مرحله جدید طرح امنیت اجتماعی و جنبش خلاصی فرهنگی

نوید مینائی

www.navidminai.wordpress.com

طرح دوم ارتقا‍‍ء امنیت اجتماعی با هدف تامین امنیت زنان از طرف پلیس در ایران به اجرا گذاشته می شود. احمدی مقدم گفته است این طرح برای این اجرا میشود که زنان در جامعه احساس امنیت بیشتری کنند چون در فصل گرما مردم بیشتر به خیابان ها می آیند و چون آنها توان دفاع از خود را ندارند احتمال ایجاد مزاحمت برای زن ها بیشتر است! در ضمن با فرقه های خرافی  که از غرب وارد می شوند نیز مقابله می کنیم همچنین با جوانانی که لباس های مد روز غرب و زیور الات استفاده می کنند و همچنین کسانی که با ظاهری مانکنی به خیابان می آیند برخورد خواهیم کرد. همچنین اعلام کرده اند اجرای این طرح ها بیشتر به صورت نامحسوس خواهد بود یعنی به جای اینکه نیروهای پلیس با چوب و چماق و اسلحه بالای سر مردم بایستند و مراقب حجاب زنان و مدل موی پسرها باشند مامورین خود را با لباس شخصی به میان مردم می فرستند تا مردم را ارشاد و کنترل کنند. گفته اند اگرتا حالا ۱۰ درصد نیرو را به کنترل نامحسوس اختصاص داده اند از این به بعد میخواهند هفتاد درصد اختصاص دهند.

اینکه چرا جمهوری اسلامی این چنین به جان جوانان و زنان و در سطح جامعه افتاده است را بارها گفته ایم، جمهوری اسلامی حکومتی به شدت بحران زده است. از روابط بین المللی اش گرفته که یا به جنگ و حمله نظامی تهدید می شود یا تحریم اقتصادی می شود، انتقاد نهادهای مدافع حقوق انسان برای رعایت نکردن حقوق انسانی و دستگیری و شکنجه و قتل فعالین اجتماعی و غیره را هم اضافه کنید. از طرفی با جامعه ایی سراپا اعتراض روبه رو ست که هر گوشه اش را که نشان بدهی اعتراض درش جاریست، از زنان و جوانان که مبارزه ایی هر روزه علیه حجاب و سایر مظاهر عقب ماندگی شرقی اسلامی در سطح جامعه دارند، تا کارگر و دانشجو و مدافع حقوق کودک و از طرف دیگر درگیری جناح های درون حکومتی که هر روز به هم چنگ و دندان نشان می دهند و به جان هم می افتند و تقصیر را به گردن یکدیگر می اندازند. این تصویر کلی از حکومت جمهوری اسلامی ست که بحران از سر و کولش بالا می رود. سرکوب و تهدید تنها راه حیات، و فقط حیات این حکومت است و نه با ثبات شدن و متعارف شدن با هر اتفاق میمون دیگری برای آن.

جدال اصلی و تعیین کننده اما در  این میان نه تحریم های بین المللی و نه دعوای جناح های حکومتی ست. جبهه اصلی نبرد برای تعیین تکلیف وضعیت در ایران جدال طبقاتی است که به صورت مبارزه کارگران با حکومت و همینطور مبارزه هر روزه زنان و جوانان و سایر بخش های معترض جامعه  با حکومت اسلامی در جریان می باشد. اگر جمهوری اسلامی بتواند در این عرصه پیروز شود،  پیروزی در سایر جبهه ها برایش به مراتب آسان تر خواهد بود. البته این عرصه های نبرد برای جمهوری اسلامی به هم مربوط هستند و از هم تاثیر می گیرند ولی عرصه تعیین کننده در  این میان همان مبارزه طبقاتی و جدال جنبش ها در جامعه است.

