جوابی کوتاه به نوشته ی« حمه فتاحی»

جوابی کوتاه به  نوشته ی« حمه فتاحی» از آن جهت که به قول خودش، شبی جالب و بیاد ماندنی را  برایش فراهم کردیم . در ادامه عین نوشته ی حمه فتاحی  با فونت معمولی می آید و جوابهای ما

را باخطی پر رنگتر میبینید. داوری و قضاوت را به وجدانهای بیدار میسپارم

 

دیشب، شنبه ۱۶ مارس را به مراسم گرامیداشت یاد رفقای گردان شوان رفته بودم. علالعموم شب جالب و به یادماندنی ای بود برای من. البته نه به دلیل سیاسی، ابدا.  کاک محمد فتاحی فقط برای دیدار  رفقای قدیمی و تفریح و تنوع آمده بود  و نه برای اینکه قلباً به یاد رفقای گردان شوان بوده باشد. به نظر می‌آید که مراسم ما  به او خوشی داده واز اینجهت  خوب است انسانی را خوشحال کرد.  من سعی میکنم جواب توهمات  یا انتخاب آگاهانه حمه فتاحی را بدهم. من برای دیدار مجدد رفقایی از همسنگران قدیمی رفته بودم که سال هاست راه سیاسی مان از هم جدا شده است. از بدشانسی آدم هیچوقت همسنگران سیاسی خود را نمیتواند تعیین کند. به تجربه دیده ام که آنها می آیند و میروند. با اینهمه، من از نسلی ام که هزاران نفر را در صفم دیده ام، خاطرات بسیار تلخ و شیرینی با آنها داشته ام، در سنگر برای هم جنگیده ایم، زخمی شده ایم، تفنگ های همدیگر را به کول گرفته ایم، با هم در قلب کوه و دره ها گم شده ایم، در گرماگرم جنگ به اسارت رفته ایم و برای هم جان داده ایم.

در کوران تلخی ها خاطرات شیرینی برای هم تعریف کرده ایم، در لحظات شیرین تلخی های پرشمار با هم شریک بوده ایم. از همه چی برای هم گفته ایم و ساعت ها خندیده ایم، روزها، هفته ها، ماهها و سال های سال. این تجارب مشترگ خاطراتی میشود حک شده بر سنگ سخت زندگی که از بین رفتنی نیست. نمیدانم برای همه اینطور هست یا نه، ولی برای من خیلی. خیلی ها را که امروز در شاخه های کومه له و یا در حال و هوای آنها را از ته دل دوست دارم. رفتنم به مراسم گردان شوان برای دیدن بعضی از چنین کسانی بود که بیش از بیست سالی میشود ندیده ام. در کمال ناباوری، دیشب کسانی را دیدم که تنها چشمان شان برایم آشنا بود. و البته کسانی هم که خوشبختانه از من شادتر و سرحال تر و سالم تر. انگار چند روزی از من دور بوده اند. در طول استراحت مراسم، که برای من فرصتی بسیار کوتاه می نمود، البته بعدا یادم افتاد که خیلی ها را قادر به دیدار از نزدیک نشدم. با اینهمه دیدار تعدای از این تیپ فوق العاده لذتبخش و گوارا بود. چشم در چشمان بسیار دوست داشتنی امثال “هه لو” فرمانده لایق و جاافتاده در دورانی که هنوز نوجوانی بیش نبود، خندیدن با ویدا رضایی شیطان و با نمک در لحظاتی بسیار کوتاه، دیدار تازه با شهین شهلایی که از فرط با نشاط بودنش انگار چند روزی از هم دور بودیم، خبره سدن دذ چسمان تبر عبه تهران که با ریش بلندش به جان سیگارهایش افتاده بود، تا غلام زبر دست فرمانده کاردان سابق گردان شوان که “هه تیم هه تیم” گفتنش بیست و چند سال قبل مدرسه حزبی را برایم زنده میکرد، که چند ماهی هم چادری و همکلاسی بودیم و تعداد بیشتری که ملاقات مجدد همه برایم بس شیرین بود.

