سیاست اوجلان و پ.ک.ک شکست راه حل ناسیونالیستى مسئله کرد!

اولین روز سال ۱٣۹۲ با نامه اوجلان و متعاقبا اعلام رسمی آتش بس پ.ک.ک به دولت ترکیه یک تحول مهم در تاریخ جنبش ناسیونالیستی ورق خورد. برخلاف آنچه اوجلان دوست دارد تحت عنوان آغاز تاریخ نوین به خورد مردم بدهد٬ این آغاز دوران افول جایگاه پ.ک.ک در کردستان و قبول رسمی شکست راه حل ناسیونالیستی مسئله کرد است. پ.ک.ک از سال ۹۹ میلادی وارد دوران تازه ای در حیات خود شد. در کنگره بعد از دستگیری اوجلان این حزب نه تنها اسم پ.ک.ک را تغییر داد٬ بلکه از خواست “کردستان مستقل” و حتی استقلال کردستان ترکیه هم دست برداشت. نه تنها این بلکه مطالباتی از نوع خودمختاری و فدرالیسم و …. هم که طرح و سیاست دیگر جریانات ناسیونالیست کرد در کشورهای دیگر بود را مطرح نکرد. حاضر شدند به شرط آزادی اوجلان با کمترین امتیاز همراه دولت ترکیه بشوند. اما ترکیه نپذیرفت.

اکنون در متن تحولاتی که در منطقه آغاز شده است و تنگناهای قابل پیشبینی که پ.ک.ک آنرا در چشم انداز آتی خود دیده است٬ روز اول سال ۱٣۹۲شمسی با نامه اوجلان و توافق کادر رهبری پ.ک.ک بدون رسیدن به هیچ توافقی رسمی با دولت ترکیه اعلام کردند که دوران جنگ مسلحانه به پایان رسیده است و گفتند که نیروی مسلح پ.ک.ک از خاک کشور ترکیه  خارج میشود. با این سیاست عملا و منطقا شکست راه حل ناسیونالیستی مسئله کرد را اعلام کردند. سعی میکنم در این نوشته عجالتا و به اختصار روندهای آتی این تحول تاریخی در جنبش ناسیونالیستی را بررسی کنم.

نگاهی به تاریخ جنبش ناسیونالیسم کرد

تاریخا جریانات ناسیونالیستی در کردستان راه حل استقلال٬ خودگردانی٬ خودمختاری و فدرالیسم را برای حل مسئله کرد مطرح کرده اند. با نگاهی به تاریخ جنبشهای ناسیونالیستی در کردستان در هر چهار کشور ترکیه٬ ایران٬ عراق و سوریه اینها راه حلهایی بوده اند که تاریخا هم سران عشایر٬ ملاکین و خوانین کرد دنبال آن بوده اند و هم متعاقبا جریانات ناسیونالیست کرد به عنوان راه حل مسئله کرد مطرح کرده اند. این جریانات سنتا با استفاده از شکاف دولتهای منطقه و اتکا به دولتها و قدرتهای جهانی٬ اساسا با استفاده از شکل مبارزه نظامی و پیشمرگانه٬ تلاش کرده اند به عنوان یک دولت و یا بخشی از یک دولت٬ به قدرت برسند و یا در قدرت شریک شوند.

نمونه های قدرت گیری سران عشایر٬ مالکان و شیوخ و ملاها در کردستان ترکیه در دوران عثمانی٬ بعدا به ترتیب جمهوری مهاباد و خودگردانی  (حکم زاتی) در کردستان عراق و در تاریخ معاصر قدرت گیری احزاب جنبش ناسیونالیستی در کردستان عراق کافی است که ما به روش٬ شکل٬ سنت و سیاست و راه حل و نتایج قدرتگیری این جریانات پی ببریم.

هاله مقدس و موهومی که تاریخا به دور راه حل ناسیونالیستی مسئله کرد پیچیده شده بود٬ با نتایج حکومت بارزانی و طالبانی در کردستان عراق ترک خورد و با اقدام اخیر پ.ک.ک به عنوان توده ای ترین تشکل ناسیونالیستی کرد رسما شکست خورد.

