متد” مخالفت” با سازماندهی قطب چپ از منظر “یک کمونیست حقیقی”!

متد” مخالفت”  با سازماندهی قطب چپ از منظر “یک کمونیست حقیقی”!

در حاشیه مخالفتهای شباهنگ راد با تلاش کمونیستها برای ساختن قطب چپ

مقدمه:

تعداد زیادی از فعالین متشکل و مستقل چپ و کمونیست حدود یکسالی هست که تلاششانرا برای سازماندهی بلوک چپ تشدید کرده اند و دو کنفرانس کولن و فرانکفورت فقط پایه های ابتدائی این کار جمعی بسیار ارزشمند بوده و عزیزان دارند با پیگیری این کار را پیش می برند.هر فردی که به سرنوشت انقلاب مردم ایران علاقه مند باشد باید طبیعتا در کنار چپ و کمونیزم باشد و این تلاش را که تلاشی فراسازمانیست با جان و دل خوش آمد بگوید. حداقل این انتظار است اما راستی همه “چپها” اینطور فکر می کنند؟ با اینکه تصورش سخت است برخی که خود را چپ می دانند از موضع “چپ” با اینکار هم مخالفند! شاید تعریف چپ را بعنوان پدیده ای مخالف جریان اینقدر بسط داده اند که دیگر با چیزی و کسی نمی توانند موافق باشند! این موقعیت سیاسی عده ای است این روزها و باید تاسف خورد!

این نویسنده در مقالات متعددی از این حرکت مسئولانه دفاع نموده ام(۲) و در این مقاله کوتاه می خواهم نظری بیندازم به یک مقاله مخالف از شباهنگ راد (۲) که فکر می کنم نمونه خوبی باشد از اون جمعی که مخالفت با این تلاش را شاید بعنوان بخشی از فعالیت سیاسیشان حساب می کنند!

(۱)شکل بسیار درهم و مغشوش مقاله شباهنگ راد

مقاله نویسی شباهنگ راد از نوعی است که خواننده نمی تواند مقدمه را با فاکتها و فاکتها را با استدلالها تمیز بدهد.یک “درد و دلی” را یاد آدم می اندازد و یک از هر دری سخنی! در ابتدای مقاله ایشان تعدادی حکم نهائی صادر می شود و در کمر کش مقاله شان تازه ایشان مدعی می شود که “پیش داوری در کار نیست”! کلیاتی در ابتدا از تعریف کمونیزم ارائه می شود که ربطی هم به بحث اتحاد ندارد و بعد؟ همان کلیات را ایشان نشانه می گیرد و ثابت می کند که چون این فعالین در خارج کشور نشسته اند پس؟ ارتباط با جامعه ایران ندارند پس..؟ اتحادشان و تلاششان هم ارزش ندارد! پیشنهاد من به این عزیز اینست که مقداری در مقاله نویسی وقت بیشتری بگذارد و دلی بحال خواننده هم که شده بسوزاند و ترتیب منطقی مقاله نویسی و تیتیر بندی و مقدمه و موخری مستدل بسازد تا خواننده سرگیجه نگیرد و از خیر مقاله ایشان نگذرد!

(۲)ایرادات جناب شاهنگ راد به تلاش برای سازماندهی قطب چپ؟

شاید تمامی استدلالات مخفی شده در نوشته شباهنگ راد را بشود در چند جمله خلاصه کرد:(۱)

اولا:  اینکه فعالین پروژه اتحاد “متدهای مارکسیست لنینیستی” را ارائه نداده اند

دوما: در خارج کشور زندگی می کنند و لذا در داخل کشور نیستند! و لذا ارتباطی با جنبش ایران ندارند. ” انقلاب کارگران و زحمت‏کشان، بدون حضور و بدون ارتباط مستقیم نیروهای کمونیستی ناممکن می‏باشد و ریموت کنترلی نیست؟”

سوما: گزارش نداده اند در بین دو کنفرانس کولن و فرانکفورت چه کرده اند؟ (البته بعدش می نویسد که چند اطلاعیه داده اند و چند مصاحبه کرده اند!)

