یک تشکر، یک انتقاد و یک پیشنهاد به رادیو پیام در مصاحبه با فعالین ک ک

یک تشکر گرم _  قدردانی صمیمانه‌ام بخاطر حوصله‌ بسیار قابل تحسین رفیق مصاحبه گر‌ در این مصاحبه‌ها بویژه در شنیدن توضیحات انتقادی مفصل مهرنوش موسوی بوده و در عین حال برای شخص من و شاید برای بسیاری از دنبال کنندگان سرنوشت این جران سیاسی هم امکانی شد تا بتوانیم به شناخت دقیق و نتیجه مندی برسیم که بلاخره کدام یک از این احزاب و نیروهای کمونیست کارگری حقیقتا خط و مشی منصور حکمت را نمایندگی میکنند

یک انتقاد مهم _  و انتقادم به رادیو پیام و رفیق مصاحبه گر‌ هم از این جهت است که در شرایطی که رهبران جنبش کارگری با جنگندگی کم نظیری که بقیمت اخراج و زندان و بهم پاشیدن تار پود هستی‌ اجتماعی و زندگی‌ خانوادگی خود و همسنگرانشان تمام میشود میبینیم که طومار ده هزار نفری را به بیست هزار و به سی‌ هزار نفری میرسانند و با جانفشانی شگرفی نامه‌های جمعی می‌نویسند و برای آزادی رضا شهابی‌ها همت میکنند آنوقت این رادیو و این رفیق مصاحبه گر‌ بعوض اینکه سخنگو و فعال چنین جنبش بسیار رادیکال و جنگنده ایی باشند میبینیم که زمانی‌ که از مصطفی صابر میشنوند که میگوید _ اگر منصور حکمت بود همین کاری را میکرد که ما می‌کنیم _ در چنین لحظه حساسی از فرصت و امکان مصاحبه شان سعی‌ نمیکنند که با طرح یک سوال تند و تیزی نظرات ایشان را که حالا رئیس دفتر سیاسی بزرگترین حزب کمونیست کارگری هم هستند روی به جامعه سیاسی و پرتکاپوی ایران بچالش بکشند و بپرسند که _  آیا اگر منصور حکمت بود چشمش را به جهان خارج می‌بست و عدم دخالتگری لنینی در انقلاب هشتاد و هشت را و نجنبیدن حزب شما برای کسب قدرت سیاسی را کنار می‌گذاشت و سخنرانی شگرف خود در سومین کنگره همین حزب را که بنحو شورنگیزی تصویر بسیار روشنی از یک شانس و فرصت تاریخی داده بود و گفته بود که یکبار دیگر یک دریچه ای بروی کمونیست‌های کارگری باز میشود را فراموش میکرد، و آنوقت بدون تلاش جدی به نقد مارکسیستی چنین پراتیک بسیار شبه انگیز شما در انقلاب هشتاد و هشت با خیال آسوده می‌نشست کنار شما بویژه حمید تقوایی، و برای اتحاد این نیروها تلاش میکرد !؟

