فدرالیسم طرحی برای زنده نگه داشتن تخاصمات قومی

 مصاحبه ایسکرا با ناصر اصغری

ایسکرا: در مورد مسئله ملی و ستم ملی بحث زیاد است می خواهیم از زاوایای دیگری به این مسئله بپردازیم. حکمت سیستم فدرالیسم در چه چیزی است که جریانات مدافع آن به ادعای خودشان خواهان چنین ساختاری برای رفع ستم ملی هستند؟

ناصر اصغری: طرح فدرالیسم ظاهرا جواب به ستمی است که بر بخشی از مردم تحت عنوان ستم ملی می رود. ستم ملی یک واقعیت عینی در جوامع امروزه سرمایه داری است که در بسیاری از کشورها هنوز بخشی از مردم با آن درگیرند. مبارزه برای رفع ستم ملی یک مبارزه بر حقی است برای به دست آوردن حقوق پایمال شده. شاید ملموسترین این حقوق، حق تکلم به زبان مادری است که با پایمال شدن آن فرد اجازه ندارد حتی بطور طبیعی به زبان مادری خود با محیط پیرامونی اش تماس حاصل کند و در آن رشد کند. هر کس که در جائی مثل تبریز، سنندج، اهواز، ارومیه، گنبد کاووس و مهاباد و غیره به دنیا آمده باشد این موضوع را با پوست و گوشت لمس کرده است. منتها احزاب و جریاناتی که ادعای مبارزه برای رفع ستم ملی می کنند، لزوما در ادعایشان صادق نیستند. من بیش از این وارد این بحث نمی شوم.

اما حکمت امروزه طرح سیستم فدرالیسم برای مطرح کنندگان اش چیست؟ اجازه بدهید جواب این سئوال را با یک مثال بدهم. فرض کنید در شهری یک دشمنی دیرینه ای بین دو طیف از مردم که به دو ملت و قوم جداگانه ای منتسب شده اند وجود دارد و رهبران و حاکمان این شهر برای کاهش تلفات، و یا دور کردن این دو “مردم” یک دیوار فیزیکی بین این دو طیف می کشند. در کوتاه مدت شاید آمار تلفات کاهش بیابد، اما خود این دیوار نشانه این است که آنور دیوار دشمن در کمین توست! سالها سپری می شوند و نسلها می آیند و می روند و کسی قیافه فرد منتسب به قوم آنور دیوار را نمی بیند، اما افراد آنور دیوار همچنان دشمن می مانند! فدرالیسم در واقع حکم آن دیوار را بازی می کند.

فرق این موضوع با طرح سیستم فدرالیستی از جانب فدرالیست چی ها در ایران این است که آن دشمن و آن تنفر بطور واقعی نه وجود دارد و اگر تخاصمی هم اینجا و آنجا دیده شده است، ریشه تاریخی لاینحلی ندارد. بلکه اینها می خواهند آن دیوار را بکشند تا دشمن قومی و نژاد را زنده و ابدی بکنند! وقتی که کمونیستی در برابر این دشمن تراشی راه حل دیگری پیشنهاد می کند و این دشمن درست کردن و ابدی کردن خصومت و کدورتها را به انتقاد می گیرد، مورد حمله قرار می گیرد. نیروهای سهیم در کشمکشهای سیاسی ایران و بخصوص غرب و جمهوری اسلامی، فعلا منافعشان اینجوری است که به تخاصمات ملی و قومی دامن بزند.

ایسکرا: از نظر سیاسی و تاریخی تفاوتهایی مابین ساختارهای فدرالی فی احال موجود در بعضی از کشورهای غربی با آنچه که مدافعین فدرالیسم در جایی مثل کردستان ایران می خواهند بدست بیاورند وجود دارد. آیا شما به این تفاوتها نه از جنبه تئوریک مسئله بلکه بلحاظ سیاسی، اجتماعی و تاریخی قائل به این تفاوتها هستید؟

ناصر اصغری: سیستمهای موجود فدرالی با کمی تفاوت و کمی رقیق بودن این تنفر، در واقع نقش همان دیوار مثال بالا را دارند. دیدیم که چگونه در کشوری مثل یوگسلاوی این دیوار کشیدن‌های کذائی چه کشت و کشتار و خونریزی‌هایی را در خود ذخیره داشتند و چه قتل‌عامهایی راه افتاد.

