تقابل با جنبش آزادی زن , نگاهی‌ به نهادهای دولتی “مدافع حقوق زن”

زنان، تاریخا و بدلیل مناسبات نابرابر در جامعه به اشکال مختلف تحت ستم و تبعیض قرار میگیرند. این وضعیت در کشورهای اختناق زده به مراتب وحشتناک تر است. در این جوامع زنان علاوه بر بیحقوقی اقتصادی تحت فشار فرهنگ عقبمانده و سنت پوسیده مذهبی و ارتجاعی هستند. این شرایط در خانواده وضعیت ویژه ای را ایجاد میکند. یعنی ادامه ستم در جامعه در مناسبات خانوادگی با اتکا به مردسالاری تداوم می یابد. اما در کنار این اوضاع مقاومت زنان و تلاش برای برابری و تقابل با ارتجاع حاکم هر روز ادامه دارد. 

این جنبش وسیع برای آزادی زن با واکنش سازمانهای زنان دولتی و نیمه دولتی مواجه شده و تلاش دارند حرکت و اعتراض زنان را در چهارچوبهای ارتجاع محدود کنند. این سازمانها و فعالین اسلام زده هم از امکانات داخلی و دولتی و هم از امکانات بین المللی برخوردارند. چرا که نهایتا در چهارچوب اصلاح نظام و قوانین حرکت میکنند. آیا این نهادها مدافع حقوق زنان و علیه تبعیض و نابرابری زن و مرد هستند؟ نهادهائی که بخشا در چهارچوب قوانین اسلامی فعالیت میکنند آیا میتوانند حقوق پایمال شده زن و مرد و کرامت انسانی را به آنها باز گردانند؟ هر کس که ذره ای با اسلام و جمهوری اسلامی آشنا باشد خوب میداند که زن در آن حکومت چه جایگاهی دارد، و در نتیجه رسالت این نیروها هم معلوم است. به قول منصور حکمت: “زن در اسلام برده است”.

جالب است که سازمانها و اشخاصی‌ که تا مغز استخوان معتقد به قوانین الهی و قانون اساسی‌ جمهوری اسلامی هستند، در نقش مدافعین حقوق زن نیز ظاهر میشوند! مضحک تر آنست که این “مدافعین حقوق زن” برای آشنا کردن زنان و مردان با حقوق و آزادی های خود و به خصوص با تأکید بر وضعیت زنان در جامعه جلساتی را هم تشکیل می دهند و در آن جلسات نیز یک دوجین به اصطلاح “کارشناس مسائل دینی” و یا آخوند های مرتجع را می آورند تا به سوالات زنان در خصوص “ستم به زن” پاسخ داده و آنها را با حقوق خود آشنا کنند!! سازمانها و نهادهائی که امثال شیرین عبادی از چهره‌هایشان هستند. ضدیت با زن، درجه دوم دیدن زن و اعمال آپارتاید جنسی، اعمال تبعیض جنسی و بی حقوقی و بیحرمتی به نیمی از جمعیت و انسانهای آن جامعه، یکی مهمترین ارکان حفظ حاکمیت نظام جنایتکار و زن ستیز اسلامی ایران است. این رژیم از نهادهای دست ساز، از زنان مجلس نشین تا به اصطلاح لیبرال و “روشنفکر اسلامی و اصلاح طلب” استفاده کرده و نهادهای گوناگونی را بنام زنان ایجاد کردند تا بتوانند جنبش آزادی زن را مهار کنند. اما این تلاشها درست مانند تقابل خود حکومت با زنان شکست خورده است.

جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی واقعی زنان و مردان، جنبشی ریشه دار در جامعه است. با گذر چند دهه از جدال این جنبش با دیگر جریانات بظاهر مدافع حقوق زن، ماهیت ارتجاعی این گرایشات بیش از پیش روشن شده است و به درجاتی که گرایش آزادیخواهانه و برابری طلبانه درون جنبش آزادی زن رشد و گسترش می یابد، این جریانات دولتی و اسلامی حاشیه ای و به عقب رانده میشود.

یک وظیفه مهم زنان و مردان آزادیخواه، برابری طلب و فعالین سازمان آزادی زن در این شرایط، تقویت و بدست گرفتن ابتکار سازماندهی اعتراضات و مقابله افشاگرانه با این تحرکات تحت لوای دفاع از حقوق زن است. برابری زن و مرد عرصه کار و فعالیت هیچ جنبش ناسیونالیستی و مذهبی نیست. بلکه عرصه مبارزه و تلاش زنان و مردان برابری طلب و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر است. این یک کار پایه ای و جدی انساندوستانه و برابری طلبانه است که قبل از هر چیز علیه فرقه ها، مذاهب، قوم پرستی و ارتجاع ضد زن است. نمایش سخنرانی ملاها و مذهبیون برای زنان توهین به زن و کرامت و شأن انسان و خجالت آور است. زنان، مردان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب می توانند روی پای خود بایستند و بدون واسطه آخوندهای مرتجع و اسلام سیاسی و ناسیونالیسم و کتب دینی و خرافات مذهبی از برابری زن و مرد دفاع کنند. چنانکه نمونه هایش را در سنندج و دیگر شهرهای کردستان داریم که نمونه آن در ۸ مارس بود. زنان آزادیخواه به جمهوری اسلامی و مرتجعین اجازه نخواهند داد برای زنان منبر اسلامی بروند و برای ما موعظه کنند.

صف جنبش برابری زن و مرد از صف این مرتجعین جداست. این جنبش برای اعاده حقوق و حرمت زن در جامعه، نفی بنیادهای نابرابری و برقراری یک جامعه آزاد سوسیالیستی مبارزه میکند و تا رسیدن به آن دست از مبارزه بر نمی دارد .*