در این جا چار زندان است

زیبا دخترانی که با شیطنت هایشان آشنا هستم .شیطنت های کودکانه ، کنجکاوی ، هوشیاری . رقص های کودکانه ، همراه با لبخند های ملیح . سرک کشیدن ها، سر به سر گذاشتن هرمهمان تازه وارد شده به خانه . باید از نزدیک دید . باید با آنها خندید . باید با آنها رقصید تا دنیای واقعی و کودکانه را فهمید. از یاد نخواهد رفت وقتی پدر در زندان بود ، گلباغ این مادر فداکار و جسور به این دوقلوهای نازنین گفته بود که ؛ پدر برای پیدا کردن کار به کشور دبی رفته و قول داده بعد از برگشتن از دبی برای شما عروسک های قشنگی کادو بیاورد.آن هنگام دوقلوهای نازنین خرد سال بودند . با عشق دیدن پدر و توشه سفر، سر بر بالین می گذاشتند و در خواب و بیداری همبازی عروسک ها می شدند. پدر از سفر برگشت . در میان هلهله و شادی . بوق زدن ماشین ها در سطح شهر سنندج ، اما از عروسک خبری نبود.
غالب حسینی در سال ۱۳۸۷ در سنندج ، همراه با شیوا خیر آبادی و عبدالله خانی و سوسن رازانی دستگیر و به شش ماه حبس تعزیری و ۵۰ ضربه شلاق محکوم شده بود.
اکنون هدیه و نینا کمی بزرگ شده اند . می دانند خبری از عروسک نیست . اگر در سال ۱۳۸۷ شش ماه د رخواب و بیداری با عروسکها ی خیالی بازی کردند ، این بار دربیداری کامل باور پیدا کرده اند که جای پدر در زندان نیست . هدیه و نینا ، دیدن که مادر فداکار شان ” گلباغ بهمنی ” در دفاع از آزادی کارگران زندانی توسط مامورین بازداشت و مورد تهدید واقع شده بود . آنها نوشته اند که ” پدر ما غالب حسینی فعال کارگری هیج جرمی نکرده است و با حمله ی نیرو های اطلاعاتی دستگیر شده و زندانی شده است”.
نینا و هدیه عزیز ، نامه شما را در سایت کمیته هماهنگی برای … خواندم . یاد شیطنت هایتان افتادم که چه زیبا لبخند بر لب همگان می نشاند . و متاسف شدم که امروز غم دوری پدر را احساس می کنی و اینچنین بیتابانه در انتظار او هستید. می دانم که دلتنگی شما با غم و اندوه ” شادی ” فرزند کارگر زندانی وفا قادری به هنگام تجمع در اعتراض به دستگیری کارگران زندانی در هم می پیچد . حتمن می دانید که شادی این دختر مهربان که در سکوت او هزاران راز نهفته وجود دارد ، بیمار است و برای مداوا ، نیاز به داروهای خاص دارد. حتمن پدر ، برایتان گفته است که هزینه هر نوبت داروی شادی دوبرابر دستمزد ماهانه پدرش است. دلتنگی شما را می فهمم.
دلتنگی شما و غم میلیون ها کودک طبقه کارگر که اینچنین سرنوشتی دارند با هم گره خورده است، اما این غم تمام خواهد شد. باور دارم که دنیای آرزوها فرا خواهد رسید و، زیر شرشر باران قهقه سر خواهند داد و هم بازی رنگین کمان خواهند شد. هدیه و نینا همچنان خواهند رقصید ، و دیگر شادی غمگین نیست !
بهزاد سهرابی
فروردین ۱۳۹۲