حاکمیت ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق٬ بی اعتباری راه حل ناسیونالیستی مسئله کرد

حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق به مدت بیش از دو دهه به عنوان اوج موفقیت و نمونه بارز “دستاورد” جنبش ناسیونالیستی و طولانی ترین مدت حاکمیت این نوع جریانات در کردستان٬ نتایج و پیامدهایی داشته است که دوران توهم زدایی به این جریانات آغاز شد. در درجه اول مردم ساکن کردستان عراق متوجه شدند که در زیر کلاه و جامانه ناسیونالیسم کرد هیچ ایده آلی برای رفع مشکلات مردم محروم کردستان وجود ندارد. با قدرتگیری این احزاب در کردستان عراق به مردم اثبات شد که این جریانات نه تنها راه حلی برای عملی شدن مطالبات مردم کردستان ندارند٬ بلکه تحت حاکمیت آنها ستمهای تاریخی که مردم سالها علیه آنها مبارزه کرده بودند همچنان ادامه دارد و این احزاب خود مانع اصلی در مقابل رفع این ستمها هستند. مردم ساکن کردستان عراق تحت حاکمیت بارزانی و طالبانی به تجربه دیدند که به هیچکدام از مطالبات حق طلبانه خود نرسیدند و حاکمیت احزاب ناسیونالیست کرد دستاوردی برای مردم در بر نداشت.

ممکن است گفته شود فضای باز کنونی یک دستاورد است. پاسخ من این است که این فضای “باز سیاسی” را نباید تثبیت شده و منبعث از ماهیت ناسیونالیسم کرد فرض کرد. زیرا این فضای “باز” حاصل سیاست و برنامه ناسیونالیسم کرد نیست. بلکه از نتایج دوران عدم تثبیت و دوران انتقالی آنها است. همچنانکه تحت حاکمیت مالکی و جریانات اسلامی در مناطق عرب نشین هم این “فضای باز” هنوز وجود دارد. در حالیکه همه میدانند این از ماهیت جریانات اسلامی نیست. بلکه نتیجه عدم توانایی آنها در تثبیت قدرت خود و اعمال دیکتاتوری علیه مردم است.

به هرحال آنچه در کردستان عراق دیده و تجربه شد حتی هنگامیکه جریانات ناسیونالیست کرد بیشتر از شریک شدن در قدرت٬ به نوعی حکومت نیمه مستقل هم میرسند (مانند کردستان عراق) باز هم مردم به خواسته های پایه ای خود نمیرسند. آنچه تا کنون در کردستان عراق تجربه شده است٬ نقش و سیاست احزاب ناسیونالیست حاکم٬ چپاول دسترنج مردم وسازمان دادن مافیای قدرت برای محروم کردن مردم کردستان است. سهم شهروندان ساکن کردستان تحت حاکمیت این احزاب چیزی فراتر از محروم ماندن و عدم دخالت در تعیین سرنوشت اجتماعی خود نیست. تنها تفاوت برای مردم این است که در بهترین حالت میتوانند به زبان خود تکلم و آموزش ببینند. که این  موضوع هم در دوران صدام حسین قانونی شده بود. آموزش به زبان کردی امر تازه ای نیست. هر “دستاورد” دیگری اگر هست ربطی به سیاست و ماهیت جریانات ناسیونالیستی ندارد. بلکه نتیجه دوران عدم تثبیت این جریانات است که نتوانسته اند تمام ایدآلهای سرکوبگرانه خود را اعمال کنند.

زمینه های مذاکره اوجلان و دولت ترکیه

دولت ترکیه و پ.ک.ک هر دو به این مذاکره و تمام کردن جنگ مسلحانه با هم احتیاج داشتند. تحولات دو سال گذشته در منطقه٬  مادر این اتفاقات است. با آغاز انقلابات در کشورهای شمال آفریقا دامنه این اعتراضات به سوریه رسید. دولت سوریه و ترکیه هم تاریخا رابطه خوبی با هم نداشتند.

