گرامی باد یاد و خاطره سید محمد حسینی “سید کمونیست”

سید محمدحسینی اسمی است آشنا ،همه انسانهای انقلابی همه اعضا و فعالین سیاسی احزاب مختلف، فعالین جنبشهای اعتراضی،سازمانده هندگان اعتراضات و مبارزات در شهرهای مختلف کردستان،از اعتراضات کارگری گرفته تا جنبش های اعتراضی علیه اعدام و سنگسار،سازمانده هندگان هشت مارس،روز کودک، جنبش آدم برفیها، اول ماه مه ها، همه و همه این اسم برایشان خاطره انگیز است. سید محمد “سید کمونیست”نامی آشنا و خاطره انگیز است برای آنان که در کوچه و برزنهای شهرهای کردستان، ازاشنویه ونقده گرفته تا سنندج و کامیاران و کرمانشاه صدای جسور و متینش را که با تمام وجود میگفت ما حکومت مذهبی نمیخواهیم، ما حکومت یک عده اقلیت مفتخور سرمایه دار را نمیخواهیم. سید محمد محبوب بود زیرا صدای رادیکال همه آن انسانهای رنجدیده ای بود که آرزوهایشان و بیان حرف دلشان در وجود این شخص بزرگ تبلور پیدا میکرد. یکی از خصوصیات برجسته سید کمونیست دفاعش از برابری زن و مرد ،علیه زن ستیزی و قوانین ارتجاعی اسلامی بود،سید کمونیست دوست نزدیک و رفیق و عزیز جوانان و نوجوانان و زنان بود. امروز بعداز گذشت یک دهه از مرگش همه این انسانها ،این مبارزین وفعالین سیاسی و اجتماعی افتخار میکنند از اینکه آشنا و دوست و رفیق سید محمد بوده اند .
چرا “سید کمونیست”؟
خیلی ها فکر میکنند این اسمی است که ما روی این شخصیت عزیز گذاشته ایم،ولی بطور واقعی این اینگونه نیست بلکه تاریخی به همراه دارد. بعد از اصلاحات ارضی کذایی شاه آنچنانکه خودش تعریف میکرد سید محمد یکی از فعالین تقسیم اراضی مالکان در روستاهای منطقه بود ولی خیلی زود متوجه شد که این اصلاحات نه بر علیه ستم و زور و استثمار بلکه راهی است برای برده کردن جمعیت عظیمی از زحمتکشان و تبدیل کردنشان به برده سرمایه. تعریف میکرد “من متوجه شدم و با چشم خود دیدم که ‌همان خانها و اربابان دیروز زمین، امروز تبدیل به صاحبان سرمایه های بزرگ، صاحبان کوره پزخانه ها،شرکتهای بزرگ پتروشیمی،مالکان و صاحبان بنگاههای تجاری شدند و همان انسانهای شریفی که تا دیروز برایشان بیگاری وزمینهایشان را برایشان محصول خیز میکردند امروز به عنوان کارگران مزد بگیر در مقابل بردگی روزانه، مزدی ناچیز دریافت میکند”به همین خاطر و از همان موقع از طرف خانهای ایلخانی زاده اسم سید کمونیست را رویش گذاشتند،هر چند آنها به عنوان ضعف و عار این اسم را رویش گذاشته بودند ولی سید محمد همیشه با افتخار از کمونیست بودنش نام میبرد،سید محمد ،ساوک و نیروهای شاه را به دلیل اعتراضاتش متوجه خود کرده بود ،به همین دلیل همیشه تحت نظر و بارها مورد بازجویی و بازداشت قرار گرفت،در سال ١٣۴٩ به اتهام همکاری با شریفزاده و معینی ها و … بازداشت شد،ولی بعد از یک هفته آزاد شد.از این تاریخ مرتب تحت نظر و کنترل ساواک بود ولی سید محمد باز هم جسورانه به هر ظلم و زوری اعتراض میکرد. وجه مشخصه این دوره اش مسخره کردن آخوندها و ملاهای مداحگو و خانزاده های ستمگر بود برایشان جوک درست میکرد و در مجامع کوچک و بزرگ برای مسخره کردنشان با خنده و بزله خاصی که داشت برای مردم تعریف میکرد.آنها هم بعنوان تحقیر و بی احترام کردنش به سید محمد مگفتند کمونیست،که مایه افتخارش بود. در جریان هجوم ساواک به انقلابیون و مبارزین در سراسر ایران و خصوصا در کردستان و دستگیری تعداد زیادی از شهر بوکان سید محمد ‌هم بارها بازداشت ومورد بازجویی ساواک و ماموران اطلاعات قرار گرفت.خوب یادم هست بعد از این زندانی ها میگفت پسرم باید مواظب بود دیوار موش دارد موش هم گوش دارد،هر چند این جمله را بارها برای من تکرار میکرد ولی خودش ابدا آنرا رعایت نمیکرد.
