خطر خط رویزونیسم و رفرمیسمی هرگز از بین نمی رود! این خطر ناگزیر، دانمی و همیشه گی است!

خطر خط رویزونیسم و رفرمیسمی هرگز از بین نمی رود! این خطر ناگزیر، دانمی و همیشه گی است!

رویزیونسم در اشکال مختلف همواره قد الم می کند و خطر آن از دیروز کمتر نشده و نخواهد شد.

نباید تمرکز سیاسی و-ایدئولوژیک خود را فقط بر سر مرزبندی با رویزیونیسم توده- اکثریتی گذارد! تاکید یکجانبه بر مرزبنید با این یا آن و صرفا یکی از اشکال رویزیونیسم خود یک انحراف عمیق رویزیونیسمی است. چه بسا صرف تمرکز یکجانبه در مرزبندی با یک نوع خاص رویزیونیسم همچون توده-اکثریتی های خائن ما را از رویزیونیسمی که در نزدیکی ما و یا حتی در بطن خود ما ( افراد، احزاب و سازمانها) موجود است، برهذر می کند!

روشن است که تلاش های رویزیونیسم به آن شکل کهن دیروزین و یا مثلا به شکل و در محتوای آشکار دیدگاه خائنین حزب توده و اکثریت در حمایت از “رژیم خمینی ضد امپریالیسم” امروزه تا حد نسبی ولی نه مطلقا و کاملا با شکست مواجه شد. اما جنبش کمونیستی ایران با خامی و به دلیل توهمات خرده بورژوازیش در افشای آنچنان بسته بندی آشکار رویزیونیسم تودهی-اکثریتی خود نیز از راه دیگری به همان توهمات و ترهات رویزیونیسمی پا داد و آنرا تحت عناوین مختلف تئوریزه نمود.
فراموش نکنیم که شوربختانه اکثریت گروه ها، اتحادیه ها و سازمان های منتسب به جنبش کمونیستی ایران در دوران ابتدای انقلاب با حمایت از “رژیم خرده بورژوازی سنتی ضد امپریالیسم” خمینی به رویزیونیسم پنهان بسته بندی شده تحت عنوان پیشروی انقلاب اما در حقیقت به قول لنین “تطبیق حاصل کردن با حوادث روز”( ریزیونیسم-اکونومیسمی یا به دنبالچه مبارزات خود انگیخته تبدیل شدن و به یک کلام به رفرمیسم درغلطیدن) در غلطیدند! جریان گروگانگیری سفارت آمریکا “دانشجویان ضد امپریالیستی خط امام” را با تئوری بافی های رویزیونیسم و عمیقا با دیدگاه غیر کمونیستی و غیر علمی مورد حمایت دو آتشه قرار دادند! از جنگ ارتجاعی ایران و عراق به خاطر برداشت های غیر کمونیستی و غیر علمی از تحلیل طبقاتی رژیم جمهوری اسلامی به نفع رژیم خمینی پشتیبانی نمودند و دفاع آتشینی از “مام وطن” در مقابل یورش امپریالیسم جهانی از طریق رژیم صدام را با دیدگاه عمیقا ناسیونالیستی و ضد انترنایسونالیسم پرولتری از طریق شرکت در جنگ دفاع نمودند، خود هیزم بیار این جنگ ارتجاعی بین بینادگرایان جمهوری اسلامی ایران و امپریالیسم جهانی ( به رهبری امپریالیسم آمریکا) شدند و بر آتش جنگ افروزی، به جای پیشبرد وظیفه کمونیستی و استقرار جامعه نوین سوسیالیستی و در قدم اول سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی، افزودند! این دیدگاه رویزیونیسمی چیزی بجز همان انحراف “هدف نهایى هیچ، جنبش همه چیز” نبود!