بعد از قدرتگیری جریان اسلامی در ترکیه و عروج نوعی از “اسلام میانه رو” متحد غرب٬ که هم فاصله خود را با جنبش اسلام سیاسی نشان دهد و هم متحد غرب باشد امکاناتی برای عروج ترکیه فراهم کرده است. موفقیتهای سیاسی و اقتصادی دولت اردوغان در ترکیه که یک متحد قابل اعتماد غرب است و مهار کردن یکه تازی ارتش در این کشور٬ الگویی برای دیگر جریانات اسلامی در منطقه شد. چنانچه اکنون جریانات اخوان المسلمین در مصر و لیبی و تونس و حتی حماس در فلسطین و…. مدل نوع ترکیه را به نوع حکومت اسلامی حاکم بر ایران ترجیح داده اند.

هنگامیکه دامنه انقلابات به سوریه رسید وانقلابی توده ای در مقابل اسد شکل گرفت٬ دولت ترکیه و دولتهای غربی نگران این بودند که دامنه این انقلابات به ترکیه و دیگر کشورهای عربی رقیب جمهوری اسلامی هم کشیده شود. اگر این اتفاق میفتاد عملا سدی در مقابل عروج ترکیه برای تبدیل شدن به قدرت منطقه ای ایجاد میشد. ترکیه و متحدینش بحران سوریه را غنیمت شمردند که با حمایت از اپوزیسیون اسد هم یکی از دولتهای ناسازگار با خود و غرب را از سر راه برداردند و هم مانع گسترش انقلاب به دیگر کشورهای منطقه بشوند. کشورهای غربی و دولتهای مرتجع عرب هم بیش از ترکیه نگران شدند که موج این انقلابات گسترش پیدا کند و یکی بعد از دیگری دولتهای متحد غرب را سرنگون کند.

با توجه به فاکتورهای بالا یک جبهه غیر رسمی از دولتهای عربی٬ ترکیه و اروپا و آمریکا در حمایت از نیروهایی متحد خود در سوریه که بتوانند از یکطرف انقلاب را حاشیه ای کنند و از طرف دیگر اسد را سرنگون کنند شکل گرفت. یکی از نتایج هماهنگی این جریانات در مقابل اسد این شد که با تقویت اپوزیسیون مرتجع و ضد انقلابی اسد در نیمه راه سر انقلاب را بریدند. اما سرنگونی اسد برای همگان به یک امر مسجل تبدیل شد. با این تحول ترکیه و کشورهای عربی با کمک و حمایت غرب به دو هدف مهم خود رسیدند. اکنون مشکل آنها این است که بعد از اسد جریانات خود ساخته را چگونه کنترل کنند. یعنی به نوع با تکرار سناریوی شبیه افغانستان مواجه شده اند. آنجا هم مجاهدین را در مقابل دولت متحد روسیه تقویت کردند اما همان مجاهدین بعدا موی دماغ غرب شدند و تا کنون نتوانسته از عواقب آن سیاست خلاص بشوند.

با این سیاست ضدانقلابی که ترکیه٬ کشورهای عربی٬ و غرب به بهانه مقابله با جنایات اسد در سوریه دنبال کردند٬ ضربه مهلکی به روند رو به پیش جنبشهای انقلابی در منطقه وارد نمودند. انقلاباتی که جذابیت بالایی در میان مردم منطقه و جهان پیدا کرده بود و راه مقبول و کم دردسری برای رهایی از شر حکومتهای خودکامه به مردم نشان داده بود و با سرعت در حال گسترش به کشورهای منطقه بود٬ را سد کردند. نه تنها این٬ بلکه با نقش جنایتکارانه دولت سوریه و جمهوری اسلامی در هماهنگی با متحدینی مثل روسیه و چین نتایج انقلاب مردم در انظارعموم تبدیل به چنان تجربه ای شد که هر انقلابی را با خون ریزی٬ ویرانی و آوارگی در ذهن مردم حک کنند. با ظاهر شدن نتایج اقدامات دو طرف این جدال در سوریه٬ عملا طعم پیروزیهای قبلی را در کام میلیونها انسان ستمدیده تلخ کردند و رسیدن به امید و آرزوهای مردم یک بار دیگر به تعویق افتاد.

