بین المللی بدون چشمداشت و اهداف از پیش تعیین شده چنین کمک‌هایی را ارائه نداده و نمی‌کنند. و ضمن اینکه مواردی دیده شده که افراد واسطه و ازطرف تشکل‌های کارگری وارد میشن و  رابطه مالی با این سازمان‌ها برقرار می کنن  و کنترل کمک‌های مالی رو دراختیار می گیرند و براساس منافع شخصی یا گروهی از این منابع سوء استفاده می کنند. بدین ترتیب باید گفت که سرمایه داری با لباس کارگری و یا ادعای دایه ی مهربان تر از مادر، امور فکری و عملی یک تشکل کارگری را زیر نفوذ خود ش قرار میده به نظر شما در این رابطه کارگرها چیزی رو از دست داده اند و یا چیزی بشون اضافه شده؟

 

پاسخ:  ببینید اگر من به این سوال که در واقع مجموعه ای از چند سواله بخواهم پاسخ بدهم  هر قسمت اش پاسخ مشخص خودشو می طلبه. به هر حال من سعی می کنم که تا جائی که میشه هر قسمت را بطور مجزا اول مطرحش کنم  و بعد هم نظرم را بدم. مثلا در رابطه با ارتباط سندیکا یا تشکل های کارگری با تشکل های جهانی اگر بخواهیم به طور کلی صحبت کنیم، از نظر اصولی ایرادی به این کار وارد نیست. مثلا  اگر در یک کشوری کارگرها متشکل شدن و تونستند تشکل خودشون را سندیکای خودشون  را بر قرار کنن ایرادی نداره که با تشکل های کارگری و سندیکا های کارگری در کشور های دیگه هم تماس بگیرن و همکاری وتبادل تجربه کنن. و اگر ما معتقد به اتحاد کارگرهای همه کشورها هستیم یک چنین ارتباط هائی هم برای شکل دادن به یک چنین اتحادی خوب ضروریه.

اما، اگر به واقعیت مشخص امروز نگاه کنیم می بینیم که هنوز سندیکائی در زندگی واقعی وجود نداره که بطور واقعی امکان نمایندگی کارگران رو در محیط کار را به دست آورده باشه ، بنابراین منطقا اول باید تلاش بشه که این سندیکا ایجاد بشه  و باید روی اون انرژی گذاشت و کار کرد، نه این که در شرایطی که مثلا به دلائل امنیتی نمیشه و نمی گذارن که حتی مجمع عمومی  برگزار بشه، روی مسائلی انرژی گذاشت که مال یک شرایط دیگه ایه. در ضمن همانطور هم که تلاش برای اتحاد کارگرها در همه کشور ها مهمه، این هم مهمه که ما طوری برخورد نکنیم (و) کارگر های ما طوری برخورد نکنن که چنین توهمی در میان کارگران کشورهای دیگر اشاعه پیدا کنه که مثل اینکه کارگرهای ما، کارگرهای ایران  و یا حداقل بخشی از کارگر ها متشکل شدن و سندیکایشان از طرف دولت به رسمیت شناخته شده ومثلا  فعالیتهایشان هم  آنقدر رشد کرده که حالا وارد چنین ارتباط هائی با تشکل کارگری یا سندیکاهای کارگری  کشور های دیگر شدن؛ چون اگر واقعا یک چنین برداشتی از این رفت و آمد ها و  ارتباط ها بشه خوب به هیچ وجه با واقعیت انطباق نداره.

چون از نظر واقعی باید همیشه در نظر داشته باشیم که  شدت دیکتاتوری در جمهوری اسلامی به حدیه که با سرکوب های وحشیانه اش اصلا امکان ایجاد تشکل های مستقل کارگری را از کارگرهای مبارز ایران سلب کرده  و اگر در موقعیت خاصی هم به کسانی اجازه سفر می ده باید دید که این رژیم واقعا ضد کارگری از یک چنین اعمالی ویک چنین کار هائی چه منافع و چه مصالحی داره و منافع این کارها برای سرمایه دارهائی که واقعا این  رژیم با چنگ و دندان داره از اونها دفاع می کنه چیه؟ و در کل بطور خلاصه، (باید دید) این کار ها تو چه شرایط مشخصی داره رخ میده باید به اینها توجه داشت.

