به یاد رفقای گردان شوان

امسال و بر خلاف معمول و سنتی و هر ساله گرامی داشت رفقای گردان شوان نه به مثابه یک واحد نظامی کومله و یا بخشی از کومله بلکه به روایت وسیعتر و دیگری و فرا سازمانی که متاسفانه امروزه به فراموشی سپرده شده گرامی بداریم . این بزرگداشت طبیعتنا چیزی جز مقایسه مناظر گذشته و حال نیست . گرامی داشت رفقای گردان شوان پس از بیست و پنج سال نه تنها امری سیاسی بلکه به یک معیار صحت و سقم تاریخی و عمل انقلابی تبدیل شده و از این رو مهم است بار دیگر مروری کوتاه بر زندگی و مبارزات این رفقا داشته باشیم.
تاریخ و زندگی مبارزاتی رفقای گردان شوان به مراتب فراتر از تصاویر پیشمرگایتی – نظامی و ملی رایج کنونیست . اما و متاسفانه بر بستر عروج سنتهای ملی و ناسیونالیستی این جنبه نظامی و پیش مرگایتی این رفقا عمده و برجسته شده است. تصاویر- صحنه سازیها و ارزیابیهای امروزی و رایج رفقای گردان شوان چندان واقعی نیستند چرا که عمداتنا ملی قومی و فقط بخشی از زندگی سیاسی – تشکیلاتی – این رفقا مد نظر دارند و در نتیجه خیلی از این ارزیابیها را باید باطل اعلام کرد. باز یابی و شناخت حقیقت و وقایع دهه ۵۰ و ۶۰ و از جمله زندگی سیاسی و جنبش سیاسی رفقای گردان شوان تحریف و وارونه شد و البته این امر استثنا و موضوع منحصر به فردی نبود. با سقوط دیواربرلین در دهه ۹۰ میلادی – سرنوشت و زندگی سیاسی اشخاص و تقریبنا تمامی سازمانهای سوسیالیست و چپ ایرانی تغییر و عمدتانا این سازمانها به راست چرخیدند. و در این میان اولین قربانی حقیقت تحریف ان جنبش سیاسی اجتماعی بود که این رفقا به ان تعلق داشتن. و نتیجتنا زندگی سیاسی این رفقا به یک واحد نظامی تشکیلاتی کومله تنزل داده شد و به ناگهان پیش قرولان و برابری طلبان ان مملکت و شهر به یک عده پیشمرگه تنزل داده شدند. اما واقعیت این است که رفقای تشکیل دهنده این واحد بخشی از نسل کمونیستها و ازادی خواهان قیام سال ۵۷ بودند و در واقع دوران گردان شوان تنها بخشی از زندگی سیاسی این رفقاست. اما و با یک نگاه به بیوگرافی تک تک این رفقا می توان مناظر بسیار شیرین – دیدنیتر و تاریخیتری دید. بخشی از شکست نخوردگان تاریخ و تحولات سالهای ۱۳۵۷ -۱۳۶۳ در کردستان و بنیان گذارسنتهای شیرین توده ای و تاریخی بوده اند.
این بار و بطور سنت شکنی هم بوده نه تاریخچه نظامی و سازمانی- که باید کمترین اهمیت را داشته باشد- بلکه از زاویه وسیعتر و جنبشی تر یاد این رفقا را گرامی بداریم. تجربه ای که رفقای گردان شوان حاصل و سازنده ان و جزه افتخارات زندگیشان بود. بیو گرافی رفقای گردان شوان تاریخ یک شهر و مردمان ان و یک تجربه تاریخی بزرگ است. اگراین چنین است پس چرا این شهر و مردمانش و این تجربه را گرامی نداریم.
روزهای ۲۶ و ۲۷ اسفند ۱۳۶۶ بیش از ۷۰ رزمنده و مبارز کمونیست گردان شوان در جنگی در اطراف شهر حلپچه در کردستان عراق جان خود را در راه ارمانهای ازادی و برابری از دست دادن. رفقای گردان در حال غقب نشینی از منطقه جنگی ایران و عراق بودند که به محاصره نیروهای رزیم اسلامی درامدند. به جز دو رفیق که از این محاصره در باز شدند و دوازده رفیق اسیر شده بقیه این رفقا در این جنگ جانشان را در راه اهداف برابری و ازادی از دست دادن. چند ماه پس از این واقعه و در نمایشی کثیف رزیم اسلامی دوازده رفیق اسیر شده را بر خلاف تمام قوانین بین المللی شناخته و تثبیت شده در دفاع از اسیران جنگی و به مثابه زهر چشم از مردم مبارز سنندج اعدام نمود. ۱۰ الی ۱۵ نفر از رفقای گردان شوان هم که در خلال جنگ زخمی و اسیر شده بودند و چند دقیقه پس از پایان جنگ و در همان نقطه درگیری و به طور جمعی اعدام شدند.
