در باره مسئله صلح در ترکیه , یک گام به پیش در بسط مبارزه طبقاتی

با پیام عبدالله اوجالان مسئله مذاکرات دولت ترکیه و پ پ ک وارد مرحله جدیدی شد. در بسیاری از تحلیلها در این زمینه، زندانی بودن اوجالان و فشار به او یک فرض و یک فاکتور واقعی چهارچوب کنونی مذاکرات محسوب میشود. موضع ناسیونالیستی چپ چهارچوب کنونی مذاکرات را از موضع دولت ترکیه چهارچوبی برای خلع سلاح پ ک ک و تسلیم آنها میداند. موضع افراطی و فاشیستی ترک این مذاکرات را امتیازی به “تروریستهای کرد” و “خیانت به عظمت ترکیه” قلمداد میکند. به نظر من یک موضع کمونیستی کارگری در باره این واقعه باید بر چند اصل پایه ای تاکید کند:

۱- جنبش ملی عموما و در دنیای امروز خصوصا، جنبشی برسر اعاده سهم بخشی از بورژوازی از قدرت سیاسی است. حل مسئله ملی چه به طرق امپریالیستی و از بالا، از جمله از طریق جنگ (مانند مورد کردستان عراق)، و چه از طریق سیکل “جنگ، مذاکره، جنگ” که سنت قدیمی ناسیونالیسم کرد است، در هر حال به تناسب قوای جدیدی میان بورژواها رسمیت میدهد. در هیچ کدام از اشکال فوق در هر کشوری، مردم زحمتکش و کارگر سهمی از رفاه و آزادی نبرده اند. آنچه که اتفاق افتاده است اینست که بعد از دوره ای از جنگ و سربازگیری از طبقه کارگر در جدال ناسیونالیستی برسر قدرت سیاسی، اینبار کارگران “ملت تحت ستم” با طبقه بورژوازی خودی و انتظار این طبقه برای جان کندن برای بازسازی و تحکیم دولت و قدرت “خودی” مواجه شدند.

۲- برای کمونیست ها نفی هر نوع ستم و تبعیض امری فوری و هویتی است. از جمله حل ستم ملی و داشتن راه حل سیاسی برای مسئله ملی، تلاشی برای تغییر بلافصل شرایط زندگی مردم تحت ستم و تبعیض و رفع یک مانع مهم و تحمیلی در بسط مبارزه طبقاتی است. مادام که ستم ملی بعنوان یک واقعیت زشت وجود دارد، ناسیونالیسم و جنبش ناسیونالیستی از آن در خدمت مخدوش کردن خودآگاهی طبقه کارگر و ایجاد شکاف در صفوف طبقه کارگر به نفع عقاید و اهداف ارتجاعی و ضد کارگری خود استفاده میکند. با این مفروضات، کمونیستها اگر برای رفع ستم ملی تلاش میکنند از سر رادیکال بودن در حل مسئله ملی نیست بلکه از سر تقابل با نفس ستم و رفع موانع بسط مبارزه طبقاتی و نفی تحمیل های واقعی به جدال سیاسی و طبقاتی است.

۳- کمونیستها نه در جنگ بورژواها و نه در صلح بورژواها مبصر نمیشوند. بدون تردید جنگ و صلح بورژوازی بر مبارزه ما تاثیر میگذارد اما جنبش کمونیستی طبقه کارگر نسبت به این تحولات موضع جانبدار و یا مخالف ندارد. اگر بخشهای مختلف بورژوازی تحت شرایط مشخصی سود و منافع خود را در صلح میبینند، برای کارگران و کمونیستها هیچ موجبی برای مخالفت و موضع داوری نسبت به این صلح وجود ندارد. ما در جدال بورژواها نه کاسه داغ تر از آش میشویم، نه طرفی را به “سازشکاری” محکوم میکنیم، و نه علیه خواست و تمایل میلیونی مردم تحت ستم به صلح می ایستیم. به نظر من موضع همیشه علیه جنگ و همیشه طرفدار صلح موضع نادرست و غیر کمونیستی است. تا به امر صلح برمیگردد، کمونیستها برای یک صلح پایدار مبارزه میکنند. تامین یک صلح پایدار و یک همزیستی انسانی در یک کشور و یا مجموعه ای از کشورها در گرو پیروزی انقلاب کارگری و استقرار سوسیالیسم است.