در مورد اون بخش دیگه سئوال هم که ، اگر واقعاً رژیم کمترین امکانی میدادکه مثلا  سندیکاهائی در ایران تشکیل بشه و نمایندگانی از آنها مثلا ارتباط هائی با کارگران کشورهای دیگر می گرفتند خوب اون وقت، همواره وجود یک  افرادی که ممکنه مثلا مرتکب اشتباه بشن، خطا بشن وجود داره و همیشه هستند افرادی که به خاطر منافع خودشون از چنین روابطی استفاده شخصی می کنن و یا بهتره بگم سوءاستفاده شخصی می کنن. خوب در این رابطه باید بگیم که وجود چنین تجربیاتی،  در اصول، باعث نمیشه که بگیم خود این روابط را (یک نیروی سیاسی) ممنوع بکنه یا ممنوع بدونه  بلکه  به فعالین کارگری نشون میده آموزش میده می آموزه که کارهایشان را با نظم و مقرارات  و ضوابط روشن پیش ببرن و مهمتر از اون کار ها را کنترل بکنن  تا کمتر از این نمونه ها که در جریان عمل همیشه پیش می آید ضربه بخورن.

باز اگر به واقعیت جامعه خودمان برگردیم، باید توجه داشته باشیم  که  فعالیتهای  کارگری در ایران از نظر سازمانیافتگی به هیچوجه در سطح و ابعادی نیست که بتونه  براحتی وارد یک چنین روابطی بشه که حالا تازه دل نگران مثلا سواستفاده شخصی از آن هم باشه.

در رابطه با اون قسمت که  گفتید  سازمان‌های بین المللی بدون چشمداشت ویا مثلا اهداف از پیش مشخص شده ای چنین کمک‌هایی هم ارائه نمی‌کنن، حرف کاملا درستیه و اتفاقاً همین واقعیت باید باعث بشه که مبارزین مدافع طبقه کارگر روی این امر تعمق کنند و بدونن و فکر کنند که این نهاد ها از این دعوتها چه منافعی رو تعقیب می کنن.

این رو هم من اضافه کنم که اصولا خیلی فرق هست بین اینکه جنبش کارگری در یک کشوری آنقدر رشد کرده  که مثلا فلان سازمان جهانی مجبور شده که از اون دعوت کنه که یک  نماینده ای هم  به جلسه اش به جلسه اون سازمان بفرسته، با اینکه مثلا منافع نیروهائی باعث بشه که افرادی رو به عنوان نماینده کارگرها دعوت کنند و یا  پذیرا بشوند. به همین دلیل هم هست که فعالین کارگری به این امرباید فکر کنند که آیا یک تشکل کارگری که برای دستیابی به مطالبات صنفی کارگرها تلاش می کنه نباید سطح فعالیتهای خارجیش با سطح فعالیتهای داخلیش به هر حال با هم جور در بیاد و با هم انطباق داشته باشه ؟

در مورد اون قسمت سئوال هم که به رابطه مالی بین این سازمانها و  احتمالا گرفتن کمک مالی اشاره شد، اجازه بدید که تاکید کنم که در اوضاع و احوال کنونی با توجه به سیاستهائی که امپریالیستها جهت نفوذ در جنبش های اجتماعی و از جمله جنبش کارگری دارند پیش می برن،  اساسا گرفتن کمک مالی از نهاد های خارجی صلاح نیست و کاملا به ضرر فعالین کارگری تمام میشه.  و عملا هم دستاویزی میشه برای خراب کردن کل اون فعالیتها و کل فعالین کارگری ای که درگیر یک چنین کار هائی هستند. ما در پیام فدائی ارگان تشکیلاتمان با رها در مقالات مختلف بطور مستند  این نوع کمک گیری ها را نادرست اعلام کردیم.

