نگرانی امریکا مضحکه ای بیش نیست !(درارتباط با گزارش پنتاگون ، دال برحضور جاسوس های ایران در سراسر جهان)

وزارت دفاع دولت امریکا (پنتاگون) طی گزارشی از فعالیت سی هزار نفر درسرویس وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی خبر داده است وآن را یکی از بزرگترین و فعال ترین سرویس های اطلاعاتی در جهان دانسته است. در گزارش مذکوراز قول محققان دولت امریکا ادعا شده است که سازمان‌دهی “طرح‌های ترور، بمب‌گذاری‌های تروریستی و جنگ سایبری” از جمله تاکتیک‌های مورد استفاده سرویس اطلاعاتی ایران است.
دولت امریکا از اعلام چنین گزارشهایی موضعگیری جدیدی را در قبال دولت ایران اتخاذ می نماید. از سوی دیگرقصد دارد با این ادعاها و اعمال سیاستهای جدید در به قدرت رساندن و تثبیت حکومت جنایتکاری مانند جمهوری اسلامی خود را تبرئه نماید. در این گزارش سران امریکایی آنچنان خود را به بی اطلاعی زده و از اعمال تروریستی حکومت جمهوری اسلامی ابراز نگرانی می نمایند انگار نه انگار که این حکومت ارتجاعی و قرون وسطایی را خود آنها برای حفظ سرمایه و سرکوب نمودن انقلاب در ایران ساخته و پرداخته کردند. برای روشن شدن نقش سازمانهای جاسوسی امریکا مبتنی بر سیاستهای منافع جویانه و ضد بشریشان در شکل گیری ارتجاع اسلامی لازمه اش این است مروری به سرکار آمدن رژیم اسلامی ازآغاز تاکنون بیاندازیم.
زمانی که بحران انقلابی پنجاه وهفت درایران فراهم شد، بدلیل عدم هژمونی طبقه کارگر برآن، امپریالیست امریکا موفق شد با حمایت ازارتجاع اسلامی ابزار لازم در سرکوب انقلاب را بقدرت برساند . تکیه بر اسلام و بنیاد گرایی ابزاری برای سرکوب انقلاب در داخل ایران علیه بلوک شرق واتحاد جماهیر شوروی بود. و در تقابل با بلوک شرق حلقه ای ازگرایش ارتجاع مذهبی از شمال افریقا تا خاورمیانه کشیده شد، با حمایت خلق طالبانها و مجاهدین افغان در افغانستان وعروج خمینی در ایران از طریق امریکا این حلقه تکمیل شد. با پایان یافتن جنگ سرد و فروپاشی روسیه شوروی و خلاء به وجود آمده در مناطق تحت نفود آن کشور، به عنوان یکی از طرفین این معادله، رقابت بین قطبها و مراکز سرمایه داری امپریالیستی جهت دستیابی به مناطق نفوذ و بازارهای جدید واستفاده از نیروی کار ارزان آن مناطق، وارد دور جدیدی شد. در این میان امپریالیسم آمریکا با تکیه به قدرت نظامی خویش بیش از همه برای ایجاد تسلط بیشتر خویش و تـأمین سردگی دست به جنگ طلبی زد. برای امپریالیسم امریکا منطقه سوق الجیشی و استراتژیک خاورمیانه و همین طور جمهوری آسیای میانه به لحاظ داشتن منابع نفت و گاز و هم به لحاظ سیاسی و اجتماعی اهمیت دارد. وجود منابع سرشار نفت و گاز و وابستگی اقتصادی سرمایه های بزرگ امپریالیستی به این منابع، آنها را بر این می داشت که با استفاده از سیاستهای جنگ طلبانه و یا غیر جنگی در منطقه استفاده نموده و بدین وسیله منافع امپریالیستی بویژه امپریالیسم آمریکا تامین شود. بهمین دلیل، ایالات متحده، گاهی آشکارا و گاه مخفیانه، فعالان مرتجع اسلامی در منطقه را تقویت مالی و تشویق کرده است.
در این دوران جهان شاهد عروج انواع جنبشهای ارتجاعی سیاسی – اجتماعی، بود جنبشهائی که ریشه در عملکرد سیاسی و اقتصادی نظام جهانی سرمایه داری دارند، این جنبشها، در جهان سوم به اشکال مختلف اعم از اسلامی و مذهبی، ناسیونال-شوونیستی، یا قومی و قبیله ای بروز یافتند. ارتجاع اسلامی سرمایه به صورتهای گوناگون به وسیله اخوان المسلمین، جمهوری اسلامی در ایران، وهابیهای فوق ارتدوکس عربستان، حماس و حزب الله، جهادیهای افغانستان و اسامه بن لادن و طرفدارانش نمایندگی شده است .
