دو شعر از پیِر رِوِردی

“دو شعر از پیِر رِوِردی”

ترجمه از: زهره مهرجو

۱۰ آوریل ۲۰۱۳

 

۱) “راز”

“ناقوسِ خالی،

پرندگان مرده،

در خانه ای که در آن؛

همه چیز به خواب فرو رفته اند..

نُه ساعت تمام!..

جهان در خاموشی است..

گوئی کسی مُرده..

درختان انگار که لبخند می زنند..

در انتهای هر برگی،

قطرۀ آبی آویزان است..

ابری از آسمانِ شب می گذرد..

در آستانه دری،

مردی آواز می خواند..

پنجره ای –

بی صدا گشوده می شود!..”

۲) “شگفتی از بالا”

“درها در انتهای راهرویی،

باز می شوند..

اتفاقی شگفت انگیز؛

عابران را انتظار می کشد..

شاید بتوان در آنجا دوستانی را یافت…

چراغی را –

که کسی روشنش نمی کند؛

و چشمان پرفروغ و

بی همانند تو را!..

*   *   *

ما با پاهایی برهنه؛

از پلکان پائین می رویم..

آخرین نفر که از راه می رسد،

سارقی است که دیگر،

هیچکس انتظارش را نمی کشد..

ماه خود را،

در سطل آبی پنهان می کند..

فرشته ای بر روی بام،

با حلقه ای در حال بازی است…

خانه در هم فرو می ریزد!..

*   *   *

در رودخانه آوائی موج می زند..”

منابع دیگر:

“هشت شعر از پیِر روِردی – ترجمه از تام هیبارد”:

http://www.thepeoplesvoice.org/cgi-bin/blogs/voices.php/2007/08/10/eight_poems_by_pierre_reverdy

“زندگی، جسم – شعری از پیِر رِوِردی”، ترجمه از زهره مهرجو:

http://rowzane.com/component/content/article/86-am-maqalat/12821—-q——q.html