حل و فصل اختلافات سیاسی بر مزار گردان شوان ممنوع!(یک روشنگری در چهار پرده)

از روز١۶ ماه مارس ٢٠١٣ که مراسم بزرگداشت گردان شوان در شهر گتنبرگ سوئد برگزار شد تا به امروز، اشخاص متعددی در این مورد اظهار نظر کرده و آن را به تریبونی برای اشاعه نظرات متفاوت خود تبدیل کردند. جهت پاسخ دادن به چند استنتاجات غلط سیاسی که در این زمینه طرح شده است، لازم میدانم نکاتی را روشن و موضوعاتی را سر جای درست خود قرار بدهم.

١- فاکت های تاریخی

گردان شوان مثل هر گردانی دیگر کومه له در آن زمان، خود را کمونیست می دانست، کمونیست می نامید و با شعار زنده باد سوسیالیسم به جنگ با جمهوری اسلامی و حزب دمکرات می رفت. در نتیجه، عرفاً و قانوناً باید آنان را آنطوری که خود را معرفی می کردند کمونیست خطاب کرد. این فاکت تاریخی است.

منازعه ای که امروز بر سر مزار این جانباختگان بین جریانات و اشخاصی که در زمان جانباختن گردان شوان همه در کومه له بودند و اکنون با همدیگر اختلافات سیاسی – طبقاتی دارند شروع شده است و هر کسی گوشه ای از آن گرفته و به سود خط سیاسی امروز خود می کشد، نادرست است. این منازعه در این زمین ناروا است و باید حل وفصل اختلافات سیاسی امروز فی مابین این جریانات را از این زمین بیرون برد و از سوژه جانباختگان برای مقاصد متفاوت امروزی سوء استفاده نکرد. جایگاه مبارزات، حقانیت و شخصیت زندگان را باید بر اساس ظرفیت های آنان و در عرصه های مبارزه برای یک دنیای بهتر که کجا ایستاده اند قضاوت نمود.

ظاهراً اختلافات آنجا شروع می شود که جریاناتی خود را محق تر و دیگران را نامربوط به گردان شوان می دانند. مستقیم و غیر مستقیم، به بهانه نظراتی که رفیق محمد فتاحی در مورد این مراسم نوشته است، اشخاصی امثال خالد علی پناه کلی برخورد غیر سیاسی و غیر منصفانه به ما کردند. البته رفیق محمد فتاحی انتظار درستی را در جای نادرست مطرح می کند که از مجریان مراسم گردان شوان انتظار دارد میکرفن را از سوسیال- ناسیونالیست های امثال آقای یوسف اردلان بگیرند و به اشخاصی امثال ریبوار مصلح و یا ایشان تحویل بدهند. این انتظار گر چه اصولاً نادرست نیست، اما در زمان و مکان نادرستی مطرح می شود. مراسم بزرگداشت جانباختگان زمین سفتی برای اثبات حقانیت ما و نامربوط بودن یوسف آردلان و امثالهم به گردان شوان نیست و باید مبارزه خود را به زمین سفت جامعه نقل مکان کرد. حل المسائل ما با ناسیونالیست های منفرد و متشکل در کومه له ها در مراسم بزرگداشت جانباختگان سر از جای دیگر در می آورد. با ابزار( عاطفی- اخلاقی) نباید مربوط بودن خود و نامربوط بودن همه کسانی از جمله نامبرگان که تا آن زمان تاریخ مشترکی داشتیم را توضیح داد. در ثانی ما چقدر مدعی گردان شوان هستیم، آنان ده برابر. انتظار رفیق فتاحی به این خاطر در مکان نادرستی مطرح می شود. اکثر جریاناتی که مراسم حلبچه و گردان شوان را امروزه برگزار می کنند برای کوچک کردن ما به ایشان می گویند حمه فتاحی و به نشانه احترام به یوسف آردلان می گویند کاک یوسف! یعنی یوسف آردلان را بیش از ما به گردان شوان نزدیک تر می دانند. معهذا شفاف سازی و تفکیک و متمایز کردن خط سیاسی درست از نادرست با این سوژه ها پیش برده نمی شود. باید در جای درست سئوال درست را طرح نمود. باید قبول کرد که آن تاریخ مربوط به همه کسانی است که آن زمان در تشکیلات کومه له بودند و می توانند گردان شوان را از خود بدانند. حقیقت این است که در آن ایام یوسف آردلان، محمد فتاحی ، محمد جعفری و گردن شوان و ابراهیم علیزاده خط متمایزی از هم نداشتند. نه تنها گردان شوان بلکه همه کومه له خود را کمونیست می دانست.

