یادداشتهای روزانه، ۵۳- ۲۰ مارس ۲۰۱۳ … اسانلو، درس ها و “پیام” سرنوشت او

یادداشتهای روزانه، ۵۳- ۲۰ مارس ۲۰۱۳
اسانلو، درس ها و “پیام” سرنوشت او

بسیاری از “فعالان کارگری”، اسانلو را در پی “شایعه” و اتهام اثبات نشده پیوستن او به “جنبش سبز” و “اپوزیسیون بورژوائی” و به یک اشراف زاده میلیاردر، و صاحب امتیاز “تلویزیون رها”، “امیرحسین جهانشاهی”، عاق، و در ملاء عام تقبیح کردند. خود اسانلو بعد از یک دوره تهاجم بی ملاحظه این طیف، سرانجام به حرف آمد و گفت و نوشت که رفت و برگشتی انجام نشده است و این برداشت و شائبه که گویا او به تشکیلات وابسته به تلویزیون رها و صاحب امتیاز آن پیوسته است، یک “سوء تفاهم” در مصاحبه با این تلویزیون بوده است.
سوال این نیست که با اینحال آیا کماکان اسانلو “راست” و سازشکار است یا نه؟ سوال واقعی تر این است که چرا محافل و جریانات و افراد کارگر پناه، دندان بر جگر نگذاشتند که قبل از هر قیل و قال منتظر اعلام نظر مستقیم خود اسانلو باشند؟ چرا یک فعال حقوق صنفی و امر سندیکائی که ادعائی جز این نداشته است، و هیچگاه نگفته است که در مقابل “همه جناحهای بورژوازی حاکم و اپوزیسیون” ایستاده است، عمدتا از جانب کسانی مورد هجمه قرار گرفت که خود نه در نتیجه “سوء تفاهم”، که آگاهانه و در جریان دوخرداد، از صف یک طبقه به صف طبقه مقابل فرار کردند و خود را تسلیم کردند؟ چرا اینها، نه در لحظات بی خبری و فشار روانی و اخلاقی وزارت اطلاعات، که در روز روشن و طی چند سال آزگار از نظر” تئوریک” بانک برآوردند که دوره، دوره متعارف شدن رژیم اسلام سیاسی و دوره، دوره تن دادن به هژمونی دوخرداد است؟ چرا این کوچ سیاسی را که به زبان و قلم خود مکتوب و مستند و ثبت کردند، باید به حساب اشتباه “لپی” این جماعت گذاشت، اما پخش یک شایعه را در کمتر از ده روز در مورد اسانلو “سندیکالیست” در بوق کرد؟ فلسفه این تبعیض و این “آپارتاید سیاسی” بین یک “کارگر” “ناآگاه” فعال عرصه “سازشکارانه” و سندیکائی؛ با “ارتداد” سیاسی “آگاهانه” “روشنفکر” و دوستان دروغین کارگر پناه که در وصف پیوستن به دوخرداد، جنبش کناره گیری از، و تکفیر کمونیسم انقلابی راه انداختند، چیست؟ چرا باید این اسباب کشی سیاسی و سرکردگی “جنبش” سیاسی و حکاکی “چشم انداز” یک ابراز ندامت سیاسی کامل را به این جماعت بخشید؟ چگونه بخود اجازه دادند که پس از سالها مجاهدت در راه “قانع کردن” فعالان کارگری و همه مبارزان دیگر عرصه های اجتماعی برای گردن گذاشتن به هژمونی دو خرداد، در ماجرای اخیر مربوط به اسانلو، به عنوان مدعیان ایستادگی در برابر هرگونه “سازش” فعالان کارگری با بورژوازی و اپوزیسیون بورژوائی ظاهر شوند؟ چه عوامل و کدام تحولات سیاسی و اجتماعی، چه دورانی از فترت جنبش های اجتماعی موجب شده اند، که “جنبش کمونیستی” بار دیگر به حیاط خلوت و “منطقه آزاد” “انزواهای کمونیستی” محدود شود که رفت و برگشت “فعالان” آن بین طبقات، در بهترین حالت به یک لغزش “ذهنی” و یا “انحراف موضع” تعبیر میشود که گویا با یک “انتقاد از خود”، قابل اغماز است؟
تعرض طلبکارانه مدافعان رنگارنگ این نوع کمونیسم بی تاثیر، در متن فترت و عقب نشینی هائی که به جنبش و تحزب کمونیسم کارگری در ایران تحمیل شد، یکی از حواشی تلخی است که در ماجرای اسانلو، مستقل و صرفنظر از موقعیت و جایگاه او در مبارزه در راه حقوق صنفی و سندیکائی و اتحادیه ای کارگران، خودنمائی کرد. تداعی شدن جنبش کمونیستی با این روایات مهجور روشنفکران و کارگر پناهان مذبذب را نباید پذیرفت. به عقب راندن “کمونیسم بی تاثیر”، یکی از پیش شرطهای دفاع از جنش طبقه کارگر و انواع تشکلهای این طبقه است.
Iraj.farzad@gmail.com