کمونیزم کارگری، سکولاریزم و عرصه قانون , نگاهی به بحثهای حقوقی آذر ماجدی در موضوع قانونیت حجاب

مقدمه:

مقاله اخیر آذر ماجدی(۱) در موضوع حجاب و دیدگاه ایشان در موضوع قانونیت حجاب ، تلاشی است جدی تر در پا گذاشتن فعالین کمونیست کارگری به عرصه تفکر و بیان قانونی. این عرصه خودش نشانگر اینست که مشغله قانونیت و ارجاع به قانون ، همان رومانتیزمی که تاریخا چپ را در بیرون عرصه عملی جامعه به شعار دهی مشغول می کرد دارد سپری می شود. نشان می دهد که حداقل کمونیستهای کارگری دارند تلاش جدی تری می کنند که در اشلهای قدرت سیاسی و مختصاتش ظاهر شوند. این را من بسیار قدم مهمی می دانم. برای قد کشیدن از مقام چپ رومانتیستی بیرون حوزه قدرت سیاسی به چپی که اشتهای تسخیر قدرت سیاسی را آنهم در قرن بیست و یکم داراست، ما بالاخره باید وارد عرصه بحثهای قانونی مشحص بشویم و آن اهدافی که در کنار خیابانها فریاد می زدیم بتوانیم بگونه ای کارشناسی شده بصورت پیشنهادات قانونی مشخص ارائه دهیم.

عرصه تدوین قوانین حاکمیت سوسیالیستی، مشخص کردن متدهای بکارگرفته شده از سوی حکومتی که ما و روایت ما از سوسیالیزم پیشنهاد می کنیم، طبعا ما را باید وا بدارد که تمامی خواستهامانرا یکبار دیگر در قالب قوانین پیشنهادی ارائه دهیم.همزمان با نبردهای اجتماعی در خیابان و محل کار و هر جای دیگر، این عرصه را باید جدی گرفت و مرتب رویش کار گرد.

در مقاله اخیرم(۲) در خصوص سکولاریزم سوسیالیستی، به این نکته اشاره کردم که حکومت سوسیالیستی باید حکومتی سکولار باشد.نوع معینی از سکولار در مقابل انتخابهائی مثل “دولت ضد مذهبی” جناب انور خوجه که ورشکستگیش الان دیگر نیاز به اثبات نیست! اما این سکولاریزم چیست؟ انواعش کدامست؟ ارتباطش با سطح معین اجتماعی و تجربه جمعی جامعه معین چیست؟ مکانیزمهای بازتعریفش در مقاطع زمانی مختلف چیست؟ ..نمونه سوالهائی است که تازه فضای پیموده نشده فکری را جلوی ما قرار می دهد که باید با تلاش کمونیستهای کارگری گشوده شود.این بحثها از درون ما باید به فضای عمومی جامعه کشیده شود و اجماع جمعی بسازد.

من در این مقاله کوتاه ، روی برخی نکات آذر ماجدی متمرکز می شوم و اینرا تمرینی می دانم که کمکی بشود شاید تا درک ما از مقولات قانون گسترش یابد:

(۱)نکات مثبت مقاله آذر ماجدی:

در یک نگاه کلی، همینقدر که آذر ماجدی حتی با هدف مخاطب قرار دادن جامعه غیر فارسی زبان، بخواهد به بحثهای سیاسیش از جنبه قانونی برگردد، امر بسیار مثبتی است.اینکه او موقعیت سکولاریزم را بعنوان موقعیت قانونی خودش انتخاب می کند، اینکه بحثش را از تعریف حجاب شروع می کند و آنرا از سطح کلی و تعریف عوامانه اش جدا می کند، اینکه با مقالهائی می خواهد نشان دهد که تناقضی هست بین دو اصل آزادی بیان و مذهب و پراتیک آزادی حجاب از جهت قانونی..اینها همه از دید من انتخابهای درستی است.اینکه او بحث آزادی حجاب را می شکند به عناصرش و در شراط معین می خواهد حوزه های محدودیت قانونی  پیشنهادی را توجیه منطقی کند هم از دید من کار درستی است.اینها متدهائی است بسیار رایج برای حقوق دانان ، همانطور که آذر ماجدی می گوید ، در فضای بیرون رومانتیزم بدنبال راه حلهای عملی هستند. اینها را من در متد ایشان درست می بینم.