چهارما: “. بی‏تفاوتی سیاسی و بی‏وظیفه‏گی‏های عملی‏شانرا، می‏توان مابین، این دو نشست دید.” (یعنی جناب شباهنگ راد که با مخالفت با این تلاش با” تفاوت است و وظیقه شناس” سر موقع رسیده و اینها را افشا کرده!)

پنجم: ” که شباهت و نردیکی‏ای مابین این‏همه “سازمان” و “حزب” وجود ندارد. این سئوال را طرح نموده‏ام که چگونه می‏توان و آن‏هم در خارج از کشور بنای جامعه‏ی سوسیالیستی را پی ریخت”(منظور جناب شباهنگ راد اینست که اینها می خواسته اند سوسیالیزم در خارج کشور بسازند؟! و نتوانسته اند و ایشان مچ اونها را گرفته!)

ششم: ” واقعیت این است‏که ناروشنی‏های این اتحاد، بسیار و بسیار، از روشنی‏های آن می‏باشد.”

هفتم: “!! نه بر آنند تا وظایف محوله‏ی‏شانرا توضیح دهند؛ نه نیازی به توضیح فعالیت‏های دُوره‏ی قبلی‏ست، و نه لازم است تا “مردم” بدانند که وظایف عملی‏شان در مقابل رژیم جمهوری اسلامی و آن‏هم در دُوره‏های آتی چیست!!!”

(۳) “راه حلهای جناب شباهنگ راد”:

ایرادات جناب شباهنگ راد همانها بود که من برایتان جدا کردم حالا ببینید ایشان راه حلش چیست؟

…. بر خلاف نظر شما، رشد و نمو جنبش‏های رادیکال و اعتراضی نیاز به صراحت لهجه و ادبیات روشن, مدافعین تغییر دنیای کنونی و بویژه کمونیست‏ها دارد. سیاستی که با خُلق و خوی‏تان بیگانه شده است و بی‏دلیل هم نیست که دافعه‏ی‏تان، به‏مراتب و به‏مراتب بیش از جاذبه‏ی‏تان است؛ تا زمانی‏که از منظر یک کمونیست حقیقی به نقش و وظایف خودی پی نبرید؛ تا زمانی‏که اعلام ننمائید، با اتخاذ کدامین سیاست‏ها و راه‏ها می‏توان جنبش‏های کارگری – توده‏ای را از وضعیت اسفب‏بار کنونی بدر آورد؛ تا زمانی‏که تلاش نورزید محتوا و شکل را منطبق با هم نمائید، نه تنها قادر به کار ارزش‏مند و تأثیرگذار نه‏خواهید بود بلکه معرف بدآموزی‏ها و از زمره مخربین آرمان کمونیستی به حساب خواهید آمد.
خلاصه این‏که دو راه در مقابل بیست و چند “سازمان” و “حزب” خارج از کشور قرار دارد. یا تصفیه حساب‏های سیاسی جدی و خانه تکانی بنیادی، و یا تداوم سیاست‏های بی سرانجام و توهم‏زای تاکنونی. بی شک اوّلی را می‏توان در خدمت به وفاداری و پایداری به اصل کمونیستی یعنی برخورد صادقانه و جدی با مسائل توضیح داد و دوّمی را از زمره‏ی سیاست‏های توهم‏زا، ذهنی‏گرائی و منفعت گروهی – فردی بر شمرد؛ سیاستی که به جرأت می‏توان گفت کمترین هم‏خوانی‏ای با منفعت جامعه‏ی انقلابی و کارگران و زحمت‏کشان ندارد.”

 

ملاحظه بفرمائید! جناب شباهنگ راد با خضوع طبع از همه فعالین کمونیست خارج کشور می خواهد که صراحت لهجه داشته باشند (در حالیکه این صراحت با خلق و خویشان بیگانه شده!) و “کمونیست حقیقی بشوند (در مکتب شباهنگ راد؟!)، همه سیاستهای تاکنونیشانرا (؟) بگذارند کنار و در حالیکه اینکارها مخالف خلق و خویشان هم هست، منفعت گرائی فردی و گروهی را تازه کنار بگذارند و…..تازه معلوم نیست با خارج ماندنشان چه کنند!

