پاسخی به سهیل شکری عضو حزب کمونیست کارگری :خانواده استمار نمیکند استثمار میشود!

قبل از پرداختن به پاسخ سهیل شکری عضو جوان حزب کمونیست کارگری باید نگرانی خودم را بعنوان یک کمونیست از کم سوادی کمونیستهای جوان و عدم نا اگاهی انها به ساده ترین مفاهیم سیاسی است و برداشت های غلطی که از تعاریف سیاسی پیدا کرده اند. این به نوع خود خطر ناک است چرا که اولا این برداشت های اشتباه به نتیجه های اشتباه و کاملا انتی کمونیستی می انجامد. من از رفقای با تجربه تر میخواهم که این مسئله را جدی بگیرند و به اموزش سیاسی مارکسیسم و مفاهیم سیاسی میان اعضای جوان خود بپردازند. این یک پیشنهاد دوستانه و انتقاد سازنده است و قصد تخریبی وجود ندارد.ی

اما دوست جوان سهیل شکری در ستون سایت روزنه مقاله ای نوشته است که با استناد به مانیفست مارکس پدر و مادر را جلاد کودکان معرفی میکند و دخالت پدر و مادر در زندگی کودکان را جنایتی می داند که باید به دست ما کمونیست ها پایان گیرد!!!

اولا کل مقاله با تخطئه نظر شخصی و جنبشی مارکس در رابطه با خانواده شروع میشود. از منظر شخصی مارکس عاشق پدرش بود و تا لحظه اخر عمرش قاب عکس پدر را با خود نگه داشت و خاک کرد. نامه های مارکس به پدرش بسیار مشهور است. مارکس هیچگاه خانواده را جلاد کودک معرفی نکرد. مذهب مردسالاری کلیسا سرمایه داری اینها جلادان کودک هستند اتفاقا بر عکس مارکس این تهمت را رد میکند که ایدئولوگهای سرمایه داری کمونیستها را نابودکننده خانواده میخوانند و مارکس در جواب میگوید اتفاقا این نظام سرمایه داری است که نابودگر روابط خانوادگی است . سهیل شکری نا دانسته تهمتی که کشیش ها و حتی اخوندها به کمونیستها نسبت داده اند را در بسته میپذیرد و با نتیجه گیری های غلط از پیشفرض های غلط در رابطه با خانواده نتیجه خودش را میگیرد.
انتقاد مارکس در رابطه با خانواده به سیستم پدر سالاری ان زمان بود رفتار مارکس با دخترانش که انها را به گردش می برد و هر کیلومتر به کیلومتر پیاده روی برای انها داستانهای شکسپیر را از حفظ میخواند خود انتی تز این نگرش به سیستم پدر سالاری بود. اما کلیسا و منتقدین خشک مغز کمونیسم مارکس بخاطر تحت تاثیر قراردادن عواطف کارگران زیادی که به مارکس سمپاتی پیدا کرده بودند کمونیسم را عامل نابودی خانواده میخواندند. کمونیسم را عامل فحشا میخوانند. اینها نه تئوری های کمونیستها که ماتریال جنگ روانی بر علیه سمپاتهای کارگر کمونیستها بود که بخاطر بیسوادی میشد انها را از دایره خطرناک کمونیست ها بیرون کشید!
در بعد فلسفی انتقاد مارکس به هگل در رابطه با خانواده در این زمینه بود: هگل خانواده و همچنین وطن و قانون را محل تجلی روح میدانست ولی مارکس خانواده را نهادی طبیعی میدانست که بخاطر طبیعی ترین ابعاد زندگی انسان را بخود سوق میدهد.
در بعد اجتماعی انتقاد مارکس از جهنمی بود که سرمایه داری برای کارگران تولید کرده بود مارکس میگفت تفریح خانواده های کارگر چیست؟ تولید مثل! انها نه نقاشی میکنند نه به تئاتر میروند نه میتوانند کتابی بخوانند تنها تفریح انها تولید مثل شده است.
پس نمیتوان با استناد غلط به مارکس تمام انتقاد اجتماعی وی را به شرایط نهادهای اجتماعی چون خانواده پشت و رو کرد. البته میتوان پرسید سوال کرد در رابطه با هر مسئله ای! اما مشکل نسل جوان این است که نه مطالعه میکند نه میپرسد چرا که فکر میکند هر نوع نظر دادن در رابطه با مسئله ای که هیچ اطلاعی از ان ندارد نوعی فعل سیاسی است…

نظر ما کمونیستها و منصور حکمت در رابطه با خانواده چیست؟ در یک دنیای بهتر به صراحت توضیح داده شده است. شرنهاد های ارتجاعی و ضد زن و ضد کودک و مذهب و مردسالاری باید از سر خانواده کم شود. جامعه باید مسکن بیمه اجتماعی حق تحصیل وووو در اختیار خانواده بگذارد. باید سازمانهای متعدد اجتماعی برای رسیدگی به مشکلات خانوادگی اعم از ضرب و شتم یک زن در خانه یک کتک زدن کودکان و کمک به این قربانیان تشکیل شود. بندهای متعددی وجود دارد. اما در بعد انسانی فشارهای اقتصادی استثمار بیکاری گرده خانواده های کارگری را شکسته است عدم حمایت از زنان و کودکان خانواده ها را اسیبپذیر کرده است. اعتیاد تهدید و مسئله روز است. اما اینکه پدر و مادر کودک را استثمار میکنند حرف بی پایه ای است. اولا خانه کارخانه نیست و کودک هم کارگری نیست که ارزش اضافی تولید کند تا سرمایه دار برای به جیب زدن سرمایه او را استثمار کند. این خانواده فضایی کجاست که به فرزندش اب و غذا و جا در برابر کار می دهد؟

مارکس و منصور حکمت را باید بیشتر خواند. اگر جایی متوجه نشدیم باید از همدیگر بپرسیم اما قتل عام کردن تئوری های مارکس به صلاح جنبش غنی کمونیستی با تئوریهای ناب مارکس نیست!

رضا ایرانی