همه میدانند که سال هاست شاهد تجارت سیاسی احزاب با یاد جانباختگان کمونیست کومه له و حزب کمونیست ایران در سال های اول دهه شصت هستیم. چسباندن لقب رهبر “ملت کرد” به رهبر و سازمانده کمونیستی مانند فواد مصطفی سلطانی، “گرامیداشت” جانباختگان کمونیست بسیار سرشناس دیگر به عنوان “شهدای کرد”، و در بهترین حالت استفاده از عنوان سوسیالیست و چپ در معرفی صدها جانباخته کمونیست، این روزها شغل خیل طویلی از کمونیست های سابق و ناسیونالیست های امروز شده است. هیات برگزاری مراسم شب گذشته در اطلاعیه های قبلی خود اعلام کرده بودند که این مراسم متعلق به احزاب سیاسی نیست و این بزرگداشت ابتکار تعدادی از رفقای سابق این واحد نظامی سابق کومه له است. ادعای آنها را دال بر حسن نیت گرفتم که با رفقای سابق خود منصفانه رفتار خواهند کرد. خود حمه فتاحی از من سؤال کرد ومتاسفانه اینجا معلوم است که هنوز به خودش مشتبه شده است که از طرف جریان خاصی مراسم گرفته شده باشد. شاید بخاطر تعارف سنتی، آن موقع توضیح من برایش قانع کننده بود ه است . وواقعیت پیش چشمان مردم این است که ما تعدادی از پیشمرگان قدیم ، این مراسم را سازمان دادیم .

