شبی با رفقای قدیمی در مراسم گرامیداشت یاد و خاطره رفقای گردان شوان

دیشب، شنبه ۱۶ مارس را به مراسم گرامیداشت یاد رفقای گردان شوان رفته بودم. علالعموم شب جالب و به یادماندنی ای بود برای من. البته نه به دلیل سیاسی، ابدا. من برای دیدار مجدد رفقایی از همسنگران قدیمی رفته بودم که سال هاست راه سیاسی مان از هم جدا شده است. از بدشانسی آدم هیچوقت همسنگران سیاسی خود را نمیتواند تعیین کند. به تجربه دیده ام که آنها می آیند و میروند. با اینهمه، من از نسلی ام که هزاران نفر را در صفم دیده ام، خاطرات بسیار تلخ و شیرینی با آنها داشته ام، در سنگر برای هم جنگیده ایم، زخمی شده ایم، تفنگ های همدیگر را به کول گرفته ایم، با هم در قلب کوه و دره ها گم شده ایم، در گرماگرم جنگ به اسارت رفته ایم و برای هم جان داده ایم. در کوران تلخی ها خاطرات شیرینی برای هم تعریف کرده ایم، در لحظات شیرین تلخی های پرشمار با هم شریک بوده ایم. از همه چی برای هم گفته ایم و ساعت ها خندیده ایم، روزها، هفته ها، ماهها و سال های سال. این تجارب مشترگ خاطراتی میشود حک شده بر سنگ سخت زندگی که از بین رفتنی نیست. نمیدانم برای همه اینطور هست یا نه، ولی برای من خیلی. خیلی ها را که امروز در شاخه های کومه له و یا در حال و هوای آنها را از ته دل دوست دارم. رفتنم به مراسم گردان شوان برای دیدن بعضی از چنین کسانی بود که بیش از بیست سالی میشود ندیده ام. در کمال ناباوری، دیشب کسانی را دیدم که تنها چشمان شان برایم آشنا بود. و البته کسانی هم که خوشبختانه از من شادتر و سرحال تر و سالم تر. انگار چند روزی از من دور بوده اند. در طول استراحت مراسم، که برای من فرصتی بسیار کوتاه می نمود، البته بعدا یادم افتاد که خیلی ها را قادر به دیدار از نزدیک نشدم. با اینهمه دیدار تعدای از این تیپ فوق العاده لذتبخش و گوارا بود. چشم در چشمان بسیار دوست داشتنی امثال “هه لو” فرمانده لایق و جاافتاده در دورانی که هنوز نوجوانی بیش نبود، خندیدن با ویدا رضایی شیطان و با نمک در لحظاتی بسیار کوتاه، دیدار تازه با شهین شهلایی که از فرط با نشاط بودنش انگار چند روزی از هم دور بودیم، خبره سدن دذ چسمان تبر عبه تهران که با ریش بلندش به جان سیگارهایش افتاده بود، تا غلام زبر دست فرمانده کاردان سابق گردان شوان که “هه تیم هه تیم” گفتنش بیست و چند سال قبل مدرسه حزبی را برایم زنده میکرد، که چند ماهی هم چادری و همکلاسی بودیم و تعداد بیشتری که ملاقات مجدد همه برایم بس شیرین بود.

همه میدانند که سال هاست شاهد تجارت سیاسی احزاب با یاد جانباختگان کمونیست کومه له و حزب کمونیست ایران در سال های اول دهه شصت هستیم. چسباندن لقب رهبر “ملت کرد” به رهبر و سازمانده کمونیستی مانند فواد مصطفی سلطانی، “گرامیداشت” جانباختگان کمونیست بسیار سرشناس دیگر به عنوان “شهدای کرد”، و در بهترین حالت استفاده از عنوان سوسیالیست و چپ در معرفی صدها جانباخته کمونیست، این روزها شغل خیل طویلی از کمونیست های سابق و ناسیونالیست های امروز شده است. هیات برگزاری مراسم شب گذشته در اطلاعیه های قبلی خود اعلام کرده بودند که این مراسم متعلق به احزاب سیاسی نیست و این بزرگداشت ابتکار تعدادی از رفقای سابق این واحد نظامی سابق کومه له است. ادعای آنها را دال بر حسن نیت گرفتم که با رفقای سابق خود منصفانه رفتار خواهند کرد.

