نقش اتحادیه ها وسندیکاهای کارگری در جهان امروزونگاهی به تصمیم سندیکای شرکت واحد

بحران اقتصادی سیستم سرمایه داری جهانی در سال ۲۰۰۸ بحرانزا بودن مداوم ولی با فازهای کوتاه نشاندهندۀ این حقیقت است، که سرمایه در بعد جهانی در متزلزل ترین شرایط خود بسر می برد، به باور من اگر گرایشات درون جنبش کمونیستی مملو از گرایشات استالینیسم ،مائوایستم و ترتسکیستی نبود، ما از سالهای بعد از متلاشی شدن بلوک شرق و مرگ سرمایه داری دولتی از یک سو، و ازسوی دیگرحمله سرمایه داری غرب به دست آورد های طبقۀ کارگر در اروپا، ما مواجه با اعتصابها عمومی وتعرضی ، تظاهرات های عظیم، اشغال کارخانه ها وگروگان گیری کارفرما ها در کشور های مختلف جامعۀ مشترک اروپا یعنی باجهت گیری شرایط انقلابی روبرو می شدیم . توضیح کوتاه این وضعیت به روشن شدن بیشترمسائل نامبرده کمک خواهد کرد ، که چگونه چپ سنتی واتحادیه های کارگری بخاطر منافع وگرایشات انحرافی خود وضعیت های انقلابی ممکن را در اروپا به انحراف کشانده اند. وضعیت بعد از فرو پاشی بلوک شرق بدین شکل جلو رفت ،که در بلوک غزب ما با بالاگرفتن مبارزۀ طبقاتی طبقۀ کارگر مواجه میشویم. کارگران فرانسه در سال ۱۹۹۵ با اعتصاب وتظاهرات های گستر دۀ خود اکثر راه های اقتصادی منتهی به شهر ها واز جمله راه های منتهی به پاریس را بستند که آوای جهانی به خود گرفت، چنا نکه اکثر کار گران و بخصوص کار گران آلما ن حرکت کارگران فرانسه را بعنوان عملی انقلابی ومثبت یا د می کردندو هنوز هم از آن یاد می کنند. در این راستا کامیون داران فرانسه به اعمال رادیکالتری دست زدند و تما م اتوبانهایی که به کشور های اطراف فرانسه منتهی میشد را بستند و می شود گفت که کار گران با عمل انقلابی خود فرانسه را در محاصرۀ خود داشتند . رهبران اتحادیه ها وسندیکا سعی در گسترش وردیکالیزه کردن اعتصابات نکردند، بلکه سعی کردند که اعتراضات طبقه کارگررا در چهار چوبۀ سیستم سرمایه دار مهار ومحدود نگه دارند وچپها هم فراتر از این روند نبودن. هم زمان با اعتراضات طبقۀ کارگر آلمان خبر در گیریهای کارگران کرۀ جنوبی با پلیس که به مدت یک هفته طول کشید در رادیو وتلویزیون پخش ودر روزنامه درج می شد. در بلژیک بیش از ۳۰۰۰ کارگر کارخانۀ رنو را به اشغال خود در آوردند. در آلمان هفته ها بود که کارگران معدن با اعتصاب وتظا هرات خود با طبقۀ سر مایه دار در گیربودند. می بینیم، که فصل جدیدی از شکل و نوع مبارزۀ طبقاتی در کشور های صنعتی جهان بخصوص آلمان باز شده بود که کما کان ادامه دارد.کارگران معدن در ۱۴٫۰۲٫۱۹۹۷ بین شهر های اسن و بوخوم آلمان دست در دست هم زنجیری به مسافت ۹۳ کیلومتر تشکیل دادند. کارگرا بوسیلۀ ۱۴۰۰ اتوبوس به محل های مقرره منتقل شدند .