(۲)نکات ضعف بررسی آذر ماجدی چیست؟

اولا: آذر ماجدی بین لائیسیته و سکولاریزم تساوی قائل می شود:

لائیسیسته ، تجربه مشخص  و فرانسوی جنبش سکولار(بطور عموم فاصله دادن حکومت از مذهب) می باشد. تاریخا سکولاریزم مسیرهای مختلفی را در جوامع مختلف طی کرده و در حین داشتن قالبهای مشابه ، در هر جامعه ای با تجارب مشخصش تعریف شده است.این جداسازی لائیسیته و سکولاریزم ، فقط در سطح آکادمیک اهمیت ندارد.بلکه در سطح تحلیلی، اهمیت دارد چرا که بحث حقوقی اساسا نمی تواند اعم از تجربه معین در فضای معین معنی شود.نمی شود تعریف معین و روایت معین از سکولاریزم را در فرانسه گرفت و رویش مبانی قانونی جهانی صادر کرد.البته قوانین جهانی ما داریم که اجماع جهانی رویش هست اما بحث حقوقی در مورد حجاب هنوز در آن نقطه نیست.در کشورهای غربی یک بیان و یک تجربه در تعریف حجاب و محدودیتهایش وجود ندارد.لذا پایه گذاری بحث آذر ماجدی از این زاویه نادرست است.

دوما:با وجود پذیرش تعاریف مختلف از حجاب، آذر ماجدی مرز معینی در قانون گذاری بین برقه و سایر اشکال حجاب قائل نمی شود

آذر ماجدی از مورد مشحص ممنوعیت برقه که بدرستی ، نه از زاویه بحثی ارزشی و مذهبی بلکه از زاویه امکان آسیب امنیتی برای جامعه در فرانسه ممنوع شده، بحثش را آغاز می کند و در مقاله اش آنرا بعنوان پایه بحث در مورد حجاب بطور کلی بکار می برد.اینکار هم از دید من نادرست است.بسط دادنی بیجاست.

سوما: در هم شدگی مداوم بین دو متد بحث در مورد حجاب(یکی تحلیل ارزشی و دیگری تحلیل سکولار):

در بخش بزرگی از مقاله آذر ماجدی(۱) دو متد تحلیل در مورد حجاب با هم قاطی شده. یکی تحلیل ارزشی در مورد معنی حجاب در مناسبات نابرابر زن و مرد و دیگری متد سکولار بررسی قانونی حجاب. در فضای قانونی و سکولار، معیار این نیست که یک رفتار یا انتخاب چه “انگیزه هائی” چه ریشه هائی در باورهای انسانها دارد؟ این مهم است که اون رفتار تا چه اندازه در تقابل با حقوق دیگران قرار می گیرد و سلامت فرد یا جامعه را مستقیما به خطر می اندازد.این نقطه در واقع محل دخالت قانون و حکومت است.

حکومت سکولار نباید کاری داشته باشد که چه گروه اجتماعی با چه انگیزه های چه اعتقاداتی رفتار معینی انجام می دهند.بلکه مستقیما آنجا وارد صحنه شود که اون رفتارها باعث آسب معین به فرد یا جامعه معین بشود. مرز بین این دو تحلیل در نوشته آذر ماجدی روشن نیست.”آوانتوریز»گ آذر ماجدی نمی گذارد ایشان بحث حثوثیش را در حد قابل ارائه چنین بحثهائی پیش ببرد!

چهارما:ماجرای مرز کشی بین “ادارات دولتی” و سایر فضاهای جامعه در مقابل حجاب!

