نامه دوم چرا !؟

روزی که ایرج شکری از ترویج فرهنگ مادر طریق الاسلام نوشت ….راستش ازدست خودم خیلی دلخور شدم . دلخوری از این بابت که چرا من زودتر این را تشخیص ندادم !؟ نامه دوم دیگرنیازی به شکافتن ندارد . ولی دلایل انشتارنامه دوم توسط مسعود رجوی ؛ را مروری میکنیم . به دلیل بافت تشکیلاتی سازمان مجاهدین این بارهم شخص رجوی مخاطب است . محمد اقبال و فامیل من و اون و محمد علی و شکری و…..بهانه است . اینکه شخص رجوی نیازمبرم دارد تا از دوختن تکه پارچه های مختلف یک قبای مثلا سیاسی قابل قبول ارائه کند….اینکه تمام فامیل و اعضاء لازم باشد باید همان فرهنگ طریق الاسلام را حلوا حلوا کنند…….و باقی چیده مان ابلهانه و عقیدتی رهبر……..همه و همه فقط یک نشانه و علامت است با انبوهی توضیحات !

-دستگاههای ایدئولوژیک سرسوزنی کوتاه بیایند به قول خودشان تا ته جرمیخورند . مسعود رجوی به عنوان رهبرعقیدتی و برای حفظ شخص خودش ؛ سلاح مادرطریق الاسلام را صیقل زد و یا تکثیر کرد . مسعود رجوی خط امتیازگیری سیاسی ازجان و زندگی اعضاء را ادامه میدهد !

-کمپین خروج درمسیردرستی به پیش میرود . کمپین خروج خیلی دقیق به خال خورده است . کمپین خروج خیلی برای رهبرعقیدتی درد آور است .

-افراد و اسامی برای مسعود رجوی بهانه ای هستند تا اوحرف اصلی اش را ازطریق نامها بزند . منهای کسانی که رسما با حکومت اسلامی کارمیکنند ؛ و دست برقضا ماموران رسمی حکومت برای رهبرعقیدتی اصلا مهم نیستند ، بلکه بقیه های مشخص را وقتی اسم میبرد و همه را با همان فرهنگ طریق الاسلام میراند ….یعنی که کمپین خروج درمسیرآگاهی همه اذهان ؛ حتی هوادارش نقشی مثبت داشته است که البته از نظرمسعود رجوی خطرناک است .

– آقای مسعود رجوی خط نگه داری اسیران درعراق جهت بازیهای کثیف سیاسی را ؛ درسال جدید هم تصمیم گرفته ادامه دهد . ادامه این خط اشتباه و غیراصولی و غیرانسانی ….به هرقمیت دردستورکاررهبری مجاهدین است .

-هدف مسعود رجوی افراد نیستند بلکه هدف اصلی خراب نشان دادن خط خروج و کل کمپین خروج است . بنابراین وقتی یک عضو کمپین را میزند یعنی همه کمپین را زده است . مسعود رجوی تمام دردش از خط کمپین است مبنی برخروج از عراق…و نه اعضای تشکیل دهنده کمپین !

-هرچه جلوترمیرویم صحنه شکلش واضحترمیشود . مسعود رجوی سرموضوعات سیاسی خطرناک مثل کمپین خروج ؛ شخصا خودش وارد میشود . دیگرشورایی و هوادارهم کارائی ندارند . یحتمل خودشان هم مسئله دارشده اند !

-به همان مقدارکه رهبری مجاهدین خطش و مواضعش و علائمهای مصرف نشادرش….. تیزمیشود ؛ به همان مقدارهم کمپین راندمان مثبت داشته است . راندمان کمپین را از عکس العمل های طرف مقابل میشود تشخیص داد .