تعداد کارگران شرکت کننده بیش از صد هزار نفر بودند. هم زمان با اعتصاب و تظاهرات کارگران معدن ایالت نوردراین وستفالن آلمان درروز جمعۀ ۷ مارس کارگران کارخانۀ رنو در بلژیک دست به تظاهرات میزنند وهم زمان کارگران رنو در کشورهای اسپانیاوفرانسه به پشتیبا نی از کارگرا ن بلژیک به مدت یک ساعت اعتصاب می کنند. گزارش وتجذیه وتحلیل این حرکت کارگری از حوصلۀ این نوشته خارج می باشد، من بعدا در این زمینه می نویسم. اما عکس لالعمل جریانات چپ چنین بود: جریانات وابسته به بلوک شرق مثل همیشه با دفاع از سران رفرمیست اتحادیه با نقد های آبکی ومثل همیشه در راستای گرایش سوسیال دمکراتها بود.بخشی از ترسکیستهای طرفدار انترناسیونال چهار شعار همیشگی خودرا یعنی شعار اعتصاب عمومی را می دادند. ترسکیستهای طرفدار تونی کلیف یعنی طرفداران حزب سوسیالیست انگلیش در واقع از نظر تاکتیک دو گرایش بودند یکی معتقد به تبلیغ وسیع بر ضد رهبران بوروکرات اتحادیه ودیگر گرایش(انترناسیونالیستها) معتقد به کار تئوریک وکار ترویجی در بین کارگران بودند. اساسا گرایشات تروتسکسم معتقند که مشکل اساسی طبقۀ کارگر رهبران بوروکرات آنها هستند که کارگران را از عمل وحرکت رادیکال باز می دارند. واما نگاه وعمل چپها واتحادیه های کارگری در بعد از بحران ۲۰۰۸ هم فرقی با بینش آنها در گذشته ندارد. از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ به بعد ما مواجه با اعتصابهای مکررعمومی در اکثر کشور های اروپایی مثل یونان،اسپانیا پرتغال و ایتالیا می باشیم. اما هم چنانکه انتظارش می رفت بر اساس حاکم بودن افکار سنتی کلاسیک براحزاب، سازمانها وگرایشات درون جنبش کارگری اروپا وهم چنین نداشتن کارآیی لازم ظروف مبارزاتی کارگران مثل سندیکاها واتحادیه های کارگر، نیروی این جنبش بوسیلۀ ظروف مبارزاتی نام بردۀ فوق بدلیل نداشتن کارآیی لازم به بیراهه کشیده شده ومشود. شرایط ووضعیت موجود به مارکسیستها نشان می دهد، که ظرفهای مبارزاتی موجود جواب جنبش مبارزاتی طبقۀ کارگر جهانی را نمی دهد ونشانداده شده که احزاب، سازمانها واتحادیه های کارگری موجود فقط توان مبارزۀ رفمیستی واصلاح ساختار سیستم سرمایه داری دارند ونه بیشتر. نیروهای فوق توان وافق تغییرسیستم سرمایه داری را بوسیلۀ انقلاب سوسیالیستی ندارند وبی کفایتی خودرا در پروسۀ مبارزاتی طبقۀ کارگر دراقصا نقاط دنیا نشان داده اند . برخورد وجاروجنجال چپ های سنتی که در بر خور به آقای اسانلو وسندیکا شرکت واحد می شود، همین بی کفایتی را در جنبش چپ ایران نشان میدهد.