مراسم ساعت سه و نیم بعداز ظهر شروع شده بود و من و رفیقم وریا نقشبندی یک ساعت و اندی دیر رسیدیم. محض اطلاع حمه فتاحی و بقیه خوانندگان این نوشته در این مدت دیر آمدن حمه فتاحی یک سرود و یک قطعه شعر توسط کاک احمد بازگر خوانده شد . اگر من برای دیدار مجدد همسنگران قدیمی میرفتم، وریا می گفت برای دیدار نسلی آمده که کسی از آنها را از نردیک نمی شناسد. وارد سالن که شدیم مرد ناشناخته و جاافتاده ای مشغول سخنرانی بود. سوال کردم کیست، گفتند غلام زبردست است. من هیچوقت غلام را در موقعیت سخنران ندیده بودم. از این نظر برایم جالب بود. هنوز به غلام فکر میکردم که سخنران بعدی معرفی شد؛ یوسف اردلان!چرا حمه فتاحی بعد از سخنرانی غلام میگویید کاک یوسف سخنران بعدی بوده است؟ در صورتی که من  بعد از یک آهنگ از طرف نجم الدین غلامی سخنران بعدی بودم نه یوسف اردلان  . چرا در نوشته اش چنین دروغ بزرگی را عنوان می‌کند وسخنرانی مرا حذف کرده است؟ آیا این فقط یک اشتباه ساده است یا عمدی وهدفمند؟ نه او آگاهانه برای نتیجه‌گیری حرفهایش دلبخوا و دور از واقعیت، سناریو یی را تنظیم کرده است که کاملاً دور از واقعیت است.  من که از کمونیست بودن رفقای گردان شوان، دفاع کردم ، درست ودقیق مثل همآن زمانی که با گردان شوان فعالیت داشته‌ام ؛ عین دریافت ، شناخت و تجربه ی خودبرای همه بازگو کردم . البته بعداً بیشتر متوجه می‌شویم هدف حمه فتاحی چیست ؟
ایشان را از قدیم و از دور می شناسم که شخصیت کمونیست و خوشنام و مشهوری در سنندج در اوایل انقلاب بوده است.ما مثل کمیته تنها و تنها به همین دلیل  عنوان شده از سوی حمه فتاحی، وقتی کاک یوسف زنگ زد بدون اینکه بدانیم چه میخواهد بگویید برایش وقت رزرو کردیم همچنان که حمه فتاحی هم میتوانست وقت بگیرد و برای همه آزاد بود . با این حال سالهاست همه میدانند که جزو ناسیونالیست های تمام عیاریست که هراز گاهی اعتبار کمونیسم اولیه اش را پشت صفی از ناسیونالیست ها می برداین از نظرفتاحی توهین نیست کسی که هنوز خودش را مدافع سوسیالیسم میداند در تمام این دوران که در اروپا زندگی کرده به این باور و قناعت نرسیده که آدمها را انطور که خودشان را معرفی میکنند قبول کند . این از برتریهای امثال فتاحی و کمونیستی که او مدافعش است، سرچشمه میگیرد . ، علیه چپگرایی در کومه له. به خودم گفتم گردان شوان به او چه مربوط؟ من در سخنرانیم گفتم گردان شوان سمبل مبارزات و فعالیت نثلی از انسانهای کمونیست و چپ و سوسیالیست شهر سنندج هستند؛ انسانهای خوش نام که یوسف اردلان هم یکی از  انسانهای آن زمان بود و ربطش به گردان شوان به این خاطر بود .یک گردان جنگی کمونیست در نبردی نابرابر تا به آخر جنگیده اند و جان داده اند. این آدم در مورد این کمونیست ها چه دارد که بگوید؟خوب او هرچه داشت گفت شما هم به خودتان کمی شهامت میدادید و وقت میگرفتید و از کمونیست بودنشان دفاع میکردید البته هر چند شماها چنین پتانسیلی ندارید  و فقط با تکرار طوطی‌وار کلمه کمونیست آبرویی هم برای کمونیستم نگذاشته اید. کسانی که بر علیه همفکران خودشان کودتا کنند و حتی  شخصیتشان را هم در امان نگذارند چه ربطی به دفاع از کمونیسم دارند ؟ اصلا چرا از میان اینهمه همسنگر و هم باور گردان شوانی ها این یکی اجازه سخنرانی در گرامیداشت خاطره و یاد اینهمه کمونیست یافته است؟چون یادگار شهر سنندج بود و از چهره‌های شناخته شده سنندج بود . برای من شبهه ای نبود که وقت دادن به چنین آدمی به مانند وقت دادن به امثال مصطفی هجری برای سخنرانی اندرباب فعالیت های گردان شوان بود.خوب این‌هم از شاهکارهای بددهنی فتاحیست و در این رابطه مشهور خاص و عام است.  به هر حال از این زاویه که هدف من از این شرکت کردنم ابدا جنبه سیاسی نداشت، خیلی به خود سخت نگرفتم. بهر حال خوب است چون فتاحی برای تفریح آمده بود و ما توانستیم خوشحالش کنیم.  در عین حال شک کردم چهارچوب سخنرانی ایشان باید از قبل چک نشده باشد. این داوری نابجا ونا صادقانه ی شماست زیرا که واقعیت درست بر عکس این ادعای شماست وهیچکدام از نوشته‌ها چک نشده بود؛ چون به صداقت سخنرانها ومبارزات پیشین  آن‌ها باور داشته‌ایم و از سویی به آزادی بیان نیز باور داریم. هر چند  بخشی  از صحبتهابا یاد بود گردان شوان بی‌ربط بود اما تصمیم گرفته بودیم حتی اگر هم ربطی نداشته باشد به پاس احترام سن و سالش وبه پاس احترام مردم شهر سنندج و محبوبیتش  جلو سخنانش را نگیریم .