امپریالیست امریکا سیاست در خاورمیانه را با تکیه بر گرایش ارتجاعی اسلامی سازمان داد تا در هر مرحله از پروژه تثبیت سلطه اش را؛ بدون دغدغه ای آنچنانی از نخستین مرحله ورود به منطقه گرفته تا دخالتهای تدریجی نظامی اش، حضور کاملش را چه با لشکر کشی و چه از طریق اجرای سیاستهای ارتجاعی و سرکوبگرانه اش بتواند بدون مانع، عملی نماید. مشخصه سیاست امپریالیستی امریکا و لشکرکشی به افغانستان و عراق تامین ثبات درمناطق بحران خیز جهان از طریق استقرار چنان رژیمهای ارتجاعی و دست راستی همچون طالبان و القاعده بود که قادر به مهار کردن و سرکوب اعتراضات اجتناب ناپذیر به عواقب اجتماعی و سیاسی نظام جهانی سرمایه داری باشند. حضور کامل نظامی ارتش ایالات متحده به عنوان اشغالگر درعراق و افغانستان، ونقش مستقیم او در به حاکمیت رساندن حکومت جنایتکاری مانند ایران نمونه ای از این طرحهای ضد بشریش میباشد.
در همین زمان، ارزیابی ایالات متحده از بنیادگرایان اسلامی این بود که می تواند از آنان به عنوان ابزاری برای سازماندهی تهاجم علیه اتحاد جماهیر شوروی استفاده کند. این سیاست، بیش از همه متوجه افغانستان و آسیای مرکزی بود که ایالات متحده از این سیاست بعنوان یکی از قویترین ابزار برای به عقب راندن اتحاد جماهیر شوروی استفاده می نمود. با شروع انقلاب ایران امریکا خمینی و دولتش را بعنوان نماینده بورژوازی ایران و آلترناتیوی که هم مناسب با پیشبرد سیاستهای امپریالیستها بود و هم در ددمنشی و سرکوب نمودن انقلاب ایران حرف اول را میزد به مردم ایران تحمیل نمود.
همزمان با وقوع انقلاب سال ۱۹۷۹ ایران، ایالات متحده و هم پیمانانش در تقویت پان اسلامیسم در منطقه به عنوان پدیده ای کارساز کوتاهی ننمودند. در آن موقع ایالات متحده میلیاردها دلار صرف حمایت از جهاد اسلامی در افغانستان کرد که از طرف اخوان المسلمین و متحدانش رهبری میشدند. حتی زمانی که اسرائیل و اردن به صورت پنهانی به تروریست ها ی اخوان المسلمین در جنگ داخلی سوریه کمک کردند، و آنگاه که اسرائیل گسترش اسلامیسم در میان فلسطینی ها را مورد تشویق جدی قرار داد و به تشکیل سازمان حماس کمک کرده ایالات متحده آگاهانه این حمایت ها و کمکها را بیخطر ارزیابی کرد و از آن حمایت می نمود. از این گذشته، تعدادی از محافظه کاران امریکایی در دهه هشتاد، برای مذاکرات پنهانی با آیت الله خمینی، با “بیل کیسی مدیر سی آی ا” هم نظر شدند. ارزیابی دقیق آنها تا به امروز، این است که جنبش اسلامی در مقابل کمونیسم، بسیار سازمانیافته تر، تواناتر و مقاوم ترعمل نموده است. و نظرشان این بود که جنبش اسلامی ، بیشتر از دیگر ایدئولوژیهای غربی و کمونیسم، در میان ایرانیها نفوذ و ریشه دارد.
در پی واقعه ۱۱ سپتامبر، با عنوان “جنگ با تروریسم” به افغانستان – به همان افغانستانی که به یاری مداخلۀ امریکا طی دو دهه به منطقه ایی که محل تاخت و تاز طالبان بود لشکر کشی شد تا ورود جهان به دورانی نوین اعلام گردد. نظم نوینی که در آن باید هم بلاتکلیفی سیاسی مناطق متعددی در جهان پایان می یافت و هم امکان کنترل عواقب اجتماعی گسترش سرمایه داری، و مهار کردن و سرکوب عکس العملهای اعتراضی به آنها، تامین می شد. امروز آشکار است که یکی از مهم ترین مبانی کارکرد این نظم نوین، همسویی امپریالیسم و ارتجاع اسلامی است. ارتجاع اسلامی در سیاستهای امریکا نقش تازه ای یافت، و به عنوان یک ابزار فشار در بحرانهای منطقه ای، فراتر رفت و بشکل حکومتها ظاهر شد. سران غرب هم نظری واحدی بر این مبنا داشتند که ” دشمنی با تروریسم دارند نه با اسلام ” از نظر سیاسی به این معنا بود که آینده جنبشهای ارتجاعی اسلامی در کشورهای منطقه تضمین است و بطور واقعی تا به امروز به این شکل پیش رفته است.
