منصور اسانلو ما را روسفید کردی!قدمهای بعدیت پایدار!

نامه سرگشاده دوم به منصور اسانلو

منصور اسانلوی عزیزم،

نامه کوتاهت بنام “سخن سال نو”(۱) را خواندم و بسیار خوشحال شدم. خسته نباشی و شاد و سلامت ، سال نو را به سالی پیروز برای خودت و طبقه کارگر ایران و مردم مظلوم و مبارزه تبدیل کتی که آرزوی همه ماست!

در نامه ات نوشتی:

“…متاسفانه چند هفته پیش ، هنگامی که برای شرح خروج خود از ایران با یکی از رسانه ها یعنی تلویزیون رها گفت و گو کردم، توضیحات این رسانه پس از گفت و گوی من این تصور را ایجاد کرد که من برای ادامه فعالیت به یک گروه یا تشکیلات خاص پیوسته ام. از این رو ضروری می دانم یادآور شوم، مطالبی که پیرامون پیوستن این جانب به تشکیلات وابسته به این تلویزیون و صاحب امتیاز آن به عنوان یک سازمان سیاسی منتشر شد، از نظر شخص من نتیجه ی سوءتفاهم در طی گفت و گو های مربوط به مصاحبه بوده است . همچنین تاکید می کنم که من هیچ گونه وابستگی و پیوستگی به هیچ حزب و تشکیلات سیاسی و رسانه ای ندارم .
امیدوارم سالِ پیشِ رو سالی باشد برای سخن گفتن بیشتر پیرامون آینده جنبش کارگران و زحمتکشان ایران و نقش و تاثیر گذاری سندیکاها و دیگر تشکل های کارگری آزاد ، مستقل و دموکراتیک از جمله تشکیل فدراسیون های دموکراتیک سراسری کارگران و سهمی که در تقویت جنبش آزادی و عدالت خواهی مردم ایران دارد.”

“این نامه بواقع تعیین تکلیف کرد با همه آنهائی که سراسیمه و بدون شناختن واقعی تو به مسابقه “محکوم کردن اسانلو” پرداختند (۴)و با شنیدن یک خبر ، تو را تمام شده خواندند و مدعی شدند “از همان قبلها می دانستند که تو طرفدار سرمایه دارن هستی”! من آنزمان هم نوشتم و تاکیید کردم که باور نمی کنم، چهره دوست داشتنی و شاخص جنبش کارگری ایران، آن باشد که دیگران می خواهند ازش بسازند(۲و۳). من نوشتم:

منصور عزیزم:

من اما به اینها کاری ندارم! خوب به حرفهای خودت گوش کرده ام و می دانم توی دنیای دیگری هستی! فهمیده ای کارگر کیست و فهمیده ای که چیزی هست بنام دنیای بهتر و زندگی انسانی . اینها را هم فهمیده ای و هم به همکارانت و جامعه اموخته ای. من از تو درس مقاومت گرفته ام. فکر نمی کنم اهل اینها باشی که زور می زنند تا خودشانرا با تو تداعی کنند. نمی توانم بپذیرم که منصور اسانلو اینهمه از زندگیش گذشته تا بشود ملعبه دست سرمایه دارانی که خودشانرا زیر زرورق سبز پیچیده اند و قرار دارند به کمک نظام سرمایه جهانی خودشانرا به انقلاب مردم ایران زورچپون کنند.نمی توانم بپذیرم که منصور اسانلو سرانجامش بشود لخ والسائی که او هم یک کارگر شریفی بود که موز زیر پایش گذاشتند و بدجوری خودش و طبقه کارگر لهستانرا به نظام بربریت سرمایه فروخت!

منصور عزیزم:

وقتی که اون دیگران تلاش کردند بگویند که رهبر کارگری وقتی از ایران رفت دیگر رهبر نیست، من همانموفع نوشتم که این مهمل است! کارگر جماعت رهبرش را با بیرون رفتن از مرزها رها نمی کند.تو همچنان باید خودت را رهبر کارگران ایران بدانی که شایسته اش هستی. من نوشتم که هیچکس حق ندارد به گذشته پرافتخار تو خط قرمز بکشد. اما خودت می توانی! این خودت هستی که اینجا تصمیم می گیری که در اینده از تو به چه یاد کنند!

نگذار این فریب سبزها که توی جامعه مدنی خیالیشان کارگر جماعت هنوز “جیره خوار صاحبکار است” و حداکثرش باید ناله و فغانش را به طریق قانونی به گوش ارباب برساند، بشود رویای تو.

