به یاد فرزندان راستین طبقه ی زحمتکش وستمدیده، رفقای گردان شوان.

پیش ازهر چیز یاد آوری این نکته ضروری است که رفقای گردان شوان، همگی در دل خانواده های کارگران وزحمتکشان، پرورش یافته واصالتا به طبقه ی زحمتکش و کارگرمربوط هستند. جایگاه واقعی آنها از لحاظ طبقاتی، تنها و تنها طبقه ی کارگر استثمار شده است.
بیوگرافی هر کدام از آنها را ورق بزنیم، دقیق وآشکار متوجه می شویم که حقیقتا این فرزندان راستین طبقه ی زحمتکشان، در محیط وخانواده هایی کارگری به دنیا آمدند وهمآنجا طعم تلخ انواع ستم راچشیدندوبه همین خاطردر صف مبارزان وپیشمرگان پیشروقرار گرفتندودرمبارزه با سیستم سرمایه وعملکرداین سیستم در قلع و قمع آزادی خواهان، با جان و دل کوشیدندونهایتا تنهاسرمایه ی هستی خود، یعنی جانشان را در همین راستاودر جهت آزادی، از دست دادند. برای نمونه آخرین فرمانده ی گردان شوان یعنی رفیق شوکی خیرآبادی وفرمانده ی سیاسی گردان، زنده یاد هوشنگ زندی مشهور به کاک قادرویا دیگر پیشمرگان این گردان را نگاه کنید. آن هنگام به واقعیت آنچه در بالا رفت، برخورد خواهید کرد. پیشمرگان دیگر گردانهای کومه له در آنزمان هم، از نظر جایگاه طبقاتی، همگی به طبقه ی زحمتکش مربوط و از دل همین طبقه برخاستند وبه صفوف مبارزه پیوستند.
گاهی اوقات، پدیدارهای پیش روی دیدگان همه ی ماها، آنچنان ساده وتو_ دستی می شوند که بسیارانی نمی توانند واقعیت روشن آنرا ببینندویا درک کنند. زیرا که هنوز هستندپیشمرگانی که درکشورهای مختلف زندگی می کنند، موضوع این است که ایشان هم از دل طبقه ی ستمدیده، آمده اندودرآن دوره نیزبه خاطر درک دقیقشان ازآلام وآزارهم طبقه ایهایشان، به صفوف مبارزین آزادی پیوستند..
خلاصه تر اینکه این کوشنده گان راه آزادی وبرابری، در یک کلام، خود از خانواده هاومحیط کارگری و زحمتکش، دیده به جهان گشوده وبا پدیده ها ی« زجر_ ستم_زور واستثمار» آشنایی داشتند. ودر جهت حفظ منافع همین ستمدیدگان بود که به مبارزه برخاستند.
.
دیگر اینکه یکی از شیوه های مبارزه بر علیه ستم سرمایه، مبارزه ی مسلحانه است. که دارای تاریخی طولانی است. اما فراموش نکنیم که برداشتن اسلحه، توسط ماو این رفقا وکلیت پیشمرگان آن زمان کومه له، موضوعی تحمیلی بود؛ نه از جهت خواست خودمان. زیرا که در نظرنگرفتن این موضوع، باعث تخریب جایگاه واقعی آنها خواهد بودوتاریخ شاهد است که« جنگ» بر کردستان، تحمیل شدواز همآن ابتدا، نظام سرمایه داری اسلامی ایران، تعدادبسیار زیادی ازمردم این خطه وهمچنین ترکمن صحرا را، به جوخه های اعدام سپرد.(نوروز خونین سنندج_اعدامهای سقز_ پاوه وفرودگاه سنندج…) ودر سالهای پس از آن اعدامهارا در استانها و شهرهای دیگر، توسعه دادوکاررا به جایی کشانید که پدیده ی« سنگسار»در ایران امروز، عادی تلقی شد! وامروز سیستم سرمایه داری ومتافیزیکی ایران، پس ازچین وسومالی، در اعدام، دارای جایگاه سوم است..
وچنانچه دیدیم در تاریخ ۱۶ مارچ سال جاری یعنی هفته ی پیش، مراسم گرامیداشت ویادو خاطره ی یاران گردان شوان، توسط رفقای دیرین کومه له، انجام شد که فراحزبی بودومورد استقبال قرار گرفت. البته خیلی جای تعجب نداشت که گرایشات و بعضی ازمدعیون کمونیسم، که من آنها را اسیر در زندان سرمایه داری می نامم، از حدود ۴۰ روز پیش از مراسم، اقدام به انواع شایعات وسمپاشی بر علیه آن کردندکه این جریان دردنیای مجازی فیس بوک، شروع وهنوز هم در در نت ادامه داردو به نظرم پاسخ بایسته وشایسته رادرچندنوشته ی منتشر شده در سایتها گرفته اند. اما توضیح این نکته را ضروری می دانم که تریبون« مراسم گردان شوان» فراحزبی وجدا از گرایشات ایده ئولوژیک بودوفقط برای تجلیل ازیاد وخاطره ی آن عزیزان انجام شد. هدف اساسی این مراسم افشای هرچه بیشتر سیستم سرمایه داری بود نه تریبونی برای تبلیغ گرایشات حزبی که تنها برای منافع خود تلاش می کنند، تلاشی که نهایتا وطبق تجربه، به سازش با« سرمایه» انجامیده است! این افشاگری برگذارکننده گان، نقطه ای قوی برای گرامیداشت خاطره ی گردان شوان در یوتوبوری بود. با وصف آنهمه شایعات وبایکوت کردنهای افرادو گرایشات پرده نشین!( لطفا به ارزیابی کمیته ی برگذار کننده ودیگر مقالات مربوط به این موضوع درسایتها رجوع کنید).