-ضمن خسته نباشید و دست مریزاد به همه بچه های کمپین و تبریک نوروز ۱۳۹۲ ؛ یک باردیگربه همه موجودات زمینی یادآوری کنیم که بحث فردی نیست . بحث وموضوع زندگی و جان بیش از ۳۰۰۰ انسان است که اگردرحال مبارزه هستند باید استراتژی رهبر قابل تشریح ودفاع باشد واگر ماندن و اسارتشان ربطی به مبارزه ندارد پس باید از خط خروج ازباتلاق عراق بدون حسابگری و ملاحضات سیاسی از جان زندانیان و نجاتشان دفاع کرد . در فردای عملیات جاری نازی آباد و بقیه ایران ؛ مخاطب هرسوالی دراین زمینه فقط شخص رجوی نیست . بهانه و توجیه هم فایده ندارد هربهانه و توجیهی ( مثل دخالت نکردن در دعوای داخلی و خانوادگی ) کشک مطلق است . کار از گوشه کنایه و حاشیه رفتن هم گذشته است نامه دوم فرهنگ خانواده طریق الاسلام ازطرف مسعود رجوی مسیر پیش روی همه را مشخص کرده است . درپایان مه غلیظ سیاسی ؛ آنان که شک و شبهه داشتند حالا دیگر شکی برایشان نمیماند که پشت این مه غلیظ هیچ اثری از انسانییت و مبارزه و آزادیخواهی نیست . مسعود رجوی استمرارهمان فرهنگ مادرطریق الاسلام توحیدی است که زن سیعد امامی را هم به راه راست هدایت کردند….. و حالا نوبت بقیه است .

اسماعیل هوشیار
۱۹٫۰۳٫۲۰۱۳

________________________________________
میرغضب‌ها- محمد اقبال-لیبرتی
http://www.iran-efshagari.com/index.php?option=com_content&view=article&id=9178:2013-03-18-05-44-49&catid=5:2010-12-28-06-03-02&Itemid=6

نوری‌زاده- این یکی قیافه‌اش هم عین میرغضب است. میرغضب کسی بود که ”سر” می‌برید، البته به‌فرمان. خودش را – نه از نزدیک – می‌شناسم، یک قالتاق ساواکی که در روزنامه اطلاعات شاه کار می‌کرد، اواخر انقلاب تلاش کرد یک کمی پز اپوزیسیون بگیرد، بعد از انقلاب یک مرتبه دیدیم اسمش در میان ۱۷ تنی است که در یک سند افشا شده، ساواک می‌خواسته طی یک طرح کودتا آنها را دستگیر و به جزیره سیری در جنوب ببرد و سربه‌نیست کند.

در این سند که در برخی از روزنامه‌های آن دوران چاپ شده بود نام مهندس بازرگان، دکتر (یدالله) سحابی، آیت‌الله طالقانی (تنها روحانی در این لیست)، دکتر کریم سنجابی در میان این افراد بود. نام من هم به دلیل ارتباطات گسترده با خبرنگاران خارجی، آن‌چنان که یک بار تیمسار سجده‌ای رییس کمیته مشترک در همان زندان به خودم گفت (او می‌گفت خبرنگاران بیگانه)، نیز در میان افراد ذکر شده بود. اما وجود نام این ساواکی در میان آن اسامی خیلی برایمان افت داشت. کمی بعد تلفن زنگ زد، یکی از کارمندان روزنامه اطلاعات بود که آشنایی مختصری با او داشتم، گفت این نوری‌زاده اسم خودش را در میان آن اسامی درز داده و تحریریه هم متوجه نشده. روز بعد به مناسبتی اصل سند را دوستی برایم آورد، نوری زاده در لیست نبود! همان‌موقع این مطلب را در یک نشریه آن دوران خاطرنشان ساختم.

به گفته خودش ”پولهای طیب و طاهر” جمهوری اسلامی را می‌گیرد، مزدور اجاره‌یی است بنابراین از هرجا که بدهند می‌گیرد. در طول جنگ ایران و عراق مقالات آتشینش به عربی در حمایت از حکومت عراق که دست شوونیستهای عرب را از پشت بسته بود در رسانه‌های عربی آن زمان به طور خاص هفته‌نامه‌یی به‌نام الدستور در لندن چاپ می‌شد. بعد از جنگ کویت، یک مرتبه ۱۸۰ درجه تغییر جهت داد. یک روز با سردبیر روزنامه الجمهوریه دیداری داشتم. وی قبلا در سفارت عراق در لندن شاغل بوده. بحث مقالات جدید نوری‌زاده علیه عراق پیش آمد، گفت. این علی نوری زاده هر هفته می‌آمد سفارت نزد من و دستمزدش را می‌گرفت. اگر الآن هم میخواستیم باز می‌خریدیمش!