اجرای طرح جدید امنیت اجتماعی و اقدامات جدید پلیس از زاویه های دیگری نیز قابل بررسی ست. ادعای دلسوزی برای زنان و افزایش امنیت زنان آنقدر پوچ است که هیچ کس باور نمی کند. همه می دانند پلیس در ایران رسما عامل تهدید و مزاحمت است. جوانان که به واسطه امروزی بودنشان می خواهند شاد باشند و زندگی امروزی مطابق با فرهنگ غرب را تجربه کنند می دانند که معنی این امنیت چیست. جوانانی که میخواهند روابط آزاد داشته باشند، مدل مو و لباس شان را خودشان انتخاب کنند، آزادانه بخندند و شاد باشند با حکومتی طرف شده اند که حتی برای خندیدن و جمع شدن در کافی شاپ و خانه هم دستگیر می شوند. همه می دانیم با دیدین پلیس و ماشین هایش چطور همه احساس نا امنی می کنند. حتی کسانی که اکنون در اروپا و آمریکا زندگی می کنند و سرکوب و برحورد پلیس در ایران را تجربه کرده اند بعد از سال ها هنوز با دیدن پلیس یا هر مامور یونیفرم پوشی  احساس راحتی نمی کنند. این نشانه وحشت و نفرت از پلیس و ماموران حکومتی در ایران است. حالا این مامورین منفور و مزاحم ادعای ایجاد امنیت آن هم برای زنان را دارند. واقعا مسخره است!! ولی واقعیت همان بحران و بی ثباتی حکومت و سطح بالای اعتراضات جامعه و ناچار بودن حکومت به برخورد با مردم است.

مردم در ایران از ده ها سال پیش فرهنگ غرب را دوست داشته اند. هنرمندان و شیوه زندگی غربی را دوست داشته اند. این از مدل لباس پوشیدن و رفتارشان پیدا بوده و تا امروز هم همین طور است. مایکل جکسن و مادونا همیشه محبوب تر از بهشتی و طالقانی و خمینی بوده اند. ودرست به همین خاطر حکومت اسلامی همیشه تلاش کرده فرهنگ غرب را با بی بند و باری و بی عاطفه گی و غیره مجسم کند. و غرب زده را همیشه در تبلیغاتش به معنی بی عاطفه و بی غیرت و … نشان داده است. مخصوصا کسی که نمی داند چرا فلان مدل مو و لباس را انتخاب کرده است و از روی نادانی دنباله روی غربی هاست. در این طرح جدید هم اعلام شده جوانان نمی دانند این مارک لباس و زیور آلات معنی شان چیست و باید جلوی استفاده شان را گرفت.

ولی فرهنگ غربی چیست؟ مقابله با فرهنگ غربی به حکومت محدود نمی شود، طیف وسیعی از جمله بخشی ازروشنفکران و هنرمندان نیز با این پدیده مخالف هستند و آن را محکوم می کنند. معروف ترینشان جلال آل احمد است که هر کسی در ایران از دبیرستان دیپلم گرفته باشد با شاهکارهای او آشناست! فرهنگ غربی را من مجموعه ایی از دست آوردهای مردم در غرب می دانم، مثل برابری نسبی زن و مرد، آزادی در روابط شخصی و عدم دخالت هیچ کسی در آن، احترام به انسان و حیوان، احترام به هنر و علم و سایر دستاوردهایی که مردم در غرب و در راس آن طبقه کارگر طی سال ها مبارزه با حکومت های سرمابه داری به دست آورده اند. هر چند که همه این دستاوردها این روزها دوباره به خطر افتاده و حکومت ها در حال بازپس گیری شان هستند. (این نشان می دهد حکومت های سرمایه داری را هر چقدر هم مجبور به رعایت حقوق انسانی بکنیم تا دستش برسد به همین حقوق حمله می کند. یعنی برای تثبیت حقوق انسانی چاره ای جز به زیر کشیدن سرمایه داری نیست.) این دستاوردها که امروزه در مجموعه ایی به نام فرهنگ غربی شناخته می شوند همواره از طرف نیروهای مرتجع که عمدتا اسلامی-شرقی هم هستند مورد حمله قرار گرفته اندو دلیلش هم روشن است، وحشت شان از تغییر در جامعه و به زیر کشیده شدن بساط شان است. مبارزه مردم در غرب برای  به دست آوردن همین دستاوردها نیز با مقاومت دولت های سرمابه داری مواجه می شد. مردم در غرب برای ۸ ساعت کار در روز و ۲ روز تعطیل و گرفتن خدمات اجتماعی سال ها مبارزه کرده اند، زنان برای حقو
ق برابر و آزادی نسبی ای که امروز دارند سال ها با سنت ها و حکومت های طرف دار سنت ها جنگیده اند، و امروز این آزادی ها به دست اوردهای بشری تبدیل شده که مثل پیشرفت علوم مربوط به منطقه خاصی از دنیا و جغرافیای به خصوصی نیست و متعلق به کل بشریت است.