یکی از تبعات این جدال بوجود آمدن هماهنگی و همکاری اسد٬ جمهوری اسلامی و پ.ک.ک بود. هنگامیکه جمهوری اسلامی نتوانست از راه دیپلماتیک مسیر حمایت ترکیه از اپوزیسیون سوریه را تغییر دهد٬ جنگش را با پژاک تمام کرد و پ.ک.ک را در مقابل ترکیه تقویت نمود. جمهوری اسلامی با تقویت پ.ک.ک و پژاک در مقابل ترکیه امیدوار بود ترکیه را ناچار به تجدید نظر در سیاستش در قبال سوریه بکند.  اما ترکیه بر ادامه سیاست خود پافشاری کرد. جمهوری اسلامی و اسد برای مقابله با ترکیه به این نتیجه رسیدند که بخش زیادی از منطقه کردنشین سوریه را به نیروهای متحد پ.ک.ک در این کشوربسپارند و این کار را کردند.

جریانات متحد پ.ک.ک در سوریه با کمک فرماندهان پ.ک.ک در فاصله کمی توانستند چند هزار نیروی مسلح سازمان داده و در مقابل نیروهای “ارتش آزاد سوریه و دیگر جریانات اسلامی مسلح” سوریه٬ قطب مسلح دیگری شکل دادند و حاکمیت خود را بر مناطق کردنشین اعمال کردند. این اقدام باعث نگرانی ترکیه شد. دولت ترکیه با این تحول عملا مرزهای طولانی خود با سوریه را نا امن احساس کرد. در جواب به سیاست اسد و جمهوری اسلامی که پ.ک.ک را تقویت کرده بودند ترکیه برای خنثی کردن آنها٬ برخلاف سیاست تا کنونی خود و دولتهای پیشین این کشور٬ وارد مذاکره با پ.ک.ک شد.

این فرصتی بود که ترکیه سیاست خلع سلاح پ.ک.ک را از راه مصالحه پیش ببرد. زیرا علاوه بر مسائل منطقه ای٬ پایان جنگ مسلحانه پ.ک.ک علیه دولت ترکیه میتواند در هموار کردن راه برای عضویت این کشور در اتحادیه اروپا موثر باشد. اما بعد از چند ماه مذاکره با پ.ک.ک در بروکسل و نظارت غیر مستقیم دولتهای اروپایی و هماهنگی آمریکا نتیجه ای حاصل نشد. به دنبال این اتفاق بود که ترکیه راسا وارد مذاکره با اوجلان شد. اوجلان و پ.ک.ک هم  بنابه مصلحتهای خود و پیشبینی تحولات آتی در منطقه که میتواند آنها را در تنگنا قرار دهد٬ از این مذاکره استقبال کردند.

پ.ک.ک هیچ وقت شعار و مطالبه سرنگونی دولت ترکیه را نداشته است. اما خواستها و مطالبات اثباتی خود را هم قدم به قدم تغییر داده و عقب نشسته است. ابتدا خواست کردستان مستقل ترکیه٬ بعدا خواست کردستان بزرگ و بالاخره بعد از دستگیری اوجلان خواست سهیم شدن در قدرت و دخالت در دولت ترکیه را مطرح کردند. آنها امروز به این قناعت رسیده اند که اولا از شعارهای بلندپروازانه جنبش ناسیونالیستی (استقلال کردستان بزرگ و یا حتی استقلال کردستان ترکیه) دست بردارند. دوما متوجه شده اند که با جنگ مسلحانه پیشمرگایتی و یا نیروی پارتیزانی گریلای پ.ک.ک٬ نمیتوانند یک عضو ناتو و دولتی که در چند سال گذشته موفقیتهایی به دست آورده است و به الگویی برای دیگر جریانات اسلامی تبدیل شده است را وادار به عقب نشینی کنند. اینرا البته پ.ک.ک از قبل هم میدانست و دو بار دیگر یکطرفه اعلام آتش بس کرده بود. اما ترکیه همچنان با مشت آهنین به آنها پاسخ داده بود.

این بار تحولات منطقه و استراتژی سیاسی دولت ترکیه برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای و عضوی از اتحادیه اروپا ضرورت حل مشکل جنگ مسلحانه با پ.ک.ک را به یک امر جدی برای دولت ترکیه تبدیل کرده بود. ترکیه به عنوان یک متحد تاریخی غرب و عضوی از ناتو٬ از یک طرف تلاش میکرد تقاضای عضویتش در اتحادیه اروپا تایید شود و از طرف دیگر داعیه قدرت اصلی در خاورمیانه را دارد. مجموع این فاکتورها ترکیه را به این قناعت رساند که سیاست کنونی در قبال پ.ک.ک و مذاکره با اوجلان را در پیش بگیرد. از نظر دولت ترکیه “اوجلان تروریست که حکم اعدامش صادر شد و اکنون به حبس ابد محکوم شده است” در این مقطع زمانی بیش از هر کسی مورد اعتماد دولت ترکیه است.

