اگر خاتمی بیاید!

خاتمی نمی آید. خیال همه طرفدارانش تخت باشد. دو خردادیها و اکثریتی – توده ای ها و خیل خیر خواهان مضطرب نظام اسلامی که هر لحظه آرزوی کاندید شدن خاتمی را میکنند، باید دور او را خط بکشند. خاتمی نمی آید، چون جراتش را ندارد. چون امیدی به حفظ نظام اسلامیش ندارد. چون اوضاع حکومت را در هم ریخته تر از آن میداند که بشود کاری کرد. چون در برابر مردم میلیونی سرنگونی طلب این بار مطلقا کاری از دستش بر نمی آید. چون پیروان نادانش را که انتظاراتی غیر واقعی را بارش میکنند میشناسد. چون سال ٨٨ و تظاهراتهای میلیونی را دیده است. چون تنها آرزویش اینست که شاید همین سیاست سرکوب و کهریزک و زندان و بگیر و ببند چند صباحی بیشتر کارایی داشته باشد. چون… 
“اگر خاتمی بیاید” چنین و چنان میشود، تکیه کلام خیلی از دوخردادیهای سابق و دلسوختگان نظام اسلامی و اکثریتی توده ای هاست. حتی برخی “اصول گرایان” سابق هم این روزها خاتمی چی شده اند. اما خاتمی خودش میداند که در برابر اوضاع موجود ناتوان است و مطلقا کاری از دستش بر نمی آید و مدام انصراف میدهد و میگوید دست از سر من بردارید. بارها گفته است که مدافع جدی نظام اسلامی است و از ولی فقیه و خامنه ای عمیقا حمایت میکند. و نکته جالب همینجاست که با کمی دقت میتوان متوجه شد که طیف به اصطلاح اصلاح طلبان هم از سر “اصلاح طلبی” نیست که خاتمی را میطلبند. و گرنه میبایست سفت و سخت طرفدار احمدی نژاد میشدند که اکنون صد برابر خاتمی، “اصلاح طلب” شده است و راه حفظ نظام را کنترل ولی فقیه و آخوند و مخلوط کردن اسلام و امام زمان با چاشنی ایرانی گری و شاهان و کوروش و بهار و طبیعت و امثال اینها میداند. که این راه حل هم آشکارا به اندازه خود شخص احمدی نژاد و مشایی مضحک و مسخره است. مساله دو خردادیها و شرکا دقیقا حفط کیان اسلام و ولی فقیه است و خاتمی را کسی میدانند که میتواند یا شاید بتواند در این اوضاع خطیر نیروهای گریز از مرکز حکومت را رام کند و شکافهای درون نظام را به درجه ای به هم آورد و خامنه ای را از انزوا بدر آورد. آنها فکر میکنند اکنون خاتمی در وضعیتی است که بیش از خامنه ای مورد اعتماد جناحهای حکومت است و میتواند نظام اسلامی و خود ولی فقیه را نجات دهد. و در عین حال این رانده شدگان از حکومت را نیز به نان و نوایی برساند.
از هر زاویه ای که نگاه کنید نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری اسلامی جدا از جنبه های سیاسیش یک شوی تماشایی است. بندبازی ای که سران حکومت باید بکنند تا این نمایش را شاید بی بلا از سر بگذرانند واقعا مضحک است. چندماه مانده به “انتخابات” وحشت سراپایشان را میگیرد. نیرو بسیج میکنند. تهدید میکنند که اجازه “فتنه” نمیدهیم. اراذلشان را آماده باش میدهند. مانور میگذارند. دستگیر میکنند. و همه کس می بیند که اینها چقدر ترس وجودشان را فراگرفته است. و همه کس میداند که از مردمی میترسند که این انتخابات کذایی را یک بار برسرشان خراب کرده اند و منتظر فرصتند که باز پا به میدان بگذارند.