اسلام و جنبشهای ارتجاعی در منطقه موثرترین ابزار موجود درسرکوب نیروهای انقلابی و کمونیست‌کشی تا به امروز بوده اند، و رژیمهای سرکوبگر با حمایت قدرتهای امپریالیستی در اجرای سیاستهای آنها بیشترین خدمت را نموده اند. بزرگترین خدمت این گروههای اسلامی از اخوان المسلمین گرفته؛ تا گروه پاکستان، تا سازمانهای مشابه به آن در سراسر منطقه، شدیداً با کمونیستها، انقلابیون، اتحادیه های کارگری و …..، برخوردی خصمانه داشتند، و آنها را دشمن خود به حساب آورده و در سرکوب و قلع و قمع آنها غفلت ننمودند. به عنوان نمونه در ایران، حکومت سرمایه جمهوری اسلامی با همکاری های همه جانبه حزب توده و سازمان فدائیان اکثریت، در کشتار و زندانی نمودن کمونیستها و نیروهای انقلابی سنگ تمام گذاشتند. و در این مورد بالاترین خدمت را به ارتجاع داخلی نموده و وظائف خود را تا به امروز در خدمت به امپریالیستها به نحو احسن انجام داده ا ند.

در خلال دوران جنگ سرد، برای بسیاری از تحلیلگران روشن بود که اسلام سیاسی به عنوان ابزاری امریکائی، که اهداف سیاسی و اقتصادی ایالات متحده را بطور منطقه ایی پیش میبرد، مورد استفاده قرار گرفته است. در کوهستانهای افغانستان، مرتجعین اسلامی کین توزی و تهاجم خود علیه کمونیسم را درعمل ابراز میکردند، در صحراهای عربستان سعودی، نهاد وهابی علیه چپ ها و نیروهای ناسیونالیست در شمال افریقا، خاورمیانه و پاکستان بسیج شده و از هر گونه سرکوبی دریغ نمیکردند. و از کابل و اسلام آباد بگیرید، تا بغداد و قاهره، اخوان المسلمین با انقلابیون در جدال و جنگ بود و مداوم علیه مارکسیسم و نیروهای چپ موعظه میکرد با این حال، در ۱۹۷۹، اوضاع تغییر کرد. انقلاب ایران خطری جدی در منطقه و برای امپریالیسم امریکا ایجاد نمود. علاوه بر آن طیف مرتجع اسلامی اقدامات تروریستی مهلکی را اغاز کرد که در جهت عکس سیاستهای ایالات متحده و رهبران طرفدار غرب پیش میرفت؛ که در شکل مسجد اعظم مکه، و ترورهای نابود کننده ی حزب الله در لبنان، خود را نشان داد. ایالات متحده آنچنان غافلگیر شده بود که براحتی نمی توانست جلوی این حوادث را بگیرد.