حالا به موضعگیری ”بسیار دلسوزانه” این مزدور اجاره‌یی در مورد حمله موشکی ۲۱ بهمن امسال نگاه کنید: نامبرده می‌گوید: «… در عراق… مجاهدین را عملا دست و پایشان را بسته اند هیچ حرکتی نمی توانستند توی اردوگاه لیبرتی بکنند با موشک آنجا را زدند این یعنی چی ؟ یعنی ضعیف کشی… خوب برو به خانم رجوی توی واشنگتن و نشسته میان چهارتا سناتور برو اون را حل کن ، می روی بچه های بیچاره را در اردوگاه می زنی؟!». (پیاده شده از برنامه تلویزیونی ”رو به سوی خانه پدری” ۳۰ بهمن ۹۱). نگفتم میرغضب!؟ می‌گوید چرا به لیبرتی موشک می‌زنی برو خانم مریم رجوی را در واشنگتن!! ”حل کن”. این را می‌گویند ”سر” زدن. آن‌هم در علن که البته شایان پیگرد قضائی به اتهام تحریض به قتل هم هست.

دو کلام از ماماچه پلیدک (عاطفه اقبال) – ترتیب اسامی زیاد چشم مزدوران را نگیرد، همه‌شان سر و ته یک کرباسند، علت دیگر دارد. بعد از مقاله پیشین در مورد هرزه‌دری‌های این خائن، مطابق همان «خط» یک یادداشت نوشت که مطلقا در آن به محتوای حرفها به طور خاص غوطه‌ور شدنش در گنداب وزارت نپرداخت. عنوان مطلب ”به برادرم هرگز” است که بلا استثناء در تمامی سایتها و فیس بوکهای وزارت اطلاعات و مزدورانش عینا چاپ شده است. نوشته است: «در روز تولد من به عنوان هدیه روز تولدم! نامه ای را منتشر کرده اند باصطلاح از قول برادر عزیز من محمد… بزودی به این نامه نویسان پشت پرده جواب خواهم داد. ولی به برادرم محمد هرگز. که او ذره ای از احترامش در نظر من کم نشده و اساسا این نامه را به او ربط نمیدهم… برادر نازنینم محمد هر زمان که اینجا آمد جلوی من نشست به تنهایی همین حرفها را به من زد جوابش را خواهم داد». اول آن‌که بهتر از این چه هدیه‌یی می‌خواستی؟، هدیه باید چیزی برازنده خودت می‌بود! دوم آن‌که اگر روزی به فرض محال چنین امری دست بدهد و تو جلوی من نشسته باشی، جز یک ”تف” به صورتت هیچ چیزی از این «برادر نازنین» دریافت نخواهی کرد. اما حرف اصلی چیست. در یک کلام مقاله را «محمد اقبال نازنین» ننوشته بلکه «سازمان و رهبری سازمان» نوشته یعنی این ماماچه پلیدک هم میرغضبی است که دارد ”سر” می‌برد.

سبحانی. این مأمور شناخته‌شده و لو رفته وزارت اطلاعات که خودش هم به اتهام چاقوکشی در فرانسه تحت تعقیب قرار گرفته یکی دیگر از این میرغضبها است. افاضات این چاقوکش اطلاعات آخوندی را در «مصاحبه‌یی با تی وی مردمِ» اجاره‌ای وزارت اطلاعات-۱۹ اسفند ۹۱ دیدم. اولش بند را آب می‌دهد و ترس و لرزه سرنگونی رژیم را به‌نمایش می‌گذارد: «رجوی می خواهد با اصرارش به برگشتن به اشرف ، نقش ارتش آزادی‌بخش سوریه رو در فضای جامعه ی ایران بازی بکند» و سپس در مقام نصحیت‌گر به «ماماچه پلیدک» می‌گوید: «… آیا شما باور می کنید که آقای محمد اقبال که در سازمان مجاهدین مسئولیت دارد و در حال حاضر در کمپ لیبرتی است بیاید خواهرش را به دلیل اختلاف نظر با یک اصطلاح بسیار بد و توهین آمیز مورد خطاب قرار دهد ؟ در حالی که خانواده اش در اروپا حضور دارند و داخل ایران نیستند که تسهیلات حکومتی دریافت کرده باشند، من به خانواده ی محمد اقبال ، خانم عاطفه اقبال هم می گویم این را نوشته برادر خود ندانند، این نوشته محمد اقبال نیست ، این نوشته گشتاپوی سازمان مجاهدین است نوشته مسئول ستاد امنیت و اطلاعات سازمان مجاهدین است و فقط آن را می دهند دست محمد اقبال بخواند». این یکی میرغضب سر را از پایین‌تر می‌زند و به «ستاد امنیت و اطلاعات سازمان مجاهدین خلق» اکتفا کرده است.