قرار بوده است یک نمایش راه بیندازند و صندوق رای بگذارند و یک مضحکه را انتخابات جا بزنند. اما این بازی مسخره خودش به دردسر و خطری بزرگ تبدیل شده است. خامنه ای سال گذشته مزمزه کرد و به نحوی گفت که انتخابات رییس جمهوری حذف شود و مجلس رییس جمهور را انتخاب کند. اما جرات پیاده کردنش را پیدا نکرد. آخر حکومتش در وضعیتی است که باید همه آهسته بروند و آهسته بیایند که “گربه شاخشان نزند”. هر تغییری در این سطح میتواند باندهای حکومتی را بیشتر به جان هم بیندازد و به مردم فرصت شورش بدهد. مجری انتخابات بنا به قوانین جمهوری اسلامی وزارت کشور بوده است که در دست احمدی نژاد است. سال گذشته مجلس اسلامی اصلاحاتی در این قانون وارد کرد و اختیارات وزارت کشور بعنوان تنها مرجع برگزار کننده انتخابات را محدود کرد. حتی با توجه به تجربه سال ٨٨ این را در قانون وارد کردند که تبلیغات تلویزیونی انتخاباتی “در صورتی که به نظام لطمه وارد کند” قابل سانسور است و میتواند پخش نشود! اما هنوز مرجع اجرایی انتخابات وزارت کشور است و این مساله ای دردسر ساز است.
حدود دوماه بیشتر به مراسم انتخابات حکومتی نمانده است. هنوز نفس روال و قانون انتخابات روی هواست و کاندیدایی که حتی یک جناح بر سر آن توافق داشته باشد معرفی نشده است. از جناح “اصول گرایان” چندین نفر پا پیش گذاشته اند اما کسی آنها را جدی نگرفته است. حتی آخوند سعیدی یزدی سخنگوی خامنه ای در سپاه پاسداران با تحقیر کاندیداهای موجود میگوید “بزرگان اصولگرایان توافق کنند و بجای چندین نفر یک کاندید مورد قبول معرفی کنند”. هاشمی رفسنجانی نیز که بعنوان یکی از کاندیداهای مطرح بود سه روز پیش مطرح کرد که کاندید نمیشود زیرا خامنه ای به او اعتماد ندارد. بعدا دفترش این خبر را تکذیب کرد.
روشن است که خامنه ای نه به رفسنجانی اعتماد دارد و نه به هیچ کس دیگری از اطرافیانش. اما فکر میکنم در شرایط ناجور کنونی بشدت نیاز دارد که کسی نظیر هاشمی یا حتی خاتمی بیاید و اورا از بن بست و مهلکه نجات دهد. این دو هم مدام دارند زورشان را میزنند، بر نقش رهبری تاکید میکنند، علیه باند احمدی نژاد سخن میگویند تا بلکه جمهوری اسلامی از این پیچ هم بگذرد. اما حاضر نیستند حاشیه نسبتا امن خودرا در خارج حکومت رها کنند و خودرا به طوفانی که در راه است بسپارند. بنابرین باید مطمئن بود که نه هاشمی و نه خاتمی هیچکدام در این برهه از زمان پا پیش نخواهند گذاشت.
هرکس که در این مقطع پا پیش بگذارد و “مرغ طوفان” شود سرنوشت شومی در انتطارش خواهد بود. زیرا جمهوری اسلامی حتی اگر مضحکه انتخاباتش را رد کند از شر بحران وجنگ و نزاع و فلج اقتصادی کامل نمیتواند خودرا خلاص کند. این وضعیتی است که مدام احتمال شورش و انقلاب مردم را بالای سر حکومت نگه داشته است. و این وضعیتی است که حتی نمایش انتخاباتی حکومت را به چنین کابوسی برایشان تبدیل کرده است. مساله و معضل حکومت دقیقا اینجاست. در چنین وضعیت آشفته ای است که باند احمدی نژاد و مشایی و شرکا هنوز شانس جدی ای دارند که در شکافها بازی کنند و با شعبده بازیهای مضحک خویش موی دماغ ولی فقیه و بقیه باشند. ١٨ آوریل ٢٠١٣*