اغلب محافظه کاران جدید شورای امنیت ملی و حرفه ای های اطلاعاتی رونالد ریگان، در سال ۱۹۸۱ با حس انتقام جوئی عجیب و غریبی به ترغیب جهادهای افغانستانی پرداختند. آن زمان شدیداً تلاش می نمودند تا با نزدیک شدن به سران جمهوری اسلامی و معامله با آنها حکومت اسلامی ایران را تقویت نمایند. ناگفته نماند امپریالیسم امریکا تنها به خلق و تقویت اسلام سیاسی اکتفا ننمود و برای توجیه جنگ افروزی و لشکر کشیهای نظامیش از حربه هایی برای توجیه اعمال ضد بشری و حفظ منافعش استفاده می نمود. براین مبنا بود که دولت بوش سیاست تجاوز گرانه اش را با حمله به عراق و افغانستان در خاورمیانه، تحت شعار ایجاد دمکراسی و اصلاحات اعمال نمود. در واقع حمایت دولت امریکا از دموکراسی در منطقه، شعاری فریبنده و توخالی بود به این دلیل که سیاست دولت امریکا، بخصوص در جریان جنگ سرد، سیاست حمایت و حفظ دیکتاتورها از جمله دیکتاتوری اسلامی ایران، شاهان، امیران و روسای جمهوری مرتجع در خاور میانه، بود. بقدرت رساندن حکومتی به سرکردگی خمینی که یک بخش از اسلام سیاسی را نمایندگی میکرد کاملا معنا داشت. حکومت مرتجع جمهوری اسلامی به رهبری ولایت فقیه تجسمی از اسلام سیاسی است، این حکومت یعنی نهادینه کردن تئوری¬های فقاهتی و شرعی اسلام و بوسیله آن کمونیستها، آزادیخواهان و جنبشها را به وحشیانه ترین شکل ممکن سرکوب کردن ، یعنی سرکوب شوراهای کارگری ۶۰-۵۹، یعنی ترور، اعدام ، شکنجه ، تجاوز ، قصاص ، قتل عام ، رژیم جمهوری اسلامی یعنی گورهای دسته جمعی تابستان ۶۷ ، یعنی تسلط نظامی و جنگ طلبی ، جنگ خانمان سوز ۸ ساله ایران وعراق ، بمباران کردستان ، گلوله باران گنبد، یعنی عظمت طلبی پان اسلامیست در منطقه. تمام این عملکردها و کارنامه ننگین جمهوری اسلامی در خدمت به منافع امپریالیستها بخصوص امپریالیست امریکا تا کنون صورت گرفته است. اگر امروز امریکا عوام فریبانه از تعداد ۳۰ هزار جاسوس ایرانی در مناطق مختلف جهان اظهار نگرانی می نماید نه از این زوایه است که حکومت جنایتکار اسلامی حکومت مطلوبش نیست بلکه به این دلیل است که جمهوری اسلامی با گرفتن امتیاز و قلدری می خواهد ژاندارم منطقه باشد. همچنین امریکا، از نفوذ سیاست های ایران در منطقه در هراس است، بخصوص نفوذ سیاسی و مالی ایران در سوریه، حماس و عراق و کمکهایی که این کشورها از طریق ایران دریافت می نمایند.
در این گزارش دولت امریکا با اشاره به پروندۀ توطئه ترور سفیر عربستان در خاک امریکا، و فرستادن سی هزار جاسوس از طرف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به اقصی نقاط جهان اظهار نگرانی نموده است. از نظر دولت امریکا ناگهان مسألۀ انرژی هسته ای ایران، که مدتهاست از نظر دیپلماتیک کشمکشی سیاسی بین ایران و دولت های غربی بشمار میرفت کم رنگ میشود، و به مسئله سی هزار جاسوس ایرانی می پردازد. باید این سوال را مطرح کرد چه چیزی دولت امریکا را به اتخاذ این سیاست جدید سوق داده است؟
آنچه دولت امریکا را به ترک مسیر سازش با حکومت ایران و اعمال فشار جدی از طریق تحریمهای شدید اقتصادی و ارزی به آن ناگزیر می کند، تحولات بزرگ در عرصۀ سیاست جهان و منطقۀ خاورمیانه در دو سه سال گذشته است.
وقوع جنبشهای توده ای در کشورهای شمال افریقا و خاورمیانه به همۀ جهان نشان داده است که نظم اجتماعی و سیاسی تا کنونی متزلزل شده است و تغییر رژیمهای منطقه اجتناب ناپذیر است. مشخصا دولت امریکا با آغازجنبش توده ای مصر این واقعیت را پذیرفت که هم دوام رژیم های متحد به شکل سابق ناممکن شده است و هم نظام سیاسی منطقه ای خاورمیانه می رود تا به طور برگشت ناپذیری تغییر کند و نقشه های دولت امریکا در خلق پدیده ای همچون اسلام سیاسی میرود تا کارایی خود را از دست بدهد. همین امر باعث شده دولت امریکا، و همۀ قدرت های امپریالیستی، در سیاستهای خود تجدید نظر کنند و خود را با تغییرات اجتناب ناپذیر تطبیق دهند، و همچنین به هر وسیلۀ ممکن در پی مداخله جویی بر آیند و به شکل گیری رژیم های تازه در این کشورها از نوع مدل امپریالیستی که در لیبی شکل گرفته است و همچنین بر شکل گیری نظام سیاسی منطقه ای نقش مستقیم ایفا نمایند. تشدید رقابت میان قدرت های امپریالیستی برای تأثیر گذاردن بر تحول انقلابی این کشورها به نوبۀ خود دولت امریکا را از اتخاذ سیاست جدید و فعالی در قبال منطقه خاورمیانه ناگزیر می کند.