ایرج شکری. یک اخراجی شورا که اکنون از فرط ضدیت و هیستری ضد مجاهدی آنقدر یاوه سر هم می‌کند و می‌نویسد که خریدار عمده و اصلی‌اش که در عین حال نخستین مولد و مبدع آن هم هست ( رژیم آخوندها) کم و کسری احساس نکند. ایرج شکری در حالی که متصل دروغ می‌گوید، اما مرتب تکرار می‌کند که «برادر شریف می‌داند من دروغ نمی‌گویم، دروغگو سگ است»، در یک مطلب ۱۵ صفحه‌یی با دستاویز قراردادن مقاله یی که به گفته او «در مورد حمله هایی بود که به خانم عاطفه اقبال به خاطر فراخوانی که برای حمایت از انتقال هرچه سریعتر مجاهدین مستقر در لیبرتی به خارج از عراق در فیس بوک منتشر کرده، شده بود»، چنین می‌نویسد:« با توجه به شناختی که از «سیره سیئه» و انزجار برانگیز نسق گیری و قلدرمنشی و برچسب زنی… از سوی رهبری مجاهدین بکار گرفته شده،گفتم نکند محمد اقبال بنا بر همان سیره سیئه –وارد این دسته کُر ارعاب.. بشود و مبادا قلم را در حرمت شکنی علیه خواهرانش بکار بگیرد. تصور این مساله خیلی برایم آزار دهنده بود. چون زمانی که او در فرانسه بود و در مدتی که گاهی او را در اورسورواز- دبیرخانه شورا- می دیدم، همیشه او را خوش برخورد و لبخند برلب و با نزاکت یافته بودم گفتم آقای محمد اقبال پخته تر و فهیم تر از آن است که به این نوع خود نمائیهای مبتذل و انزجار برانگیز دست بزند و حرمت خواهر نگه ندارد. اما تصادفا مطلب به شدت توهین آمیز محمد اقبال علیه عاطفه را در سیاست ایران افشاگر وابسته به سازمان مجاهدین خلق را دیدم و بسیار متاسف شدم که او به چنین اقدام انزجار برانگیزی دست زده است… محمد اقبال به عنوان یکی از «سربازان مریم و مسعود» و یک «خالص شده در کوره انقلاب ایدئولوژیک» براساس تعلیمات و فضایی که تولید کنندگان و آفریندگان اصلی آن را مسعود رجوی و مهدی ابریشمچی می دانم به ویژه بر اساس رهنمودها و خط نشان کشیدن های مسعود رجوی در سخنان دیماه.. عمل کرده است». اول آن‌که این میرغضب آن روی مرا ندیده بوده، به جلاد و میرغضب که لبخند نمی‌زنند، آن موقع عضو شورای ملی مقاومت بودی که فلسفه وجودی و رسالتش سرنگونی رژیم آخوندی است. این کجا و یک یاوه سرای همسو و همنوا با سایتها و مزدوران گشتاپوی آخوندی بر ضد این مقاومت کجا؟ دوم آن‌که این‌هم آخرش صریحا گفته که مقاله را من ننوشته‌ام بلکه «بر اساس تعلیمات.. مسعود رجوی و …» بوده است. این هم میرغضب است و کارش سر زدن.