مراسم ساعت سه و نیم بعداز ظهر شروع شده بود و من و رفیقم وریا نقشبندی یک ساعت و اندی دیر رسیدیم. اگر من برای دیدار مجدد همسنگران قدیمی میرفتم، وریا می گفت برای دیدار نسلی آمده که کسی از آنها را از نردیک نمی شناسد. وارد سالن که شدیم مرد ناشناخته و جاافتاده ای مشغول سخنرانی بود. سوال کردم کیست، گفتند غلام زبردست است. من هیچوقت غلام را در موقعیت سخنران ندیده بودم. از این نظر برایم جالب بود. هنوز به غلام فکر میکردم که سخنران بعدی معرفی شد؛ یوسف اردلان!
ایشان را از قدیم و از دور می شناسم که شخصیت کمونیست و خوشنام و مشهوری در سنندج در اوایل انقلاب بوده است. با این حال سالهاست همه میدانند که جزو ناسیونالیست های تمام عیاریست که هراز گاهی اعتبار کمونیسم اولیه اش را پشت صفی از ناسیونالیست ها می برد، علیه چپگرایی در کومه له. به خودم گفتم گردان شوان به او چه مربوط؟ یک گردان جنگی کمونیست در نبردی نابرابر تا به آخر جنگیده اند و جان داده اند. این آدم در مورد این کمونیست ها چه دارد که بگوید؟ اصلا چرا از میان اینهمه همسنگر و هم باور گردان شوانی ها این یکی اجازه سخنرانی در گرامیداشت خاطره و یاد اینهمه کمونیست یافته است؟ برای من شبهه ای نبود که وقت دادن به چنین آدمی به مانند وقت دادن به امثال مصطفی هجری برای سخنرانی اندرباب فعالیت های گردان شوان بود. به هر حال از این زاویه که هدف من از این شرکت کردنم ابدا جنبه سیاسی نداشت، خیلی به خود سخت نگرفتم. در عین حال شک کردم چهارچوب سخنرانی ایشان باید از قبل چک نشده باشد.

در چنین مراسمی اگر کسی بلند شود و نسبت به رفقای جان باخته بی حرمتی حتی خفیفی کند، در طلیف ترین حالت راه خروج از سالن نشانش میدهند. یوسف اردلان کاش در همین حد بی حرمتی کرده بود. کاش خفیف به هر چه هویت این رفقا بود بی احترامی کرده بود. کاش حتی فحاشی کنان سالن را به هم زده بود.

ایشان در کمال پررویی به جز جنازه های این عزیزان به تمام هویت شان توهین کرد. به مقدسات شا، به اهداف شان، به راه شان و به آرمان شان. به کومه له کمونیستی که این گردان را تربیت کرده بود، به مدرسه حزبی که کادرها و فرماندهانش را آموزش داده بود، به سنگربندی شان در مقابل ناسیونالیسم و ارتجاع سیاسی در کردستان، و به همه رهبران کمونیست آن زمان کومه له که با تکیه بر شانه های شوکی خیرآبادی ها کومه له را کومه له کردند.
در طول سخنرانی طولانی اش از طرف مسئولین به او تذکر داده شد که لطف کند فقط در مورد گردان شوان صحبت کند! ایشان هم در کمال خونسردی و به درست پاسخ داد که بدون پرداختن به این موضوعات نمیشود بحث گردان شوان را تمام کند. او دقیق جواب داد. گردان شوان تعدادی جنگنده بی مخ و بی آرمان و عقیده نبودند که از بیکاری دست به اسلحه برده بودند. پرداختن به گردان شوان بدون اشاره به آرمانخواهی کمونیستی شان ممکن نیست. در غیراینصورت چه تفاوتی هست میان تعدادی جنگنده ناسیونالیست و فاشیست و کمونیست؟
تذکرهیات برگزاری وقتی ارزشمند و مسئولانه می بود که میکروفون را از ایشان میگرفت و با عرض معذرت از حضار و خانواده و رفقای گردان شوان و کومه له، راه خروج از سالن را، به خاطر اینهمه گستاخی و توهین به آرمان و عقاید گردان شوانی ها، به او نشان میداد.
این تمام ماجرا نبود. زمانی که بخشی از سالن، هر چند تعداد کم، برای تعرض به ضدناسیونالیسم کومه له آن زمان برای سخنران کف زدند، تازه معلوم می شد که تعرضات و توهین های سخنران به آرمان و باورهای گردان شوان بارانی در آسمان بی ابر نبوده است. جالب ترین نکته این بخش اتمام سخنرانی ازدلان با شعار زنده باد کومه له و سوسیالیسم بود! البته ایشان سر کسی شیره نمالید. امروزه تعداد آنها که به عنوان چپ و سوسیالیست و کومه له ای هر گونه برابری طلبی کمونیستی را با گلوله میزنند کم نیست. هیتلی و صدام هر دو خود را سوسیالیست می نامیدند. تونی بلیر هم چپ طبقه حاکمه انگلیس را نمایندگی میکند و اولند فرانسه هم در کنار پیش برد مو به موی سیاست های دست راستی سارکوزی رهبر حزب سوسیالیست فرانسه است.