در اینجاوبی هیچ تعارفی، بایستی به برگذارکننده گان این مراسم، دست مریزادوآفرین گفت. زیرا که باروش آزادی خواهانه ودموکراتیک، توانستندمچهای بسته ی کسانی را بگشایندکه از پیش، اقدام به تخریب این همایش کرده بودند. کسانی که درهرجمع ومراسمی، فریاد کمونیست بودن خودرا، شیخ مآبانه و محمد گونه، درشیوه ای کاملا ایده آلیستی، به گوش حاضرین می رسانند وگویا تا به آن اندازه به خود مشتبه اند؛ که انگار دیگران با کمونیسم ویا ناسیونالیسم، آشنایی ندارند. درصورتی که واقعیت موضوعات، نزدنگاه و بینش مردم، از روز آشکارتراست وکمونیسمی را که این دست از گرایشات، معرفی می کنند، به حدی سرخورده وپرده نشین است که براستی، برای رهروان این گرایشات، چیزی جز سرافکندگی در پیشگاه «زمان»، مردم وتاریخ؛ باقی نگذاشته است.
رفقای گردان شوان، آنچنانکه بالاتر توضیح داده شد، از لحاظ ساختار اجتماعی و طبقاتی، از دل ستمدیده گان، برخاستند وچون به گونه ای دقیق و زلال، ماهیت انواع «ستم» راکشیده و درک کرده بودند، در جهت نابودی سیستم ستمگر، به صفوف مبارزه پیوستندومن نیازی به اثبات این واقعیت ملموس نمی بینم زیرا که بیوگرافی یکایک این رفقا، نشانگر دقیق همین مطلب می باشد.
دیگر اینکه نه کمونیسم پرده نشین شما که به وضوح زندانی بورژوازی است، ونه ناسیونالیسم پاسخ گرفته از سوی تاریخ، نمی تواندتاریخ این هستنده ها، یعنی رفقای گردان شوان ویاگردان ۲۲ ارومیه ودیگر جان بدربردگان کومه له را، تغیر بدهد. تلاش شما دراین جهت، تلاشی است مذبوحانه که از نظر من نتیجتا، مردم کردستان، وخانواده های بازمانده این یاران، بیشتر و بیشترشما را تردمی کنند.
نکته ی دیگراین است که روشنفکر کمونیستی که به روشنی روز، همآغوش بورژوازی است، درطول تاریخ نتوانسته است، صادقانه و مداوم درمبارزه با«سرمایه» به پیش برود؛ زیرا که استعداد درک واقعیت انواع «ستم»ها را نداردوآنرانچشیده یا نکشیده است وناچارا تاپایان مبارزه، درکنار این طبقه نمی ماند. آنتونیوگرامشی در همین راستاست که می گوید: «روشنفکران کمونیست خورده بورژوا، نهایتا به طویله های خود بازمی گردند!». مادرطول تاریخ، شاهد این بازگشت بدفرجام بوده ایم وتنها دلیل و علت این بازگشت وتلاش برای مخدوش کردن مبارزات…ساختاربورژوا مآبانه ی ایشان است وعدم توانایی درک ماهیت وپدیداری به نام ستم از لحاظات گوناگون. این است که نتیجتا، تئوری وعملکرد ایشان، درخدمت سیستم سرمایه داری وبقای پدیدار ستم طبقاتی در جوامع میباشد.