 

(۴) “دلبر جانان من ؟ برده دل و جان من برده دل و جان من؟ دلبر جانان من!”

هر قدر من این مقاله جناب شباهنگ راد را می خوانم بیشتر متوجه می شوم که ایشان دچار چرخه منطقی است و هدفی را دنبال می کند اما اون هدف بواقع ارائه راه حل نیست.اتفاقا ایشانست که از دید من در یک هپروت غیر واقعی در دنیائی کاملا خیالی محصور شده و به مثابه یک “کمونیست حقیقی” بهتر می بیند ما را به بی عملی مطلق فرابخواند! ما اما؟ زیر بار ایشان نمی رویم و برای خودمان مسئولیتی قائل هستیم.

(۱)اینکه در خارج کشور هستیم را رفرمیستها و هواداران رژیم اسلامی مرتب توی سرمان زده اند تا باور کنیم که کاره ای نیستیم! لازم نبود این حکم را جناب شباهنگ راد از موضع “چپ” به ما گوشزد کند.این همان جونیوریزمی است که چپ را در مالیخولیای خود کم بینی همیشه محصور کرده. قبلا که در داخل کشور هم بود می گفت کاره ای نیست چون تسمه اش به تسمه بزرگتر وصل نیست حالا که در خارج کشور است و به رغم توان بسیار بالای تاثیر گذاری از طریق مدیای الترناتیو هنوز “خارج کشور” بودنش را جناب شباهنگ راد گوشزد می کند تا هر گونه فعالیت را بی نتیجه اعلام کند!

(۲)اینکه این پروژه اتحاد چپ کمکار است اینکه هنوز در بسیاری موارد تعاریف یکسان در موضوعات بدست نیامده برای جناب شباهنگ راد دلیل شروع نکردنست و برای انسانهای منطقی و مسئول دقیقا دلیل شروع کردن و نهراسیدن و در عمل زبان مشترک را پیدا کردن!

(۳) اینکه همین تلاشهای کنونی مبهم است که هدف چیست  که اسناد این دو نشست بسیار پاسخگوست(۳) جناب شباهنگ کم لطفی می فرمایند! شرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و همه جناح هایش، سوسیالیزم بعنوان تنها آلترناتیو، سازماندهی بلوک چپ در مقابل توطئه های راست و امپریالیزم برای ملاخور کردن انقلاب ایران. تلاش برای سازماندهی کمپینهای مشترک و سراسری و تمرین کار مشترک. اینها به اندازه کافی قانع کننده نیست؟ شروع خوبی نیست؟ اینکه کمونیستها بالاخره به خود آمده اند و در مقابل خطر دزدیده شدن انقلاب ایران دارند تلاش فرا سازمانی می کنند قابل حمایت نیست؟ کم است؟ جناب شباهنگ راد از کوه عاجش پائین بیاید کمکمان کند! تجارب کمونیستی حقیقیش را در اختیار ما کمونیستهای غیر حقیقی بگذارد!

(۴) بامزه ترین توصیه جناب شباهنگ راد به ما اینست که “منفعت گروهی و فردی را بگذاریم کنار”! دوست کمونیست حقیقی ما دارد همانرا از ما می خواهد که شرط شروع کار این پروژه است! پرچم این پروژه چیست؟ فراسازمانی برخورد کردن و احساس وظیفه کردن در مقابل جامعه و سرنوشتش! این تلاش دقیقا عبور از منفعتهای فردیست و چسبندگیهای سازمانی! جناب شباهنگ راد با کمونیزم حقیقیش دارد تلاشی که ما با پرچم عبور از منفعتهای فردی و سازمانی شروع کرده ایم توی سر خود ما می کوید! واقعا دستت مریزاد!