 رویایت را وسیعتر کن و برای آقائی و سروری طبقه کارگر مبارزه کن. طبقه کارگر یعنی اکثریت مطلق جامعه و مدنیتی که حاکمیتش ببار خواهد آورد تضمین کننده سعادت همه جامعه است.

دو راهی جلوی تو همینست که ایا می پذیری که نماینده جنبش رهائی جامعه از سرمایه داری بشوی یا آنکه به نوکری سرمایه داران در لباس سبز دل خوش کنی؟”

در این نامه کوتاهت خطاب به مردم و طبقه کارگر نوشتی که عزمت اینست که تلاشت را برای احقاق حقوق کارگران و برای سازماندهی طبقه کارگر ایران ادامه دهی. نوشتی که تعلق به جریاناتی که خواستند تو را از طبقه کارگر بدزدند نداشته ای و نداری.اینها بزرگترین عیدی بود برای ما فعالین آزادیخواه و برابری طلب.بهترین مژده بود برای جنبش طبقه کارگر ایران که هرگز تو را در زنجیر بردگی سرمایه ندید و نخواست.

منصور عزیزم:

در نامه اولم هم تاکییدم این بود که تو حالا باید به مسئله بزرگتری فکر کنی و هدف مهمتری را در مقابلت قرار دهی.حکومت اسلامی و پاسداران و گزمه های سرمایه داری زندگی را به تو و عزیزانت سخت کردند و حالا تو به جمع تیعیدیان پیوسته ای.قدمت را گرامی می داریم اما نگذار تبعیدی بمانی و بخشی شو از جنبش آزادیخواه و برابری طلبی که به کمتر از پایان دادن نهائی به ستم سرمایه راضی نیست! جای تو و عزیزانی مثل تو توی این کمپ است.کمپی که دنیای وارونه را می خواهد به زیر بکشد و دنیائی انسانی بدون مرزهای ملی و مذهبی، بدون استثمار انسان از انسان برپا کند.اون ریائی که ما و همه هم قطاران ما از کمون پاریس به این سو داشته اند ، اون رویا را باید تحقق بخشید.

شما تا همینجا قدمهای بزرگی برداشتی و در همین مدت کوتاه نه تنها “اسانلو ستیزان” را نا امید کردی بلکه با قدمهائی استوار به افشای جنایتهای رژیم اسلامی بر علیه فعالین کارگری پرداختی. راهی طولانی در پیش داری و ضمن اینکه دستت را می فشارم و می بوسمت امیدوارم بیشتر و بیشتر با جنبش سیاسی که پایان نظام بهره کشی را هدف گرفته است یعنی کمونیزم کارگری آشنا شوی.

جای تو و جای همه فعالین کارگری آزادیخواه و انسانگرا، در صفوف جنبش کمونیزم کارگری و حزبش هست و خواهد بود.

زنده باشی و سال نو را مجدد بهت تبریک می گویم! به امید شنیدن خبرهای بهتر از تو و فعالیتهایت!

منابع دیگر:

(۱)منصور اسانلو: سخن سال نو

http://www.azadi-b.com/J/2013/03/post_147.html

لینک اولین مصاحبه خارج کشوری اسانلو

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=nTsJvXUxbT0&noredirect=1

(۲)سعید صالحی نیا:نامه سرگشاده اول به منصور اسانلو

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=39590

(۳)سعید صالحی نیا: در حاشیه اخراج مشکوک منصور اسانلو:

 http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=38954

(۴)نمونه مقالاتی که در آن اسانلو را بخاطر “پیوستن” به راست محکوم کرده اند:

شهلا دانشفر: منصور اسانلو و “موج سبز” هر دو راست و یک جنبش اند

http://www.rowzane.com/articles-archiev/45-shahla-d/12552-1391-12-11-21-06-04.html

امیر پیام: در باره پیوستن اسانلو به اپوزسیون بورژوائی

http://www.azadi-b.com/G/2013/03/post_21.html

احمد بخرد طبع: اسانلوها در بستر الترناتیوهای امپریالیستی

http://www.azadi-b.com/G/2013/03/post_16.html

جمشید کارگر: مصاحبه منصور اسانلو، بدعت جدید رفرمیست راست

http://www.azadi-b.com/G/2013/03/post_522.html

بهرام مدرسی: درسهائی از تحمیل یک عقب نشینی به طبقه کارگر

http://www.azadi-b.com/G/2013/03/post_516.html

محمد اشرفی: اسانلو به صف دشمنان پیوست!

http://www.azadi-b.com/G/2013/03/post_510.html

بهروز سورن: اسانلو و جایگاه جدیدش

http://www.lajvar.se/1391/12/15/21597/