گردان شوان بخشی از ذهن – حافظه و تاریخچه یک شهر و مردم ان یعنی شهر سنندج است چرا که همگی این رفقا بر خاسته از این شهر و حاصل یک تجربه و امید اجتماعی بزرگ بودند. نسل شیرینترین دورانی که این مردم به یاد دارند. نسل ازاد بودن شهرها و حاکمیت بنکها و شوراهای محل. شهر و مردمی که تعم ومزه ازادی را هر چند کوتاه اما چشید. زن را ازعمق پستوها و سرکوفت خانواده و ملای محل به بنکها و شوراها ی محل کشاند. مساجد را به پاتوق وتجمع ازادی خواهان تبدیل کرده بود. از بلندگوی مساجد نه به مثابه وسیله ترویج جهل و خرافات بلکه جمع کردن مردم و اداره محل استفاده می کرد.نسل و شهری که معتادها را منزوی و تحقیر نکرد بلکه انان به مراکز درمانی و فعالیتهای اجتماعی کشاند. با چوب و کلنگ و تفنگ از شهر و امنیتش دفاع کرد.نهادهای به اصطلاح حافظ امنیت عمومی – یعنی کلانتری و کمیته ها و پاسگاها – منحل کرد. دزدی و جنایت را به پاثینترین حد خود رساند بود. تسلیح عمومی را به بالا ترین حد و جنایت را به پاثینترین حد رسانده بود. فتواهای مفتی زاده سنی و شاطر ممد شیعی وملا و پاسبان را در نطفه خفه کرده بود. نسل و شهری که در محاصره اقتصادی بود اما یک صدم تورم و گرانی امروزه را نداشت. ۲۱ روز و فقط با اراده در مقابل یک ارتش تا دندان مصلح اسلامی مقاومت نمود. پسوند و پیشوند کورد- فارس – ترک – شیعی و سنی بودن را به هیچ مقوله و موضوع اجتماعی و شخصیتی وصل نکرده بود. نسل و شهری که با اغوش باز به استقبال هزاران نفر از شهرهای دیگر ایران که از دست فتواهای بنی صدر و خمینی مرتجع در رفته بودند رفت و از کسی و فردی کارت ملی – قومی و مذهبی در خواست نکرد.
این نسل حقیقی گردان شوان – نسل شهلا کلاقوچی – زیبا- شوکی خیرابادی- قادر زندی – حسن باباخانی – حمید صادق وزیری- رحمت باوریز- فرهاد کیلانه- فرهاد مجیدی- شاهرخ بنی بشر- جبار خسروی- رضا فاتحی- سوسن فریقی- رضوان احمد زاده- فرهاد وکیلی- قتح الله کرمی وووووو از این نسلند. نسلی که به شاه و ملا نه گفت. مبارزین و ازادی خواهانی پیگیر ومصمم و برا بری طلب که هرکدام کوله بار و تجارب غنی از مبارزه برای ازادی و برابری قیام سال ۵۷ را علیه دو رزیم سرمایه داری ایران یعنی رزیم شاهنشای و رزیم اسلامی تجربه کرده بودند.
جوانان و مبارزینی اتشین که از همان سنین ۱۶ و ۱۷ سالگی اسلحه به دست گرفته و به چیزی کمتر از برابری انسانها و ازادی ومستقل از اینکه به کدام قبیله – زبان و فرهنگ تعلق دارند رضایت نمی دادند. نسلی که ازادی را حق طبیعی تمام انسانها می دانست. سازمان دهندگان و فعالین خستگی ناپذیر بنکه ها و شوراهای محل . سازمان دهندگان تحصنها و تظاهرات خیابانی. نسل بدون توهم به ایدولوزیهای جنایت یعنی ناسیونالیسم و مذهب و منزوی کردن قاسملو ناسیونالیسم و مفتی زاده سنی بودند
نسل عملیاتهای نظامی و جسورانه این واحد در شهر سنندج و جنوب کردستان بودند. نسل پس زدن تعرضهای حزب دمکرات به ازادیهای سیاسی . کسانی که نه منتظر مناظر شیرین و دیدنی بلکه خالق کنندگان مناظر و روزنه های اجتماعی بزرگ بودند.
اقلیتی کوچک ولی با شهامت – سازمان ده – پیگیر و تاریخ ساز- این نسل حقیقی گردان شوان است.
یاد رفقای گردان شوان را به مثابه بخشی از نسل اولیه شکست نخوردگان قیام و پیام اورشعارهای اولیه قیام یعنی ازادی و برابری را گرامی بداریم .اولین نسلی که جمهوری اسلامی را نه نتیجه قیام سال ۵۷ بلکه ضد انقلاب اسلامی ارزیابی نمود
یادشان گرامی و راهشان پیروز
زنده باد ازادی برابری
۲۱ اسفند ۱۳۹۱