ما در کنار نمونه یوگسلاوی، نمونه هایی مثل کانادا، آمریکا، سوئیس، آلمان و غیره را هم داریم که ظاهرا قضیه فدرالیسم در آنجاها به گونه دیگری است. وقتی که با فدرالیست چی های ایرانی بحث می کنید ظاهرا مدل نوع دوم را برای ایران می خواهند. من اطلاع دقیقی از نمونه های نوع سوئیس و آلمان ندارم؛ اما لازم است که درباره فدرالیسم در کانادا و آمریکا کمی صحبت کنیم که این حباب فدرالیست چی های ایرانی هم بترکد. ستم ملی در آمریکا هیچوقت حل نشد. در جنگهائی که انگلیس در آمریکا ـ در زمانی که این بخش از کره خاکی مستعمره انگلیس، فرانسه و اسپانیا بود ـ بر علیه اسپانیا و فرانسه به پیش برد و آن دو کشور را شکست داد، مناطق اسپانیائی زبان مثل ایالت فلوریدا و مناطق فرانسوی زبان بعنوان جزئی از ملزومات صلح به بریتانیا داده شدند. با شرایط سهیم شدن در قدرت زمانداران ایالات و مناطق به تصرف بریتانیا در آمده، زبان و فرهنگ فرانسوی و اسپانیائی کاملا حاشیه ای شد. هنوز هستند جاها و شهرهایی در ایالات متحده آمریکا که مردم آنجا ابدا انگلیسی نمی دانند و کودکان آنجا مثل کودکان کردستان چند سال اول را باید با زبان غیر از زبانی که با مادرش تکلم می کند، درس بخواند و کلی عقب می ماند.

بهرحال امروزه ایالات متحده آمریکا که یک سیستم فدرالی است، مبنای فدرالیسمش نه قومیت و نژاد، که مبنای آن ایالات است مثل هر استانی در ایران و پاکستان و یا سوئد و غیره. اما طرح فدرالی فدرالیست چی های ایران، مبنایش اقوامی است که قرار است بر مبنای آن ایران به چندین فدرال بر مبنای این قومیتها، مثل فدرال کردستان، فدرال آذربایجان، فدرال عربستان، فدرال بلوچستان و شاید یکی دو قوم ساختگی دیگر هم، می باشد. این همان دیوار کشیدنهایی است که تعریفش بالاتر رفت.

نمونه فدرال کانادا برای بحث امروز ما حتی آموزنده تر است. در کانادا ایالتی فرانسوی زبان داریم که خود را بر مبنای مدل اروپا و فرهنگ اروپائی تعریف کرده است. زبان رسمی این ایالت فرانسوی است اما هیچ انگلیسی زبانی و یا غیرفرانسوی زبانی احساس راحتی و امنیت در این استان نمی کند. مغازه ها قانونا حق ندارند تابلوهای انگلیسی بر درب مغازه هایشان نصب کنند. قریب به اتفاق مردم فرانسوی زبان این ایالت به زبان انگلیسی هم تسلط دارند، اما کسی جوابت را به انگلیسی نمی دهد. دولت فدرال این ایالت شرایط و فرهنگی را دامن زده و زنده نگه داشته است که هر کس فکر می کند آنور مرزهای این ایالت، فرانسوی زبانها را زنده زنده پوست می کنند و کبابشان می کنند! حالا چون اینها فعلا مثل ملا حسنی و حزب دمکرات کردستان در نقده شکم زنان حامله را پاره نکرده اند، ظاهرا این سیستم آنجا باید سرمشق مردم ایران باشد!

ایسکرا: هدف جریانات فدرال خواه ایجاد محدوده ای جغرافیایی و قومی است که بر بستر آن خود را به  قدرت و حاکمیت برسانند. برای مثال اگر اکثریت مردم کردستان ایران که این جریانات داعیه رفع ستم ملی بر آنها دارند خواهان سیستم فدرال مورد نظر آنان نباشند، فکر می کنید این جریانات دست از تلاش برای تحمیل ساختار فدرالی خود خواهند کشید؟ یا اینکه دنبال طرحهای دیگری خواهند رفت؟

ناصر اصغری: اینها به نظر من ظرفیت هر چیزی را دارند. هرچه فضای سیاسی آلوده باشد و ستم ملی تداوم پیدا کند، اینها میدان ابراز وجود برایشان باقی خواهد ماند. اما اگر ستم ملی جواب بگیرد، اینها هم مثل ویروسهایی که زمینه رشدشان خشکیده، زحمتشان را کم خواهند کرد. ما اینها را خوب می شناسیم و ظرفیتهای آدمکشی اینها را تجربه کرده ایم. کسانی که حاضرند بر تانکها و بمب افکنهای ناتو سوار شده تا راه نشانشان بدهند، با هر بادی موضع عوض می کنند. همین کسانی که امروز در کردستان فدرالیست هستند و در اتاق انتظار مأمور دسته چند کاخ سفید منتظر قرار ملاقات می نشینند، دیروز از سوسیالیسم نوع روسی حرف می زدند. اشتباه است اگر کسی فکر کند که اینها به آراء مردم کردستان مراجعه می کنند و بر مبنای این آراء تاکتیک و استراتژی تعین خواهند کرد. از ناتو خواستند برایشان “منطقه امن” ایجاد کند. پشت پرده و کاملا مخفیانه و بدور از چشم جامعه با مأموران رژیم اسلامی گفتگو کردند و سرشان را بر باد دادند. شما هیچوقت شاهد این نبوده اید که جلوی یک اعتراض مترقی در جامعه قرار گرفته باشند. در زد و بندهای آخوند و ملای ده دست داشته اند. بی حقوقی زن در آن جامعه مشکلشان نبوده. بی حقوقی کارگر در آن جامعه مشکلشان نبوده. هیچ اعتراض مدرن امروزی را نمی توان با اینها تداعی کرد. در اردوگاههایشان بر علیه همدیگر چاقوکشی کردند. می خواهم بگویم که اینها گامها از متد و شیوه هایی سالم که مردم در کردستان امروز سیاست می کنند، عقب هستند. اینکه اگر مردم دست رد بر طرحهای اینها زدند آیا باز هم به مزاحمتهایشان ادامه خواهند داد یا نه، من فکر می کنم که زمینه تلاشهایشان از بین می رود و اینها هم حاشیه ای می شوند. اما نباید ایجاد مزاحمت کردنهای آنها را به شیوه هایی دیگر ابدا دست کم گرفت!