آذر ماجدی می گوید:

” از اینرو در یک جامعه سکولار پوشیدن یا حمل هر نوع سمبل مذهبی در ادارات و بنیادهای دولتی ممنوع است.”(۱)

اولا:آذر ماجدی پیشنهاد می کند که حجاب(بجز برقه) در جامعه آزاد باشد اما وقتی دم در “ادارات دولتی” رسید، ناگهان ممنوع شود!من کاری ندارم که آیا حجاب همیشه “سمبل مذهبی” هست یا نیست! اینکه حجاب سمبل مذهبی باشد و برای همه افراد جامعه هم همین باشد از دید من کار کارشناسی لازم دارد.اینکه ما پایه استدلالاتمانرا انگیزه ادمها قرار دهیم، از انجا که در ذهن و روان هر ادمی نیستیم ، کاری سکولار نیست بلکه کاری رومانتیستی است!

دوما: ا اگر حجاب تعاریف مختلف دارد و حتی از انواع برقه و روسری هم بسیار وسیعتر است و به هر نوع پوشش(چه در مرد و چه در زن) هم می شود اطلاقش کرد، لذا “مورد شمول قانون” می رود زیر سوال! لاجرم یک کمیسیون تعیین حجاب در جامعه فرضی خانم آذری باید تشکیل شود تا دم در اداره دولتی تعیین کند اولا حجاب چیست؟

سوما: اگر از معضل تعریف حجاب بگذریم، می رسیم به اینکه اون دم در اداره دولتی دقیقا از کجا شروع می شود؟ آیا قرار است دم در هر کارخانه، هر کلاس درس، هر دانشگاه و هر “اداره دولتی” یک کیوسک حجاب بردار با کمک ماموران امنیتی فرار داد؟با “آنها که قانون را می شکنند” خانم ماجدی قرار است چه کند؟! چند سال زندان؟ چه مدت حبس تبعیدی؟ چند روز تعلیق از مدرسه و کار؟ بالاخره قانون قرار است چگونه اعمال شود؟ تعاقب روانی چنین سیاستها را مگر ما در جوامع دیکتاتوری ندیدیم؟

چهارم: خانم ماجدی، حوزه بحثش یعنی جامعه مورد خطابش معلوم نیست! از فرانسه شروع می کند اما این قانون “ممنوعیت اداری حجاب” را قرار است در فرانسه پیاده کند که شاید اکقریت مطلق زنان فاقد حجاب هستند یا در ایران؟ این ندیدن تفاوتها علامت عدم درک تفاوتهای یک بحث قانونی کنکرت است که در زمان و مکان تعریف می شود با بحثهای “رومانتیستی”!در جامعه ایران خصوصا در فردای سقوط رژیم اسلامی که بیش از نیمی از جامعه هنوز در شهرهای کوچک و پیرامونی زندگی می کنند و در شهرهای بزرگ هم طبقه پائین جامعه به هر دلیل هنوز ممکنست به حجابش بچسبد، خانم ماجدی قرار است اون “قانون ممنوعیت حجاب” در ادارات دولتی را چگونه به اجرا در آورد؟!

پنجم: لغزیدن دائم به دام بحثهای رومانتیستی درون یک بحث حقوقی:

آذر ماجدی هنوز عادت ندارد در فضای حقوقی و سکولار بحث کند.چپ و راست شعارهای رومانتیستی و نظامهای ارزشی خودش را وارد میدان می کند.اینها برای تهییج جامعه خوبند.بخشی از واقعیت هم هستند اما متد بحث قانونی نیستند.مثال بزنم:

ایشان در آخر مقاله اش می فرماید:

در پایان باید یکبار دیگر تاکید کنیم که حجاب را باید دوباره و بدون هیچگونه رومانتیسم حق فردی یا آزادی مذهب تعریف کنیم. حجاب را بعنوان ابزار و سمبل به بردگی کشیدن زنان و تنزل شان انسانی زن برسمیت بشناسیم.”