محمدعلی اصفهانی. این یکی هم دچار همان عارضه همپالکی بالایی‌اش است؛ با این تفاوت که مال این یکی، خیلی شدیدتر و دوز آخوندی اش خیلی بیشتر است. این یکی را خودم درخواست اخراجش از شورا را در یک جلسه رسمی دادم. میرغضب ذکر شده در مطلبی با عنوان «شاید فردا برای ما و ساکنان لیبرتی دیر شده باشد» در سایت ایران اینترلینک اطلاعات آخوندی، در حالی که وانمود می‌کند در فاصله چند هزار کیلومتری از حرفهای آخوند «واثق البطاط» و «جیش المختار» او تب و لرز گرفته که تهدید کرده لیبرتی را مجددا مورد حمله قرار خواهد داد، مدعی است که «دستگاه تبلیغاتی مجاهدین.. عالماً و عامداً از انعکاس این اخبار و گزارش‌ها که مستقیماً به سرنوشت ساکنان لیبرتی مربوط می شوند، خودداری کرده است». بی‌حیایی در حدی است که متون مربوط به حرفهای واثق البطاط را از اطلاعیه دبیرخانه شورا در این رابطه و سیمای آزادی و سایت مجاهد (که همه اشرفیان مانند سایر منابع به همه آنها دسترسی دارند)کپی چسبان کرده تا به عنوان مطلب نو به خوانندگان اطلاعاتی قالب کند، و بعد هم نتیجه گرفته: «چرا که خط رهبر، نگاه داشتن این آدم ها در کام مرگی بی ثمر، و فدا کردنشان است». یعنی این سه هزار و ۲۰۰ «آدم» هیچ اراده‌یی از خودشان ندارند و به گفته این میرغضب در کشوری مانده‌اند «که حضور در آن هیچ نسبتی با مبارزه برای رهایی مردم ایران ندارد».! واضح شد؟

بهزاد علیشاهی. مزدور دیگر وزارت اطلاعات که زوزه‌هایش از سیصد بلندگو در اشرف هنوز در گوشم می‌پیچد از «کم ظرفیتی مجاهدین نسبت به هوادارانشان عاطفه و عفت اقبال» رنجیده خاطر شده است و نوشته «در دستگاه اعتقادی –فرقه ای مجاهدین نه تنها مخالف و منتقد و منتقد دلسوز , مزدور و خائن نامیده میشود ونه تنها مسئولین بیطرف بین‌المللی مثل کوبلر و سفیر آلمان و… هم مزدور خوانده میشوند بلکه هوادار دلسوز خودشان هم که غالبا به دو گروه قبل فحش هم میدهند و از سازمان همه رقم تعریف میکنند نیز در صورت پیش نبردن خط و خطوط سازمان و یا حرفی که ممکن است معنی دیگری از آن برداشت شود بلافاصله مزدور و خائن نامیده میشوند و طبق دستور العمل مسعود رجوی در ۵دی ماه برایشان مدرک و سند جور میشود و در موردشان افشاگری میشود». میرغضب را می‌بینید؟ بعد از شهادت هشت تن و مجروح شدن بیش از صد تن و به ویژه شهادت جانگداز حمید ربیع بعد از یک ماه تمام درد و رنج که فقط با یک مهر تمدید در پاسپورت آلمانیش از سوی «نماینده بی‌طرف» و همسر بی‌طرف‌ترش سفیر آلمان در عراق قابل پیشگیری بود، به دستور وزارت اطلاعات دنبال زدن سر مجاهدین است.

این‌هم ایران اینترلینک و ایران دیدبان اطلاعات آخوندی در مطلبی در تجلیل از ماماچه پلیدک و همپالگی‌هایش همراه با درج مواضع آنها.

اکنون برویم دوباره به قلب موضوع. از نوری زاده تا ماماچه پلیدک، تا سبحانی چاقوکش و بهزاد علیشاهی زوزه کش اطلاعات و ایران دیدبان و ایران اینترلینک و سایر مأموران گمنام و بدنام اطلاعات آخوندی و همنوایان آنها، حرفشان چیست؟ یک حرف بیشتر نیست و آن این که باید «سر» را، «رهبری» را، «مسعود و مریم» را هدف قرار داد. مزدور اجاره‌یی که صریح گفته بقیه هم به اشکال مختلف همین حرف را زده‌اند. میرغضب‌ها الآن که رهبری داریم دنبال «سر» هستند، و الا واضح است که همچون اربابشان به خون تک تک ما تشنه هستند. آخر خودشان قبل از ما خوب می‌دانند که اکنون دیگر هرکدام از مجاهدین یک رجوی است. یک چیز را حالیتان نیست، کارزار سرنگونی آغاز شده است، مجاهدین ، دماری از رژیم پلید آخوندی دربیاورند که در تواریخ بنویسند. پس بجنگ تا بجنگیم.

۲۷ اسفند ۱۳۹۲