کمونیسم یاد شده ی بالادر قالب احزاب و تشکل های دارای ساختارقدرتگرایانه و بورژوامآبانه، هنوز به این اقناع نرسیده است که نمی بایدونمی توان به تقلید از نظام« سرمایه» وبورژوازی افکار و نظرات را با« سانسور» در چنین مراسمی ویا هرحرکت دیگری، درهم پیچید. ناگفته پیداست که این خواسته ، عملکرد وعقیده، که آشکارادرنوشته هایی خالی ازدرک طبقاتی، در سایتها وفیس بوک، حاکی از «نشان دادن درخروجی به سخنرانها»، در فردای احتمالی به « قدرت» رسیدن؛ چه بلایی بر سر آزادی خواهان؛ خواهند آورد؟! این است تصویری که ایشان از کمونیسم ارایه می دهند. البته آیااین موضوع« سانسور»تنها به صورت فردی وگرایش شخصی، مطرح شده است؟ خیر. ما در گذارفراخوان و مراسم گرامیداشت رفقای گردان شوان، شاهد بودیم که احزاب خاصی، حتی ازدرج فراخوان به مراسم واطلاعیه ها، دوری کردندواینگونه بر طبل بدآهنگ سانسور وسمپاشی، کوبیدند؛ در صورتی که کمیته ی برگذاری این مراسم، تریبون را دراختیار این گرایشات قرار داد؛ زیرا که برگذارکننده گان این مراسم، به معنایی دقیق وروشن، به واژه ی« آزادی»بیان ونوشتار و پیام، باور داشتند. نتیجه چه شد؟ عملکرداین گرایشات مدعی کمونیسم چه از کار درآمد؟ پاسخ با شما. واز همینجاست که بار دیگر به برگذارکننده گان این مراسم درودی صمیمانه و رفیقانه می فرستم زیرا که توانستند، مچ مدعی های کمونیسم پرده نشین، در اسارتگاه بورژوازی را؛ باز کنند.
اگربه گونه ای فلسفی، در پی آن باشیم که واقعیت این عملکردوبایکوت گرایشات وافراد واحزاب چند نفره ی منزوی را بررسی کنیم. آنچه به قوتی ملموس حضورمی یابد؛ در دو پدیدار یا ترکیب« قدرت طلبی» و« سازش با سیستم سرمایه» به نمایش در می آید. به این مفهوم که ساختارحزبی قدرت گرایانه واز بالا به دیگر پدیده ها نگریستن( که دقیقادرسیستم عمودی ورهبری پوچ وبی مایه نمود یافته است)از بارزترین شاخص های این عملکردیعنی سمپاشی وردکردن چنین مراسمی است. دیگر اینکه این گرایشات و افرادی که گاه در تشکل های چند نفره، خود را به نمایش میگذارند، طبق تجربه ودرک تاریخ وبه واسطه ی ساختارحزبی وواقعیشان؛ نهایتا به بورژوازی سرتعظیم وتکریم فرود می آورند ودر یک جمله تسلیم می شوند و سازش می کنند.
ونکته ی دیگر، حاکی از اینکه، این دست از گرایشات مردود ورد شده از سوی مردم، در سالگردهای مرگ روشنفکری مدعی کمونیست، اما بورژوا مآب ورهبری گرایشات موسوم به کمونیسم کارگری ، از دورترین نقاط جغرافیایی، بر سر قبراودر هایگیت لندن، حاضر می شوند! اما نسبت به بزرگداشت رفقای قدیمی خوددر گردان شوان که جایگاه حقیقی آنها، طبقه ی زیرستم بوده است، عملکردی بایکوت گرانه ازخود نشان می دهندو آشکاراعنوان می کنند که: مسئله ی ما نیست! بله. مسئله ی آنها چیزهای دیگری است که برای همگان روشن و آشکار است.
یادآوری جایگاه طبقاتی رفقای گردان شوان، برای این گرایشات مدعی ومنزوی، تا اندازه ای برایشان دردآوراست، که می گویند« مسئله ی آنها نیست». امابه شیوه ای ایده آلیستی درسوگ برای روشنفکری کمونیست که علنا و آشکارا؛ طبقه ی کارگر را، نادیده گرفت؛ شرکت می کنند! این مسئله مرا به یادگفتار آنتونیو گرامشی مبنی بر بازگشت این دست ازروشنفکران کمونیست، پشت کردنشان به پرولتاریا وآتشکده های زردشت، مساجد وکلیساهای فول ایده آلی؛ متافیزیک اندیشان می اندازد. کسانی که حضوریک طبقه از زحمتکشان در سرتاسر جهان را نمی بینند ویا نمی توانند ببینند وبود وهست آنهاراانکار می کنند. در اینصورت چرا بایستی ازبایکوت کردن وسمپاشی آنهابرای برگذاری گرامیداشت رفقای گردان شوان در یوتوبوری سوید، تعجب کرد؟!
آری این است سرانجام گرایشاتی که مطلق گرایانه، حتی به یادمان وگرامیداشت وخاطرات گردان شوانها، حمله می برندوبعدتر، دور می نشینند؛ گواینکه نه زمان جاری است ونه کسی این واقعیات را می فهمدویا بررسی می کند. اینجاست که به یادکبک هایی می افتم که سر بر زیر برف دارند. کبک هایی که تنهامستعد خواندن در قفس بورژوازی هستند، نه در زمین سفت وسخت مبارزه ی ستمدیده ها.
باردیگرواز صمیم جانم، یادوخاطره ی همه ی جانباختگان و رفقایی چون گردانهای ۲۲ ارومیه و شوان راعزیزمی شمارم که هستی خودرادر جهت آزادی ورهایی انسانها، ازدست دادند. این سرخ دستان وخونین جامگان کناردرختهاوسبزه های سیروانی که شاهدواقعه ی گردان شوان بود.