شارلاتان ها

این روز‌ها با پدیده جدیدی روبرو شده ایم. جمهوری خواهان سلطنت طلب ، اصلاح طلبان رادیکال ، سوسیال دمکرات‌های چپ ، چپ‌هایی‌ که با د راست به تنشان خرده و بیش از اندازه ، دمکرات شده اند. مشروطه خواهانی که بازی دموکراسی خواهی‌ می‌‌کنند. جنگ طلبانی که از خطر حمله نظامی می‌‌گویند. صلح طلبانی که از دخالت غرب حمایت می‌‌کنند. افراد جمهوری خواه که ” بچه شاه ” سابق ” را سرمایه ملی‌ ” معرفی‌ می‌‌کنند. سلطنت طلبانی که از حکومت مردم سخن می‌‌گویند. چپ‌هایی‌ که به کنگره آمریکا دخیل بسته اند. رئیس جمهور دزد مملکتی که با شعار عدالت گستری مردم فریبی می‌‌کند. و رهبر الدنگی که خودش را جانشین خدا می‌‌داند.
شارلاتان برای کسب قدرت به هر چیزی دست می‌‌زند. شارلاتان به چیزی اعتقاد ندارد. باور و آرمانی ندارد. شتر گاو پلنگ است! تمام صفات لازم را در خود دارد. هم شتر است هم گاو و هم پلنگ. بستگی دارد در کجای دایره قدرت قرار گرفته باشد. نمونه بارز آن رئیس جمهور عدالت گستر است ، که در داخل کشور می‌‌زند و می‌‌کشد و چون پلنگی وحشی عمل می‌‌کند. اما در فضای سیاست بین المللی خودش را با چاوز همتا می‌‌داند. سیاست‌های صندوق بین المللی پول را به خوبی‌ انجام می‌‌دهد، اما در فضای خارج از کشور از عدالت جهانی‌ و ظهور مهدی موعود می‌‌گوید.
زمانی‌ که تعداد ” شارلاتان‌ها ” زیاد می‌‌شود، با پدیده جدیدی روبرو می‌‌شویم. اسم این پدیده ” شارلاتانیسم ” است. شارلاتانیسم یعنی تفاله‌هایی‌ در دنیای سیاست ، که به بازیگران ماهری تبدیل شده اند. دور و بر خودمان را نگاه کنیم و به این داستان کنفرانس‌های گوناگون نگاهی‌ بیندازیم. کنفرانس‌هایی‌ که مدام هم ترکیب و هم شکل آن تغییر می‌‌کند. مدتی‌ خبری نمی‌‌شود. از هیچ کنفرانسی چیزی نمیشنویم. اما با تغییراتی که در سیاست بین المللی رخ می‌‌دهد، دوباره بساط کنفرانس بعدی و با ترکیبی‌ جدید آغاز می‌‌شود. و بازیگران جدیدی وارد صحنه می‌‌شوند. در ترکیب این کنفرانس‌ها ، از جمهوری خواه تا سلطنت طلب، اصلاح طلب تا جنگ طلب یافت می‌‌شود. به درگیری‌ها و دعوا‌های زرگری که جلوی ویترین است ، توجه نکنید. ” شارلاتان ” نه‌ جمهوریخواه است و نه‌ سلطنت طلب یا حتی اصلاح طلب، شارلاتان شارلاتان است.
شارلاتان جمهوریخواه ، به کسی‌ اطلاق می‌‌شود که بر طبل جمهوری خواهی‌ می‌‌کوبد، اما یاد آور می‌‌شود که شکل حکومت مهم نیست. این موجود ، مطالبات مردمی را تا حد سکولاریزم پایین می‌‌آورد تا جایی‌ هم برای ” بچه شاه سابق ” ، در نظر بگیرد. خدا را چه دیدی ، شاید شازده به قدرت برسد. فسفه وجودی ” شارلاتان ” ، این ضرب المثل قدیمی‌ فارسی‌ است که ، ” آسه برو ، آسه بیا تا گربه شاخه نزنه “! البته با این تفاوت که این ضرب المثل ، فلسفه وجودی ” شارلاتان ، قبل از رسیدن به قدرت است. بعد از آن ، گربه که سهل است ، پلنگ هم از شاخ شارلاتان در امان نیست.
یک نمونه هم همین ” بچه شاه سابق ” است که ، این روز‌ها ” شورای ملی‌ ” به راه انداخته است. و بر طبل شیپور کهنه شعار ” امروز فقط اتحاد ” ( اما در حقیقت ، فردا فقط این چماق ! ) می‌ کوبد. و ” مامان جون فرح ” را برای جلب نظر قدرت‌های خارجی‌ ” به این سؤ و آن سؤ می‌‌کشاند. از ” سکولاریزم ” بابایش می‌‌گوید. از دموکراسی می‌‌گوید. اما یادش رفته است که از کودتای ننگین انگلیسی آمریکایی ۲۸ مرداد بگوید!
شارلاتان چپ نما ، از گفتن واژه ” امپریالیسم ” وحشت دارد. به جای این واژه دوست دارد بگوید سرمایه جهانی‌! ادعا می‌‌کند که چپ است ، اما عدالت در هیچکدام از چشم انداز‌هایی‌ که ارائه می‌‌دهد جایی‌ ندارد. مشکل اصلی‌ را ” اسلام سیاسی ” جا می‌‌زند. بعد با به قول خودش جریانات ” سکولار ” نرد عشق ” می‌‌بازد! مخصوصا با سلطنت طلب ها! چپ‌های اخته! چپ‌هایی‌ که از گذشته خویش پشیمان هستند! چپ‌های بریده از عدالت! چپ‌های سکولار و آویخته به شازده!
شارلاتان‌ها یک چیز را فراموش کرده اند. آن هم اندازه شعور و خرد اجتماعی است. مطالبات مردمی را نمی‌‌توان تا حد ” سکولاریزم ” پایین آورد. این مردم استحقاق بیشتری دارند. عدالت می‌‌خواهند.آزادی می‌‌خواهند. حرمت و کرامت انسانی‌ می‌‌خواهند. آقاازاده به اندازه کافی‌ دارند. به آقا بالاسر احتیاجی ندارند. برایشان آلترناتیو نسازید. آن‌ها خودشان بزرگ‌ترین آلترناتیو حکومت هستند!
سعید صارمی
۱۷ ۱۲ ۱۳۹۱