حزب توده و پارادوکس « مارکسیسم اسلامی» (بخش پایانی)

ارادت ِ یک سویه ی توده ای ها به امام و خط ِ امام به اندازه ای بود که به گفته ی قوچانی ، چیزهایی را به امام نسبت می دادند بی آن که به نص صریحی از امام خمینی استناد کنند . به عنوان نمونه در اینجا : « حزب توده ایران خط امام خمینی را شناخت و پشتیبانی بی دریغ خود را از این خط اعلام کرد . حزب ما در خط امام ، پنج عنصر تعیین کننده ی سیاسی – اجتماعی تشخیص داد و بر پایه این پنج عنصر که بازتاب خواست های وسیع ترین قشرهای انقلابی ِ میهن ما در مرحله ی کنونی انقلاب ضد امپریالیستی دموکراتیک و خلقی می باشند ، سیاست ِ همگانی و پشتیبانی خود را پی ریزی نمود . ١- سمت گیری ِ قاطع علیه امپریالیسم آمریکا . ٢- سمت گیری قاطع علیه رژیم سلطنتی . ٣- سمت گیری ِ قاطع برای تاٴمین تمامی آزادی های سیاسی و اجتماعی برای خلق و در درجه اول برای زحمت کشان (مستضعفین ) . ۴- سمت گیری ِ قاطع برای تغییرات بنیادی در نظام اقتصادی . ۵- سمت گیری قاطع برای اتحاد همه ی نیروهای راستین ِ خلق . » (نقل از : احسان طبری . دنیا . دوره ۴ . ش ٣ . آبان ١٣۵٨ )

سردبیر مهرنامه تعجب کرده است که این سمت گیری های قاطع را حزب توده از کدام نص صریح امام خمینی ( در کدام نوشته ی مکتوب ایشان ) برداشت کرده است .

روند ِ همذات پنداری ِ خود با بخشی از حاکمیت که در تحلیل و تفسیرهای سیاسی – ایدئولوژیک نویسندگان حزبی در ارگان ِ رسمی ِ حزب ( دنیا ) انعکاس می یافت ، به جایی رسید که توده ای ها علنا˝ از همان بخش ِ خشونت طلب درخواست ِ سرکوب مخالفان را – که آنان را با القاب و عناوین تحقیرآمیز نامگذاری می کردند – نمودند :

« سالی دیگر همراه با خط ضدامپریالیستی و خلقی ِ امام گذشت . حزب توده ی ایران از همان آغاز در میان ِ جنجال گوش خراش ِ چپ نماها اعلام کرد که خط امام بر دو محور اساسی استوار است ، مبارزه ضدامپریالیستی و اتکا به خلق . به راستی که تاریخ نشان داد خط ِ امام پیوسته بر این دو محور استوار بوده است . » ( نقل از : دنیا . دوره ۴ . ش ١١ . بهمن ١٣۵٩ ) .

« جلوگیری از فعالیت ِ ضد انقلابیون و عمال استعمارگران خارجی از ضروریات هر انقلاب است ، ولی سیاست های پیشنهادی زیر لوای آزادی های لیبرال منشانه [ یعنی طرحی که از سوی دولت موقت بازرگان ارائه شد ] می خواهد انقلاب ما را خلع سلاح کند و راه را برضد انقلاب و سازشکاران هموار سازد . » ( ب . کیا . دنیا . دوره ۴ . ش ۶ . شهریور ١٣۵٩ ) .

« توده ای ها با سعی در اسلامی نشان دادن ِ ایده های خود می کوشیدند به حکومت اسلامی یادآوری کنند که نباید تجربه ی پیامبر گرامی اسلام در فتح مکه و عفو مخالفان را تکرار کنند تا مبادا حکومت های اموی و عباسی از راه برسند . در واقع توده ای ها حادثه ی عاشورا را نتیجه ی عفو پیامبر در مکه می دانستند و معتقد بودند اگر پیامبر در مکه به روش ِ استالین عمل می کرد و گولاک خلق می کرد ، حادثه ی عاشورا رخ نمی داد ! » ( محمد قوچانی : همان جا . نقل از : ب . کیا . دنیا . دوره ۴ . ش ۶ . شهریور ١٣۵٩ ) .