مسئله این است که با همه تبلیغات ضد غرب و فرهنگ غربی، با سال ها بمباران تبلیغاتی که از سن پایین برای بچه ها شروع می شود، جمهوری اسلامی با نسلی از جوانان طرف است که این فرهنگ را دوست دارند. دوست دارند روابط آزاد داشته باشند، دوست دارند و می خواهند بلند بلند بخندند، دختران و پسران دوست دارند دست هم را بگیرند و در خیابان ها مثل جوانان فرانسوی و سوئدی آواز بخوانند و برقصند و شاد باشند. نمی خواهند کسی برای شان مدل لباس تعیین کند. می خواهند در هر سنی که هستند بنا بر مقتضیات همان سن، خودشان را مطرح کنند و نمایش بدهند. در فرهنگ عقب مانده شرقی-اسلامی خود نمایی امر نکوهیده اییست. فروتنی و درگوشه ایی قایم شدن برعکس از محسنات به شمارمی آید. در حالیکه جوان امروز می خواهد خود نمایی کند و این حق اوست و در روابط آینده اش و بهبود روابط امروزش مهم و تعیین کننده است. حکومت از استفاده از این حق وحشت دارد و آن را برای مردم و جوانان محدود و نابود کرده است. چرا که استفاده از این حق به دنبالش مطالبات دیگری از جمله حقوق اجتماعی و اقتصادی دیگری می آید.

ولی معضلی که حکومت با آن در گیر است صرفا این نیست که جوانان این آزادی ها را میخواهند. بدون شک کمتر انسانی را در قرن ۲۱ می توان یافت که آرزو کند ای کاش آزادی اش را محدود کنند، ای کاش یک حکومتی باشد اتاق خوابم را هم کنترل کند و اگر سکس من خلاف میلش باشد من را سنگسارکند! این خواست هیچ انسان نرمال و امروزی ای نیست مگراینکه اینها را برای دیگران بخواهد! یا منافعش در گرو این محدودیت ها باشد و از آزادی وحشت داشته باشد. معضل جمهوری اسلامی دقیقا اینست که جوانان و زنان در ایران نه تنها این آزادی ها را می خواهند، بلکه این خواست را به یک جنبش اجتماعی وسیع با اعتراضات هر روزه تبدیل کرده اند. جنبشی که می شود اسمش را گذاشت "جنبش خلاصی فرهنگی". اعتراضات هرروزه زنان و جوانان بخشی از این نخواستن و قبول نکردن است که به صورت مبارزه با مظاهر فرهنگی حکومت نمایان می شود. در کشورهایی مثل عربستان هم حتما مردم و جوانان زیادی از قوانین اسلامی ناراضی هستند ولی هنوز این نارضایتی برعکس ایران به حرکت اجتماعی تبدیل نشده است. اگر خیلی مختصر بخواهم جنبش خلاصی فرهنگی را تعریف کنم می گویم "میل و اراده بخش قابل ملاحظه ایی از مردم در ایران برای رها شدن از شر فرهنگ شرقی-اسلامی و استفاده از آزادی بی قید و شرط بیان و اندیشه . خلاصی از شر فرهنگی که هر روز توسط حکومت اسلامی تولید و بازتولید می شود و نه تنها در ایران که هر جا که دستش برسد برایش سرمایه گذاری می کند. این میل و خواست و اراده در ایران تبدیل شده به اعتراضات اجتماعی که اشکال گوناگونی به خود گرفته و در عرصه های مختلف اشکال متفاوتی دارد. این میل و اراده در اولین مرحله می خواهد حکومت اسلامی را سرنگون کند". پرداختن به مسائل و مشخصات این جنبش عظیم اجتماعی از حوصله این نوشته خارج است ولی امیدوارم به زودی بشود بحثی حول آن داشته باشیم.

این جنبش و اعتراضاتش حکومت را به جبهه مبارزه ایی کشانده که به وسعت کل جامعه است. در جنبش خلاصی فرهنگی همانطور که حکومت با توده وسیع جوانان و زنان روبه روست همانطور هم امر سازمان یابی و تشکل این جنبش مشکل تر ست. ولی موضوعی که این روزها دارد به امر متحد کننده جوانان و مردم تبدیل می شود درست همین ایجاد مزاحمت برای جوانان و دختران است. نمونه هایش را در آریاشهر و کرمانشاه دیده ایم. باید این روحیه اعتراضی را گسترش داد و عمومی کرد. باید هرجایی پلیس برای کسی مزاحمت ایجاد کرد با اعتراض و برخورد عمومی روبه رو شود. روحیه اتحاد و همکاری باید بین مردم تفویت شود و عکس العمل طبیعی مردم در مقابل مزاحمت های پلیس اعتراض عمومی و متحدانه باشد. برای برچیدن طرح امنیتی اجتماعی رژیم متحد شد