همدلی

در سیاهی آسمان شب
هلال ماه ِ نو
لبخند می زند
و نور نرم آبی رنگش زخم های دخترک را می شوید

رسم روزگار چنین است عزیزم
من در تیره ترین شب ها شاهد رزم شما بوده ام
کم نیستند مانند تو
زیاد هم نیستند البته
چنین می گوید ماه

و دخترک پشت میله ها
بر پنجه های پا قد می کشد
تا دور از چشم نگهبان
لب های ماه را ببوسد