اهداف سیاست تازۀ امریکا نسبت به ایران قطعا تأثیر گذاردن بر تحولات سیاسی بسیار محتمل آتی در خود ایران و کل منطقه خاور میانه را در بر می گیرد. ایران در بدترین شرایط از نظر بحرانهای اقتصادی و سیاسی بسر میبرد. وضعیت نابسامان اقتصادی که با گرانی و تورم و بیکاری روز افزون همراه است، عرصه یک زندگی متعارف را بر میلیونها توده کارگر و زحمتکش تنگ نموده، و زمینه را برای هر نوع اعتراض و انفجاری از پایین امکانپذر نموده است. جمهوری اسلامی در هراس از تغییر و تحولات آتی امیدش را به نیروهای تا دندان مسلحش بسته است. و برای مقابله به مثل و خنثی نمودن حرکتهایی که در تقابل با دستگاه حکومتیش شکل می گیرد او را از دست زدن به هر توطئه ای ناگزیر میسازد. بنابراین تربیت جاسوسهایی از این نوع و یا طرحهای مخرب دیگر که در خفا و با کمک سازمان اطلاعاتیش صورت می گیرد دقیقن ناشی از وضعیت وخیم موجودی است که با آن دست به گریبان است و با این شگردها می خواهد راه برون رفتی از این اوضاع برای خود بیاید. ماموریت جاسوسان جمهوری اسلامی در خارج از ایران بیش از اینکه خطری برای امریکا و تروریسم جهانی داشته باشد نفوذ در اپوزیسیون ایرانیان خارج کشور و بویژه نیروهای اپوزیسیون را مورد هدف دارند. جمهوری اسلامی نه تنها از هر حرکتی بر علیه اش در داخل وحشت دارد بلکه از نیروهای اپوزیسیون در خارج از کشور هم شدیداً در هراس است. بهمین دلیل، در تلاش است تا با رخنه در این جریانات و شناسایی آنها، کسب اطلاعات و اختلال در فعالیتشان، زمانی هم با خطر جدی روبرو شود اقدام به اعمال تروریستی این جریانات اپوزیسیون بنماید. ناگفته نماند قتلهای زنجیره ای و ترور فعالین سیاسی در طول حکومت ننگین جمهوری اسلامی نه تنها مهر تاییدی بر سابقه جاسوسی و تروریستی این حکومت جنایتکار میباشد بلکه این حرکت ضد بشری کاملن در خدمت به اهداف بورژوازی ایران انجام گرفت.
هراس دولت امریکا از این جاسوسان شگفت انگیز و جای بسی تعجب است! دولت امریکا و عوامل مزدور سی آی ا یکی از وظائف مهم و اصلی اشان تربیت جاسوس و رخنه نمودن در جنبشهای اجتماعی بویژه جنبش کارگری است، سولیداریتی سنتر نمونه بسیار بارز آن میباشد. و یا با همیاری جناح راست اپوزیسیون بدنبال ارائه آلترناتیوی می باشند که شاید از طریق آن و با بکار بردن الگوهای امپریالیستی همچون لیبی با تغییراتی از بالا و حفظ مناسبات بورژوازی ایران بتوانند حکومت دست نشانده خود را جایگزین نمایند. تا کنون اجلاس و گردهماییهای از جمله: اولاف پالمه، بروکسل و پراگ در این رابطه انجام گرفته و شرکت کنندگان در این اجلاس در پشت درهای بسته با زد و بند با امپریالیسم امریکا در خوش خدمتی و اجرای سیاستهای شوم از هم سبقت گرفته اند. آنها ضمن اینکه منافع کثیف و ضد بشریشان را به منافع امپریالیستها گره زده اند بلکه از اعمال هر گونه جاسوسی و رسیدن به اهداف شومشان فرو گذاری نمی کنند. تمام این طرحهای جاسوسی در کلیتش برای سرکوب جنبش کارگری و کمونیستی و در حفظ منافع مناسبات سرمایه داری طراحی شده و عمل میکند.
بنابراین، هراس امپریالیسم امریکا در رابطه با ۳۰ هزار جاسوس ایرانی نه تنها مضحکه ای بیش نیست، بلکه در مناسبات متوحش سرمایه داری صدها جاسوس هر روز تولید و باز تولید میشود.

ژانویه ۲۰۱۳
__________________________________________________________________-منابع:
Metropolitan Books / Henry Holt and company LLC/ Forough Book/ Jahn Str. www.henryholt.com