(۵) شباهنگ راد چه طزح واقعی دارد؟

با دقت وقتی به مقاله جناب شلاهنگ راد نگاه کنیم اتفاقا طرحی را نمی بینیم! بدور از فراخوانش به “کمونیست حقیقی شدن” و “از منفعت های فردی و سازمانی عبور کردن”؟ چیزی نمی بینیم! بطور واقعی ایشان ما را بخاطر اینکه در خارج کشوریم مثل مبلغان رفرم رژیم به بی عملی دعوت می کند! به ما می گوید که ما طبیعتی داریم و خلق و خوئی که ایشان نا امید است از تغییرش!

این لحن و “نقد” برای ما بسیار آشناست! از موضع چپ به راه راست رفتن! بی عملی انقلابی را تبلیغ کردن! البته هیچگاه بی عملی انقلابی نیست! نوعی هپروت است که نسلهائی بجای انقلابی گری عوضی گرفتند و تصمیم گرفتند که با دستهای “پاک” گوشه ای در قهوه خانه ای بنشینند و سیگار دود کنند و منتظر قطار انقلاب شوند.منتظر “به داخل رفتن” و باز شدن آغوش “طبقه کارگر” خیالی” و انقلاب پرولتری که مثل گلابی و سیب در بهشت مذهبیون به دامنشان بیفتد!

“طرح جناب شباهنگ راد” از این نوع “نقدهاست” از این نوع “راهکردهاست”!

(۶)خلاصه:

در مقاله ای جداگانه من به برخی از معضلات پروژه اتحاد چپ اشاره کرده ام(۴) . این راه اصلا راه آسانی نیست.بنوعی به فرهنگ بسیار بالاتری نیاز دارد که چپ ایران بنا به علل متفاوت و عینی و ذهنی درش عقب است. اما راه همینست.باید این راه را رفت.چپ اساسا با همین تعریف خلاف جریان بودن و عبور از عادات گذشته و بازنگریها و جلو بردن خود و جامعه از راست واپسگرا مرزش را می کشد.چپی که نتواند بر عقب افتادگیهای خودش غالب شود بدرد تغییر تاریخ و تجول رادیکال جامعه نمی خورد. مجددا پشتیبانی خودم را از تلاش عزیزانی که به این “نقدهای مخالف” پایشان بسته نمی شود و کوتاه نمی آیند تبریک می گویم.پایدار باد راهتان!

منابع دیگر:

(۱)شباهنگ راد:انقلاب از کدام راه و طریق!(در حول و حوش دومین نشست، احزاب، سازمان‏ها و نهادهای چپ و کمونیست)

http://www.azadi-b.com/G/2013/03/post_108.html

(۲) لینک برنامه … نگاهی به نشست دوم تشکلهای چپ و کمونیست و پاسخی به داعیه های رفیق محمد رضا شالگونی

http://www.azadi-b.com/J/2013/04/post_293.html

(۳)مقالات اخیر از این نویسنده در خصوص حمایت از پروژه اتحاد قطب چپ:

سعید صالحی نیا: چپ نمی تواند حول یک حزب متحد شود

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39713

سعید صالحی نیا: نیاز مبرم به تئوری دینامیک اتحاد در میان صفوف کمونیستهای کارگری

:http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39495

سعید صالحی نیا: “افتاب آمد دلیل آفتاب”

http://www.azadi-b.com/G/2013/02/post_468.html

سعید صالحی نیا: در حمایت تلاش مداوم برای ایجاد وحدت در قطب چپ

http://rowzane.com/index.php/articles-archiev/80-saeed-salehi/10718-b.html

سعید صالحی نیا: در حمایت از دومین نشست احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست:

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39245

سعید صالحی نیا: چه نوع اتحادی در چپ ، واقعی و عملی است؟ در حاشیه بحثهای رفقا مجید حسینی و بابک یزدی در حمایت از “تشکیل حزب بزرگ”

http://rowzane.com/articles-archiev/80-saeed-salehi/11949-b.html

(۴) سعید صالحی نیا: در حاشیه اختلافات درون پروژه اتحاد چپ و کمونیست

حق با حسن حسام است، چپ نمی تواند حول یک حزب متحد شود! در حاشیه اختلافات درون نشست نیروهای چپ و کمونیست