و یک پیشنهاد اساسی‌ _  مخصوصا اگر این انتقادم را بحق و بجا میدانید پیشنهاد و اعلام آمادگی می‌کنم که همزمان با مصطفی صابر مشخصا بخاطر همین جمله داهیانه و مختصر مضر‌شان ، و با اصغر کریمی‌ نیز بخاطر ابراز هرچند شفاف اما بسیار گذرا و سطحی‌شان که در دقیقه بیست و هشت و نهم سخنرانی نیمساعتی‌شان پیرامون سالگرد حزب گفته بودند که  – ما ضعف کم نداریم و در همین انقلاب نتوانستیم کاری کنیم که مردم جامعه ما را بعنوان حزب سیاسی خودشان انتخاب کنند _ و  در آنجا هم نظرات ایشان را که رئیس هیات دبیران چنان حزبی هستند بچالش بکشیم و روی به جامعه بخواهیم که توضیح دقیقتر و مسئولانه تری ارائه کنند که ببینیم در شرایط پیشاپیش شروع انقلاب هشتاد و هشت که رهبران جنبش کارگری از سندیکای شرکت واحد گرفته تا سندیکای هفت تپّه تا دم در کانال جدید و حزب آمده بودند, و چند ماه بعدش هم در شرایط انقلابی جامعه که جوانان و زنان و مردم جنگنده با سنگ و چماق بطور میلیونی ماه‌ها در خیابان مانده و با گلوله و رژیم تا دندان مسلحی مبارزه کرده بودند و آنوقت این فعالین سیاسی نشسته بر میراث منصور حکمت که مدعیند که  بزرگترین حزب جامعه هستند و در خط منصور حکمت اند چی‌ کم داشتند که نتوانستند دل‌ سیاسی انقلابی جامعه را بدست آرند. همچنین بتوانیم کاظم نیکخواه را داشته باشیم که در همان اولین ماه‌های فروکشانده شدن شعله‌های انقلاب در مصاحبه با کانال جدید در پاسخ به سٔوال سیامک بهاری گفته بودند که _ بله ما میتوانیم قدرت سیاسی را بگیریم _ و  زمانی‌ هم که سیامک بهاری پرسیده بودند که  _ پس چرا ننتوانستید بگیرید _ آنجا هم گفته بودند که هیچکس نتوانست ماهم نتوانستیم _  با ملاحظه چنین پاسخ حیرت انگیزشان که سردبیر نشریه اصلی‌ این حزب بزرگ یعنی‌ نشریه انترناسیونال بودند برای آگاهی‌ سیاسی مردم جامعه توضیح مسئولانه تری بخواهیم تا برای نیروهای کمونیست کارگری و جامعه روشن شود و  ببینیم که زمانی‌ که حزب خودشان را بی‌ بدیل‌ترین حزب اپوزیسیون چپ جمهوری اسلامی می‌دانستند و هنوز هم میدانند و ا حزاب دیگر را در خط چپ سنتی‌ به جامعه شناسانده و هنوز هم میشناسانند ببینیم که چطور میشود که زمانی‌ که این رهبران حزبی به تند پیچ‌های سیاسی و ضرورت اتخاذ پراتیک‌های هرکولی می‌افتند آنوقت به این سادگی‌ ایده‌های ماگزیمالیستی منصور حکمت را به چنین سطح ناتوان و شکست خورده و نازلی میکشانند و خودشان را همسطح همین احزاب چپ سنتی قرار میدهند

و از همه اینها مهمتر هم پیشنهادم این است که از حمید تقوایی هم دعوت کنید و نظرات جدید ایشان را هم که لیدر چنین حزب بزرگی‌ هستند و سابقهٔ همسنگری بسیار طولانی ایی هم با منصور حکمت داشته اند به چالش بکشیم و پیشاپیش یک جامعه طوفانی و انقلابی برای نیروهای کمونیست کارگری و مردم ایران بیشتر روشن کنند و ببینیم که زمانی‌ که در نوشته بسیار مفصل و جدید‌شان که در ضمیمه انترناسیونال قبل از ضمیمه هشت مارس هم چاپ شد  چطور میشود که با یک شروع انقلابی و مارکسیستی از ماتریالیسم پراتیک مارکس و از جایگاه پراتیک و انقلاب و عمل و از متد منصور حکمت حرکت میکنند و سه دوره از وضعیت بورژوازی جهانی‌ را بررسی میکنند اما زمانی‌ که به جامعه ایران و به انقلاب هشتاد و هشت می‌رسند که بقول خودشان الهام گر انقلابات آفریقا و تونس و مصر و غیره و غیره شده بود چرا و چطور میشود که با یک خلا پراتیکی سیاسی بسیار آشکاری مواجه میشوند بطوری که حتا نمیتوانند در توضیح کوچکترین نمونه و نشانه ایی از دخالت گری مارکسیستی و لنینی حزب خودشان کلمه و جمله ایی بیان کنند!  و تازه از آن حیرت انگیزتر و تاسف بارتر نیز میبینیم که زمانی که قادر نمیشوند که به کوچکترین عمل هرکولی خود در رهبری آن انقلاب استناد کنند، لااقل بعوض اینکه طبق پرنسیپ کمونیستها بنحو بسیار شجاع و شفافی از این ضعف خودشان در برابر جامعه و جنبش کارگری صادقانه صحبت کنند,  و اتفاقا بعنوان یک لیدر حزب بزرگی‌ که خیلی خوب اشراف دارند و خوب میدانند که حزب خود و مجموعه نیروهای کمونیست کارگری و کًل جنبش سیاسی کمونیسم کارگری جامعه از فقدان منصور حکمت چه رنج عمیقی میبرند بعوض اینکه شعور سیاسی کًل یک چنین جامعه ایی را در سطح بسیار بالایی ببینند و بعنوان یک لیدر و سازمانده از نوع منصور حکمت سعی‌ کنند که با نهایت دلسوزی شان تمامی استعداد و توانایی نقد و نقادی نیروهای کمونیست کارگری جامعه را برای یک نقد سیاسی جدی در توضیح و جبران این بی‌ عملی‌ و این جاخالی پراتیکی بزرگ خودشان جلب کنند اما بسیار متاسفانه میبینیم که  ایشان بعوض این تیپ تلاشهای مثبت و مارکسیستی نیز بنادرست و نابجا و صرفاً به فعالیتهای ضد اعدام مینا احدی استناد میکنند و به حمایت‌های خانواده‌های این زندانیان اعدامی نسبت به مینا احدی چنگ میاندازند  و در چنین سطح مینیمالیستی و نازلی به چنین توجه مردم به حزب شان توسل میجویند