، در جوامعی که حقوق مدنی را برسمیت می شناسد، به این حقوق متوسل می شوند تا حجاب را در جامعه به یک پدیده عادی و قابل احترام بدل کنند. باید این راه را در مقابل اسلامیست ها مسدود کرد.”

اولا: رومانتیزم فقط در این نیست که اسلامیها از حجاب می فهمند! دفاع از حجاب هم فقط رومانتیزم نیست.رومانتیزم اساسا قرار دادن نظام ارزشی معین در جایگاه سکولار (نوترال) که نه مذهبی است و نه ضد  مذهبی(بنا به تعریف) می باشد.آذر ماجدی بطور عجیبی رومانتیزم را معادل دفاع از حق آزادی فردی پوشش اعلام می کند.چرا؟ بر اساس چه ادله ای؟!

دوما: متوسل شدن به اصل حق آزادی فرد برای پوشش اساسا پایگاه حقوقی هر انسانی خواهد بود تا بخواهد انچه فکر می کند باشد.این متد را رومانتیزم نمی دانند! اما به همان اندازه اون ادعای حث فردی باید توسط خرد سکولار و نوترال بررسی شود و فقط از این زاویه که اون پراتیک معین تا چه اندازه فرد یا جامعه را مورد خطر قرار می دهد.نمونه برقه همین بود که برقه مانع شناسائی صورت ادمهاست.از این زاویه و نه از زاویه ارزش فرهنگیش جامعه “لائیک” فرانسه تصمیم به غیر قانونی بودنش گرفت!

سوما: اینکه نبرد جامعه در غرب یا جامعه ایران اساسا بر علیه “اسلامیهاست” یا بر علیه اسلام سیاسی بحث بسیار مهمی است.آذر ماجدی از بیان رایج نژاد پرستان در غرب دارد بعنوان متد پروپاگاند استفاده می کند که البته برای قانون شناسان غرب بسیار نخ نماست! در غرب ادمها فهمیده اند که گرایش راسیستی معینی جنگ بر علیه اسلامیها راه انداخته که ربطی به ترقی احتماعی ندارد!

چهارم: اینکه در غرب حجاب قرار است به پدیده عادی تبدیل شود از دید من امری کاملا بدیهی است.مهاجرت ملیونها ملیون مردم جهان سومی به غرب طبعا با فرهنگشان همراه است.غرب در مقابل این مهاجرت تاریخی چه می کند؟ سعی می کند اینها را جذب کند و ارام ارام انتگره کند.ممنوعیت حجاب درمان چیزی نیست بیشتر به نژاد پرستان فضا می دهد.در غرب کار درستی می کنند اگر روی سکولاریزم ایستاده اند و از رومانتیزم خانم ماجدی بدور هستند!

موخره:

سعی کردم این مقاله را کوتاه بنویسم.بحثهای زیادی در کنار این بحث اساسی هست و نقد مقاله خانم ماجدی هم  طولانی تر می تواند انجام شود.فقط تلاشی کردم نشان دهم تا چه حد وارد شدن به بحثهای قانونی پیرامون سکولاریزم از پراتیک روزمره کمونیستی که عموما بر اساس تبلیغ رومانتیستی است فاصله دارد. این دو عرصه با هم تداخل دارند اما باید بلد بشویم زبان هر دو را و متدهای متفاوتشانرا.خیلی چیزها باید یاد بگیریم.هنوز در اول راهیم!

منابع دیگر:

(۱)آذر ماجدی:آیا حجاب باید ممنوع شود؟

http://www.azadi-b.com/M/2013/04/post_407.html

(۲)سعید صالحی نیا:”سوسیالیزم” انورخوجه ای و سوسیالیزم سکولار , بحثی در موضوع سکولاریزم در حکومت سوسیالیستی

http://www.azadi-b.com/G/2013/04/post_211.html

(۳)سعید صالحی نیا: پائین کشیدن حجاب اجباری پرچم جنبش سرنگونی رژیم اسلامی

http://www.azadi-b.com/G/2013/04/post_209.html