” خاطی را معرفی کنید ١” (در باره یک گفتگو)

فریبا مرزبان

گفتگویی میان مجید خوشدل و ستار لقایی از اعضای کانون نویسندگان در تبعید در فروردین هشتاد و هفت انجام گرفته که پس از دوباره نویسی توسط خوشدل در یک یا دو سایت اینترنتی درج شده است. خوانندگان می توانند این گفتگو را به پیوست بخوانند.

 

در این گفتگو در بسیاری از موارد به جای پرسش و پاسخ، ادعاهایی می شود که نه تنها غیر واقعی هستند بلکه چنین مسائلی، اساساً رخ نداده اند؛ از مطالعه این گفتگو چنین استنباط می شود که تخیل، قدرت عمل را به دست گرفته است و گفتگوگر و گفتگو شونده را دچار ذهنیت، توهم و فراموشی نسبت به موقعیت واقعی شان ساخته است. قبل از هر چیز باید بگویم؛ در این گفتگو یک نکته مشخص نیست و آن اینکه، خوشدل مصاحبه گر است یا درد دل کننده؟ از نظرات او می شود برداشت کرد که از زمین و زمان دلی سرشار از کینه دارد؛ گویا تعدادی از نویسندگان و روزنامه نگاران که اتفاقاً سوابق مبارزاتی درخشانی دارند سهم او را تضییع کرده اند!

با دو دلیل اطلاعات خود را پیرامون بخش هایی از این گفتگوی انجام شده، انتشار می دهم: دلیل اول اینکه این گفتگو خصوصی نبوده و برای به یادگار گذاشتن برای نسل های آینده انجام نشده است. دلیل دیگر اینکه موضوعات و اطلاعات داده شده در باره اختلافات درونی کانون نویسندگان، استعفا و اخراج اعضاء نه تنها صحت ندارد بلکه دروغ محض است.

م.خ. به نظرتان مشکل اساسی کانون نویسندگان ایران در تبعید، بحرانی که سالها کانون گرفتار آن بوده است و از شراش نتوانسته خلاص شود، چیست؟

س.ل. ببینید! شما اگر بخواهید برگه‌ی دموکراسی را پیش روی خودتان بگذارید، دموکراسی مشکلات ویژه‌ی خودش را دارد. طبیعی است که اختلاف نظر در کانون (مثل هر جای دیگر) وجود  دارد. بسیاری از گروههای خارج که شما هم حتماً با آنها همکاری داشتید و به آنها انتقاد داشتید، دچار انشعاب‌های متعددی شدند، طوری که یا از هم پاشیده شدند و یا کوچک و کوچک‌تر شدند…

م.خ. ربط توضیح‌تان به کانون نویسندگان؟

س.ل. کانون نویسندگان هم از شمول این قاعده مستثنی نیست. در کانون هم مثل همه‌ی نهادهای دیگر، افراد با هم اشتراک نظر ندارند. که این ویژه‌گی، اتفاقاً نقطه‌ی قوت هر جامعه‌ای‌ست که افراد نقطه نظرهای خودشان را مطرح کنند، و وقتی دیدند نهادی هماهنگ با اندیشه‌ی آنها نیست، آن نهاد را رها کنند و به نهاد دیگری بپوندند. بعضی‌ها هم از طول دوره‌ی تبعید خسته شده‌اند. طول دوران تبعید و مبارزه که بلندتر می‌شود، طبیعی است که معضلاتی در جامعه به وجود آورد…

بر اساس تجارب من، مسئله جدا شدن عده ای از کانون نویسندگان در تبعید، بخشاً سیاسی است. به طور کلی، نمی توان چنین ادعا کرد، که به دلیل بروز اختلافات سیاسی و بینش های مختلف، تعدادی از اعضاء از کانون کناره گیری می کنند. آقای لقایی، همچنانکه می دانید و من هم می دانم؛ عده ای از نویسندگان مبارز، مخالف هستند که در نزد طاغوتیان بنشینند. این عده بر این باورند که ساواکی و شکنجه گر دیروز، امروز، نباید در کنارشان بنشینند. کسانی هستند که محیط را مسموم می کنند و افرادی که محیط را مسموم می دانند. بنابراین، همه حق دارند که موقعیت و جایگاه خویش را بدانند و بیندیشند که با چه کسانی همکاری می کنند و مشترکاً بر یک میز می نشینند؛ خواه کانون نویسندگان و انجمن قلم باشد خواه هر تشکل دیگری.

از شما می پرسم: آیا اختلافات آن گروه از هیئت دبیران که با ۳ یا ۵ رای انتخاب می شوند؛ به دلیل بینش های مختلف سیاسی است؟ آیا استعفا و کناره گیری دو تن از اعضای کانون نویسندگان در چند ماهه گذشته به دلیل اختلافات سیاسی و حضور رعایت دمکراسی و رعایت حقوق دیگران در میان اعضاء بوده است؟ امیدوارانه آن است که ادعا نکنید پرچمدار دمکراسی هستید. حال، که از دمکراسی صحبت کرده و خود را مدافع آن قلمداد می کنید آیا می توانید به ذکر نمونه ای بپردازید که در آن حقوق دیگران را رعایت کرده اید؛ فقط یک مورد نه بیشتر؟ در همین مصاحبه (یا درد دل) به راحتی حقوق دیگران را پایمال می کنید و دروغ تحویل می دهید, با این حال باز هم از دمکراسی و جریان دمکراتیک دم می زنید!

آقای لقایی "چراغها را نمی توان خاموش کرد" واقعیت این است که عده ای اختلاف حساب مالی با یکدیگر داشته و دارند؛ صورتحسابهایی ساختگی یا واقعی تحویل می دهند. اندک ذخیره مالی کانون در حسابهایشان از بین می رود. برای شعر، قصه خوانی و پشت دوربین قرار گرفتن به روزنامه ها، افراد و وسیله های مختلف متوسل می شوند؛ حیله و نیرنگ می زنند. نمونه بارز آن برگزاری مراسم "یادبود کشته شدگان اهل قلم" در لندن در نوامبر ۲۰۰۶ است. همان مراسمی را می گویم که مخارجش تا به امروز پرداخت نشده است. به خاطر بیاورید که همراه با علی آینه چه کردید؟ به سراسر دنیا تلفن کرده و گفتید: برنامه اجرا نمی شود؛ از این فراتر رفته و با میهمانانی که توسط خودتان دعوت شده بودند تماس گرفتید، بدون آنکه فکر کنید، آنها تهیه بلیط کرده بوده اند! آیا میهمانان این برنامه، ماموران جمهوری اسلامی یا سران حزب توده و اکثریت خائن بودند و در این مراسم سخنرانی داشتند که با آنها تضاد سیاسی تان بروز کرد و انقلابی شدید و این چنین کردید؟ پاسخ بدهید از کدام دمکراسی سخن به میان می آورید!  

در طی چند سال گذشته درگیریهای اعضای کانون نویسندگان منجر به مشکلات عدیده ای شده که موقعیت کانون را سست نموده است. خلاصه بگویم در نت