ایسکرا: رفع ستم ملی و حل مسئله کرد دو موضوع جداگانه در یک کاتاگوری است. پاسخ شما به این دو جنبه از حل نهای مسئله ملی چیست؟

ناصر اصغری: ستم ملی در کردستان یک واقعیت تاریخی است که همچنان زندگی را بر مردم این نقطه از دنیا تلخ کرده است. این مسئله که هر گونه اعتراض به این موضوع را با سرکوبگریهای خونین روبرو ساخته است جامعه کردستان را در هر چهار پارچه ترکیه، ایران، عراق و سوریه از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نسبت به جاهای دیگر کشورهای مربوطه کلی عقب نگه داشته است. کردها قانونا در هیچکدام از کشورهای نامبرده بعنوان شهروندان برابر به حساب نمی آیند. یا ترکهای کوهی هستند، یا در شناسنامه هایشان رسما نوشته می شود که کرد (غیرعرب که شهروند درجه اول است) هستند؛ و یا در جائی مثل ایران بعنوان مردمانی که دارای لهجه هایی از فارسی و یا فرهنگ رشد نکرده فارسی قدیمی هستند که به مرور زمان قرار است از بین برود. همه اینها می خواهند بر این پافشاری کنند که تو با “شهروندان درجه اول” برابر نیستی و ما اربابان شما می خواهیم شما را به زور وادار به قبول این شرایطی کنیم که ما می خواهیم.

گام اول در برانداختن ستم ملی به وجود آوردن شرایطی است که همه انسانها دارای حقوقی برابر باشند. حداقل این شرایط به نظر من این است که قانونی باشد که همه شهروندان جامعه را در برابر قانون برابر بداند و این قانون را اعمال بکند. این اما با جامعه ای انسانی و سوسیالیستی گامها فاصله دارد، منتها گام مهمی است در راه بر انداختن ستم ملی. تا این مسئله حل نشود و ستم ملی همچنان تداوم داشته باشد، شاهد سر بر آوردن جریانات قوم پرستی خواهیم بود که حاضرند برای سهیم شدن در قدرت دست به هر جنایتی بزنند.

اشاره به نکته دیگری شاید در خلال جواب به همین سئوال لازم باشد. در این میان معمولا چنین به نظر می رسد که نیروها و جریانات ناسیونالیست و قوم پرست نمایندگان مردم کرد زبان هستند و جریان و حزب دیگری مشغول مبارزه برای رفع ستم ملی نیست. هر انسانی که روزانه نیم ساعت صرف خواندن اخبار و مسائل روز بکند، می داند که در عالم واقع چنین نیست. اما چنین به نظر می رسد برای اینکه اینها برای سهیم شدن در قدرت حاضرند با دولتها زد و بند بکنند و زیر نورافکن قرار بگیرند بدون اینکه امتیازی واقعی به خود مردم کرد زبان داده شود. واقعا باندی که در بین نیروهای سیاسی در کردستان ایران به نام “زحمتکشان” شناخته شده است، چقدر در جامعه کردستان ایران ریشه دارد و چقدر به حتی پیش پاافتاده ترین مطالبه مردم کرد زبان ربط دارد که رادیو و تلویزیون آمریکا و بی بی سی و حکومت کردستان عراق آن را جا و بیجا زیر نورافکن می گیرند؟! اینها نمایندگان منافع دولتهایی هستند که جیره این رسانه ها را می دهند. اینها (“زحمتکشان” و امثالهم) حاضرند به کثیف ترین اعمالی تن بدهند که هیچ سربازی از ناتو و جاسوسی از CIA حاضر نیست به آن تن بدهد. واضح است که اینها بجای نیروهایی مثل حزب کمونیست کارگری ایران و کومه له و حزب کمونیست کارگری کردستان و غیره زیر نورافکن بی بی سی و مام جلال قرار خواهند گرفت. اگر جور دیگری بود جای تعجب داشت.