رادیو همراه: بله. رفیق سنجری اجازه بدهید که شنونده ای سوالی کردند  و من از شما خواهش می کنم که مختصر بگید به خاطر اینکه سئوالات دیگه مانده.  شنونده گفتند که آیا شما  حرکت و جنبش سندیکائی که تا امروزبه  پیش رفته رو قبول دارید یا نه و یا فکر می کنید که همه اینها به اصطلاح ساخته است  و همه اینها هنوز اون واقعیت به اصطلاح خودشون رو نداره . این شنونده سئوالش این بود که فکر می کنید این سندیکا ها واقعیت داره یا نداره؟

 

پاسخ: ببینید. با تشکر از شنونده ای که این سئوال رو کرده بگذارید اول تاکید کنم که نه من و نه چریکهای فدائی خلق باور به تئوری توطئه ندارند و فکر نمی کنن که همه این چیز ها به قول معروف ساخته و پرداخته ذهنه. کارگران ما دارند تلاش می کنن که متشکل بشن و خود زندگی اصولا سازمان یابی کارگر ها و تشکل اونها رو فریاد می زنه و در مقابلشون قرار می ده؛ ولی بحث اینه که آیا این تلاشها تاکنونی -اینکه در آینده چی بشه بحث دیگری است- آیا این تلاشها تا کنون به شکل گیری سندیکا های واقعی که کارگرها را در محیط کار نمایندگی بکنن منجر شده.  ما اگر به همین تاریخ سندیکای شرکت واحد رجوع کنیم علیرغم مبارزاتی که شد جانفشانی هائی که شد هزینه هائی که پرداخت شد و یا حتی علیرغم اون نشست اولیه که کارگر های زیادی -به یک روایت هشت هزار کارگر- در جلسه حضور داشتند، (برغم) اعتصابی که در اون ابتدا شکل گرفت  ولی آیا خود این کارگر ها دارند می گویند از این سالی که ما متشکل شدیم تا حالا به ما اجازه ندادند که دور هم جمع بشیم و دبیر جدیدی انتخاب کنیم و بر اساس اساسنامه مون روابط خودمون رو بررسی کنیم و به کار هامون شکل بدیم و به هزاران وسیله از تهدید و تطمیع و اینها سعی شده که جلوی این کار گرفته بشه. در نتیجه بحث من این نیست که اساسا هیچ سندیکائی وجود داره و یا نداره بحث من اینه که کارگر ها دارند تلاش می کنن و حقشون هم هست که تلاش کنن و ما هم از این حق شون دفاع می کنیم ولی خومون رو گول نزنیم  و فکر کنیم که روی کاغذ برای خودمون ده تا سندیکا بسازیم هر جائی داره تلاش میشه همین چند روز پیش اتفاقا تو جنوب ایران اگر اشتباه نکنم تو بوشهر بود تلاشهائی داره میشه  ولی باید دید این تلاشها در صحنه زندگی واقعی چقدر تونستن به پراکندگی کارگرها پاسخ بده و اون ها رو متشکل بکنه.

رادیو همراه: خیلی ممنون . به اسانلو رسیدیم و شما در رابطه با سندیکا و شکل گیری اون صحبت کردید . بحث را در رابطه با برکناری اسانلو به پیش می بریم . به دنبال برکناری اسانلو ازسندیکا که اتفاقا با نامه ای  که سندیکا  به “فدراسیون  جهانی کارگران حمل و نقل” نوشت علنی شد و اونجا اعلام کردند که  اسانلو دیگه با سندیکا کاری نداره . منصور اسانلوعضو موسس و رئیس پیشین سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی در تهران و حومه پس از تحمل ۴ سال زندان، دى ماه گذشته توانست از ایران خارج بشه  که به دنبال اون سندیکا همانطوری که گفتیم  اطلاعیه ای رو  داد و بر کناری رئیس خودش رو  رسما اعلام کرد. به دنبال این مساله بلافاصله تعدادی بر علیه اسانلو و تعدادی هم  به نفع اسانلو وارد میدان شدند. نظر چریک هایی فدایی خلق در این مورد، یعنی خروج اسانلو وجنجالی که شکل گرفت و احتمالا  اهداف پشت پرده این امر چیه؟