در چنین مراسمی اگر کسی بلند شود و نسبت به رفقای جان باخته بی حرمتی حتی خفیفی کند، در طلیف ترین حالت راه خروج از سالن نشانش میدهند. آقای فتاحی مگر شما در کنگره ۳ حزب کمونیست کارگری که منصور حکمت هم زنده بود جلو حرفهای نماینده چریکهای فدایی اکثریت را گرفتید مگر اکثریت کم  ازجوانان انقلابی ایران را به جوخه های اعدام سپرد ؟ در کنگره برایش کف نزدید؟ چرا راه خروج را بهش نشان ندادید مگر تمام فعالیت و پراتیک نثلی از کمونیستها را زیر سؤال نبرد طبق ادعا و فرهنگ شما، آن سخنرانی هم بی احترامی بود به تمام تاریخمان. حتماً میگویید او فارسی حرف میزد اما این چه منطقیست یک بام و دو هوا که نمیشود .  یوسف اردلان کاش در همین حد بی حرمتی کرده بود. کاش خفیف به هر چه هویت این رفقا بود بی احترامی کرده بود. کاش حتی فحاشی کنان سالن را به هم زده بود. چرا هذیان میگویید چه توهینی؟ او تاریخ شکلگیری حزب کمونیست ایران را نقد و نفی کرد . نظر خودش را گفت  وبخشی از این نظرات به مراسم ما بی‌ربط بود. اما چرا این‌ها توهین و بی احترامیست .این چه منطق و شعوریست شماها دارید چطور با مخالفتان برخورد میکنید ؟ در صورت به دست گیری قدرت از سوی شماها، کاملاً آشکار است که چگونه با مردم برخورد خواهید کرد! البته و خوشبختانه هر روز بیشتر طرد می‌شوید ؟