شروع اعتراضات عمومی در سالهای ۵۵ و ۵۶ برای سید محمد فرجه ای بود که دوباره نقش ایفا کند، در اعتراضات اولیه این سالها هرچند مردم شرکت کننده هنوز خیلی کم بودند فعالانه شرکت کرد و در اوج انقلاب دیگر تبدیل به انسانی محبوب شده بود ،شخصیتهای برجسته آندوره شهر بوکان بیشترشان دوست ورفیقش بودند،هم سید محمد آنها را صمیمانه دوست داشت و همچنین آنها نسبت به ایشان علاقه ای خاصی داشتند،از این شخصیت ها میتوان به جرات از این عزیزان نام برد ،دکتر جعفر شفیعی، هاشم رضائی، رحمان حسین زاده ،حسین مراد بیگی،فاروق بابامیری ،عمر ایلخانی،سلیمان محمدی،کریم ایلخانی ،محمد امین حسامی و دهها انسان مبارز دیگر که در آندوره جزو فعالین و رهبران انقلابی مردم در شهر بوکان بودند.
بارها از فعالین و رهبران انقلابی ومحبوب در میان مردم اسم برده میشود به جرات میتوان گفت که سید کمونیست یکی از برجسته ترین این شخصیت ها بود.در دغدغه انقلاب و قیام علیه نظام شاهی سید محمد با توجه به دوستی و رفاقت قدیمی اش با فعالین کومه له به محض علنی شدن این سازمان به آن پیوست و مبارزه و اعتراض خود را به این سازمان پیوند داد و با شرکت در جلسات و سخنرانی های آنموقع و جمع آوری نیرو برای این جلسات و سخنرانیها در سطح شهر و روستاهای اطراف فعالانه میکوشید و همراه سخنرانان کومه له برای تبلیغ و تهیج مردم شرکت میکرد.
برای شرکت در راهپیمایی مردم شهرهای کردستان بطرف مریوان برای پیوستن به کوچ اجباری جزو اولین کسانی از شهر بوکان بود و در مقاومت ٢۴ روزه شهر سنندج فعالانه شرکت کرد. جزو فعالین تقسیم زمین در مجاور شهر بوکان بود که بارها از جانب خانهای ایلخانی موردتهدید قرار گرفت.با بیرون رفتن نیروهای مسلح و انقلابی در دوره اول اکثریت عظیمی از نیروهای جمعیتهای بوکان و سقزاولین جلسات تشکیل نیروی پیشمرگ کومه له را در زیر زمینی خانه سید محمد برگذار کردند. آنموقع رفیق جانباخته دکتر جعفر از تمام کسانی که از طریق جمعیت ها متشکل شده بودند تقاضای پیوستن به نیروی مسلح کو مه له را نمود. بعد از اشغال شهرهای کردستان سید کمونیست همچنان فعالانه به دفاع از انقلاب و مبارزه بر حق کارگران و زحمتکشان ادامه داد ،در اعتصابات و مبارزات کارگران کوره پزخانه های منطقه شرکت فعال داشت و به همین دلیل از جانب نیروهای حزب سرمایه داران کردستان حزب دمکرات مورد توجه قرار گرفت و با حمله یک نیروی بزرگ این حزب خانه اش را محاصره کردند و دست بسته دستگیر و به زندانش بردند،که با اعتراض کو مه له مواجه شد و بعد از یک هفته زندانی به وسیله هیئتی از کومه له از زندان آزادش کردند.