پ.ک.ک هم به این نیاز داشت که روزنه ای پیدا شود و وارد پروسه بده بستان با دولت ترکیه گردد. ضرورت فوری “صلح” و اعلام پایان دوره جنگ مسلحانه برای پ.ک.ک تنها قناعت به این امر نبود که ناتوان از به عقب راندن دولت و ارتش ترکیه است. بلکه تحولات منطقه و مسجل شدن سرنگونی اسد تبعات مهم و محدود کننده ای برای پ.ک.ک بوجود می آورد که سرنوشت و آینده این حزب را با مخاطرات جدی روبرو میکند. پ.ک.ک میداند با سرنگونی اسد پشتیبانی فعلی جمهوری اسلامی را از دست میدهد. زیرا جمهوری اسلامی حتی اگر هنوز در قدرت باشد٬ منافع پایه ای تری با ترکیه دارد و به راحتی پ.ک.ک را معامله میکند. دولت اقلیم کردستان عراق هم خود را محتاج ترکیه میداند و در چهار چوب سیاستهای غرب و ترکیه بازی میکند. احزاب حاکم در کردستان عراق  نمیتوانند نقطه اتکایی جدیی برای پ.ک.ک باشند. با در نظر گرفتن این واقعیات و دیدن این احتمالات اوجلان و پ.ک.ک تلاش میکنند با حداقل امتیازات هم راضی شوند و قبل از سرنگونی اسد و تنگناهایی که برایشان بوجود می آید به جریانی پارلمانی مانند دیگر جریانات قانونی ترکیه تبدیل شوند.

حزب قانونی ب.د.پ. که ٣۰ نفر عضو در پارلمان ترکیه را و تعداد زیادی از شهردارهایی مناطق کرد نشین را عاید خود کرده است و یک حزب متحد پ.ک.ک. هم هست٬ در هماهنگی با دولت ترکیه و پ.ک.ک. نقش اصلی را در این مسیر داشت که بتوانند پ.ک.ک و دولت ترکیه را به نتایج کنونی و اعلام پایان جنگ مسلحانه از جانب پ.ک.ک برساند. اکنون اوجلان پایان دوره جنگ مسلحانه و پ.ک.ک آتش بس یکطرفه را اعلام کرده اند. در عین حال انتظار دارند دولت ترکیه به یک دولت “دمکراتیک” (امکان شریک شدن در قدرت برای پ.ک.ک) تبدیل شود. اینرا از اردوغان میخواهند و اردوغان هم فعلا فقط به پیام اوجلان روی خوش نشان داده است. این پیام هیچ شرطی برای دولت ترکیه قایل نشده است و مطالبه ای هم مطرح نکرده است.

از طرف دیگر اردوغان هم خطابش به پ.ک.ک و اوجلان به عنوان یک نیروی صلح طلب نه یک نیروی “تروریست” که بیش از چهار دهه است آنها را با این اسم خطاب میکنند٬ این است که : “نیروهای مسلح پ.ک.ک باید اول خاک ترکیه را ترک کنند و بعدا خلع سلاح بشوند تا بتوان مذاکرات را به نتیجه رساند.”

این یک تحول مهم در ترکیه و منطقه است. با وجود استقبال توده ای مردم کردستان ترکیه و استقبال جهانی از پیام اوجلان این یک پیروزی برای دولت ترکیه محسوب میشود. زیرا اوجلان بدون هیچ تضمینی تن به اعلام پایان جنگ مسلحانه داده و از نیروهای مسلحش خواسته است که خاک ترکیه را ترک کنند. این پیام اعلام رسمی شکست راه حل ناسیونالیستی مسئله کرد است٬ که در تاریخ معاصر به شکل مسلحانه و مذاکره و استفاده از شکاف دولتها همیشه خواسته است در قدرت سهیم شود. اما ناسیونالیسم کرد به عنوان یک جنبش همچنان سایه اش بر سر مردم و جنبشهای انقلابی در کردستان ترکیه سنگینی میکند.