تا کنون نوشته ها وعکس العمل های مختلفی از جانب افراد، سازمانها واحزاب چپ خارج از کشور نسبت به اخراج آقای اسانلوازهیئت مدیرۀ سندیکای شرکت واحد نوشته شده است. برخی از سازمانها وافراد چپ قبل از اینکه به تحقیق بپر دازند وکنه قضایا را روشن کنند به قاضی می روند. اما بر کناری آقای اسانلو چپ های سنتی را شوکه کرده. اساسا جنبش چپ سنتی تا آنجا پیش مروند، که رهبر یا لیدر در موارد زیادی جانشین خود را هم تعیین مکنند. اینکه عمل دمکراتیک هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد را مشکوک نا رفیقانه و دیگری غیر انسانی و عده ای منطقی می بینند موضوع عجیبی نیست، زیرا حرکت اینها منطبق بر کیش شخصیتی است که به مفهوم ایدئولوژی بر اکثر این سازمانها حاکم است. در صورتیکه هر سازمان غیر بوروکراتیکی می تواند مسؤول تیم ویا سازمان خودرا تعیین ویا بر کنار سازد. من به سهم خود تصمیم هیئت مدیره را قبول دارم ، وآرزوی موفقیت در مبارزه وادامه کاری آنها را در جهت منافع طبقۀ کارگر دارم . سندیکای شرکت واحد سازمانی است که بوسیلۀ کارگران این واحد برای گرفتن حقوق اقتصادی وحقوق تعرفه ای خود تشکیل شده است و مشخص است که یک سازمان رفرمیستی است ، که با وجود قوانین حاکم در سیستم سرمایه داری جمهوری اسلاامی برای برسمیت شناختن خود مبارزه می کند. اما ما فعالین کارگری خوب میدانیم که با اتحادیه ها و سندیکا ها واعتصابات متوالی بوسیلۀ این ظروف تشکیلاتی نمی توان انقلاب اجتماعی کرد و نمی توان ماشین دولتی را در هم شکست ودر کل سیستم سرمایه داری را نابود نمود. ابزار واعمال نام برده فوق کافی نیستند. در این راستا اگر طبقۀ کارگر می خواهد با حکمیت اجتماعی شوراهای خود سیستم سرمایه جهانی وکار مزدی رانفی کند، اتحادیه ها وسندیکا ها جوام گوی این امر نیستند و باید در پروسۀ مبارزۀ خود، به آلترناتیوهای دیگر طبقۀ کارگر انقلابی مثل، کمیته های اعتصاب ، مجمع عمومی و شوراهای انقلابی طبقۀ کارگر که کار آئی خود را در همۀ انقلابات جهان نشان داده است توجه کنند . انگلس در وضع طبقۀ کارگر در انگلستان صفحه ۱۶۰ مینویسد:( والبته در عین حال آنها را وادار به این اعتراف می کند ، که برای در هم شکستن حکومت بورژوازی چیزی بیش از اتحادیه ها واعتصاب ها ضروری است. اما آنچه که به این اتحادیه و اعتصابهائی که بر پا می دارند اهمیت واقعی می بخشد این است که آنها اولین کوشش کارگران برای نفی رقا بت اند. پیش شرط آنها این آگاهی است ، که سلطۀ بورژوازی تنها بر رقابت بین خود کارگران استوار است ، یعنی بر تفرقۀ کارگران ، بر تناقض تک تک کارگران با یکدیگر) اما مسئلۀ بعدی اینست که وقتی از سوی نیروهای چپ در بارۀ اتحادیه ویا سندیکا ها نوشته ای منتشر می شود،گو این که گرایش فکری اتحادیه ها و سازمانهای کارگری تاریخا تغییر نا پذیرند ، در صورتی که اینطور نیست.در واقع در چگونگی عمل و شیوۀ نگرش اکثر فونکسیونر ها و سران اتحدیه های کارگری وسندیکا ها از اواخر قرن بیستم به بعد جانب تثبیت سیستم سرمایه داری و نه تغییر سیستم را انتخاذ نموده اند ، که این امر در خواستگاه آنها چه در تعرفه ها ویا نقد شروط کار اساسا رول واسطه بین کار گر و کارفرمایان را بازی کرده ا ند و می کنند(خود من حدودا ۲۰سال است که در شورای کارخانه واتحادیۀ متال فعال هستم واگر فشار از پایین ویا از سوی غیر فونکسیونر ها نباشد مما شات