قوچانی برای آن که بگوید عنوان ِ « مارکسیسم اسلامی » را بی دلیل به حزب توده نچسبانده ، رشته مقاله هایی را که در شماره های مختلف مجله ی دنیا در شناخت ِ اسلام علوی ، یا به گفته ی توده ای ها اسلام راستین نگاشته بود ، ذکر می کند :

« امام علی فروزان دست نیافتنی : دنیا . دوره ۴ . تیر ١٣۵٩ » . « امام علی در کانون گردبادهای بنیاد کن : دنیا . مرداد ١٣۵٩ » . « امام علی ، نگاهی به ناکامی ها و کامیابی ها : دنیا . اردیبهشت ۶٠ » . « نهج البلاغه . به مناسبت هزاره ی نهج البلاغه . دنیا . مهر ١٣۵٩ » . « جان ِ گرانبهایی که حسین در راه ِ خلق بر کف نهاد : دنیا . آذر ماه ١٣۵٨ » .

« توده ای ها کار را به جایی رساندند که پرچم اسلام شناسی برداشتند . در خرداد ١٣۵٩ در مقاله ای در مجله ی دنیا نوشتند : در این مقاله می کوشیم خوانندگان را با سیمای اسلام راستین و احکام انسانی و انقلابی آن آشنا کنیم . »  و مارکس را نیز به پیروی از خود ، اسلام شناس معرفی می کنند : « مارکس به حق ظهور پیامبر اسلام را انقلاب اسلامی می نامد [ این را می گویند از مارکس مایه گذاشتن ، یا از مارکس هزینه کردن برای مقاصد حزب ! ] » ( مهرنامه : نقل از : دنیا . دوره ۴ . خرداد ١٣۵٩ ) .

با چنین رویکردی به حاکمیت بود که حزب توده ، لیبرال ها و چپ ها –  یا به گفته ی آنان چپ نماها را در یک تراز قرار داده ، همگی را ضد انقلاب نامیده و از جمهوری اسلامی خواهان طرد آنان گردید : « لیبرال ها و چپ گرایان و چپ نماها می کوشند اینطور وانمود سازند که گویا انقلاب ایران با شکست روبه رو شده است . آن ها به رهنمود ِ حیاتی ِ امام درباره اتحاد همه ی نیروها علیه امپریالیسم آمریکا شیطان بزرگ اعتقاد ندارند . باید تا دیر نشده است مسئولین رژیم جمهوری اسلامی ایران خط فاصلی میان نیروهای انقلاب و ضدانقلاب بکشند . » ( نورالدین کیانوری . دنیا . دوره ۴ . اسفند ١٣۵٨ ) .

قوچانی ، در ادامه ی بررسی ِ رویکرد حزب توده و تلاش آن برای نزدیکی به امام خمینی می نویسد : « مجله ی دنیا در دوره ی چهارم دوبار در سالگرد انقلاب عکس امام خمینی را به پوستر بزرگ کارکرد و هربار شعری از مولوی را بر روی آن پوستر درج کرد . در یکی از پوسترها که توده ای ها خودسرانه بر شعر مولوی نام ِ انقلاب نهاده بودند و مخاطب آن لیبرال ها بود که به تعبیر حزب توده مقابل ِ امام ایستاده بودند ،در توصیف اقدام های انقلابی امام چنین می خوانیم :

آن یکی آمد زمین را می شکافت / ابلهی فریاد کرد و برنتافت / گفت ای ابله برو بر من مران / تو عمارت از خرابی بازدان / هر بنای کهنه کابادان کنند / نه که اول کهنه را ویران کنند ؟ / ظاهرا˝ کار تو ویران می کنم / لیک خاری را گلستان می کنم . » ( مهرنامه . نقل از : دنیا . دوره ۴ . شماره ۵ . دی ماه ١٣۵٨ ) .

ایجاد انشعاب در کانون نویسندگان ایران ، عامل انشعاب توده ای ها :

حزب ِ توده در بزنگاه ِ انقلاب به دلیل ِ پیشینه ی فرهنگی اش ، دارای یک شبکه ی فکری و ایدئولوژیک ِ کارآمد و یا سمپات در میان اهل ِ کتاب و قلم ، به ویژه در کانون ِ نویسندگان ایران بود .

این شبکه ، که غالبا هیچگونه پیوند ِ سازمانی با حزب نداشتند و تنها از آموزه های تئوریک ِ به جا مانده از دوران ِ فعالیت ِ علنی ِ دهه ی ٣٢-٢٠ تغذیه می کردند ، با سرنگونی ِ رژیم پهلوی و بازشدن فضای سیاسی و فرهنگی فرصت ِ مناسبی برای تبلیغ و ترویج دیدگاه های سیاسی – ایدئولوژیک حزب پیدا کردند . دیدگاه هایی که عمدتا˝ لنینیستی و مائوئیستی و متناسب با شرایط ِ یک جامعه ی کم توسعه یافته و یا نیمه فئودالی بود .