 

پاسخ:  بله، من هم این مجادلات را دیده ام وتا حدی دنبال کرده ام که برخی ها چه در رد و چه در دفاع از یک طرف مثلا به اساسنامه سندیکا استناد می کردن که الاصول هم باید ناظر بر روابط فیمابین اعضای چین تشکلی باشه؛ بدون این که معلوم بشه علت خروج اسانلو از ایران چیه؟ ویا اعلام مثلا اخراج او از جانب همکارهاش در شرکت واحد بر چه اساسی صورت گرفته و مبنای اختلاف چه بوده و زوایای ناروشن اش به هر حال چیه.  به هر حال  با علم به این همه ناروشنی ها به این موضوع پرداختن و ظاهراً هم  بحث های داغی رو به وجود آوردن و یا به قول شما یک جنجالی رو شکل دادند. همه این کارها ئی که صورت گرفته و این بحثهائی که میشه به یک امرمثلا توجه نمیشه . اون هم اینه که اون چیزی که به نام  سندیکا از آن نام برده می شه که من در پرسش شنونده قبلی پاسخ دادم عملا و در واقعیت در میان کارگرهای این شرکت چه موقعیتی داره و واقعا چه فعالیتی داره  و نقش اش در مبارزه  اونها در عمل چیه. آیا امکان نمایندگی کارگرها را  در محیط کار را داره یا نداره !؟ اگر سندیکا منطقا و بنا به تعریف یک ظرفیه برای متشکل شدن کارگرها تا خواستها و مطالبات خودشون را به مثابه مثلا یک صدای واحدی  در مقابل کارفرما قرار بدن و برای رسیدن به اون ها هم به قول معروف مبارزه کنن و چک وچونه بزنن و به هر حال تلاش کنن،  آیا در زندگی واقعی، کارگرهای شرکت واحد الان یک چنین تشکلی رو دارا هستند و یا نه . خوب اگر ندارند (این امر) نشون میده که تلاشهاشون در زیر سرکوب های وحشیانه سربازان گمنام امام زمان درجمهوری اسلامی خوب هنوز قادر به کسب چنین دستاوردی نشده. نه اینکه به اونها ایرادی وارده؛ ایراد به دشمن وارده که با وحشیگری تمام سرکوب کرده. خوب اگر آنچه که ما در ذهنمان ساخته ایم در واقعیت به اون شکلی که ما فکر می کنیم وجود نداشته باشه پس اون استناد به اساسنامه  و این بحثها هم همه اش بی معنا میشه.

جالبه که هنوزهیچ زمان زیادی  از این بحثها ، )ابراز( موافقتها  و مخالفتها در این رابطه نگذشته که اسانلو که سندیکا و یا درست تره بگم  اون چه به این نام شناخته میشه،  روابط اش رو با  او تعلیق کرده بود دریک  گفتگوئی  با تلویزیون رها که متعلق به موج سبزه ظاهر شد و موج سبزی ها هم که ضدیتشون با آرمانها و مطالبات کارگر ها بر هیچ کسی پوشیده نیست از پیوستن وی به خودشون خبر دادند.

رادیو همراه : بله . رفیق سنجری

پاسخ: بفرمائید

رادیو همراه : بله . من فکر کردم یک مرتبه قطع شد.