آنها با اتحادیۀ کارفر ماها بیش از این خواهد بود) اساسا فونکسیونر برمبنای تقسیم کاری که از سوی سران اتحادیه انجام می شود، افراد انثخاب شده حرفه ای برای اتحادی کارمی کنند وهر فرد مسئول بیش از ۲۰ تا۱۰ کارگاه وکارخانه یعنی مسئول ۵۰۰۰تا ۱۰۰۰۰ کارگر می شوند وتماما در رابطه با قراردادهای کاری وتعرفه با کارفرما در حال بحث وگفتگو هستند. نتیجه هم این بوده وهست، که خود طبقۀ کارگرهم به این سازمان فقط وفقط بعنوان یک سازمانی می نگرد، که بیان نبسی خواسته های اقتصادی آنها را بعهده می گیرند ونه بیشتر. خود کارگران در اروپا و بخصوص در آلمان از اتحادیه های کارگری این انتظار را ندارند ، که اتحادیه ها بتوانند تغییرات زیادر در سیستم سرمایه داری بوجود آورند. اتحادیه های امروزی با اتحادیهای اواخر قرن نوزده هم تا اواسط قرن بیستم فرق زیادی دارد . سران اتحادیه های کارگری مبنای تاکتیک و استراتژیشان نفی کار مزدوری ویا نابودی سیستم سرمایه داری نیست، بلکه مبنای کار وهم وغم آنها تعادل بخشید ن به این سیستم است. واقعیت هم در این است، که مگر ونابودی خودرا با مرگ و نا بودی سیستم موجود حتمی میدانند. نتیجه هم این شده است، که بدنۀ این سازمانها مثل سازمانهای چپ سنتی در حال ریزش مداوم است. ضمنا هنگامی که ما به نقد وبررسی اتحادیه ها ویا سندیکاها می پردازیم با ید به چگونگی وشرایط به وجود آمدن آنها چه از لحاظ زمانی وچه مکانی توجه کنیم . اتحادیه های کارگری از نظر تاریخی تغییرات زیادی نسبت به قرن های گذشه داشته اند واین امر مهم است، که سازمانهای کارگری در چه شرایط اجتماعی به وجود آمده باشند..مثلا اگر اتحادیه ویا سندیکایی از دل اعتصابهای متوالی کار گران بوسیلۀ خود کارگران به وجود آمده باشد ، مسلم است که این اتحادیه بنا به شرایط به وجود آمدنش خواسته ها وحیطۀ عملکردش با اتحادیه ای که در شرایط آرام به وجود می آید فرق می کند. انگلس در صفحۀ ۱۶۴ وضع طبقۀ کارگر در انگلستان می نویسد : (کثرت غیر قابل تصور این اعتصابات به بهترین وجهی ثابت میکند ، که جنگ اجتماعی تا چه حد بر انگلستان سایه انداخته است.هفته ای ، آری حتی روزی نمیگذرد ، که در اینخا ویا آنجا اعتصابی رخ ندهد . یکبار بخاطر کاسته شدن مزدها ، بار دیگر بخاطر ممانعتی که از افزایش مزدها میشود ، باز بار دیگر بخاطر اشتغال اعتصاب شکنان ، به علت عدم چشم پوشی از سؤ استفاده ها ویاترتیبات نا روا ، بخاطر ماشین آلات جدید ودیگربار بخاطر صدها دلیل دیگر، البته این اعتصابات هنوز زدو خورد های جلوداران وگاه هم پیکارهائی شایان توجه اند ، آنه هیچ تعیین وتکلیفی نمیکنند ، ولی دلیی قاطع اینند ، که پیکار نهائی پرولتاریا و بورژوازی فرا میرسد ، آنها آموزشگاه های جنگی کارگرانند وکارگران درآن خودرا برای پیکار بزرگ آماده میکنند). نمی دانم که چه زمانی برای سازمانهای چپ سنتی ثابت می شود کهّ سندیکا ها واتحدیه های کارگری خواهان انقلاب وتغییر ریشه ای سیستم سرمایه داری نیستند ، البته ضد تشکیل اتحادیه ها ویا سندیکا ها نیستم ، بوجود آمدن ویا تشکیل سازمانهای کارگری فقط بنا به تصمیم خود کارگران به وجود می آید ولی همانطوری که در فوق بیان شد کافی نیست. امروزه ودر شرایط امروزی ایران ویا کشورهایی ،که رژیم دیکتاتوری سرمایه بر آنها حاکم است ، تبلیغ سندیکا ویا اتحادیه نمودن چند قد می به عقب خواهد بود . فعالین کارگری زمانی فعالین کارگری هستند که به سیستم هجوم ببرند آن را نقد کنند وچگونگی وشیوۀ نابودی سرمایه داری در بین طبقه تبلیغ و ترویج کنند .