تنایج و پیامدهای این تحول

تا جایی که به پ.ک.ک مربوط میشود اعلام این سیاست آغاز پروسه خلع سلاح و پایان جنگ مسلحانه این حزب است. با هر زیر و بمی که این پروسه طی کند و حتی اگر یک دور دیگر جنگ آغاز بشود باز هم این روند سیاسی و استراتژیک به سمتی میرود که پ.ک.ک به شکل کنونی نمیخواهد و نمیتواند فعالیتش را ادامه بدهد. به احتمال زیاد با اسم دیگری به یک حزب قانونی مثل بقیه احزاب در ترکیه به پارلمان راه پیدا میکند. پ.ک.ک به جریانی تبدیل میشود که سرنوشت کردستان سوریه را با مصالحه و همکاری ترکیه و حکومت اقلیم کردستان عراق حل و فصل میکنند. پ.ک.ک در کردستان عراق و ایران هیچ وقت نیروی ریشه داری نبوده و از موقعیت کنونی هم ضعیف تر خواهند شد. این یک تحول مهم است که در کشورهای همجوار تاثیرات چنین پایانی برای پ.ک.ک. مردم را به مرور از توهمات ناسیونالیستی دور میکند.

میدان جدال و بروز و عروج جنبشهای شهری و احزاب و جریانات چپ٬ بویژه جنبش کارگری در کردستان ترکیه که تا کنون در زیر فشار یک جریان قوی ناسیونالیستی و مسلح که صدای هر مخالف خود را خاموش میکرد٬  بیشتر میشود. صدایی که امکان بروز علنی و گوش شنوا پیدا نمیکرد بیش از پیش به جلو صحنه می آید. جلو آمدن جنبش چپ و عروج جنبش کارگری به عنوان یک جنبش بالنده قبلا در کردستان ایران پس از انقلاب ۵۷ آغاز شد. بعدا در کردستان عراق این پروسه پی گرفته شد و اکنون با این تحولات دامنه اش به ترکیه خواهد رسید.

در کردستان ایران شرایط قدرتگیری چپ و اعتماد جامعه به راه حل واقعی و مسئولانه چپ و کمونیستها برای رفع ستم ملی و حل مسئله کرد قدمت طولانی تری دارد. بعد از نتایج دو دهه حکومت احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق اکثریت مردم ساکن آنجا هم به این نتیجه رسیدند که از حاکمیت ناسیونالیستهای کرد رویگردان شوند. به همین دلیل مردم کردستان عراق از دوران توهم عبور کرده و اکنون گوش شنوا برای نقش جنبشهای دیگر و صداهای دیگر بیش از همیشه فراهم شده است.

با خاموش شدن اسلحه احزاب مسلح کردستان ایران که فعلا در کردستان عراق مستقر هستند٬ و دلیل آنرا (در نظر گرفتن مصلحت احزاب ناسیونالیست حاکم در کردستان عراق) اعلام کردند٬ این سیاست از جانب پ.ک.ک مورد نقد قرار گرفت و خود را نیرویی قاطع و جنگجو معرفی کرد که میخواهد جای خالی آن احزاب را پر کند. این سیات و تاکتیک توهماتی در میان مردم بوجود آورد. حدود دو دهه پ.ک.ک نقدش به احزاب هم جنبشی خود در ایران این بود که آنها مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی را کنار گذاشته اند. مبارزه “قاطع مسلحانه” که پ.ک.ک در دو دهه گذشته پرچمدار آن بود و به عنوان یک نیروی “سازش ناپزیر” خود را معرفی کرده بود٬ نقش عمیقی در متوهم کردن بخشهایی از مردم به این جریان بازی کرد. اکنون با اعلام پایان دوره جنگ مسلحانه از جانب اوجلان تمام آن عمارت پوشالی که از خود ساخته بودند فرو میریزد.