بله امیدوارم که رادیو پیام  بعنوان یک صدای رادیکال مردم ایران با دعوت این فعالین سیاسی به این مصاحبه‌ها توضیحات مسئولانه تری روی به جامعه پیشاپیش انقلابی ایران بخواهند و ببینیم که چرا مشخصا بعد از آن انقلاب قدرتمند و موقتاّ شکست خورده هشتاد و هشت, یکبار دیگر طیف دیگری از رهبران کمونیستی کارگری و اینبار هم مشخصا از حزب کمونیست کارگری چون مصطفی صابر و اصغر کرمی و کاظم نیکخواه و بطریق اولی خود حمید تقوایی تا این درجه بسیار محسوسی جانفشانی‌های تاریخی مارکس و لنین و منصور حکمت و طبقه کارگر را بدین گونه به نازل‌ترین شکل و محتوایش کاهش میدهند و از میراث تاریخی مبارزه طبقه کارگر و  تئوری های مارکسیستی، آن پراتیک انقلابی لنینی اش را، آن دخالتگری ماگزیمالیستی منصور حکمتی اش را،  آن جنگندگی و نقد و شفافیت و صداقت انقلابی اش را، و بطور خلاصه آن جان کلامش را میگیرند تا بتوانند باب میل متد رهبری و اکیپ خودشان کنند و همانطوری که منصور حکمت برای مثال در مورد مائو گفته بود که _  کمونیست گردی که به او دادند و  او آن را مستطیل اش کرد که چفت چین خودش کند _  اینها هم در این سه سال و اندی از آن انقلاب قدرتمندی که نتوانستند از لحاظ رهبری حریفش شوند و میدان مبارزه را به جناح دیگری از جمهوری اسلامی واگزار کردند و همه میراث دخالتگری منصور حکمت را برای کسب قدرت سیاسی و  شانس جدیی‌ پیروزی کمونیسم در ایران را حیفش کردند از همان زمان تا حال مدام دارند با خود کلنجار میروند  و بنظر من در ذهن  خودشان مدام دارند  این تئوری‌ها را ایندست و آن دست میکنند تا بنا به درجه توازن قوا در بستر مبارژ طبقاتی و نبودن یک آلترناتیو کمونیست کارگری چپ در مقابلشان بله از همان زمان تا حال مدام دارند با خود کلنجار میروند و حتا در نبود یک هسته کمونیست کارگری چپ ایران در مقابل خودشان هی‌ تلاش میکنند ببینند که چطوری و تا چه حد میتوانند این کمونیسم کارگری منصور حکمت را که در آن انقلاب در قدم پراتیکی عظیمش از دخالتگری ماگزیمالیستی اش کاملا  انداخته اند چمقدار دیگری میتوانند رقیقش کنند تا کاملا چفت جنبش نوین خودشان کنند و بدست جنبش‌های بورژوایی تازه تری مثل جنبش چپ اروپا و کانادا و آمریکا و کلا چپ غرب سازگار کنند, و حزبشان را هم برای مثال بعنوان ردیکالترین حزب ایرانیان نسبتا جاافتاده خارج کشور  اما تحت نام کمونیسم کارگری و حزب کمونست کارگری محفوظ بدارند و با توسل نظری و حرفی‌ بنام جامعه انقلابی ایران و مارکس و لنین و منصور حکمت که مٔد زمانه است و مٔد دوره انقلابات زنجیره‌ ایی است  و در بورس هست با تکیه به این نام و این ابزار حزبی سیاسی بتوانند برای آینده پرطوفان تاریخ پیش روی بشریت خسته و عصبی از تمامی ظلم و بربریت گذشته   یک افق‌های بهتر و گسترده تری برای خودشان و جنبش‌شان مهندسی کنند, و البته حزب حکمتیست هم که بقول خودشان دو سیاست در یک حزب دارند و نماینده هر کدام از این دو سیاست هم هرکدام مسئول سیاستهای خودشان هستند که مهرنوش موسوی در مصاحبه  اش بروشنی و با تاکید انتقادیش توضیحات مفصلتری داد  که بنظر من آنهاهم بطور مشخص از همان فردای عدم دخالتگری برای کسب قدرت سیاسی انقلاب هشتاد و هشت در همین چهار چوب میگنجند و اتفاقاً آنها هم از زاویه سبک و متد و محتوای تشکیل حزبش هست که در این تجدید نظر روی کمونیسم کارگری گام‌های مشخصی برداشته اند و تئوریها و محتویات مارکسیستی منصور حکمت را بنفع جنبش‌های نوین چپ غربی نوین خودشان چفت میکنند

