نگاهى به موقعیت احزاب در کردستان ایران و تحولات پیش رو (۲)

محمد آسنگران

سیر تحولات سیاسى و اجتماعى درکردستان:

تاریخأ سابقه و سنتهای مبارزه ناسیونالیستی با اتکا به وجود ستم ملی و حضور و فعال بودن احزاب و جریانات ناسیونالیستی درکردستان به هدف سهیم شدن در قدرت درعرصه سیاسی و نظامی پدیده ای شناخته شده در جامعه بوده است. اما سیر تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب ۵۷ در کردستان با توجه به نقش فعال و حضور و دخالت کمونیستها در جنبشهای اعتراضی از یک سو و سیر رو به رشد و تعیین کننده طبقه کارگر و تحولات چند دهه اخیر سیمای کل جامعه دستخوش تحولات عمیقی شده است. چنانچه اکنون جامعه کردستان کمتر شباهتی به سه دهه قبل خود دارد.

اولین فاکتور این تحول مهم اجتماعی وجود نسلی جوان مدرن، آگاه، و مدعی وتحول خواه در مقابل حاکمان است. جوانان کردستان مثل همه ایران اکثریت بالایی از جمعیت را تشکیل میدهند. بر خلاف دوران بعد از انقلاب ۵۷ بخش قابل توجهی از این نسل با سواد و تعداد قابل توجهی با مدارک دانشگاهی در جامعه نقش بازی میکنند. این نسل کمتر شباهتی به نسل قبل از خودش دارد و شکل و روش مبارزه خود را نه مبارزه مسلحانه ناسیونالیستی و سنتی بلکه با اتکا به جنبشهای اجتماعی پیش میبرد. این نسل توقعش از زندگی و نگرشش به جامعه و تحولات آن بسیار متفاوت از نسلهای قبل از خود است. این تحول محدود به چپ و کمونیستهای آن جامعه نیست. چنانچه اکنون کم نیستند جوانانی که حتی با افکار غیر سوسیالیستی اما در عرصه مسایل کودکان و در جنبش برابری طلبانه زنان فعال و نقش بازی میکنند. تولید آثار ادبی و سیاسی انبوه و سنت نوشتن و به تصویر کشیدن مسایل سیاسی و اجتماعی ویژه این دوره است. نسل قبلی آثار بسیار محدودی از خود بجا گذاشته است. حتی چپ در جامعه کردستان قبلأ کمتر دست به قلم میبرد. این هم یکی از تحولات جامعه مدرن و انسانهای مدرن است که امروزه ما شاهد انتشار صدها نشریه و روزنامه و هزاران کتاب و نوشته و… هستیم. علاوه بر این وجود اینترنت و ماهواره به خودی خود یک تحول بسیار جدی و مهم در جامعه ایجاد کرده است. اکنون دیگر فاکتور سانسور بی معنی شده است و هیچ قدرتی نمیتواند جامعه قبرستانی دوران پهلوی را احیا کند. جمهوری اسلامی با تمام سبعیتی که در کشتار و سرکوب مردم دارد نتوانسته است جامعه را ساکت و خفه کند.
در بطن چنین جامعه ای مهمترین فاکتور وجود و حضور فعال یک جنبش قوی کارگری است که هم از لحاظ تعداد و وسعت و هم از لحاظ سیاسی و اجتماعی کل سیمای جامعه کردستان را دستخوش تغییرات جدیی کرده است. اکنون بیگانگی احزاب ناسیونالیست کرد با خواسته ها و فرهنگ و زندگی این طبقه بیش از پیش عیان شده است. اگر دهه های قبل احزاب ناسیونالیست کرد به دلایل تاریخی و سیاسی میتوانستند به خود اجازه بدهند که تحت عنوان "منافع ملت کرد"، "منافع ملی" و تقابل ملت دولت و … وجود طبقه کارگر را انکار کنند، امروز دیگر ممکن نیست. اگر قبلأ حزب دمکرات کردستان رسمأ وجود طبقه کارگر را انکار میکرد، اکنون همه جریانات ناسیونالیستی ناچار شده اند که به مناسبت روز جهانی کارگر اطلاعیه و بیانه و…. در وصف این روز و طبقه کارگر صادر کنند. چنانچه دیگر نمیتوانند منافع کارگر و سرمایه دار کرد را زیر عنوان "منافع ملی" و "رهایی ملی" و … پرده پوشی کنند. جامعه این اجازه را به آنها نمیدهد. برای مثال حزب دمکرات قبلأ میگفت در کردستان نه سرمایه داری هست و نه کارگری وجود دارد. استدلالشان این بود که جامعه کردستان تحت ستم بوده و امکان رشد سرمایه داری وجود نداشته است. با این استدلال معتقد بودند که کارگر هم در این جامعه وجود ندارد. میگفتند مردم کردستان همه تحت ستم و همه هم سر نوشت هستند. با این ترفند میخواستند هم حقوق کارگران را نادیده بگیرند و هم سیادت بورژوازی کرد را حفظ  و در پرده اوهام منافع ملی امری طبیعی جلوه دهند. همچنانکه قبلأ روز جهانی زن برای حزب دمکرات اهمیتی نداشت و بسیاری از افراد این حزب نمیدانست ۸ مارس خوردنی است یا پوشیدنی، اکنون ناچار شده اند این روز را به زنان "کردستان" تبریک بگویند. همه این نمونه ها ناشی از فشار سیاسی و اجتماعی چپ است که به احزاب ناسیونالیست کرد تحمیل شده است.