ایشان در کمال پررویی به جز جنازه های این عزیزان به تمام هویت شان توهین کرد.وافعا باید شرمگین بود چنین دروغ بزرگی زد  به مقدسات شا، به اهداف شان، به راه شان و به آرمان شان. به کومه له کمونیستی که این گردان را تربیت کرده بود، به مدرسه حزبی که کادرها و فرماندهانش را آموزش داده بود، به سنگربندی شان در مقابل ناسیونالیسم و ارتجاع سیاسی در کردستان، و به همه رهبران کمونیست آن زمان کومه له که با تکیه بر شانه های شوکی خیرآبادی ها کومه له را کومه له کردند. کم کم به هدف حمه فتاحی نزدیک شده ایم . او باچیدن سخنرانها و انتخاب یک سخنرانی در میان ۲۸ مورد شعر خوانی و سخنرانی، یک سوژه را انتخاب کرده تا ما را تخریب و خواننده را گمراه کند . هدف از این کار طوری است که او عمدتا می‌خواهد تصویری از این مراسم  را ارایه بدهد که خودش در نظر دارد.
در طول سخنرانی طولانی اش از طرف مسئولین به او تذکر داده شد که لطف کند فقط در مورد گردان شوان صحبت کند! ایشان هم در کمال خونسردی و به درست پاسخ داد که بدون پرداختن به این موضوعات نمیشود بحث گردان شوان را تمام کند. او دقیق جواب داد. گردان شوان تعدادی جنگنده بی مخ و بی آرمان و عقیده نبودند که از بیکاری دست به اسلحه برده بودند. پرداختن به گردان شوان بدون اشاره به آرمانخواهی کمونیستی شان ممکن نیست. در غیراینصورت چه تفاوتی هست میان تعدادی جنگنده ناسیونالیست و فاشیست و کمونیست؟ محض اطلاع خوانندگان نوشته فتاحی، ما مقرارات مراسم را زیر پا گذاشتیم و نوبت یکی از دوستان که قرار بود شعر بخواند را به مسلح شیخ یا ریبوار دادیم و اوسخنان یوسف اردلان را نقد کرد و از آن کمونیستم فتاحی دفاع کرد و فتاحی به صورتی هدفمند این‌ها را حذف کرده است .
تذکرهیات برگزاری وقتی ارزشمند و مسئولانه می بود که میکروفون را از ایشان میگرفت و با عرض معذرت از حضار و خانواده و رفقای گردان شوان و کومه له، راه خروج از سالن را، به خاطر اینهمه گستاخی و توهین به آرمان و عقاید گردان شوانی ها، به او نشان میدادبرخلاف انتظار فتاحی ما به یک نفر وقت دادیم که سخنانش بی‌ربط به مراسم و در جواب یوسف اردلان بود. گفتیم به امثال فتاحی یاد بدهیم چگونه باید به مخالف خود احترام بگزاریم !!
این تمام ماجرا نبود. زمانی که بخشی از سالن، هر چند تعدادکم… باز هم برای روشن شدن «تعداد کم» در سالن ، که فتاحی مورد اشاره‌اش است، این توضیح  که مراسم ما از طرف تمام شاخه‌های کمونیست کارگر ی تحریم شده بود. در روزهای اول از طرف حزب کمونیست ایران تحریم شد و شایعات وسیع دروغی را علیه ما و دعوت از افراد مشخص براه انداختند. در هیچ کدام از سایتهای حزب کمونیست ایران حتی اطلاعیه های مربوط به این مراسم را قرار ندادند وبعدا  که پشیمان شده و نظرشان را تغییر دادند، حاضر نشدند فراخوان  و اطلاعیه های ما را در سایتهای شان بگذارند و با تمام این همه شایعات و تبلیغات منفی بر علیه مراسم گردان شوان،  وقتی تعداد شرکت کننده ها را شمردیم ۳۱۸ نفر شرکت کرده بودند وچون گنجایش سالن ۹۰۰ نفر بود ، دو سوم صندلی ها خالی بود و محض اطلاع عموم ، هیچ وقت حتی در کنگره های فتاحی و یارانش نتوانسته اند این چنین جمعیتی را فرا بخوانند  و در بهترین حالت به ۱۵۰ نفر نرسیده است ، برای تعرض به ضدناسیونالیسم کومه له آن زمان برای سخنران کف زدند، تازه معلوم می شد که تعرضات و توهین های سخنران به آرمان و باورهای گردان شوان بارانی در آسمان بی ابر نبوده است. جالب ترین نکته این بخش اتمام سخنرانی ازدلان با شعار زنده باد کومه له و سوسیالیسم بود! البته ایشان سر کسی شیره نمالید. امروزه تعداد آنها که به عنوان چپ و سوسیالیست و کومه له ای هر گونه برابری طلبی کمونیستی را با گلوله میزنند کم نیست. هیتلی و صدام هر دو خود را سوسیالیست می نامیدند. تونی بلیر هم چپ طبقه حاکمه انگلیس را نمایندگی میکند و اولند فرانسه هم در کنار پیش برد مو به موی سیاست های دست راستی سارکوزی رهبر حزب سوسیالیست فرانسه است.خوب شما با کودتای اخیرتان بر علیه خودی های خودتان شانس آن را هم ندارید، به کریدر راه یابید .

البته در مقابل تمام این گستاخی های یوسف اردلان کسی از میان سخنرانان و پیام دهندگان بعدی هم خم به ابرو نیاورد. این از فرهنگ بالای فتاحی  و یارانش است   که نقد آدمها را گستاخی قلمداد میکنند .