درواقع میخواهم بگویم که بسیار ضروری میدانم که پیشاپیش این انقلاب پیش رو  که حتا استعداد اینرا دارد که مثل انقلاب اکتبر لنینی یکبار دیگر جهان را بلرزاند و با یک چنین اهمیت سیاسی داخلی جهانی‌ بمیدان آید رادیو پیام با چالش‌های ردیکالتر و با سری مصاحبه های نوینتر و سوالات تند و تیزترش کاری کنند که بتوانیم رهبری حزب کمونیست کارگری را بچالش بگیریم و برای جامعه سیاسی نیازمند و تشنه یک حزب سیاسی حقیقتا در خط منصور حکمت فعالین اصلی‌ و تعیین کننده این حزب و حتا حزب حکمتیست را که هر دو و همه‌شان با این‌همه انشعاب و دسته دسته و پراکنده شدنشان مدعیان سیاسی منصور حکمت شده اند بنحو روشن تری معلوم کنیم که آیا بقول مارکس که _ همه فیلسوفان تاکنونی, جهان را تفسیر کرده اند و این کمونیست‌ها هستند که تغییرش میدهند _ آیا در اینجا هم ببینیم که بلاخره این رهبران احزاب کمونیست کارگری در کدام صف تاریخ ایستاده اند و چجوری میخواهند این بورژوازی اتمی‌ و این تاریخ مبارزه طبقاتی را تغییر دهند

در پیانبند پیشنهاد اساسی‌‌ام ضمن اعلام آمادگی مجددم برای شرکت در این مصاحبه‌ها امیدوارم که مهرنوش موسوی را نیز بهمراه فعالین ذکر شده به این مصاحبه‌ها دعوت کنید
یکبار دیگر سال نو و بهار طبیعت را به مردم مملو از رنج و امید به انقلاب و تحقّق آزادی – برابری و شکوفایی خلاقیت ها تبریک میگویم

ناصر احمدی
۲۶۰۳۰۲۰۱۳