اعلام پایان دوره جنگ مسلحانه از جانب اوجلان و قبول رسمی این سیاست از جانب پ.ک.ک تاثیر زیادی بر احزاب و سنتهای مبارزاتی و اعتراضی مردم و جریانات سیاسی خواهد گذاشت. این پایانی غم انگیز و شکستی سهمگین برای سنت و راه حل ناسیونالیسم کرد در کردستان است. اما آغازی آگاهانه تر با ایفای نقش جنبشهای مدرن شهری برای مردم تحت ستم و جنبش کارگری و کمونیستی در این جوامع خواهد بود. دقیقتر بگویم آنجا که سنت ناسیونالیستهای کرد رو به ضعف و افول میرود و اینجا باید گفت خودشان پایان یکی از این سنتها را اعلام کرده اند٬ میدان بازی و امکان عروج جنبشهای شهری و مدرن٬ بویژه جنبش کارگری و کمونیستی بیش از پیش فراهم میشود.

توهمات فعلی مردم کردستان ترکیه به نقش پ.ک.ک٬ به مرور زمان کم و کمتر میشود و همانند سیر توهم زدایی از احزاب ناسیونالیست حاکم در کردستان عراق سیر بی اعتباری جریانات ناسیونالیستی در ترکیه هم آغاز شده است. طولی نخواهد کشید ما مصداقهای این پروسه را خواهیم دید. در پس این تحولات تقدس جنگ مسلحانه و پیشمرگایتی و گریلایی که در نتیجه اتخاذ آن پ.ک.ک هم برای ناسیونالیستها مقدس شده بود٬ از این حالت کنونی خارج میشود.

دوران “جنگ مذاکره٬ مذاکره جنگ” و دوران استفاده از تخاصمات و شکاف دولتهای منطقه برای ناسیونالیستها کرد به دلایل مختلفی که عمده ترین آنها تحولات سیاسی و اقتصادی جهان امروز است٬ رو به پایان قطعی است. آنها از این روش و سیاستها برای سهیم شدن در قدرت استفاده میکردند. به دلایل مختلفی این دوره دوره رو به افول و پایان قطعی و تاریخی این سنت اعتراضی است.

مذاکرات پ.ک.ک و دولت ترکیه هر نتیجه ای داشته باشد با اعلام رسمی پایان دوره جنگ مسلحانه از جانب اوجلان و مهر تایید پ.ک.ک بر این سیاست٬ این روش اصلی مبارزه ناسیونالیستهای کرد به منظور شریک شدن در قدرت٬ یک ضربه تاریخی و جدی خورده است و در کوتاه مدت زنده کردن آن بسیار سخت خواهد بود. این تحولات اگر چه با قدرت و فشار جنبشهای انقلابی حاصل نشده است و پیروز این جدال فعلا دولت ترکیه خواهد بود٬ اما از لحاظ سیاسی و موقعیت جهانی امروز که جبهه بورژوازی جهانی بی افق و بدون استراتژی است٬ میدان عروج جنبشهای انقلابی و در راس آنها جنبش کارگری و کمونیستی را بیش از پیش فراهم میکند.

کمونیستها با نقد روش٬ سنت و سیاست ناسیونالیستها باید راه حل انسانی٬ انقلابی و واقعبینانه خود را برای حل مسئله کرد طرح کنند. همزمان باید با اتکا به مطالبات واقعی مردم در عرصه های مختلف در نقد توهمات ناسیونالیستی راه پیروزی واقعی را در مقابل مردم قرار دهند. مردم ناچار نیستند که در میان دو جبهه ارتجاع دولتهای سرکوبگر حاکم و یا جریانات ناسیونالیست ملت تحت ستم یکی را انتخاب کنند. مردم حق دارند و باید این امکان را فراهم کرد که یک قطب چپ و انقلابی را بتوانند انتخاب کنند. چپی که به عنوان آلترناتیو و در نقد دو جبهه ارتجاع ناسیونالیستی (جریانات و دولتهای حاکم از یک طرف و احزاب و جریانات اپوزیسیون ناسیونالیست از طرف دیگر) به میدان نیاید٬ شانس چندانی برای پیروزی نخواهد داشت. هر نوع توهم به یکی از آن دو قطب و یا حتی سکوت در مقابل یکی از آنها خاک باشیدن به چشم مردم است.

۲۶ مارس ۲۰۱٣