یکی از آرزوهای همیشگی اش یک حزب بزرگ واجتماعی کمونیستی بود وبا خبر دار شدن از اینکه حزب کمونیست ایران تشکیل میشود خودش رابه پایگاهای علنی و مقر مرکزی کو مه له رساند و از تشکیل حزب کمونیست ایران دفاع کرد. بعد ازتشکیل حزب کمونیست خود را عضو این حزب میدانست و فعالانه برایش کوشید. نقش برجسته اش در این دوره تبلیغ برای رادیوهای حزب ، باز پخش کردن اخبار و سیاستهای حزب بود برای اینکار شیوه خاصی داشت فوزیه حسامی همسر سید کمونیست میگوید: “صبح زود از خواب بیدار میشد و به تمام مغازه ها و دکانهای شهر سر می زد و از کمونیسم و حزب کمونیست و نیروهای پیشمرگ کومه له سخن می گفت” میگوید:”من همیشه میترسیدم که بلایی سرش بیاورند آخر نمیشود وقتی ملا حکومت میکند و بروی یقه هر ملا و آخوندی را بگیری و بر علیه اش حرف بزنی .من دوست داشتم سید محمد اصلا از خونه بیرون نرود”.
سید کمونیست در ایندوره بارها مورد تهدید قرار گرفت، بارها از طرف جاسوسان محلی گزارشش دادند و بارهها از جانب نیروهای مسلح و مزدور محلی مورد اذیت و آزار قرار گرفت. یک بار یک تیم بیست نفری از کردهای مسلح اسلامی خانه اش را در شب محاصره میکنند و بعدازاینکه دستگیرش میکنند به خانواده میگویند که اعدامش میکنند و به بیرون محل میبرند و تمام گروه ساعتها بر سرش تیراندازی هوایی میکنند. سید کمونیست دیگر با گذشت زمان آبدیده شده بود و در میان مردم احترامی خاص پیدا کرده بود ،همه دوستش داشتند و مورد احترام همه بود و حکومت اسلامی از وی وحشت داشت. با دستگیری و بازداشت بخش وسیعی از نیروهایی انقلابی در سال ۶٧ سید کمونیست هم دستگیر شد و همان موقع از طرف دادگاه اسلامی بعنوان محاربه باخدا و اسلام حکم اعدامش صادر شد ولی بعد از یک سال زندانی در جریان عفو عمومی خمینی از زندان آزاد شد. یکی از دوستانش که با هم در زندان بودند میگوید: سید محمد را بارها مورد شکنجه قرار دادند. یک بار در زمستان سرد ساعتها بدون تکیه به جایی و عریان روی یک پا در بیرون نگه اش داشتند. به سید محمد میگفتند شما فقط روی یک کاغذ بنویس که امام و جمهوری اسلامی خوب است ما آزادت میکنیم ولی ایشان میگفتند چرا دروغ بگویم و اینکار را نمیکرد .سید کمونیست وقتیکه از زندان آزاد شد جمعیت بزرگی به استقبالش رفتند و از بازداشتگاه بوکان تا خانه اش در روستای کوسته روی دستانشان گذاشته وبه زبان کردی شعار میدادند سید ما آزاد شد خوشامدی خوشامدی.