این رویزیونیسم که در بسته بندی “کمونیسم انقلابی” از طرف سازمانها، اتحادیه ها و گروه های کمونیستی عنوان شد خطرش از آن نوع رویزیونیسم توده ای-اکثریتی کمتر نبود. و صدمات زیادی بر پیکر جنبش کمونیستی ما نواخت و باعث خلع سلاح سیاسی- ایدئولوژیک معین بخش عمده ای از جنبش کمونیستی در مقابل ضد انقلاب رژیم جمهوری اسلامی شد! که نتیجه عملی خود را در عدم آمادگی تشکیلاتی، سیاسی و ایدئولوژیک در مقابل یورش نهایی نظام دولتی ارتجاع برای سرکوب همه جانبه و تعیین تکلیف با نیروهای انقلابی و بخصوص کمونیستی به نمایش گذارد. امروزه در شرایط مشخص کنونی سوای خط ارتجاعی و آبرو باخته ی رویزیونیسم توده-اکثریتی نیز در درون جنبش کمونیستی همان انحرافات رویزیونیسمی به نوع دیگر سربلند نموده است!!! و با تئوری بافی های غیر کمونیسم و غیر علمی در بسته بندی های متفاوت ارائه می شود. منظور من فقط مرزبندی با رویزیونیسم پوپولیستی حزب کمونیست کارگری (حککا)، حزب اتحاد کمونیست کارگری ( یا حزب حکمتیست) و یا خط سیاسی رفرمسیم- رویزیونیسمی راه کارگر ( دیدگاه و خط سیاسی-ایدئولوژیک عالب بر هر دو دسته ی کمیته مرکزی و هیئت اجرایی راه کارگر، رویزیونیسم و رفرمیست می باشد) به طور مشخص نیست. کم نیستند احزاب و سازمان هایی که همواره خط ضد کمونیسم “حککا” و یا یک گروه از سازمان “راه کارگر” ( هیئت اجرایی) در اتحاد با بخش دیگر سازمان راه کارگر (کمیته ی مرکزی راه کارگر) را بطور ابزارگرایانه و (انتخابی) و به خاطر منافع خطی (حقیقت طبقاتی!) و شرایط “ویژه”، “افشاء” نموده اند ولی خود در پیچ و خم های انقلاب کمونیستی با دگم اندیشی و پراگماتیسم بر سر همان مسائل مورد مشاجره در مرزبندی با حککا و هیئت اجرایی راه کارگر، مواضع ضد انقلابی رفرمیسم- رویزیونیسمی اتخاذ کرده اند!!! مواضع احزاب و سازمان های شرکت کننده در کارزار ایران تریبونال و اتحاد های کاذب شان را به یاد آوریم، که دقیقا بیان کننده ی چنان دیدگاه انحرافی رویزیونیسمی است!

لنین در مورد سیاست رویزیونیسمی و خطر سربلند کردن رویزیونیسم در هر شرایط مشخص چنین می گوید:

>> رویّه رویزیونیسم نسبت به هدف نهایى نهضت سوسیالیستى مکمل طبیعى تمایلات اقتصادى و سیاسى آن شد. “هدف نهایى هیچ، جنبش همه چیز” – این کلام قصار برنشتین ماهیت رویزیونیسم را بهتر از بسیارى مباحثات طولانى بیان مینماید. سیاست رویزیونیستى عبارت است از تعیین روش خود از واقعه‌اى تا واقعه دیگر، تطبیق حاصل کردن با حوادث روز و با تغییرات وارده در جزئیات سیاسى، فراموش کردن منافع اساسى پرولتاریا و خصائص اصلى کلیه رژیم سرمایه‌دارى و کلیه تکامل تدریجى سرمایه‌دارى، فدا کردن این منافع در مقابل منافع آنى واقعى یا فرضى، و از خود ماهیت این سیاست هم آشکارا برمیآید که میتواند شکلهاى بینهایت گوناگونى بخود بگیرد و هر مسأله‌اى که تا حدى “تازگى” داشته باشد و هر تغییرى در حوادث که کمى غیر منتظره و پیش‌بینى نشده باشد، ولو فقط سر موئى و براى مدت کاملا کوتاهى مشى اصلى تکامى را تغییر داده باشد، ناگزیر و همیشه موجب پیدایش انواع مختلف رویزیونیسم خواهد گردید.
….
مبارزه ایدئولوژیک مارکسیسم انقلابى با رویزیونیسم در پایان قرن نوزدهم فقط پیش‌درآمد مبارزات عظیم انقلابى پرولتاریاست که علیرغم تمام تزلزلات و ضعف عناصر خرده بورژوا در راه پیروزى کامل هدف خود به پیش میرود. >>

برهان عظیمی

هفدهم فروردین ۱۳۹۲ برابر با ششم آوریل ۲۰۱۳