پاسخ: نه

رادیو همراه : بله.  اتفاقا با نگاهی به مواضع قبلی اسانلو متوجه می شویم که در کنار موج سبز قرار گرفتن  امری دور از انتظار نبود  و ایشون  همواره در همین مسیر از اول هم بودن. تعدادی هم می گویند که همین مساله رفرمیسم در سندیکا ها رخنه کرده و از قبل هم بوده که اسانلو این همه سال به عنوان رئیس مانده. برای نمونه  اسانلو در آذر ماه ۱۳۸۸ اطلاعیه ای را از بند سه، سالن ۸، زندان رجایی شهر کرج تحت نام “چرا کارگران سندیکایی آماج حمله مجدد ستمگران شده اند” انتشار می دهد. در این اطلاعیه او جنبش کارگری را در کنار جنبش سبز می گذارد و اینچنین می نویسد:

“طی یکی – دو ماه اخیر با رشد جنبش اعتراضی کارگران ایران در کنار جنبش سبز مردم ایران” و درانتهای این اطلاعیه شعار:”حقوق کارگران حق بشر است”یک سری از این شعار ها می ده یعنی  او جنبش کارگری را در کنار “حقوق بشر” که دست آویز بورژوازی برای ساکت کردن مردم در مقابل اعمال  دیکتاتوریه ، می گذاره و در این رابطه از شما می پرسیم  وقتمان هم زیاد نیست  می پرسیم که به نظر شما رابطه ای بین طبقه ی کارگر و مدافعین رنگارنگ “حقوق بشر” وجود داره یا نه ؟

پاسخ: شما امروز سوالاتتون همش چند سئواله است . ولی به هر حال…

رادیو همراه:من سئوال ها را به این شکل می کنم که شما بیشتر بتوانید صحبت بکنید. ببخشید.

پاسخ: خیلی ممنون. ببینید.  اگر منظور از جنبش سبز اون حرکت و برنامه ایه که میر حسین موسوی و کروبی سمبل هاش اند، اتفاقا کارگران آگاه ما و جنبش کارگری ما هیچ وقت از این جماعت حمایت نکردن. وحمایت شخص اسانلو از اصلاح طلبان حکومتی هم امر تازه ای نیست و موضع نادرست و راست شخصی شه و هیچ ربطی هم نه به کارگرهای شرکت واحد داره و نه به کل طبقه کارگر. کسی هم فراموش نکرده که او از زندان از کارگرها خواسته بود که مثلا در انتخابات شرکت کنند و به اصلاح طلبان رای بدهند ولی میدانیم که کارگران برای چنین رهنمود هائی تره هم خرد نکردن و نمی کنن هم. حالا من دیگه به این نمی پردازم که مثلا در شرایط اختناق حاکم بر ایران  که مثلا ستار بهشتی رو برای دو کلمه حرف حساب اون جوری کشتند به چه دلیلی و در چه شرایطیه که زندانی گرفتاردر چنگال جمهوری اسلامی امکان و یا اجازه انتشار اطلاعیه و فراخوان پیدا می کنه؟  از این موضوع که بگذریم از اون جا که خیلی ها تلاش می کنن تا خیزش مردمی در سال ۸۸ را به موسوی و کروبی و یا به سبز ها نسبت بدن تا واقعا مواضع نادرست خودشون را توجیه کنن، بد نیست تاکید کنم که این موسوی و یارانش رسما شعارشون جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر بود و همه را هم  به میراث خمینی دعوت می کردن. بازگشت به میراث خمینی رو تبلیغ می کردن  بنابراین اون خیزش که مردم در طی اون برای رسیدن به آزادی و دمکراسی که کاملا با جمهوری اسلامی و میراث خمینی هم درتضاد و  تخالفه بلند شدن ربطی به این افراد  و این جریانها نداشت . از طرف دیگه خود اونها هم  اعتراف می کنن، همین رهبران اصلاح طلبها هم اعتراف می کنن که این یک حرکت خود به خودی  و خود انگیخته بود و خارج از اراده همین سبزها هم بود. خوب در واقعیت هم وقتیکه مردم تو خیابان فریاد  سرنگونی این رژیم رو سرمی دن،  چطور میشه حرکت اون ها را به سبز هائی نسبت داد که خواهان حفظ جمهوری اسلامی هستند و گفت که اعتراضات کارگری در کنار جنبش سبز بوده. بنابراین نه جنبش کارگری را می شه کنار سبزها گذاشت و نه خیزش مردمی در سال ۸۸ را که حر کتی واقعا خود به خودی بود که البته خیلی از کارگرها  هم در آن شرکت داشتند را میشه به سبز ها منتسب کرد. روشنه که هر کسی بنا به منافع و مصالحش چنین بکنه  خوب داره بروی حقیقت تف می اندازه. فرقی هم نمی کنه که چنین فردی در زندان باشه و یا آزاد باشه ، در داخل باشه و یا در خارج از کشورباشه . نمی دونم چقدر فرصت هست.