اعتصاب عمومی سالهاست ،که شعار چپ ها در اوروپا بوده وهست، اما همچنانکه خیلی از فعالین کارگری اطلاع دارند، در اکثر کشور های اوروپا یی اعتصابات عمومی شده ومی شود، ولی هنوز در فکر تغییر سیستم سرمایه به وسیلۀ انقلاب نیستند ، زیرا سران اتحادیه ها وسندیکا ها خودرا نمی خواهند خارج از سیستم سرمایه داری بینند ، بلکه خود را جزئی از سیستم سرمایه داری میبینند ومی خواهند فقط این سیستم را در حالت تعادل نگهدارند. اینکه خود کارگران در شرایط مشخصی اتحادیه ها وسندیکاها را به عنوان وسیله وظرفی برای مبارزۀ اقتصادی خود انتخاب می کنند، این یک بحثی است که به مبارزۀ طبقۀ کارگردرون سیستم سرمایه داری می گنجد ، که باید بحثش را در رابطه با مبارزۀ ابتدائی طبقۀ کار گر در بدو بوجود آمدن سرمایه داری وحاکمیت آن در کشور های متفاوت انجام داد . واین امر بدین مفهمو نیست ،که طبقۀ کارگر بخواهد سازمانها یی را مثل اتحادی ویا سندیکا هارا بدون تغییر ومادام العمر از آن دفاع و حراست کنند. طبقۀ کارگر نمی تواند درپروسۀ مبارزۀ طبقاتی خود از ظروف ویا سازمانی استفاده کند که نه باعث پیشرفتش به جلومیشود ونه چشم اندازی هم در این زمینه داشته باشد. بنظر من جنجال پیش آمدۀ امروزۀ سندیکای شرکت واحد را نه باید دامن زد ودر جا زدن در این حیطه در شأن فعالین کارگری وچپ پیش رو نیست . تبلیغ ساختن سندیکا ها ویا اتحادیه ها از سوی نیروهای چپ قد می به عقب است. نا بودی سیستم سرمایۀ جهانی با حاکمیت اجتماعی شوراهای کارگری هدف ماست واین هدف را به وسیلۀ کمیته های انقلابی ،مجمع عمومی ودر نهایت شوراهای انقلابی طبقۀ کارگرعملی می توان کرد. .

. سندیکاها ویا اتحادیۀ های کارگری سازمانهایی هستند که در چهار چوبۀ جامعۀ سرمایه داری وبر اساس تضاد بین کار وسرمایه به وجود می آیند. در این پروسه وروند مبارزاتی مطلبات مختلف طبقۀ کارگر از جمله مبارزه برای قانونی کردن خود نهفته است وهرچند که این مبارزات حتی به اعتصابات عمومی میکشد، اما نه اینکه به نفی قوانین بورژوازی می رسد، بلکه در تعادل بخشیدن به قوانین بورژوازی بین طبقۀ کارگر وسرمایه دار می انجامد . سندیکای شر کت واحد مثل سازمانهای کار گری دیگر رشته های صنعتی، سازمان کارگری است که در تایید و یا رد نمایندگان خود تصمیم میگیرد . هم چنین مسئلۀ تحت فشار گذاشتن سازمانهای کارگری از سوی رژیمهای دیکتاتور فاشیستی مثل رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی برای کسی پوشیده نیست واین خطری جدی بوده وهست . وظیفۀ خود کارگران شرکت واحد است که هوشیارانه به مبارزات خود علیه نفاق افکنی های عوامل رژیم عمل کنند.. من به سهم خود از سازمان هایی که به وسیلۀ خود کارگران مثل سندیکای که برای مبارزۀ اقتصادی سیاسی دایکال و به رسمیت شناختن خود تلاش مکنند دفاع می کنم هر چند در در شرایط سیاسی کنونی شعار تشکیل سندیکا ویا اتحدیه کارگری را درست نمی بینم ودر شرایط موجوداین این شعار را درا بطه با استرا تژی وتاکتیکهای طبقۀ کارگر می دانم قدمی به عقب میدانم . زنده باد کمیته ها وشوراهای انقلابی طبقۀ کارگر در نبرد با سیستم سرمایه در ایران وجهان . بر پا باد حاکمیت سیاسی، اجتماعی واقتصادی شوراهای انقلابی طبقۀکارگردرایرانوجهان