با روی کار آمدن جمهوری اسلامی ، کانون نویسندگان ایران به جولانگاه « تفکر توده ای » تبدیل گردید ، اگرچه بسیاری از کانونی ها مخالف مشی سیاسی حزب بودند .

این اختلاف در عمل و در برخورد با حاکمیت تازه کار ، خود را به خوبی نشان داد . توده ای ها خواهان اطاعت و پیروی بی چون و چرا از حاکمیت – دست کم از رهبر ِ کاریزماتیک آن – بودند در حالی که غیر توده ای ها با گذشت ِ زمان از آن فاصله می گرفتند و خواست های دموکراتیک خود را در برابر ِ رژیم قرار می دادند . به گفته ی قوچانی : « در آبان ِ ١٣۵٨ اعضای توده ای ِ کانون نویسندگان ،یعنی هوشنگ ابتهاج ، سیاوش کسرایی ، فریدون تنکابنی ، و محمدتقی برومند ، در هشداری به دیگر اعضای کانون ، آنان را به اقدام علیه انقلاب متهم کردند . دیگر اعضای کانون به این هشدار واکنش نشان داده و نویسندگان ِ توده ای را تعلیق کردند . تعلیقی که سپس به اخراج آنان و انشعاب در کانون منتهی شد .اکنون دو گروه در برابر ِ هم ایستاده بودند و یکدیگر را به انحراف متهم می کردند . توده ای ها ، کانونی ها را به چپ روی و کانونی ها توده ای ها را به راست روی . راست روی ِ توده ای ها گرایش آن ها به مارکسیسم اسلامی بود ، و چپ روی کانونی ها حمایت آنها از فهرست انتخاباتی فداییان و مجاهدین .

نویسندگان عضو حزب توده پس از جدایی از کانون نویسندگان ایران ، نهاد ِ تازه ای به نام شورای نویسندگان و هنرمندان ایران ایجاد کردند . دبیر این شورا به آذین بود و افرادی چون امیر هوشنگ ابتهاج و امیر حسین آریان پور در آن عضویت داشتند . » ( مهرنامه . همان مقاله . ص ٢١٧-٢١۶ ) .

نویسندگان توده ای ، اختلاف خود با نویسندگان غیر توده ای را ، همسو با حاکمیت ، اختلاف عقیدتی قلمداد می کردند : « اختلاف ِ ما با هنرمندان و هنرورانی که به اشکال گوناگون از آنان جدا شده ایم تنها یک اختلاف ساده در بینش سیاسی نسبت به انقلاب و رهبری ِ انقلاب و شرایط ِ پس از انقلاب نیست ، بلکه این اختلاف اختلافی است ریشه ای در تلقی ِ متفاوت ما و آنان از هنر . اختلافی است ریشه ای در تلقی ِ متفاوت ما و آنان در مورد پایگاه اجتماعی هنر ، چگونگی ِ رابطه ی هنر با توده ها . بین ما و هنرمندان و هنرورانی که از آنان جدا شده ایم اختلاف نظر و تفاوت پایگاه اجتماعی وجود دارد . »     ( مهرنامه . نقل از : فصلنامه ی شورای نویسندگان و هنرمندان . دفتر اول . پاییز ١٣۵٩ . )

سردبیر مهرنامه معتقد است نویسندگان توده ای ، با وارد کردن ِ اصطلاحات فقهی به ادبیات نوشتاری خود ، مارکسیسم اسلامی خود را بیش از پیش تعمیق می بخشیدند :

« در واقع مارکسیسم اسلامی ِ توده ای ها به کمک هنر اسلامی آمده بود و حلال و حرام شرعی را وارد جامعه شناسی انقلاب کرده بود . توده ای ها پس از استعمال حکم فقهی ارتداد ، اکنون فتوای حلال و حرام هم می دادند . » . و به عنوان مثال از نویسندگان ِ توده ای نقل می کند : « موسیقی سالنی و به اصطلاح سنتی و همچنین موسیقی وحشی و مدرن ِ غربی نمی تواند موسیقی مردم و سازگار با دوران انقلاب باشد . در دوران پرشور و انقلابی کنونی ، این نوع موسیقی حتا اگر از نظر شرعی حرام نباشد بی تردید از لحاظ ِ انقلابی حرام است . » ( نقل از : فصلنامه شورای نویسندگان و هنرمندان حزب توده . ش ١ . پاییز ١٣۵٩ ) .

