احترام به کمونیستها چه زنده چه مرده ضروری است!

چند روز پیش جلسه ای در رابطه با بزرگداشت گردان شوان برگزار شد و طبق معمول همیشه ناسیونالیسم کرد کومله کمونیست بودن این رفقا را فاکتور گرفتند و رفقایی از جمله محمد فتاحی و مظفر محمدی بحث های جالبی از گذشته کردند این رفقا به احترام کمونیستها تاریخچه کمونیستی شان و بحث های تاریخی در این باره پرداختند. انطور که معلوم است تعداد زیادی از کمونیستها به این جعل تاریخ و بی احترامی به رفقای گردان شوان اعتراض کردند و این فی نفسه بحث جالبی است درخور شان هر کمونیستی که نگذارد تاریخ رفیقش را که در نبرد از دست داده زنده نگه دارد و از احترام رفیقش دفاع کند.اما سوال جالبی بعد از این بحث جالب به ذهن ادم خطور می کند!چرا ما کمونیستها احترام کمونیستهای زنده را نگه می داریم رفقا؟
کدام یک از ماست که در تاریخ سیاسی اش یک کمونیست بغل دستی اش را با لغات ازاردهنده مورد خطاب قرار نداده باشد. ترور شخصیت نکرده باشد. چرا رفقای ۳۵ ساله که دوش به دوش هم و اسلحه به دست جنگیدند امروز احترام هم را نگه می دارند.چرا کمونیستها به غلام کشاورز احترام میگذارند ولی بعنوان مثال به کوروش مدرسی حمید تقوایی اذر ماجدی که همرزم غلام کشاورز بودند همکار ملی اسلامی یا همکار سرمایه داری و راست خطاب می دهند؟ ایا اگر امروز غلام کشاورز زنده بود و در یکی از این ده فرقه کمونیستی بود کسانی که برایش احترام قائلند به این رفیق بی احترامی نمی کردند؟
خب برمیگردیم به همین گردان شوان مورد بحث ۷۲ کمونیست قتل عام شدند ولی مثلا مظفر محمدی یا نسرین رمضانعلی یا عبدلله دارابی یا حمه سور زنده ماندند ولی چه شرایطی فرق کرد که همه اینها مقابل همند؟
کسی منکر نقد سیاسی نمیشود ولی اگر ما خصلت اخلاقی ناسیونالیستی نداریم چرا خصلت تحمل ناپذیری نقد را با خود یدک میکشیم هنوز؟ چرا تسویه حساب نمی کنیم با این خصلت ها؟
ما کمونیستها ذاتا ضد روشنفکر بازی هستیم و دنبال جایگاه روشنفکری برای خودمان نیستیم اما امروز این جنبش تا خرخره مسموم خصلت های روشنفکری شده است جمع روشنفکرانی که بقیه را مقابل و رقیب خود می بینند تو بیا از هر رفیقی انتقاد کن فردا میشوی دشمنش. اصلا همین الان اینها را مینویسی همه گارد میگیرند مبادا اسم فلانی برده نشود که سریع تایپ کند جواب بدهد.

خب از این رشته بی احترامی ها به کمونیستها که سند حزبی هم شده است فقط جمهوری اسلامی دلشاد میشود. بورژوازی میلیون ها پول خرج می کند که کمونیستها را ترور شخصیت کند اما امروز کمونیستها مفت و مجانی همدیگر را بی حرمت میکنیم تا خودمان را خوب جلوه بدهیم و از زیر بار بی احترامی بیرون بیاییم.
در سایت ازادی بیان هزارتا مقاله بر علیه کوروش مدرسی باشد ده تا مقاله بر علیه وزیر اقتصاد یا وزیر کار و وزیر ارشاد جمهوری اسلامی نیست! اصلا کسی اسم وزاری رژیمی که با ان میجنگد را نمی داند. خب اگر کوروش مدرسی هم با گردان شوان کشته شده بود تنها کاری که میکردیم این بود که صدتا مقاله مینوشتیم میگفت بابا کوروش کمونیست بود ناسیونالیست نبود اما امروز که زنده است بهش صد بدتر از ناسیونالیست میگویند.من منتقد بی رحم کوروش مدرسی ام منتقد حمید تقوایی ام اصلا منتقد منصور حکمت و علی جوادیم ما که ایدئولوگ نیستیم که انتقاد نکنیم ولی چرا احترام نمی گذاریم؟
چه انتظاری هست که کارگران متحد شوند؟ شما در شرایط ازاد با رفیق ۳۵ ساله تان نمیتوانید یکجا بنشنید اگر هم نشستید خودتان را باید با چهار پاراگراف یا هر وسیله ای برتر بدانید. کمونیست ها اگر میخواهند جامعه شعار های انسانی شان را برخورد کنند باید این شعارها را یکجایی نشان طبقه کارگر و جامعه بدهند و ان مکان همین عرصه سیاست است خب من شخصا اگر علی جوادی منتقد هر کسی باشد به او در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی رای می دهم ولی اگر حرمت مثلا ایرج یا کوروش یا حمید را نگه ندارد دیگر به او رای نمیدهم.رفقای گردان شوان و رفقای جانباخته را در جنگ و زندان را با احترام به کمونیستهای زنده گرامی بداریم!
رضا ایرانی