۴- راه حل کمونیسم کارگری برای رفع مسئله ملی رفراندم برسر ماندن در چهارچوب یک کشور با حقوق متساوی و یا جدائی و تشکیل کشور مستقل است. کمونیستها در هر شرایطی زمانی به جدائی رای میدهند که این جدائی متضمن چهارچوبهای سیاسی و اجتماعی آزادتر و پیشرفته تری برای کارگران و مردم زحمتکش باشد. برای کمونیستها نه “تمامیت ارضی” یک کشور مقدس است و نه به حاکمیت رسیدن احزاب و نمایندگان خودگمارده “ملت تحت ستم” پیشرفت محسوب میشود. علیرغم این راه حال آزادمنشانه کمونیسم کارگری اگر صلحی بین بورژواها صورت پذیرد، صلحی که متضمن پایان دادن به کشتار و سرکوب و تامین درجه ای از خواسته های مردم باشد، برای ما از موضع منافع مردمی که تحت این ستم اند، این صلح به جنگ آنها ارجحیت دارد.

۵- صلح اوجالان و دولت ترکیه بر مسئله کرد در منطقه و بویژه در ایران و سوریه تاثیر میگذارد. روند کنونی علیه چهارچوبهای فدرالیستی، استقلال طلبانه، خودمختاری طلبانه، و ایجاد جدائی های تصنعی توسط ناسیونالیسم است که بخشهای مختلف مردم و طبقه کارگر را مقابل هم میگذارد. این جنبه مسئله نیز برای ما کمونیستها و جنبشهائی که به حفظ اساس جامعه و پیشروی مبارزه سیاسی در یک چهارچوب اجتماعی و سیاسی فکر میکنند، مطلوب و به چهارچوب های ارتجاعی قوم پرستانه و فاشیستی و فدرالیستی ارجحیت دارد.

۶- از موضع بورژوازی درگیر در جامعه ترکیه، صلح یک روند مثبت و یک پیروزی تلقی میشود. برای دولت ترکیه که میخواهد به یک قدرت منطقه ای و عضوی موثر در اتحادیه اروپا تبدیل شود این صلح یک گام بزرگ در پایان دان به جنگ داخلی است. برای بورژوازی کرد این صلح راهی کوتاه برای شریک شدن در قدرتی است که امروز در خاورمیانه و شمال آفریقا نقشی استراتژیک دارد و در قیاس با مدل بقدرت رسیدن ناسیونالیسم کرد در عراق جلوتر و کم هزینه تر است.

۷- و بالاخره برای طبقه کارگر در ترکیه این واقعه آغازی برای ایجاد همبستگی عمیق تر طبقه کارگر در سراسر ترکیه علیه کل طبقه بورژوازی است. بویژه برای کارگران در کردستان و مردم زحمتکشی که  امروز در شادی صلح سهیم اند، بزودی روشن میشود که این جنگ و نفرت چند دهه ای چیزی جز مسیر رسیدن بورژواهای کرد به عمارت قدرت برای گرفتن سهم استثمار کارگران در بازار داخلی نبوده است. برای کارگران در کردستان بزودی روشن میشود که اینبار باید برای طبقه تازه بقدرت رسیده بورژوازی کرد جان بکنند و انتظارات این طبقه را در رقابت میان بورژواها برآورده کنند. برای کارگران در کردستان بسرعت روشن میشود که آزادی آنها در گرو آزادی از هویت کاذب ملی و اتکا به نیروی انترناسیونالیسم کارگری در مقیاس کشوری و جهانی و دفاع از منافع واحد طبقه کارگر بعنوان یک طبقه و یک جنبش جهانی است.

۸- اگر کمونیستها در راس جنبش برای رفع ستم ملی قرار بگیرند، بدوا علیه ظرفیتهای تفرقه افکنانه در صفوف طبقه کارگر میجنگند و پرچم رفع فوری ستم ملی را بعنوان تقابل با نفس هر نوع ستم و تبعیض و چارچوبی که موجب انکشاف مبارزه طبقاتی میشود بلند خواهند کرد. اما زمانی که ناسیونالیسم و احزاب آن از واقعیت زشت ستم ملی دکان اعاده هویت کاذب ملی ساخته اند، برای کارگر و کمونیسم هر نوع حاشیه ای شدن این موضوع فی النفسه مهم است. لذا باید به پدیده صلح میان دولت ترکیه و پ ک ک در این چهارچوب برخورد کرد و از موضع منافع طبقه کارگر آنرا شر کمتر تلقی کرد. *

۲۰۱۳-۰۳-۲۲