نویسنده ، در ادامه ی بررسی ، زیر عنوان ِ « توده ای ها و طرح انقلاب فرهنگی و پاک سازی دانشگاه ها  » چنین نقل می کند :

« یکی از موضوعاتی که توده ای ها نگران آن بودند ، مساٴله ی دانشگاه ها بود . قبلا˝ احسان طبری در مجله ی دنیا پیشنهاد انقلاب فرهنگی داده و خواستار اصلاح نظام آموزشی کشور شده بود . طبری هدف ِ این انقلاب فرهنگی را اینگونه توضیح می دهد : تربیت سریع روشنفکران ِ خلقی در آموزشگاه های ویژه و جبران ِ خرابکاری ِ امپریالیسم و ارتجاع در این زمینه . [ پیشنهادی که همان زمان عملی شد . ]  » . ( نقل از : احسان طبری . دنیا . دوره ۴ . ش ۵ . مرداد ١٣۵٩ ) .

مخالفت ِ توده ای ها با آزادی های سیاسی و آزادی بیان :

به گواهی ِ نشریات حزبی ، حزب توده و نویسندگان توده ای را می توان از پیشقراولان و موضعگیران علیه آزادی های سیاسی و به خصوص آزادی ِ بیان ، و خط دهنده به راهپیمایی هایی دانست که به بهانه ی مخالفت با لیبرال ها ، خواهان برچیدن و مقابله با این آزادی های تازه به دست آمده بودند .

توده ای ها به کسانی که آنها را لیبرال می نامیدند – حتا مارکسیست ها را در صف ِ لیبرال ها قرار می دادند – اعتراض می کردند که چرا خواهان ِ آزادی های لیبرالی هستند . چرا این همه علیه شورای انقلاب ، کمیته ها ، سپاه پاسداران ، و « بدتر از همه ی اینها علیه دادگاه های انقلاب و اعدام ها می نالند . » . با چنبن موضعگیری بود که نویسندگان توده ای خود را در خط امام قرار داده و نوشتند : « نفس ِ آتشین امام در کوره ی دل ها می دمد ، و بیان خدایی او بیان ِ درستی از توازن ِ نیروها در جهان ِ امروز می نماید . این از بخت ِ ماست که چشمان تیزبین رهبر پیر بیدار است . عمرش افزون باد . » ( مهرنامه . نقل از : به آذین . سرمقاله ی شورای نویسندگان و هنرمندان . دفتر دوم . زمستان ١٣۵٩ ) .

نویسنده ی توده ای ، در شماره ی دیگری از نشریه ی شورای نویسندگان و هنرمندان ، در محکوم کردن ِ آزادیخواهی می نویسد : « در چنین اوضاع و احوالی ، هرگونه زیاده روی یا بردباری نا به جا در آنچه مربوط به حدود و حقوق ِ افراد و اجتماعات است ، می تواند باعث شود که فریاد آزادی به صورت پرچم مبارزه ی بدخواهان با انقلاب درآید . صحنه های زشت و ننگین ِ روز چهاردهم اسفند در دانشگاه تهران نباید امکان تکرار داشته باشد . انقلاب از چنان مشروعیت و چنان نیرویی برخوردار است که می تواند و باید نظم قانونی ِ خود را از هر طرف که باشد برقرار سازد . » ، و در ادامه ی همین نوشته ، نویسنده با نسبت دادن هرگونه آزادی خواهی به بورژوازی و امپریالیسم ، خواهان سرکوب ِ درخواست و درخواست کننده می شود :

« آزادی در معنا و در برد ِ سیاسی اس سابقه ی دیرینه ای در تاریخ ندارد و به دوران سر برآوردن ِ بورژوازی به دعوی ِ حکومت بازمی گردد. آزادی ِ اندیشه ، آزادی ِ گفتار ، آزادی ِ مطبوعات ، آزادی ِ اجتماعات ، همه درست آن افزاری بود که بورژوازی برای تسلط بر وجدان و اراده ی توده ای لازم داشت . … در محیط ِ انقلابی به ویژه هنگامی که جنگ تحمیلی در جریان است ، همه چیز با معیار ، مصالح انقلاب و پیروزی در جنگ سنجیده می شود . … در چنین شرایطی نظم با اجبار [ سرکوب ] همراه است . » ( همان . نقل از . م . الف . به آذین . شورای نویسندگان و هنرمندان . دفتر سوم . بهار ١٣۶٠ ) ( به تاریخ نوشته توجه شود ) .