رادیو همراه:  ۸دقیقه به پایان برنامه مانده

پاسخ: خوب.  اجازه بدهید حالا که بحث به اینجا کشید یک چیزی رو هم  تاکید کنم که مگرکارگران ما برای چه چیزی مبارزه می کنند. مگه جدا از اون مطالبات اقتصادیشونه که جمهوری اسلامی در ۳۳ سال گذشته نشون داده که  حاضر به تن دادن به اون ها نیست؛  مگر اونها آزادی و دمکراسی و حق تشکل و اعتصاب و زندگی ای فارغ از ظلم و ستم و استثمار رو نمی خوان و مگراین جمهوری اسلامی نشون نداده که  تحقق همه این خواستها وابسته ست به عدم وجود اون و سرنگونی اون با همه جناح هاو دسته هاش . پس خوب اگر تحقق مطالبات کارگری، مطالبات طبقه کارگر در کل به نابودی جمهوری اسلامی گره خورده هیچ کارگر آگاهی هم نمی تونه به جناح های درونی این رژیم و از جمله سبز ها دل ببنده .  و اگر چنین کنه نشون می دهد که مساله اش رسیدن به خواستها و مطالبات کارگران نیست، حتی اگر روزی صد بارهم به نفع ضرورت سندیکا فریاد بزنه اما در عمل پرچم سبز بلند کنه؛ مثل همین کاری که  اسانلو کرد. من نمی دونم فرصت تان چقدره ولی در مورد این قسمتی که می گوئید مساله حقوق بشر که من بهش اشاره نکردم بطور کلی اجازه بدهید که یک اشاره بکنم که اگر منظور این اطلاعیه جهانی حقوق بشره که در اون مالکیت خصوصی به رسمیت شناخته شده و غیر قابل تعدی اعلام شده ما باید بدونیم که اتفاقا  عامل همه بدبختی هائی که در طول تاریخ، در طول تاریخ جوامع طبقاتی،  بر بشر تحمیل شده  و همه رنج ها و ستم هائی که در این فاصله در این جوامع  شاهد بوده ایم اتفاقا همین مالکیت خصوصیه. که با رشد تازه جوامع بشری و پیدایش طبقه کارگر وخُب  انحطاط سرمایه داری،  انسانها و جوامع بشری به یک جائی رسیدند که بتونن یک جامعه ای رو واقعا شکل بدهند که از مالکیت خصوصی مبرا باشه  و  ظلم و ستم هم در نتیجه توش نباشه؛  به همین دلیل هم کمونیستها همواره روی این مساله تاکید داشتند که شرط رهائی طبقه کارگر که اکثریت رو در اکثر جوامع تشکیل میده و همه محرومان جامعه اتفاقا نابودی مالکیت خصوصی و برقراری مالکیت اشتراکی و جمعیه . واقعا اگر ما یک نگاهی به جهان بکنیم اکثریت جمعیت جهان رو خُب کارگر ها و محروم ها تشکیل میدن. خُب بدون رهائی اونها هم از ظلم و ستم که هیچ حقوق بشری واقعا اعمال نشده همه چیزدر واقع پایمال آزمندی یک مشت سرمایه دار مفت خوری قرار گرفته که کاملا در اقلیت اند. و خوب تاریخ هم  نشون داده که -چون وقت نیست خیلی کوتاه می گم که- رهائی از این شرایط رسالت طبقه کارگره و اونها با برخاستنشون و با نابودی این نظام استثمارگرانه حاکم نه تنها خوشون، بلکه کل بشریت رو می توانند از هر گونه  ظلم و ستم رها کنند. ببخشید که زیاد حرف زدم.