٢- وصل کردن گردان شوان به اتفاقاتی که در آن حضور نداشتند درست نیست

در زمان جانباختن رفقای گردان شوان هنوز جنگ ایران و عراق پایان نیافته بود. تازه بن بست سرمایه داری دولتی شوروی و فروپاشی اردوگاه “سوسیالیستی” بلوک شرق و پایان جنگ سرد شروع شده بود. دیوار برلین فرود نریخته بود. مبارزه کمونیسم کارگری با “کمونیسم” بی حرف و بی عمل گرایش سانتر در حزب کمونیست ایران؛ درنرفتن به استقبال شرایط تازه ای که در دنیای بعد از پس لرزه های سقوط “کمونیسم” شروع شده بود، تعیین تکلیف نشده بود. ناسیونالیسم کرد عراق همراه نیروهای جمهوری اسلامی در حمله به حلبچه سهم خواهی خود را تعقیب می کرد. گرایش کمونیسم کارگری در حزب کمونیست ایران فراکسیون کمونیسم کارگری را در ١٠ ژوئن ١٩٩٠تشکیل نداده بود. حزب کمونیست ایران منشعب نشده بود.  جنگ ١٩٩٠ خلیج که اساسا هدفش هژمونی آمریکا در منازعه بین المللی بعد از پایان جنگ سرد بر رقبای جدیدش بود صورت نگرفته بود. هنوز موضع کمونیسم واقعی از کمونیسم قلابی در مقابله با هجوم راست به سرکردگی آمریکا به کمونیسم در روزهای واپسین شکست بلوک شرق، متمایز و تفکیک نشده نبود. خبری از تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران نبود. از١١ سپتامبر، اشغال عراق و ده ها رویداد بزرگ جهانی و محلی که همه بعد از جانباختن گردان شوان رخ دادند خبری نبود. اظهار نظر در مورد این دست از مسائل و ربط دادن آن به گردان شوان و آن تاریخ، بشدت غلط و بی رحمی نسبت به آن عزیزان و بی خبری از پروسه تکامل است. متعاقباً موضع هر واحد و افرادی در کومه له در برخورد به این رویدادهای مهم چه بود را نباید منفی یا مثبت به پای رفقای جانباخته گردان شوان انداخت و دخالت دادن آنان در این مناقشه کاملاً غلط است.

٣- طرح این سئوال “اگر گردان شوان زنده بودبا ما یا با شما بود غلط است

طرح این سئوال “اگر گردان شوان زنده بود، این یا آن پاسخ را به سئوالات فوق می داد غلط است. کسانی امروز یک مانیفست و هویت متمایز از کل کومه له آن زمان برای گردان شوان می تراشند که مثلاً چون این رفقا “شهری” بودند با کمونیست کارگری می آمدند و یا چون “کلاه – جامانه” به سر داشتند با کومه له یا با یکی از شاخه های آن می رفتند اشتباه است. به این دلیل ساده که در غیاب آنان قضاوت می شود. گردان شوان یک مانیفست متمایز از کل کومله آن زمان نداشت. یک گردان با ترکیب تافته جدابافته از سایر واحدها نبود. گردان شوان بسان جانباختگان گردان٢٢ ارومیه که در جنگ با حزب دمکرات قتل عام شد و ظاهراً به اندازه گردان شوان مورد توجه کومله های منفرد و متشکل قرار نمی گیرد؛ و هر واحد دیگر آن زمان تشکیلات ما کمونیست بود. اما این درست است که پس از این تاریخ به اندازه تعداد جانباختگان گردان شوان پاسخ متفاوت به سوالات فوق در رحم کومه له متولد شد. البته کفر نیست که گفته شود بالقوه گردان شوان اگر شانس شرکت کردن در مناقشه درون کومه له پیدا می کرد، همچون گردان آریز، گردان فواد وهمۀ ما پاسخ یکدستی به سئوالات فوق نمی داد. مثل سایر واحد ها بین این جریانات تقسیم می شدند. با کدام بیشتر و با کدام کمتر، ما نمی دانیم. جمهوری جنایتکار اسلامی این شانس را از آنان گرفت. نقطه سر خط!

۴– هر کسی به احساسات عاطفی و جانباختگان متوسل شود خود حرفی برای گفتن ندارد

از آن تشکیلات کومه له ای که آن زمان خود را کمونیست، انترناسیونالیست و… می دانست، امروز به اندازه تعداد جانباختگان گردان شوان سازمان، احزاب و محافل مدعی جانباختگان از خود بیرون داده است. کدام یک ادامه دهندگان راه (واقعی؟) و به این اعتبار صاحبان گردان شوان هستند، با قسم به سر گردان شوان و برگزاری مراسم برای آنان مشخص نمی شود. “من بیشتر طرفدار گردان شوان هستم و شما کمتر”، هیچ چیزی را مشخص نمی کند. برای تفکیک سره از نا سره متوسل شدن به گردان شوان و جانباختگان کمکی به حقانیت سیاست های امروز هیچ کسی نیست. باید مواضع امروز را به پای صاحبان امروز آنان نوشت و قضاوت کرد. اشخاص و جریاناتی که نستالژی می کنند، خود حرف درستی به اعتبار خودشان ندارند. پاسخ قدیمی برای سئوالات جدید دارند و مجبورند برای بودن خود همیشه بیش از هر کس دیگری خود را با جانباختگان آویزان کنند. این جریانات، جریانات معتبری نیستند و به این حساب می توان گفت از تاریخ و جانباختگان سوء استفاده میکنند و به خاطر این کار باید آنان را دوستان نادان و حتی ناصادق جانباختگان به مردم معرفی کرد.

حزب حکمتیست از جانباختگان سوء استفاده نمی کند و دفاع از حقانیت خط سیاسی و طبقاتی امروز خود را به جانباختگان نمی سپارد. باید مناقشه بر سر صحت و سقم خط و سیاست خود را از زمین عاطفی، اخلاقی، حقانیت تاریخی و… بیرون برد و آن را به زمین تعقل، دست به ریشه مسائل جامعه بردن و شفاف سازی منافع متضاد امروز کارگران کردستان با سرمایه داران منتقل کرد. این زمین سفتی است که مشخص می کند هرکدام از ما چه در چنته داریم و کجا ایستاده ایم. ما روزانه با نقد ناسیونالیسم، خرافات مذهبی، تلاش برای برابری اقتصادی همه انسان ها و متشکل کردن طبقه کارگر، یاد عزیزان گردان شوان و همه جانباختگان راه سوسیالیسم را گرامی می داریم.