هنر توده ای در خدمت ِ حاکمیت :

« در بهار ِ ١٣۶٠ فصلنامه ی شورای نویسندگان و هنرمندان ِ توده ای بر مدخل ِ دفتر پنجم فصلنامه پوستری از امام خمینی چاپ کرده و در توضیح ِ رنگ های این پرتره نوشت : رنگی که در رنگ آمیزی ِ عمامه و عبا و قبای امام به کار رفته ، یک سائیدگی و رنگ و رورفته گی را نشان می دهد و این ، آنچنان که شنیده ایم با شیوه ی زندگی ِ فقیرانه امام متناسب است ، یعنی نقاشی در اینجا با رنگی که برای البسه ی امام به کار گرفته است ویژگی های زندگی ِ فقیرانه و فروتنانه امام را بیان می دارد ، و ما را به یاد ِ مردان بزرگ تاریخ سازی نظیر علی ( ع ) ، گاندی ، هوشی مین و دیگران می اندازد . » ( نقل از : فصلنامه شورای نویسندگان و هنرمندان ، شماره ۶ . بهار ١٣۶٠ ) .

« در ٢۴ اردیبهشت ١٣۶٠ هیاٴت اجرایی شورا در نامه ای نوشت : ما از امام خمینی رهبر خردمند انقلاب ایران و نیز از دستگاه رهبری ی کشور می خواهیم که با رهنمودهای خود امکان ِ بهترین بهره گیری از نیروی ما را فراهم آورند . در ١۵ آذر ١٣۵٩ در پاسخ به دعوت ِ امام جمعه تهران ، اعلامیه ای صادر شد که در آن شورای ما [ شورای نویسندگان و هنرمندان توده ای ] برای همه گونه همکاری ِ قلمی – هنری با مسئولان ذی ربط در رسانه های گروهی و ستاد تبلیغات بسیج اظهار آمادگی کرد و خواستار آن شد که ترتیب ِ عملی ِ این همکاری [ از سوی رژیم ] داده شود . ما وفاداری ِ بی دریغ خود را به انقلاب مردمی و ضدامپریالیستی ایران به رهبری ِ امام خمینی و حمایت قاطع خود را از نهادهای برخاسته از انقلاب اعلام می کنیم . » ( مهرنامه . نقل از : شورای نویسندگان و هنرمندان توده ای . دفتر چهارم . تابستان ١٣۶٠ ) .

به نوشته ی قوچانی ، اوج ِ تلاش ِ شورای نویسندگان و هنرمندان برای نزدیکی به جریان هنر اسلامی ، – و در واقع به حاکمیت – چهارنامه پیرامون شعر و هنر ایران بود ، که در نامه ی نخست آمده بود : « ما فعالانه شعر می گوییم راجع به انقلاب ، راجع به امام ، راجع به جنگ . ما دیگراندیش هم که باشیم باز مسلمانیم ، زیرا اسلام ما [ توده ای ها ! ] یک دین ِ خشک و خالی نیست . ملیت ماست ، فرهنگ ِ ماست . موتور ِ انقلاب ِ ماست و شما – هنرمندان و نویسندگان مسلمان – با تمام افکار و عقایدتان برای ما مثل یک برادر ، مثل ِ یک پدر ، مثل ِ یک هم رزم هستید . » ( قوچانی . نقل از : نامه نگاری ِ نویسنده ی توده ای ، غلامحسین متین با مشاور ِ فرهنگی ِ رئیس جمهوری وقت ِ ج.ا.ا. در فاصله ی ٩ دی ١٣۶٠ تا ٢۶ بهمن همان سال .) .