در جریان اختلافات درونی حزب کمونیست ایران بشدت نگران شده بود و با تشکیل حزب کمونیست کارگری همچنان به فعالیت با حزب کمونیست ایران پرداخت ولی در عین حال همیشه از سیاستهای کومه له وقت در دفاع از و نزدیکی با حزب دمکرات و احزاب کردی عراقی انتقاد داشت . بعداز یک دوره طولانی اولین باری که من با ایشان ملاقات داشتم در سال ١٩٩٩ بود که در شهر سلیمانیه به دیدار من آمده بود. از ما یعنی حزب کمونیست کارگری ایران سوالات زیادی داشت و همچنین انتقادات زیادی. در روزهای آخر دیدارش ما در خانه رفیق عبدالله محمود دعوت بودیم که ریبوار احمد و رحمان حسین زاده هم آنجا بودند. سید کمونیست همانجا با بزله و شوخی چنین گفت شما ها همه طرفدار منصور حکمت هستید و من هم طرفدار ریبوار احمد میشوم که ریبوار احمد هم باشوخی و بزله گفت سید جان من هم طرفدار منصور حکمت هستم. سید کمونیست در جواب گفت با توجه به این همه تبلیغات ناروا و بد سازمانهای ارتجاعی که در موردش گفته اند و شنیئده ام دوست دارم از طریق شما طرفدار منصور حکمت باشم. سید کمونیست در بازگشتش تعداد زیادی نشریات و کتابهای حزب کمونیست کارگری را همراه خود به داخل ایران برد.سید از این تاریخ مبلغ جسور و پر انرژی برای حزب ما بود. در مقابل مرتجعین و دروغ پراکنیهای جریانات ارتجاعی ناسیونالیست،مقابله میکرد و از اهداف و سیاستهای حزب بروشنی دفاع میکرد.
سال٢٠٠٠که برای بار دوم من در سلیمانیه بودم دوباره پدرم به دیدارم آمد. در جریان گشت در داخل شهر متوجه شدیم که جریانات اسلامی بر علیه تعدادی از زنان بی حجاب و پوشش اسلامی حمله ای سازمان داده اند و میخواهند با سنگ و هر چه در دست دارند به آنها حمله کنند،که سید کمونیست بر سر گاری چهار چرخی رفت و بر علیه این حرکت شروع به اعتراض و شعار دادن نمود. تعداد زیادی مردم دور ما جمع شدند و سید کمونیست همچنان که داشت به نیروهای ارتجاعی اسلامی حمله میکرد به احزاب حاکم اقلیم کردستان پرداخت گفت که این احزاب دست کمی از این اسلامیهای جانی ندارند. روز بعد این جریان تبدیل به یک اعتراض عمومی شد و حزب کمونیست کارگری عراق از آن دفاع کرد.هر جا که ارتجاع سر بر میاورد سید کمونیست در تقابلش حاضر بود و هر جا حرف از آزادیخواهی و برابری طلبی بود سید کمونیست نقش ایفا میکرد.
سید کمونیست تمام زندگیش را در آرزوی یک دنیای آزاد وبرابر بسر برد و برای آن کوشید ،آخرین بار که ایشان را حضوری دیدم اواخر ماه مارس ١٩٨٣بود .مرگ منصور حکمت وی را خیلی متاثر کرده بود و خیلی نگران بود در عین حال خوشحال بود که حزبی ساخته است که بنیان پایه های کمونیسم ویک جامعه آزاد و برابر است.
سید کمونیست میدانست بزودی مرگ بسراغش میاید از مریضی غیر قابل علاج رنج میبرد. در چندروزی که باهم بودیم بارها و بارها گفت من در زندگی همیشه در فقر بسر بردم و نتوانستم زندگی خوبی برای خانواده ام فراهم کنم ولی در عین حال به تمام زندگیم افتخار میکنم که هرگز برای هیچ ظلم و ستمی سر فرود نیاوردم و برای هیچ کدام از حکومتهای ارتجاعی و ظالم تعظیم نکردم .سید کمونیست بعداز بازگشتش به ایران فقط یک ماه زنده ماند و در تاریخ١٠ اردیبهشت
برای همیشه همه انسانهای شریف و آزاده راجا گذاشت و با زندگی وداع گفت.
سید کمونیست یک زندگی سخت همراه با زحمت و کار و در عین حال مملو ازاعتراض و مبارزه برای یک دنیای بهتر را سپری کرد.
در مراسم تشئع جنازه اش هزاران انسان آزاده و برابری طلب از تمام شهرهای کردستان و از دورترین نقاط ایران،از مشهد و زاهدان و شیراز و اصفهان و تهران شرکت کردند و بر مزارش گل ریختند و به یاد و در گرامی داشت سید کمونیست سخنرانی و شعر خواندند
گرامی باد یاد و خاطره های سید کمونیست
زنده باد سوسیالیسم
طه حسینی