طبق سنت احزاب ناسیونالیستی قبلأ تنها شکل برجسته و شناخته شده مبارزه در جامعه، جنگ مسلحانه و پیشمرگایتی بود. اکنون نه تنها جامعه بلکه حتی رهبران همین احزاب هم بارها گفته اند که جنگ مسلحانه پارتیزانی دورانش بسر آمده و یا نقش جدیی نمیتواند بازی کند. در جریان عمل هم بجز پژاک که جنگ مسلحانه را تنها راه نجات خود میداند، جریانات دیگر به دلایل سیاسی و اجتماعی اهمیت چندانی به این شکل از مبارزه نمیدهند. 

علاوه بر فاکتورهای داخلی در کردستان ایران، در شرایط امروزبا توجه به وضعیت عراق و استقرار احزاب اپوزیسیون کرد در این کشور، مستقیما موقعیت احزاب ناسیونالیست کرد، افق و سیاستهای آنان و کلا موقعیت و سیر تحولات جنبش ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران و منطقه را تحت تاثیر قرار داده است. مناسبات دوستانه احزاب ناسیونالیست حاکم در کردستان عراق با رژیم اسلامی و ممانعت از جنگ مسلحانه علیه این رژیم تنها یک فاکتور تحمیلی به این احزاب است. فاکتور اصلی تحولات مهمی است که در جامعه کردستان ایجاد شده است. فعالین جنبشهای اعتراضی برای کسب مطالبات مردم و ایجاد موقعیت بهتر در جامعه به شکل کلاسیکتر به جنبشهای شهری روی آورده اند. رشد و تقویت جنبشهای شهری با کم رنگ شدن جایگاه مبارزه نظامی و پیشمرگانه در جامعه تناسب مستقیمی دارد. اکنون فضا برای رشد جنبشهای سیاسی_ اجتماعی بسیار بیش از قبل آماده شده است.  

فاکتورهای فوق یک تحول جدی سیاسی اجتماعی در جامعه کردستان را به ما نشان میدهد. یکی از این مولفه ها این تحول سابقه مبارزه حزبی و تحزب یافتگی جامعه درکردستان است. گرایش فعالین سیاسی و رهبران عملی به احزاب به امری شناخته شده و عادی تبدیل شده است. گرایش به تشکل یابی جنبشهای اجتماعی در کردستان با اتکا به همین مولفه از سرعت و کیفیت بالاتری برخوردار شده است. این اتفاقات هم معلول نقش و دخالتگری چپ و