البته در مقابل تمام این گستاخی های یوسف اردلان کسی از میان سخنرانان و پیام دهندگان بعدی هم خم به ابرو نیاورد.
در این فضا، پیام خانواده مصطفی سلطانی شاید عاقلانه ترین و شایسته ترین ها بود. حشمت مصطفی سلطانی به نمایندگی از خانواده اش، علیرغم هر باوری که امروز دارند، با کمال احترام از گردان شوانی ها به عنوان رهروان کاک فواد اسم برد که برای رهایی جنگیده و مبارزه کرده اند. پیام ایشان انصافا مودب، مسئولانه و دقیق بود. نه کمونیست بودنشان را انکار کرد و نه هویت دیگری برایشان تراشید.
نکته آخر من یک توصیه به رفقای کمونیست قدیمی و ناسیونالیست های امروز است؛ دنیا فقط فضای بیمار و ناسیونالیست خارج کشور نیست. آدم ها عقل و شعور دارند. و تاریخ دستکاری شدنی نیست. شرافت انسانی و نه سیاسی حکم میکند حتی زمانیکه خود به عنوان ناسیونالیست و “کورد” یاد گذشتگان کمونیست را گرامی میدارند، علیرغم هر ایرادی به کارشان، برای تراشیدن یک هویت کاذب و البته بسیار توهین آمیز برایشان تقلا نکنند. میتوانند بگویند این انسانهای خوب هر چه توانستند در خدمت رهایی کردند اما کاش کمونیست نبودند. میتوانند سمینار و کنفرانس برگزار کنند و اندر مضررات کمونیسم و برابری طلبی بگویند، ولی با عنوان گرامیداشت یاد و خاطره و فداکاری های تعدادی کمونیست از جان گذشته، به آرمان و عقاید و اهداف سیاسی و راه و مسیرشان فحاشی نکنند. این به هر لحاظ شرافتمندانه تر است.

این یادداشت به سهم خود دفاعی است از رفقای گردانی که در این مراسم، در حضور من مورد بیحرمتی و توهین قرار گرفتند.
در خاتمه، باز هم به سهم خودم که به این مراسم رفتم، خود را موظف میدانم که به عزیزان جان به در برده این نبرد نابرابر جلال برخوردار مشهور به جلال کاکی و نسرین رمضانعلی درود بفرستم. برگزار کنندگان چنین مراسمی میتوانستند از آنها برای شرکت به عنوان سخنران دعوت میکردند و در صورت مشکل جغرافیایی پیام ویدیویی شان را برای مراسم آماده میکردند. نمیشود از جانباختگان یک نبرد این چنین سهمگین یاد کرد و از تنها دو رفیق جان سالم به در برده و همراه شان حتی اسم نبرد. قهرمانی پیرهنی نیست که فقط به تن جانباختگان دوخته شده باشد. امیدوارم کمونیست ماندن این دو مانعی برای این کار نبوده باشد.

زنده باد یاد همه جانباختگان کمونیست
و سربلندی برای آنها که هنوز بی تخفیق پیگیر راه شان اند