هنرمندان و نویسندگان توده ای تا تبیین نظریه ی ولایت فقیه پیش رفتند : « در نظام ِ مذهبی – سیاسی ولایت فقیه  ، وحدت ِ امت ستونی است که بار تمامی بنای مادی ومعنوی ِ جامعه بر آن نهاده است . در چنین زمینه ای است که وصف قرآنی اشداء علی الکفار معنا و مفهوم می یابد . در این نظام راه ِ شرکت در حکومت و اعمال قدرت بر همه سازمان ها و گروه ها و افرادی که از دایره ی امت بیرون اند یا با وجود مسلمان بودن ، صفت ِ اسلامی را در معنای ولایت فقیه برای حکومت ضروری نمی دانند بسته است . گفتنی است که تدبیر انقلابی ِ امام خمینی گذشته از درک ِ روشن و دقیق مسائل و اهداف و امکانات ، همواره بر رشته دوگانه فتوا و تقلید که در همه احوال توده های شیعه را به مرجع دینی پیوند می دهد استوار است . به سخن دیگر ، تقلید اهرم ِ حرکت توده هاست در دست ِ مرجع به ویژه در امر ِ انقلاب » ( همان ، نقل از : به آذین . شورای نویسندگان و هنرمندان توده ای . سرمقاله . دفتر پنجم . زمستان ١٣۶٠ ) .

« در پایان ِ سال ِ ١٣۶٠ [ که سازمان ها و کنشگران مارکسیست با همفکری و همکاری ِ توده ای ها تار و مار شده بودند ، و حاکمیت دیگر نیازی به حزب توده نداشت ] همه ی نشریات حزب توده از روزنامه مردم تا ماهنامه ی دنیا و فصلنامه شورای نویسندگان و هنرمندان نیز توقیف شد . کیانوری ، طبری ، به آذین ، ابتهاج و دیگر سیاستمداران و روشنفکران توده ای بازداشت شدند … » ( قوچانی . مهرنامه . شماره ٢٨ . بهمن ١٣٩١ ) .

نتیجه گیری :

یکم : بدعت ِ ناسازنمای حزب توده در آنچه آن را مارکسیسم می نامد و آن را با این نام رواج داده و هنوز می دهد ، به رغم تبلیغ قوچانی و قوچانی ها ، نه تنها با هیچ یک از آموزه های مارکس همخوانی و همسویی ندارد ، بلکه درست برخلاف ِ این آموزه ها و در تضاد با اندیشه ی مونیست – ماتریالیستی مارکس – انگلس هم هست .

دوم : مطالعه ی مقاله ی مستند قوچانی درباره ی عملکرد ِ حذفی همسویانه ی حاکمیت و حزب توده در قبال مارکسیست ها در یک بازه ( برهه ) ی زمانی ، و سپس همان عملکرد ِ حاکمیت در برابر حزب ، یارآور ِ این شعر ِ عبرت دهنده است :

ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار / تا باز که او را بکشد ، آنکه تو را کشت ؟!

فراموش نکنیم : وقتی کشته های مان را در نبرد با بورژوازی ِ متشکل ِ تا دندان مسلح می شماریم ، باید بخشی را هم به حساب حزبی گذاشت که خود را در درون اسب تروای « مارکسیسم » جای داد و راه ِ ورود به قلعه ی کار را به روی قمه کشان ِسرمایه گشود .

نکته ی مهم سوم این که : ۶ دهه فعالیت سیاسی حزب توده نشان داده از نظر این حزب امپریالیسم شامل شوروی – و اکنون روسیه – نمی شود ، و از این رو ، ضد امپریالیست صرفا˝ به معنی دوست و جانبدار روسیه است و لاغیر .

همچنان که هم اکنون همه ی رژیمهای دوست و هم پیمان روسیه ، از نظر توده ای ها ضد امپریالیست ، و دولت هایی که در کمپ دوستان نزدیک روسیه – مخصوصا˝ در یارگیری های سازمان ملل – نباشند ، دست نشاندگان و کارگزاران امپریالیسم اند . رویکرد ِ سیاسی حزب ، که در تحلیل های اش هم به خوبی پیداست ، از موضع منافع روسیه است ، نه منافع مردم و طبقه ی کارگر ایران . گویی وظیفه ی مردم و طبقه ی کارگر ، و مارکسیست های ایران است که از منافع یک دولت امپریالیست در برابر دیگر دولت های امپریالیست دفاع کنند و نه از منافع خودشان !

و نکته ی آخر : توده ای ها به مسائل مشخص مطرح شده در این بررسی پاسخ نمی دهند . طبق ِ معمول ، « گذشته ی پر افتخار » حزبی که در دهه ی ٣٢-٢٠ همنام شان بود را به رخ ِ ما می کشند : ما آنیم که آنها بدند توده ای ! و چون پاسخ قانع کننده ندارند ، یقه ی خدامراد را می چسبند ، و گمان می کنند با این کار گریبان خود را از پاسخ به تاریخ و مردم ایران رها کرده اند !

                                                                        پایان