در این فضا، پیام خانواده مصطفی سلطانی شاید عاقلانه ترین و شایسته ترین ها بود. حشمت مصطفی سلطانی به نمایندگی از خانواده اش، علیرغم هر باوری که امروز دارند، با کمال احترام از گردان شوانی ها به عنوان رهروان کاک فواد اسم برد که برای رهایی جنگیده و مبارزه کرده اند. پیام ایشان انصافا مودب، مسئولانه و دقیق بود. نه کمونیست بودنشان را انکار کرد و نه هویت دیگری برایشان تراشید.
نکته آخر من یک توصیه به رفقای کمونیست قدیمی و ناسیونالیست های امروز است؛ دنیا فقط فضای بیمار و ناسیونالیست خارج کشور نیست. آدم ها عقل و شعور دارند. و تاریخ دستکاری شدنی نیست. شرافت انسانی و نه سیاسی حکم میکند حتی زمانیکه خود به عنوان ناسیونالیست و “کورد” یاد گذشتگان کمونیست را گرامی میدارند، علیرغم هر ایرادی به کارشان، برای تراشیدن یک هویت کاذب و البته بسیار توهین آمیز برایشان تقلا نکنند. میتوانند بگویند این انسانهای خوب هر چه توانستند در خدمت رهایی کردند اما کاش کمونیست نبودند. میتوانند سمینار و کنفرانس برگزار کنند و اندر مضررات کمونیسم و برابری طلبی بگویند، ولی با عنوان گرامیداشت یاد و خاطره و فداکاری های تعدادی کمونیست از جان گذشته، به آرمان و عقاید و اهداف سیاسی و راه و مسیرشان فحاشی نکنند. این به هر لحاظ شرافتمندانه تر است.  حمه فتاحی بخش زیادی از مراسم و سخنرانی‌ها را عمدتا ودر جهت هدف سیاسی خاص خودش، قیچی یا سانسور کرده است.  هر چند برای تفریح به مراسم آمده بود اما ما سعی میکنیم در آینده نه چندان دور فیلم تکمیلی مراسم گردان شوان را در معرض دید همگان قرار دهیم تا بیشتر به هدف حمه فتاحی کمک کرده باشیم …!

این یادداشت به سهم خود دفاعی است از رفقای گردانی که در این مراسم، در حضور من مورد بیحرمتی و توهین قرار گرفتند.ما خوشحالیم که حمه فتاحی ما را مورد لطف قرار داد. از این بیشتر انتظار نداشتیم و خوشحالیم از اینکه مراسممان بخوبی پیش رفت.  اگر حمه فتاحی از مراسم تعریف و تمجید میکرد، پیام آور این مطلب می‌بود که مراسم مورد بحث، دارای اشکال اساسی بوده است.
در خاتمه، باز هم به سهم خودم که به این مراسم رفتم، خود را موظف میدانم که به عزیزان جان به در برده این نبرد نابرابر جلال برخوردار مشهور به جلال کاکی و نسرین رمضانعلی درود بفرستم. برگزار کنندگان چنین مراسمی میتوانستند از آنها برای شرکت به عنوان سخنران دعوت میکردند و در صورت مشکل جغرافیایی پیام ویدیویی شان را برای مراسم آماده میکردند. نمیشود از جانباختگان یک نبرد این چنین سهمگین یاد کرد و از تنها دو رفیق جان سالم به در برده و همراه شان حتی اسم نبرد. قهرمانی پیرهنی نیست که فقط به تن جانباختگان دوخته شده باشد. امیدوارم کمونیست ماندن این دو مانعی برای این کار نبوده باشد.و برای ختم کلام این مطلب ، که عین نوشته فتاحی  را آورده‌ام به خوانندگان عزیز بگوییم که من بارها  و بار ها با رفقا جلال برخوردار و نسرین رمضانعلی ، تماس تلفنی داشته ودعوتشان کردیم.  نسرین قرار بود در مراسم شرکت کند، بعد پیغام گذاشت که چون در کلن آلمان مراسم گذاشته‌اند در مراسم ما شرکت نمیکند ومعذرت خواهی کرد.  آخرین بار هم حتی به جلال گفتم حاضریم بلیط رفت و برگشتت را تهیه کنیم ودوست دارم شرکت کنی، اما  اوبه خاطر مشکلات شخصی، نتوانست در مراسم شرکت نماید .

اینجاست که داوری را به عهده ی خواننده گان این مطلب وتاریخ، وامی گذارم.