رادیو همراه: یکی دو سئوال ماند از جمله اینکه می خواستیم ببینیم که آیا با این شرایط،  اسانلو باز در طبقه کارگر جا داره و یا از طبقه خودش دور شده و به طبقه دیگه ای رسیده. در یک حای دیگه هم من خواندم که یکی از کسانی که خودش رو فعال چپ می دونه نوشته بود که اسانلو به طبقه متوسط پیوست تو گوئی که انگار جهانشاهی و تلویزیون رها و موج سبز طبقه متوسط اند. خیلی برای من جالب بود. این سئوالات را می خواهید کنار بگذاریم و یکی دو دقیقه یک پرسش که یکی از شنوندگان داشت را مطرح بکنیم که اصلا ربطی به این موضوع نداره. کدام را می خواهید.

 

پاسخ: هر جور که شما صلاح می دانید و روال کارتونه من پاسخگوی هر سئوالی هستم که شما مطرح کنید. بفرمائید.

رادیو همراه : چون شنونده ای تماس گرفت و ما معمولا به خواسته ها و گفته ها ی اونها رو منعکس می کنیم این شنونده می دونه که شما درکشور انگلستان هستید و امروز هم مارگرت تاچر بعد از به اصطلاح ۸۷ سال فکر کنم  فوت کرد کسی که همیشه مقابل اتحادیه کارگری بود شما این رو چگونه می بینید. با اینکه تنها زنی بود که تا به امروز در بریتانیا نخست وزیر بود. 

پاسخ: خوب مارگرت تاچر یک بورژوا بود که از نظام امپریالیستی دفاع می کرده و با همه وجودش هم علیه کارگر و زحمتکش و خلقهای تحت ستم بوده و در شرایطی هم که روی کار بوده دست در دست ریگان هزاران جنایت در سطح جهان بوجود آورد  و میراث اش هم یک تاچریسمیه که معنائی جز لجام گسیختکی سرمایه داری و جنایت و توحش برای کسب سود هر چه بیشتر برای سرمایه دار ها نداشته.

رادیو همراه: بله این شنونده بیشتر می خواستند بدانند که برخورد مردم در انکلستان با مرگ ایشون و مسائلی که پشت سرش گذشت و رفت چی بود.

 

پاسخ: این فکر کنم به یک فرصت دیگه ای نیاز داره که ما بخواهیم افکار عمومی مردم رو یک به یک بتوانیم توضیح بدهیم ولی خوب به هر حال همه اون کسانی که از سیاستهای تاچر صدمه دیدند و همه اون کارگرهائی که اعتصاباتشون در دوران تاچر سرکوب شد، حق اعنصابشون پایمال منافع سرمایه دارهای حاکم شد که تاچر ازشون حمایت می کرد به هر حال موافقتی با این سیاستها نخواهند داشت.

رادیو همراه: بله.  امیدوارم که در آینده بیشتر وقت داشته باشیم و بیشتر صحبت بکنیم چون یکی دو سئوال ما در رابطه با اسانلو و سندیکا مانده بود که برای وقت دیگر امیدوارم که شما را داشته باشیم.

 

 پاسخ: من اگر بخواهید هستم بسته به موقعیت خود رادیو داره به هر حال می توانیم یک وقت دیگه بگذاریم.